منو

چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403 - Wed 05 15 2024

A+ A A-

شناخت کریم اهل بیت از میان کلام گهربارشان

بسم الله الرحمن الرحیم

میلاد کریم اهل بیت مولا امام حسن مجتبی(ع) را به پیشگاه مولا حجت بن الحسن العسگری(عج) و تمامی مؤمنین جهان و علی الخصوص شیعیان تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
در چنین روز بزرگی ترجیح دادم که مولا را از لابه لای کلام گهربارشان بیشتر و بهتر بشناسیم. چون مولا را از ناحیه جدّ بزرگوارشان، پدر، مادر و فرزندانشان، همه می شناسیم اما چقدر به روحیات و عملکردشان آشنایی داریم، این مهم است. پس تنها از میان گفتگوها و عملکردهایشان در مواقع مختلف می توانیم ایشان را بهتر بشناسیم. به همین جهت گفتگوها و احادیثی را برای دوستان در ابتدا آورده ام. در تنبیه الخواطر جلد دو آمده است که امام فرمودند: هرکس خدا را بندگی کند خداوند همه چیز را بنده او گرداند. خیلی نکته زیبایی است آیا شما با خودتان فکر نمی کنید چرا؟ چطور ممکن است که کسی خدا را بندگی کند، آن وقت همه چیز در دنیا بنده آن انسان شود؟ ما قبل از سال نو، در جلساتی که داشتیم سؤالاتی را مطرح می کردیم و از دوستان می خواستیم به سؤالات فکر کنند. دوست دارم چیزهایی را که برای شما می خوانم و می گویم حتماً برای شما حُکم یک سؤال را پیدا کند و بگردید و جواب آن را پیدا کنید. چطور می توان بنده خدا بود آن چنان که خداوند همه چیز را بنده ما بگرداند؟ چطور چنین اتفاقی می افتد؟ خیلی زیبا است اگر بتوانیم به آن با دقت نگاه کنیم و دریابیم. در بحارالانوار جلد 78 خواندم، امام فرمودند: خردمند به کسی که از او نصیحت می خواهد خیانت نمی کند. خیلی از مواقع اتفاق افتاده است که عزیزی به این بنده ناچیز خدا رو کرده و از بنده پندی و راهکاری خواسته و در پشت سر به من خیانت و گفتگویی علیه من ایراد کرده است. خردمند و عاقل کسی است که از کسی که دارد نصیحت می خواهد به او خیانت نمی کند، می دانید چرا؟ چون یکی از آن نکته های بزرگی است که متأسفانه اکثر انسان ها رعایت نمی کنند این است که حدود را پذیرا نیستند. چرا ما نباید به کسی که از او نصحیت، راهکار و راه حل می خواهیم خیانت کنیم؟ خیانت کردن کار بدی است علی الخصوص این یک مورد. یک نکته ظریف مثل مو دارد، چرا؟ بحارالانوار جلد 78، حضرت فرمودند: نشانه برادری، وفاداری در سختی و آسایش است. ما همه به هم می گوئیم تو مثل برادر یا خواهر من می مانی اما فی الواقع دروغ می گوئیم؛ این برادری و خواهری غیرهم خون بودن، حتی در هم خون ها کجا خودش را نشان می دهد؟ وقتی که طرف مقابل در سختی قرار می گیرد، چقدر به او کمک می کنیم؟ و بالعکس در آسایش قرار می گیرد، چقدر به او حسادت نمی کنیم؟ چقدر نسبت به او بخل نمی کنیم؟ وفادار کسی است یا نشانه کسی که ادعای برادری می کند این است که چه در سختی و چه در آسایش همه جا وفادار باشد و از لحاظ خوی و خصلت خیانت کار نباشد. در تحف العقول آمده است، حضرت فرمودند: نه پاکدامنی روزی را از انسان دور می کند و نه حرص روزی زیاد می آورد. چون روزی قسمت شده است، حرص زدن باعث مبتلا شدن به گناهان می شود. بعضی ها فکر می کنند که اگر تقوا پیشه کنند و به دنبال مال ها حرص نزنند، بدو بدو نکنند، روزی شان از بین می رود! حضرت می فرمایند: این طوری نیست، پاکدامنی و تقوا روزی را از انسان دور نمی کند و بالعکس حرص ورزیدن روزی را زیاد نمی کند. شبانه روز کار می کند، کار خوب است، حرص می زند که بیشتر و بیشتر و بیشتر داشته باشد آن چه را که خداوند روزی انسان ها کرده است خودش قسمت کرده است، مفهومش این نیست که شما تلاش نکنید چون برای شما روزی قسمت شده، باید تلاش کنید و به دست بیاورید اما حرص زدن باعث می شود که شما مبتلا به گناه شوید. کنز المعال جلد 16، دنیا خواه بنده دنیادار است. اصلاً توضیح نمی دهم، چرا دنیاخواه بنده ی دنیادار است؟ این را واقعاً یک سؤال خیلی مهم و جدی تلقی بفرمائید و حتماً به آن فکر کنید و پاسخ دهید. بحار الانوار جلد 78، هرکه احسان های خود را برشمرد بخشندگی خویش را از بین برده است. طرف کمک می کند، نزدیک عید است رفته چند دست لباس خریده، آورده و بین چند تا خانواده نیازمند پخش کرده است، خیلی کار قشنگی است اما تاجایی قشنگ است که تو در محافل مختلف به طور مرتب بیان نکنی. کسی که احسان هایش را به طور دائم در حضور دیگران می شمارد، این جا و آن جا چقدر کمک کردم، ببینید بنده می گویم، در فلان محله این قدر سبد کالا پخش شد ولی این ها مال من نیست، این ها مال شما است. بنده خادم و خدمتگزار این صندوق هستم اگر شما پولی را به صندوق می فرستید، باید بدانید به چند محله پخش شد و چه چیزهایی داده شد، این ها احسان های من نیست، چیزهایی است که از مبالغی که شما فرستادید ما تهیه کردیم، امانتدار شما بودیم و پخش کردیم اما شما خودت شخصاً این کار را می کنی، بعد همه جا می گویی که خدارو شکر، خدا توفیق داد امسال تونستم دم عیدی خرید کنم، بعد ببرم و به 10 تا بچه بی سرپرست بدهم، در فلان جا چنین و چنان کمک کردم. هر کسی احسان هایش را در حضور دیگران شمارش کرد بخشندگی اش را از بین برده است. بحار الانوار جلد 78، آن را که خرد نیست ادب نیست. می دانید که برعکس آن هم امکان دارد یعنی آن کسی که ادب ندارد، خرد و دانایی هم ندارد. اگر خواستید بدانید شما آدم خردمندی هستی یا نه ببین در گفتگوها به خصوص مواقعی که عصبانی می شوی ادب داری؟ حرمت نگه می داری؟ یا کلمات مزخرف، بی ادبانه و بی احترامانه بیان می کنی. اگر بیان می کنی شما آدم دانایی نیستی برو به دنبال دانا شدن، برو به دنبال این که خردمند شوی.
امیرالمؤمنین علی(ع) از فرزندشان امام حسن(ع) پرسش هایی را فرمودند که به چند تا از آن ها اشاره می کنم. در وسائل الشیعه جلد یک آمده است، امیرالمؤمنین از امام حسن (ع)پرسیدند: پسرم تنگ چشمی چیست؟ امام حسن فرمودند: تنگ چشمی آن است که آن چه را داری مایه شرافت پنداری و آن چه را انفاق می کنی تلف شده و بر باد رفته انگاری. اول به خودتان نگاه کنید و بعد به اطرافتان، آیا آنچه را که از مال، اموال، ماشین، خانه، پول و طلا دارید، برای خودتان مایه بزرگی می پندارید؟ یعنی اگر کسی این ها را نداشته باشد بزرگ نیست؟ و اگر چیزی به کسی می بخشید با خودتان فکر می کنید چه کار کنم دیگر دادم دیگر، خودم لازم داشتم و می خواستم ولی بخشیدم رفت، از دستم رفت، چنین افرادی تنگ چشم، تنگ نظر هستند. جستجو کنیم در خودمان، من در خودم، شما در خودتان، آیا این ویژگی حتی به اندازه سر سوزنی وجود دارد؟ اگر وجود دارد از رحمت و برکت خداوند محروم می شویم؛ پیدا کنید و سعی کنید اصلاح کنید. امیرالمؤمنین فرمودند که: فرزندم، بزدلی چیست؟ می دانید که بزدلی چیست؟ بزدل یعنی آدم ترسو؛ حضرت جواب دادند که دلیری در برابر دوست، گریختن از برابر دشمن. در مقابل کسی که دوست تو، هم وطن تو، هم مرام تو، هم مسلک تو، هم خانواده تو است، قلدری می کنی، گردنکشی می کنی اما اگر دشمن نزدیک شود 7 تا سوراخ پیدا می کنی از این سوراخ به آن سوراخ فرار می کنی، بزدل یعنی این . به تنهایی اگر کسی از جلوی دشمن فرار می کند نیست کسی که در مقابل دوست روداری می کند، پررویی می کند اما در مقابل دشمن فرار می کند. در معانی الاخبار آمده است، حضرت پرسیدند که: فرزندم نادانی چیست؟ امام حسن(ع) پاسخ فرمودند: زود پریدن روی فرصت پیش از آن که آن را کاملاً به دست آوری و خودداری کردن از جواب. بعضی ها یک مطلبی که پیش می آید می گویند فلان صندوق یا فلان معاملات در بورس یا فلان جا، سود دو چندان دارد سؤال و جواب نمی کند فوری می گوید من هم هستم، می خواهد سرمایه گذاری کند. از او می پرسند برای چه این کار را انجام می دهی؟ می گوید من می دانم، خودم می دانم، از جواب دادن طفره می رود. این فرد آدم نادانی است، حرف او را گوش ندهید، از او تبعیت نکنید. شما نگاه کنید آیا این خصلت در خودمان وجود دارد؟ اگر وجود دارد ما نادانیم. همیشه نادانان در خانه همسایه نیستند خیلی از مواقع نادان ها در داخل خانه خودمان هستند. از حضرت سؤال پرسیدند: معنای بردباری چیست؟ فرمودند: فرو خوردن خشم و خویشتن داری، شما در مواقعی که عصبانی می شوید، چیزی را خلاف میلتان می بینید، خشم می کنید خشمتان را نگه می دارید؟ یا خشمتان را به روی دیگران تف می کنید؟ چقدر در این طور مواقع خویشتن دار هستید خودتان را حفظ می کنید؟ قصّه مرد شامی را که آمده بود در مقابل امام حسن(ع) و بسیار بسیار اهانت و توهین به خودشان، به پدر بزرگوارشان کرد، حضرت سکوت کردند و گوش کردند و در انتها از پیرمرد شامی پرسیدند: تو راه درازی آمده ای خسته ای می خواهی به منزل ما بیایی و در سر سفره ما بنشینی و با هم غذا بخوریم و کمی استراحت کنی؟ این خویشتن داری است. حضرت فرمودند: مؤمن چگونه می تواند مؤمن باشد؟ ای مؤمنین خدا که به طور دائم می گویید ان شاءلله که ما مؤمن هستیم؛ با دو رکعت نماز خواندن، چهار روز روزه گرفتن و یک تسبیح صلوات انداختن می گویی من مؤمن هستم. حضرت مؤمن بودن را تعریف می کنند می فرمایند: مؤمن چگونه می تواند مؤمن باشد در حالی که از قسمت خود ناخوشنود است؛ از آن چه خدا قسمت شان کرده نارضا هستند، منزلت و وضعیت خود را ناچیز شمارد. می گوید: ای بابا ما که بدبختیم، خدا ما را لایق ندانسته با آن که حاکم بر او و تعیین کننده سرنوشتش خداست. آیا خدا سرنوشت من و شما را تعیین کرده یا نه؟ اگر بله ناخوشنودی، غرزدن و گلایه چیست؟ اگر نه پس برو به آن کسی که سرنوشت تو را تقدیر کرده بگو، چرا در محضر خدا نق میزنی! در مکارم الخلاق آمده: مردی برای ازدواج دخترش خدمت امام حسن(ع)رسید، سؤال کرد آقا من برای دخترم چگونه دامادی و شوهری انتخاب کنم؟ حضرت فرمودند: او را به مردی با تقوا شوهر ده زیرا اگر دخترت را دوست داشته باشد گرامی اش می دارد اگر دوستش نداشته باشد به او ستم نمی کند. ما اولین چیزی که از آقایان درخواستگار ی سؤال می کنیم: اقا شغلت چیست؟ درآمد ماهیانه ات چقدر است؟ خونه، ماشین ، پس انداز داری؟ می توانی عروسی مفصل بگیری؟ می توانی یک سرویس طلا بخری؟ و..... ببینید توصیه حضرت چیست! در تنبیه الخواطر آمده: مردی به امام حسن(ع) عرض کرد: آقا من از شیعیان شما هستم، چقدر شما ادعا کردید تا امروز که آقا ما شیعیان شما هستیم .حالا گوش کنید امام فرمود: ای بنده خدا اگر مطیع اوامر و نواهی( یعنی آن چه که امر شده و آن چه که شما را نهی کرده) ما باشی راست می گویی تو شیعه ما هستی ولی اگر چنین نباشی (یعنی مطیع امر امام و نهی امام از کارهای غلط نیستی) پس با ادعای منزلت والایی که تو اهل آن نیستی( یعنی شیعه بودن یک مقام بالاست) برگناهانت میافزا. وقتی تو شایسته مقام شیعه بودن نیستی و ادعا می کنی شیعه هستی گناه می کنی، بر گناهانت میافزای، نگو من از شیعیان شما هستم بلکه بگو که من از دوستداران شما هستم و دشمنِ دشمنان شما هستم در این صورت تو آدم خوبی هستی، به خوبی هم گرایش داری همین، چرا؟ این هم چرا دارد فکر کنید.
عادت ها مقهور کننده هستند، عادت ها باعث می شود که ما فکر کنیم در آن مسئله خیلی استادیم. پس هر کس در نهان و خلوت های خود به چیزی عادت کند همان چیز او را در آشکار و میان جمع رسوا سازد، چرا؟ من یک اشاره می کنم انسان در خلوت و در آشکار حرمت انسان بودن را باید حفظ کند، چگونه؟ کلامش، نیّتش، چشمش، گوشش، زبانش، خوراکش و قدم هایش اگر نتواند حفظ کند عادت هایش او را در آشکار و میان جمع حتماً رسوا می کند. بعضی ها را دیدید خیلی باکلاس هستند وقتی در میان جمعی حاضر می شوند چقدر اتو کشیده و با کلاس صحبت می کنند از کلمات خیلی زیبا و ادبی استفاده می کنند اما اگر در جمع خصوصی شان باشید یا در خلوتشان باشید زشت ترین کلامات سطح پایین را برای گفتگو انتخاب می کنند و می خندند این ها ده بار، پنچاه بار نجات پیدا می کنند در یک جایی که کسی گمان نمی برد یکی از کلمات زشتشان را بلاخره می گویند.
کلیم کاشانی می گوید: گر به قسمت قانع هستی بیش و کم دنیا یکی است. زیاد یا کم داشته باشی یکی هست.
تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکی است. کسی که تشنه است یک جرعه آب بخورد سیر می شود به او دریا آب بدهی یا یک کوزه آب بدهی برای او یکی هست.
حرص اگر دهقان نباشد کشت را شبنم بس است
خوشه و خرمن به پیش چشم استغنا یکیست
کج نظر سود و زیان را امتیازی داده است
هرچه را احوال او می بیند بر بینا یکی است، سود و زیان یکی است
نا امیدی دستگاه عیش می سازد فراخ( بزرگ)
گر ببندی دیده کنج خانه و صحرا یکی است
عزت و خواری که پشت و روی کار عالم است نزد رندی کو ندارد کار با دنیا (نزد آدم زرنگ که با دنیا کاری ندارد) یکیست
نکته اول: سؤالی مطرح کرده بودم که بزرگترین نعمت دنیا چیست؟ بنده ای که از خدای خویش خوف ندارد هر کاری می کند چون خودش را مجاز و حق خودش می داند. اما آن بنده ای که خوف از خدا دارد نمی خواهد از چشم خدا بیافتد، نمی خواهد که خداوند به او نگاه نکند، نمی خواهد که خداوند دست او را رها کند این خوف های زیبا زندگی بنده را در دنیا آباد می کند. مگر ما این جا نیامدیم که آبادی در دنیا بوجود بیاوریم؟ آمده ایم که دنیا را آباد و محل امن تری برای زندگانی مردمان پس از خود کنیم. اگر نتوانیم این کار را بکنیم یعنی آن چیزی که باید به آن می رسیدیم و به خاطر آن بدنیا آمده بودیم از دست رفت دیگر بدرد نمی خورد. خوف از خداوند در دنیا را فراموش نکنیم؛ در هر لحظه، در پنهان و در آشکار، چون خدایی که ما را خلق کرده در پنهان و در آشکار همراه و همسفر ماست.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید