منو

جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره سی ام

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 415

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال:راجع به فلسفه ذکرهای پنج شنبه و جمعه می خواستم بیشتر بدانم .
استاد:با ذکرهای پنج شنبه و جمعه بساطی فراهم شد که شما عملا تا 2 بعد از نیمه شب جایی برای اینکه صحبت و غیبت کنی نداشتی و بعد هم بیهوش افتادی و خوابت برد . این عملا خیر و برکت فراوان است و یکی از چیزهایی است که شما باید تمرین کنی که درسا عاتی که میخواهید بخوابید با ذکر بخوابید ودر عالم رویا هم در حال ذکر باشید در بیداری ودرطول روزهم اگر دائم الذکر باشید نتیجتا فرصت نمی کنید که حرفی بزنید یا فکری بکنید که خدایی ناکرده برای خودتان و دیگران مضر باشد . فقط در اثر تکرار و تمرین این حالت بوجود می آید ساده نیست . شما 5 صلوات میفرستید سر ششمی حواستان میرود به جای دیگر. یک چیزی به این میگویید و یک چیزی به آن دیگری . ببخشید این جمله را می گویم من برای خودم یک پوزه بند گذاشتم ، این پوزه بندم اینجاست که ساکت بماند و حرف نزند در ازای آن بطور دائم با قلبم در حال ذکر هستم وقتی قلبتان به سخن می آید زبان خود بخود بسته میشود چون زبان زوری ندارد وقتی پررواست که در قلب بسته باشد ما در قلبمان بسته است که میتوانیم دروغ بگوییم ، غیبت بکنیم ، تجسس در کارهای مردم بکنیم ، شایعه پخش بکنیم چه درست و چه غلط و هزار کاردیگر. اگر شما تلاش کنید زبان راببندید آرام آرام در قلب باز میشود ، در قلب جز با ذکر با هیچ چیز دیگری باز نمیشود ، هر کاری میخواهید بکنید انجام دهید باز نمیشود . بدوید ببینم میتوانید راهی غیر از این پیدا کنید ؟ ذکر که داده شد فهمیدم دارند مردم را عادت میدهند که ساکت باشید حرف نزنید. یا شما مقیدید که ذکر بکنید یا مقید نیستید . اگر مقیدی که پس خیلی خوش به حالت چون عملا تمرینت شروع شد ، فهمیدی چون من ذکر داشتم اصلا نتوانستم باهیچ کس حرف بزنم. اگر مقید نباشی که اصلا ذکر نمیکنی 4 تایش را میگویی 5 تایش را نمیگویی . پس دیگر زحمت و مشکلی ندارد . البته خب بعدا بازخواست دارد آن دیگر به خودتان مربوط میشود ،
سوال: هفته پیش مطلب "رودررو شدن با خود اینجا یا آنجا ؟" صحبت فرمودید خیلی کار برای ما سخت شد امیدوارم امروز باز از آن سختیها نباشد .آیا آن جهان برزخ بود؟
استاد : از این به بعد هر دفعه ازهمان سختیهاست برای اینکه اگر ما بخواهیم خط مشی بزرگان دینمان را بگیریم و برویم مگر در زندگی آنها دوره های آسودگی و دوره های سختی جداگانه وجود داشت ؟ از ابتدای راهشان دائم توام با سختی و فرازو نشیبهای سنگین تا روزی که دنیا را ترک کردند . پس بنابراین اگر دنبال آسودگی بگردیم بهتراست که هیچ چیز نفهمیم در نادانی و نا دانستگی باقی بمانیم که لااقل نفهمیم چه خبر است ؟ باز هم سختی آن را می کشیم . امروز ندانستن دیگر کارساز نیست ، خواه ناخواه بارش را می کشیم منتها دیگر نمیدانیم چرا این باررا می کشیم ؟ این را بدانید آن چیزی که من برای شما تعریف کردم جهان برزخ نبود روز قیامت بود . جهان برزخ جایگاه خودش را دارد شما مرحله به مرحله میروید و عبور میکنید و طیفی را رد میکنید و به طیف بعدی وارد میشوید . باز در هر طیفی این شرایط را به یک شکل دیگری تجربه میکنید اما آنچه که مهم است اینکه در قیامت حسابرسی آدمها میشود و آدمها باید خیلی زود خودشان را برای این حسابرسی آماده کنند . ما همه اینها را میگوییم ولی گفتن به درد نمیخورد تا زمانی که حسش نکنید . من به بچه میگویم حرف بد و زشت نزن توی دهانت فلفل میریزم . اگر این بچه ذره ای از این فلفل به دهانش نرسد هیچوقت معنی آن را نمیفهمد اما اگر به اندازه 2 تا نوک سوزن فلفل برروی زبانش برسد تا آخر عمرش یادش میماند که فلفل یعنی چه ؟ من میگویم که باید بجنبیم اینطور نکنیم آنطور نکنیم ولی اگر همه شعاری بگویند و بروند چه فایده دارددردی را دوا نمیکند ، مگر اینکه راه بیافتیم .
سوال: آن روح الهی که در ما و در اموات هست که نمیمیرد حالا شما بفرمایید آنچه که پیش ماست خاک است یا روح الهی ؟
استاد : من خدمتتان توضیح بدهم که مدتی قبل راجع به دی اِن اِی نوشتم جرات نکردم که اصلا مطرحش کنم آن را نگه داشتم .ببینید بحث خاک و بحث روح 2 تا مبحث جداگانه است قطعا وقتی ما میمیریم و خاک میشویم خاک ما نیست که ادامه حیات ماست خوب دقت کنید بلکه آن چیزی که حیات ما در آن ادامه پیدا میکند روح است که خودش یک مبحث خیلی بزرگ است و کلی ابهام و اسرار درون آن هست . اما در خاکمان هم یک چیزهایی ادامه پیدا میکند آن همان دی ان ایی است که درون جسم من و شماست . ذره ای که با آن ساخته شدن جسممان شروع شده . پس بنابرابن ادامه حیات ما با جسم نیست. اما یادمان باشد دی ان ای ما و خیلی از آدمهای دیگر درون این خاکهاست و بعد چه اتفاقی می افتد ؟ اینکه ما فامیل جهانی هستیم . میگوییم که ما پیکره واحد هستیم شعر سعدی میگوید بنی آدم اعضای یکدیگرند ما همه اینها را میگوییم ولی چون نمی فهمیم روی ما تاثیر ندارد اما واقعیت این است که ما در کل جهان هستی یک فامیل به هم پیوسته زنجیره ای هستیم . آفریقایی سیاه است و این یکی سفیدِ سفید است این یکی زرد است . همه ما با هم فامیل هستیم حالا چرا ؟ بواسطه خاک همان خاکی که از بین رفت و دیگربعد از مدت زمانی اثری از جسم ما درون آن قبر وجود نخواهد داشت اما ادامه دارد حالا چه شکلی ؟ وگرنه ارواح ما همیشه اینجا هستند . دوستمان که از دنیا رفته همیشه با ماست من جلسه ای نشده وارد شوم و ایشان را قبل از شما اینجا نبینم . پس بنابراین متوجه منظور من میشوید ارواح همیشه با ما هستند و آنها هستند که ادامه حیات میدهند منتها یادمان باشد که آن خاکها هم همچین بی تاثیر نیست .
سوال: یکبار شما فرمودید ما بعد از اینکه دورمان را در جهانهای مختلف طی میکنیم به همان جایی برمیگردیم که بودیم ولی اینبار با آگاهی ، یعنی اینطور است که هرکسی به جای خودش بازمیگردد ؟
استاد : روح ما فقط از عالم امر پروردگار است و آن چیزی که برگشت خواهد کرد فقط همین است ، منتها این روح در طول دوره تجربیاتش صاحب قالبها ، لباسها و اَشکالی شد که توسط اینها توانست تجربیاتی راکسب کند و به همه چیز آشنا شود . همه اینها قبلا هم بوده نه اینکه نباشد منتها هیچگونه اِشرافی نداشتیم چطور که آدم و حوا کاملا برهنه زندگی میکردند ولی هیچوقت نمی فهمیدند که اینها برهنه هستند وقتی که آن اتفاق افتاد یکهو اولین چیز که دیدند عورتهایشان آشکار شد و این برایشان سنگین و ثقیل بود اگر این جسم را نمیداشتند که این را متوجه نمیشدند بنابراین وقتی به همان جایگاه بر میگردند ، وقتی ما میگوییم جا منظورمان این نیست که نقطه الف مال این است نقطه ب مال اوست نه اینجا دیگر نقطه نقطه نیست همه چیز پیوسته میشود نقطه الف بر نقطه ب منطبق است ، سخت است فهمیدن و هضم کردن اینها مشکل است در قالب شعار گفتن راحت است من هم میگویم همه هم میتوانند بگویند اما اگر بخواهی هضمش کنی مشکل است برای همین باید قدم قدم پیش برویم ، قدم قدم تجربه و کسب کنیم که قدم بعدی که پایمان را میگذاریم خیلی دستمان خالی نباشد ولی ما الان داریم چه میکنیم ؟ قدم قدم تجربه میکنیم اما هرچه فعل زشت است . شما از خانه راه افتادی آمدی تا اینجا به چند نفر چشمت افتاد وبا خودت گفتی خجالت نمیکشند ، این چه طرز لباس پوشیدن است ؟ آبرو می برند ، گفتی یا نگفتی ؟ اصلا به شما چه ؟
ادامه صحبت از جمع : به هیچکس نگفتم .
استاد : نگفتی؟ شانس آوردی . اصلا به من و شما چه ؟ من هم میگویم گاهی اوقات واقعا حالت تهوع بهم دست میدهد ، برای همین هم سعی میکنم اکثرا یا چشمهایم بسته باشد یا گل و درخت و گیاه را تماشا بکند نه این آدمها را . شما الان در جایگاهی قرار گرفتید که بسیار باید به رفتارهایتان حساس بشوید ، منظورم وسواس نیست حواستان را جمع کنید . دچاروسواس شدید تو را به خدا اینجا نیایید یک جن با خودتان اینجا می آورید من حوصله ندارم . ولی به هر کاری که میکنید حساس بشوید آیا درست است یا غلط است ؟ و به درستی کارتان توحه کنید هیچ راهی ندارید نماز را نمی توانید ترک کنید . قرآن خواندن را هم نمی توانید ترک کنید . می گوید من پنجاه بار قرآن را خواندم آیا رفع اشکال شدید ؟ در غیر این صورت به درد نمی خورید . اگر هنوز در زندگیتان اشکال وجود دارد و اگر نقطه تیز با دیگران دارید که می گوید من نقطه تیز ندارم . دارید که به بقیه گیر می کند . اگر نداشته باشید که گیر نمی کند و سر می خورد . من بسیار دویدم و تمام کتاب ها را خواندم یعنی رساله یا مقاله ای نیست ازعرفای قدیمی که من نخوانده باشم . این ها را خواندم همه این ها که یک حرف را می زنند ؟ و به این نقطه رسیدم که هیچ راهی وجود ندارد جز پرداختن به ارتباط با خداوند و بهره گرفتن و اجرای دستورات خداوند .هیچ راهی دیگر نیست . در این اصلا شکی نیست .ما دنبال راهکار و میان بر می گردیم ولی هیچ راهی وجود ندارد .
سوال: در دنیا کسی که گناه زیادی دارد با کسی که گناه کمتری دارد هر کدام به جایگاه اصلی خود بر می گردند ؟
استاد :انسان ها در جهان برزخ دوره های بعدی را طی می کنند . می روند و بسیار اندک هستند کسانی که در جهان برزخ اصلاح نشدند . مثلا اینجا شخصی بسیار مهربان و با گذشت است ولی بسیار بدبخت است این با هیچ قانونی نمی خواند جز یک قانون این شخص قبل از این که وارد این بدن شود در بدنی دیگردر جایی دیگر قبل از آمدن به زمین شرارت کرده است و بدهی هایش را اینجا آورده و می گویند حالا اینجا بدهی هایت را صاف کن در اینجا با این همه سختی بدهی هایش را می دهد . حالا اگر بدهی های شخصی را من بدهم آیا آن شخص خلاص می شود ؟ خیر چون این شخص خودش بدهی هایش را پرداخت نکند با سر به جای دیگری می خورد . جهان برزخ را که طی می کنیم و به پایان دنیا که می رسیم در زمان قیامت آنهایی که توانستند تسویه حساب کنند در کنار هم هستند و جایگاهشان بسیار خوب است ولی آنهایی که نتوانستند آنها به جهنم می روند . جهنم فقط یک جای محدود است و بقیه بهشت است . بستگی دارد که شما چگونه آن دوره های خود را بگذرانید . دنیا که اسفل السافلین است پایین ترین طبقه است و در این گردش از بالا به پایین این عالم کوتاهترین زمان است . شاید به عبارتی دیگر زمان تنها در دنیای ما وجود دارد . پس یک مقیاس دارد و مقیاسها زود تمام می شوند . مثلا می گویند این بشکه را پراز آب کن خوب بالاخره این بشکه از آب پر می شود . اما آن دریا را می گویند از آب پر کن تمام شدنی نیست و عمر قد نمی دهد . به خاطر همین شاید دنیا زمان دارد. کوتاهترین است یا زمان را این طور قرار دادند من نمی دانم یا جهان های دیگر هم زمان دارد ولی طولانی تر و معیارهای سنجش دیگری جدا از زمین دارد . برای همین می گویم همین جا تسویه کنید و بروید و نگذارید بدهی هایتان بماند . چه قدر می خواهید بدهی هایتان را ببرید ؟ به یک بنده خدایی گفتم که شوهرت را تحمل کن برای تواگر چند بار دیگر هم شوهر کنی تمام مردها همین هستند و تو را مورد آزار قرار می دهند . گفتم تو این مرد را به عنوان یک بچه معلول بپذیر . رسیدگی و محبت کن . گفت نمی توانم و جدا می شوم . او نمی داند که اینجا خانه پرش نود سال است ولی در آن دنیا هزاران سال باید زندگی کند . همه مان همین طور هستیم ولی افسوس .
سوال: از کجا بدانیم که همه کارهایمان تسویه شده و بعد از این دنیا می رویم ؟
استاد : شما تمام لحظات خود را بر این قرار بده که ابراز پشیمانی کنی ازآنچه که گذشته و تلاش کنی از حالا به بعدت را خوب اداره کنی . خدای بالای سر تو را می بیند . شاید آن چیزی که قبلا گذراندی خیلی بد باشد و کلی عمر می خواهد تا پاک شود ولی آن که بالا سرت است به کوشش تو نگاه می کند . طرف در زندان است و به حبس ابد محکوم است ولی آن قدر خوش رفتار است که حبس ابد را سی سال بعد بیست سال بعد ده سال میکنند بعد هم عفو می کنند .ما هم همین طوریم . شما کارت را بکن نیازی نیست که برآورد کنی زیرا که این برآوردها ناامید کننده است . هر گاه به گذشته نگاه می کنیم سیاهی و تاریکی اش را می توانیم ببینیم و آن سیاهی ما را دلمرده میکند سیاهی های زندگی را نمی توانی نابود کنی ولی مهم این است که ملائکی که اعمال را می نویسند آن سیاهی ها را آیا می بینند که بنویسند ؟ زیرا او رفع رجوع می کند و ما هیچ نمی دانیم . و بهتر هم هست که ندانیم این طور امنیتمان بیشتر است .
سوال: آیا روح رهبر من از سال های قبل تا به امروز تغییر کرده ؟
استاد : روح رهبر یکی است . در مورد روح رهبر ما همه دارای روحی هستیم که ما را هدایت می کند . در بعضی از آدم های بسیار با تقوا روح رهبرشان به صورت مستقیم از اولیای خداوند است . از ائمه اطهار و پیامبران و ملائک مقرب هستند . اما روح رهبر اکثریت از یک طبقه پایین تر انتخاب شده از یک معصوم است . یعنی روحی انتخاب شده از طرف یک معصومی مثلا امام حسین (ع) و غیره و در بسیاری از مردم هم ارواحی از طبقه پایین و هم طبقه خودشان . به کسی گفته شده که شما روح رهبرتان آقا حضرت سجاد است . آیا ایشان تغییر می کند ؟ باید گفت که آیا شما کاری می کنید که ایشان تغییر کند ؟ وقتی چیزی به شما داده شود از شما گرفته نمی شود مگر این که شما عوض شوید جای و نشانی خود را که عوض کنید بقیه چیزها هم عوض می شود . اما اگر شما تغییر نکنید به طور حتم این ها آن قدر بزرگوار هستند که ما را ترک نمی کنند .
سوال: چگونه انسانهایی که حالت روحی خاصی ندارند می توانند بفهمندکه روح رهبرشان کیست ؟
استاد : اگر ما بخواهیم این چیزها را بفهمیم باید اعمالمان را درست کنیم . ما نیازی نداریم که بفهمیم روح رهبرمان کیست . اگر ما سربالایی می رویم و رو به پیشرفتیم پس به طور حتم تحت سرپرستی یک بزرگوار در حال حرکتیم و اما اگر صاف می رویم تحت سرپرستی کسی هم طراز خودمان هستیم و اگر سر پایینی می رویم ابلیس سوار ماست و انتخاب شده است تا حسابمان را کف دستمان بگذارد . اگر خواستیم خودمان را سنجش کنیم بهترین حالت این است که آیا اعمال امروزم بهتر از دیروز بود و یا خطاهای امروزم کمتر از دیروز بود. هر چه این سنجش های روزانه رو به بهبود باشد نشان دهنده این است که شما در مرتبه بالاتری قرار دارید . حالا چه فرقی دارد که آقا امیرالمومنین باشد یا خانم حضرت زهرا باشد یا هر که باشد مگر این ها باهم فرقی دارند یا می توان گفت که یکی بالاتر یا پایین تر است ؟ پس هر کدام که باشند یعنی به ما نظر دارند .
سوال: چگونه می توان با این روح رهبر ارتباط برقرار کرد ؟
صحبت استاد : اصلا نمی توانی با آنها ارتباط برقرار کنی . این طور کارها اختیارش دست ما نیست . ما انتخاب نمی کنیم که سوال و جواب کنیم . ما را انتخاب می کنند تا حرف بزنند و کلامی را بگویند نه بیشتر . اگر لازم به گفتگو و سخن گفتن با هم باشد خودشان انتخاب می کنند و خودشان ابلاغ و ما را به گفتن وا می دارند و ما هیچ انتخابی در این مورد نداریم و فایده ای هم ندارد .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید