منو

جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

دلنوشته شماره نود و هشتم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: دلنوشته
  • بازدید: 4013

هوالحق

می خواهیم از بحث خواستهای پروردگاریکتا سخن بگوییم .همه آدمیان معتقد بوجود حضرت حق ، از جمله خواست الهی هر چه باشد همانست بسیار بهره می برند اما در این جمله عظیم بسیار کم تعمق می نمایند . در امورات روزمره زندگیشان برخورد با مسائلی دارند که دوست می دارند آن شود و می شود و بسیار هم مطالبی بوجود می آید که اصلا هم جهت با خواستشان نیست ولی واقع می گردد که در مورد اول با خوشحالی و در مورد دوم با کمی دلگیری و اوقات تلخی و حتی بالا انداختن شانه ها از کنار همه این مسائل عبور می نمایند که چرا؟
نکته بسیار ظریف و زیبایی وجود دارد چند حالت وجود دارد .حالت اول بنده به بخشی از وادی بندگی قدم گزارده که دیگر از خویش اراده ای نمی بیند و تنها اراده محکم و پابرجا از آن دوست می باشد و چون فقط اوست ،نتیجه هر چه باشد ،نه شعف بسیار و راضی شدن از خود به جهت تصمیم گیریها و مدیریت امور وجود دارد و نه از دلتنگیها و دلگیریها به جهت
مطلوب نبودن نتیجه به چشم می خورد. فقط آرامش محض است در مقابل آنچه اتفاق می افتد فقط نظاره گر است .حالت دوم : بنده در بخشی از وادی بندگی بسر می برد که هر دم تلاش کرده و نگاه می کند به آنچه که به او گفته اند خواست حضرت دوست بر آنست و می پسندد،پس سعی می کند او هم همانرا بخواهد و بپسندد که پروردگارش می خواهد و رضایتش در آنست و انتخاب خود را با انتخاب خالقش در یک راستا می گذارد و اگر صحت داشته باشد وبا کمال خلوص باشد ،چنین خواهد شد و آدمی مواجه خواهد شد با انجام همه خواسته هایش در کمال آسانی و سهولت و امنیت بسیار، که نتیجه انتخاب درستش می باشد و این دستمزد نگاه درست و مطیعانه بنده نسبت به خالق می باشد .
و اما حالت سوم : بنده با تکیه برفقط عقل خویش انتخاب می نماید. عقل مخلوقی است تحت اختیار انسان که امورات خویش را با آن مدیریت نماید ،اما اگر این مخلوق عقل نزد بنده دچار آسیب نشده باشد در اولین قدم می بایستی اورا بسوی پروردگارش و اطاعت از او هدایت نماید . اما در مواقعی که
بنده گردن برنفس خویش و اوامرش نهاده ،قدم به بیراهه می گزارد و مخلوق عقل خویش رانیز بدان سو می کشد و از کامل بودن خارجش می نماید درنتیجه با همین عقل که دیگر کامل هم نیست ،مسائل خودرا تدبر نموده و برنامه ریزی می نماید و در نتیجه در راستای خواسته هایش از پشتیبانی مادر هستی بی بهره گشته و در سنگلاخ می افتد و دست و پا شکسته ،شاید ،بالاخره برسد و شاید هم نرسد و تنها آن بخشهای کوچکی از تدابیرش که بر خواست پروردگار منطبق گشته به محصول مطمئن و با آرامش می رسد که باز هم دل خوش می کند که در اینجا موفق گشته و تدابیرش جواب داده و این دور تسلسل را نیز همچنان بیهوده ادامه می دهد تا عمر بپایان رسد
راستی انسان بسی در خسران است و خسرالدنیا والاخره می باشد .از امروز بیاییم قبل از حرکت برای هر تصمیمی لختی بیندیشیم که چقدر آنچه را که عزم بر انجامش راسخ نموده ایم همانست که خ اوند برای ما می خواهد و برآن رضایت دارد ؟ تاشاید قبل از بپایان رسیدن دفتر عمر فرصتی باشد که ماهم تسلیم محض اراده الهی شویم و این وادی را نیز تجربه نموده ،
لباس تن از خویش بدر کنیم ان شا الله .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید