منو

جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

دلنوشته شماره صد و دوم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: دلنوشته
  • بازدید: 2954

بسم الله الرحمن الرحیم

در تعطیلات نوروز از تلویزیون فیلمی را مشاهده نمودم که یک موجود فضایی در خانه ای قرود آمد و علت سقوطش از دست دادن قطعه ای در یکی از اتوبانها بود و مرتب دچارضعف و رخوت می شد و علت آن مشاهده بی نظمی ها بود که اورا تاپای مرگ می برد و بالاخره خانم خانه را به یک رانندگی بدون نقض قانون رساند و حالش خوب شد و ابراز کرد که وقت رفتن است و رفت .ولی نظم و قانون را در آن خانواده پایه گذاری نمود. امروز توجه کردم هر وسیله ای که در جای خویش قرار ندارد و یا هر رابطه ای که از اخلاق درست پیروی نمی کند و یا هر کلامی که در جای نیکویش بهره گیری نمی گردد و ........ حال مرا بد می کند و وقتی پشت سر هم تکرار می شود دیگر توانی برایم باقی نمیگذارد و شدیدا احساس بیحالی و بدحالی می کنم و بدتر آنکه نمیدانم چرا؟علتش را در جسمم و ناتوانیهایش و یا کمبود مواد ویتامینه اش و یا بی محتوی شدن مواد خوراکی و ....... هزاران دلیل دیگر جستجو می کردم و امروز فهمیدم که طبیعت دارای یک
نظم و قانونمندی خاص است که پروردگار یکتا در آن قرار فرموده و من نیز جزئی از این طبیعت و موجوداتش می باشم و هر کجا قوانین وضع شده و نانوشته اش را هر چقدر کوچک و یا بزرگ و بهر دلیلی نقض می نمایم در اولین قدم تعادل وجودی خویش را و در قدم بعدی تعادل وجودی عالم هستی را بهم می زنم و همیشه عدم تعادل ، بهم خوردگی و بدحالی می آورد .اگر این بی نظمی ها و بی قانونی ها مکرر و ممتد شود بطور حتم بیماری و افسردگی بدنبال خواهد داشت آیا همانطور که در جامعه آدمهائی پیدا شده اند و در حال ازدیاد هم هستند تا از ریختن آشغال و زباله در طبیعت با جمع کردن ریخته های دیگران ،طبیعت را پاکیزه و شاداب نگه دارند ،نباید انسانهایی نیز عزم را جزم نموده و کمر همت محکم کنند تا از بروز بی نظمی و بی قانونی ها جلوگیری نمایند؟ شما چه فکر می کنید

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید