منو

دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403 - Mon 05 20 2024

A+ A A-

چرا دانسته ها به وادی عمل منتهی نمی شود بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی سال پیش میان خانواده یک گفتگویی داشتیم که معتقد بودند کلاس را دو پله ای کن یا دو تا کلاس تشکیل بده چرا؟ چون یک عده ای می آیند و یاد می گیرند و وقتی یاد گرفتند در همین یادگیری هایشان، در همین کلاس که می مانند همه چیز تکراریست برایشان، پس آنها باید یک پله بالاتر بروند، حرف درستی هم بود، اما یک عده ای فقط به دلیل اینکه می آیند حسینیه و همه جا هم می گویند ما هم حسینیه می رویم ما هم کلاس می رویم دلخوشند، بگذارید این دلخوشها همین جا بایستند، شما یک کلاس بگذار برای آنهایی که از آن بالاتر می خواهند، من آن موقع قبول نکردم چون هراس داشتم که کسانی که در پله اول می مانند متوجه بشوند دچار حسد و بدبینی بشوند و... نمی دانم شاید هم اشتباه کردم اگر در این زمینه اشتباه کردم خداوند مرا ببخشد.
دانیال وبستر خالق دیکشنری وبستر می گوید: ترجیح می دهم روی هم رفته در چند کتاب خوب استاد بشوم تا اینکه مطالعات وسیع داشته باشم. همین جور که الان هم عرض کردم ای کاش آن موقع وبستر این را به من گفته بود مرا هوشیار کرده بود در مطالعه و پیشرفت در مطالعه یک زمینه یا چند زمینه. دقت کنید خدایی ناکرده قصد ندارم شما را از دریافت اطلاعات از کلاس ها، سمینارها، کتاب ها یا فضاهای متعدد بازدارم من اصلا قصد چنین کاری ندارم فقط این را بدانید، یک مثال بزنم،؛ بعضی ها را دیدید وقتی غذا می خورند لقمه می گذارند دهانشان، دستشان دیگر در سفره نمی رود، آن لقمه را می جوند و می جوند، این طرف دهان آن طرف دهان، این طرف دندان های آسیا آن طرف دندان های آسیا، همان هایی که ‌می جوند له می شود وقتی خوب له شد تمام چیزهایی که داخل آن لقمه بود باهم آمیخته و یکی شد آن موقع فرو می برند، این افراد به طور حتم دستگاه گوارشی به مراتب سالم تر از کسانی که با عجله و کاملا نجویده غذا را فرو می برند دارند، البته به شرط اینکه خدایی ناکرده غذاهای ناسالم و مضر هم نخورند، این حکایت در مورد مطالب دریافتی از هر فضایی هم می تواند صدق کند. اولا: از آنچه که هجو و مضر است دوری کنید. اگر همه چیزهایی که در فضاهای مجازی و کانال ها هست شما نخوانید کسی به شما بی سواد نمی گوید، انتخاب کنید چه می خواهید بخوانید انتخاب کنید از چه چیزی می خواهید بهره ببرید، ثانیا: هر مطلبی که دریافت کردید این قدر با آن بالا پایین بشوید تا کاملا مثل همان لقمه قابل هضم و جذب بشود و به حیطه عمل وارد شود، دانسته وارد حیطه عمل نمی شود چرا؟ چون زمخت و گنده است نمی دانید با آن چه کار کنید چون نمی دانید با آن چه کار کنید در همان قسمت قفسه دانسته ها می مانید اما اگر مطلبی را که دریافت کردید زیر و رویش کنید حالا در هر زمینه ای، خوب جا به جایش کنید و همه ابعادش را ببینید، آن وقت وارد عمل می شود بعد مطلب بعدی را دریافت کنید اما تا این کار را نکردید شما خیانت می کنید به آن مطلبی که خواندید. یک غذا خوردن ببینید ما را چه قدر قشنگ راهنمایی می کند حالا امشب غذا می خورید در خانه تان توجه بگذارید، مطلب ما چه قدر به خوردن لقمه های غذا نزدیک است، دیدید بعضی ها که سر سفره می نشینند لقمه را می گذارد در دهانش، دو بار که جوید دستش می رود در سفره لقمه بعدی را آماده می کند، مگر دنبالتان کرده اند؟ یا کسی می خواهد لقمه هایتان را بگیرد؟ نه، عادت کرده، بعد این لقمه آماده باید برود یک جایی،‌ پس چه کار می کند؟ این لقمه ای که نصفه در دهانش است جویده نجویده هلش می دهد پایین، که چی بشود؟ که این را بگذارد در دهانش، حالا اگر به این طرف بگویید تو چنین کاری می کنی باور نمی کند، ولی همین طور است، مطالب جدید هم که پشت سر هم ضبطشان می کنیم همین کار را با ما می کند یعنی مطلب قبلی را امتحان نکردید با آن انس نگرفتید مطلب بعدی را به مغز ارائه می کنید، می گویید بگیر، بابا کجا بگذارد؟ عین دهان توست که آن لقمه در آن است پر است، پس مغز چه کارش کند مغز؟ به نظر شما باید چه کار کند؟ مغز چاره ای ندارد جز این که به نوبت شنیده ها و خوانده ها را یکی یکی بفرستد دایره فراموشی، می دانید مغز کارش چیست؟ مغز کارش این است؛ درجا هر چه را که به آن می دهید یا آموزش می گیرد، یعنی می آموزد یا فراموش می کند؛ به آن فکر کنید، این وظیفه شماست که از مغز چه بخواهید، صد البته به زور نمی شود، بلکه با تدبیر درست است که می شود به مغز برنامه مفید داد، چه طور به مغزم برنامه بدهم؟
مطالبی را که دریافت می کنیم بخوانیم ببینیم بشنویم بنویسیم و وارد عمل کنیم وقتی این مطالب مثل رانندگی جزئی از ما شد آن وقت می توانیم به بعدی بپردازیم آن وقت همه را باهم خواهیم داشت. خدا در دنیا برای انسان حیطه ای بنام اختیار قرار داده، درست است که خیلی از اتفاقات درون بدنمان اصلا دست ما نیست یک برنامه معینی برای اندام ها تنظیم شده مثل دستگاه تنفسی، ببینم می توانید یک کاری بکنید اگر نفستان را نگه دارید کمی اضافه تر بشود خفه می شوید، می میرید، یک اتفاقات این جوری برای خودش دارد اختیار سیستم با ما نیست اما این که هوای سمی، هوای خاک آلود، هوای دود آلود، دود سیگار، دود مواد مخدر و غیره، یا هوای سالم در آن قرار بگیریم اختیار ماست، درست است؟ یعنی به انتخاب ما بستگی دارد، مغز هم همین طور است، هرچه به او می دهیم می تواند بیاموزد، می تواند وقتی زورش می کنیم بفرستد حالا من می گویم فراموشی، به قول دوستمان بفرستد انتهای قفسه، من و شما هستیم که اختیار می کنیم مغز چه کار کند چه طوری؟ عرض می کنم مثلا در حیطه خانم ها، خانم ها عاشق آشپزی اند چه قدر هم دستور پخت غذا دارند، همه را هم ثبت می کنند آخر سر هم نیمرو تخم مرغ می دهند شوهرها می خورند،‌ امروز وقت نکردم عزیزم فعلا با نان این را بخور، اگر دستور پخت غذایی را می خوانید اگر آنرا عملی کردید مغز مجبور است به آموختن جزء جزء مراحل کاری شما و ثبتش کند اما اگر آن را نپختید فقط دانستید و بلافاصله یک غذای دیگر هم خواندید اجبارا مغز چه کار می کند؟ با یک لگد قبلی را می اندازد در دیار فراموشی یا دیار سکون یا هرچه که می خواهید اسمش را بگذارید آن وقت شما چه می گویید؟ می گویید نمی دانم چه بلایی سرم آمده تازگی همه چیز را فراموش می کنم هیچ چیز به خاطرم نمی ماند، راستی ویتامینی برای تقویت مغز وجود دارد؟ دارویی هست که بخورم؟ آخر کلامم است آخر گفتگو ست،‌ کتاب می خوانید جمله های کلیدی اش را با یک مداد خط بکشید که بعدا بتوانید پاک کنید اگر لازم داشتید، اگر در کلاسی یا در سمیناری شرکت می کنید مطالب مهمی که برایتان جذاب است حتما یاداشت کنید، کلام امام صادق (ع) است که فرمودند، با نوشتن مطالب علمی علم را به بند می کشید، در اختیار شما می شود، آن چه را که ثبت می کنید در فواصل بخوانید، امروز یک مطالعه فردا یک مطالعه، شب قبل از خواب یک مطالعه، آن وقت می بینید نه تنها فراموش نمی کنید بلکه هر بار نکته های جدیدی را هم پیدا می کنید که بار اول و دوم در موقع مطالعه اصلا ندیده بودید همان طور که من عرض کردم کتابهایی را که حداقل سه بار بعضی ها را اقلا پنج بار خواندم چون به آنها نیاز داشتم برای اینکه می خواستم بفهمم بعد الان که می خوانم می بینم این را هم گفته بود و من نفهمیده بودم چرا آن موقع نفهمیدم؟ چه طور که قرآن را می خوانم می گویم این هم در آن بود من نفهمیده بودم قبلا، چرا می گویند قرآن ۷۰ بطن دارد؟ ۷۰ باطن دارد تازه من نمی دانم، می گویند، من نمی دانم شاید هم خیلی بیشتر، به همین دلیل است که هر باطنش را در هر بار خواندن ان شاء ا... کشفش کنید دفعه بعدی یک باطن دیگر، با نوجوانانمان خیلی حرف دارم، آن زمان از دست دادن و هدر دادن را که من این همه تاسفش را می خورم من تنها چیزی که در زندگیم تاسف می خورم همین است چرا زمانم را می توانستم یک جور دیگر استفاده کنم نکردم و امروز زمان کم دارم خیلی ساده، چرا؟ چون یک وقتهایی تا ۳ یا ۴ نصفه شب می توانستم مطالعه کنم، بخوانم بنویسم، محاسبه کنم، دفتر صندوقم را ببندم الان دیگر نمی شود، دیگر امکانش وجود ندارد، هدر ندهید توصیه نمی کنم شب ها بنشینید، توصیه من این است کل روزتان را مفید استفاده کنید خانمی که می آید خانه من خیلی عصبانی بود بینوا خیلی راه دارد از اینجا تا پاکدشت می رود دو ساعت و نیم گاها سه ساعت راه است انتخابش است می آید پیش من، می گفت حاج خانم این زن ها خیلی حرف می زنند خیلی مزخرف می گویند گفتم نشنو،‌ گفت نمی شود خوب این گوش می شنود گفتم راه دارد نرم افزار قرآن برایش ریختیم یک هندزفری هم گرفتیم گفتم این را بگذار در گوشَت از اولی که سوار می شوی تا وقتی پیاده بشوی، اما در خیابان نه، بوق می زنند راحت نمی شنوی، همیشه دعا می کند می دانید چه قدر قرآن ختم کرده همین طوری؟ با صوت قرآن زندگی می کند، مفت از دست ندهید.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید