منو

شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat 04 27 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره صد و دوازدهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 991

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد : چند نفربین شما به توصیه های بهلول در آداب سخن گفتن غذا خودن و خوابیدن عمل کردند؟
صحبت از جمع : با توجه به صحبت بهلول در مورد حلال بودن غذا و تاثیر آن بر بدن، یاد دانشمندی افتادم که از آب های مختلف دنیا آزمایشاتی انجام داد و متوجه شد که روی آب هایی که نام خدا و اسامی زیبا را می نویسد، آب، شش ضلعی های خیلی منظمی را به خود می گیرد که از الماس خیلی زیباتر می شود و آب هایی که روی آن نام افراد بد و اسامی زشت را می نویسد، این شش ضلعی ها نامنظم و کدر میشوند. 70 یا 75 درصد از بدن ما را آب تشکیل داده که هوشمند هست، پس یک نفر حرف زشتی بزند یا حرام بخورد، چه اثرات بدی در بدن نمودار می شود و تبدیل به یک آدم بد می شود.
استاد: گفتگوی شما خیلی خوب و متین و درجایگاه این که حتی آب تأثیر پذیر است از کلمات خوب یا ماهیت های خوب یا ماهیت های بد اصلا شکی در آن نیست و من هم شکی ندارم ولی ببینید بهلول گفته که کار را مشکل نکنید ما اصلاً در پی این نیستیم که بدن ما می فهمد یا نمی فهمد، گفتگوی ما این جا، این است: خانم، آقا، دخترم، پسرم توجه داشته باش شما چیزی را که می خوری اولین قدم حلال باشد، از کسی برنداشته باشی خدای ناکرده، آقا شما نان به خانه ات می بری، حق کسی را ضایع نکرده باشی، خانم شما که داری غذا را می پزی یا خرید می کنی از کاسبی از محله ای مواظب باشی خطا نکرده باشی، دختر جان، پسر جان شما هم همین طور و الی آخر. ببینید خیلی ساده، ما اصلاً دنبال این نیستیم که بدن ما می فهمد مال حلال خورده یا مال حرام یا نمی فهمد؟ وظیفه ما این است که به این بدن مال حلال بدهیم، حالا بعضی ها حساسیت های خیلی بالا و ویژه ای دارند، یک واکنش هایی در بدنشان اتفاق می افتد و می فهمند، خب آن هایی که ندارند چه کار کنند؟ هیچی خیلی ساده حلال بخور همین. حالا حلال نخوردی بعدها چه تأثیری می گذارد، کم کم تأثیرش را خواهد گذاشت ولی تا شما بیایی و تأثیرش را بفهمی شما حرام ها را خوردی و رفته است. امروز نیت کن که من به هیچ عنوان مال غیر حلال نمی خورم اگر به خانه ای وارد شدم که مطمئنم فرد نان آور آن رشوه گیرنده یا رشوه دهنده است نمی دانم، رباخوار است و... سعی می کنم که آن جا غذایی نخورم، به این نکته توجه داشته باشید. مادربزرگم خدا رحمتش کند، خیلی سنش بالا بود، از قوم و خویشی که داشتیم، کسانی بودند که در ارتش خدمت می کردند، آن موقع مذهبی ها می گفتند که نان این ارتشی ها حرام است چون به شاه خدمت می کنند، اعتقاداتشان بود و من هم نمی خواهم در این مقوله وارد بشوم و بگویم درست می گویند یا غلط می گویند، مادربزرگ من به عنوان صله ارحام به این ها همیشه سرکشی می کرد اما همیشه توی در اتاقشان روی دو تا پا فقط روی زمین می نشست و توی اتاق پا نمی گذاشت، پدرم می گفت آخر ننه زشت است، می گفت چی زشت است؟ می گفت تو که خشک هستی، زمین هم که خشک است، اگر نجس هم باشد به تو نمی رسد، می گفت فکر می کنی مادر، من از آن زمین به اندازه نشستن استفاده کردم، من خراب می شوم. ببینید باید این طوری نگاه کنید که چی؟ مال حرام خورده نشود اصلا دنبال تأثیر آن نگردید، این را متوجه باشید ولی آداب به جا بیاید، آن هم آداب بهلول، خیلی ساده گفته است،
سوال: در مورد آداب خواب از بهلول و کینه به دل نداشتن، سعی کردم هر کسی که باعث ناراحتی من شده را ببخشم غیر از یک نفر که می خواهد همیشه به هربهانه ای ضربه به زندگی من وارد بکند. نمی دانم چه کار کنم؟
استاد: ضربه پذیری خودت را اصلاح کن، ضربه زننده همیشه ضربه زننده ست، اصلاً جزء وجود و ژن او است، ضربه پذیری تو زیاد است، ضربه پذیری خود را حل کن، آن وقت می بینی که دیگر نمی تواند به تو ضربه بزند، بعد هم مجبور نیستی که از او بدت بیاید.
صحبت از جمع: در فضای مجازی وقتی می دیدم دوستانم که خلاف واقع می گویند، سعی می کردم مطلب درست را با منبع به آن ها بگویم ولی دیدم که نمی خواهند بشنوند و می خواهند مطرح کنند و فضا را خراب کنند این بود که من هم دیگر سکوت می کنم.
استاد: شما خودت داری می گویی فضای مجازی وجود آنها هم مجازی است. دشمن و دوست فرقی نمی کند به هر حال وجودشان مجازی است که دنبال مسائل مجازی و به درد نخور دور می زنند.
ادامه صحبت: گاهی یک توهین بزرگی است، مثلاً شایعه ای در مورد حضرت مریم شنیدم و به او اعتراض کردم و برای او دلیل از آیه قرآن آوردم، علناً گفت این قرآن هم درست نیست، آدمی که می گوید من مسلمان و شیعه هستم.
استاد: خب من دارم می گویم ، او نه مسلمان است نه شیعه، یادتان است، آدمهای مؤمن را 4 مدل گفتیم؟ این یکی از آن هاست، هر جایی که چرب و چیل است و چیزی می دهند مسلمان می شود بعد هم شیعه خُلَّص می شود، هر جا برعکس آن بود، غیرمسلمان می شود. این ها را اهمیت ندهید و اصلاً با آن ها وارد گفتگو نشوید چون ارزش ندارند.
ادامه صحبت: حتی اگر ترک هم بکنیم اشکال دارد؟ من این کار را کردم و افرادی به من گفتند: این چه کاریست حرف ها را بشنو، گفتم من وقتی توهین به ائمه می بینم اذیت می شوم.
استاد: من که حتما ترک می کنم . من می خواهم حرف بشنوم من می خواهم حقیقت بشنوم مگر چقدر از عمرمان باقی مانده که این باقیمانده را جفنگیات بشنویم. من هم گوش نمی دهم و من هم حذفشان می کنم هر که باشد.
بهلول گفت: جُنید همه این هایی که گفتی حرف است، این همه آدابی که تو در خوردن طعام گفتی، اصل این است که لقمه حلال باید باشد، اگر حرام باشد صد برابر این آداب را هم تو به جا بیاوری فایده ندارد، دلت تاریک می شود، دل که تاریک بشود، حقیقت را نمی بیند. جُنید گفت: جزاک ا... خیراً، خدا تو را جزای خیر بدهد ان شاءا... گفت: در سخن گفتن باید دل پاک باشد؛ من کلامی را که برای شما می آورم دل خودم پذیرای آن است و با حقیقت وجودم آن را بیان می کنم؛ نیت هم باید درست باشد. یعنی چه؟ یعنی این که شما نیت می کنید در یک جهت صحیح کار انجام دهید. سوم: کلامی که به کار می برید برای رضای خدا باشد. گاهی اوقات ما افراد را راهنمایی می کنیم بعد همه جا می نشینیم و می گوییم، من مدام به او گفتم این طوری باش، دیدی حرف من را گوش کرد به کجاها رسید. آن حرف، مفت گران است. هیچ چیزی برای آدم نمی ماند. اگر حرف ما برای آدم روبه رو یک غرضی داشته باشد یا برای استفاده دنیایی باشد یا بیهوده حرف بزنیم، همین کلامی که در فضای مجازی است، چقدر این ها چرت و پرت می گویند، می گوید هر کدام این ها باشد، حرف بیهوده و هرزه و بی خودی باشد، همه این ها وبال گردن تو است پس بهتر است که سکوت و خاموشی اختیار کنی، همان کاری که دوست من تو می خواهی بکنی. خیلی بهتر و نیکوتر است. در خواب هم می گوید: برای خوابیدن همه این هایی که گفتی فرع است، اصل این است که موقعی که می خواهی بخوابی در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد. من در این یکی گاهی اوقات رفوزه می شوم چون آن هایی که خیلی اذیتم کردند، آن موقع شب به یادم می آید، از آن رد می شوم ولی بالاخره یادم می آید. دعا می کنم خدایا هرگز دیگر این ها را به خاطر نیاورم، نه این که این مسئله یادم نیاید، اصلاً دیگر ماهیت این آدم از یادم برود. شما هم همین کار را کنید وگرنه رفوزه می شوید.
چه کسانی در این یک هفته در قبال رفتار آدم های روبه رویشان صبور بودند، جیغ کشید در گوشش نزدند؟ یادتان است جلسه قبل دختر بچه را گفتم: اول رفتار طرف را پرسش کردند. راستی تو چرا به من بی محلی می کنی؟ بعضی ها را دیدید. اصلاً بیمار است، یک جاهایی فکر می کند اگر مثلاً یک مقدار بی محلی نسبت به یک نفر کند، خیلی شخصیت او بالا می رود. آهان، یقه او را بگیر و او را نگه دار، چی شده؟ تو چرا این کار را می کنی؟ چه مشکلی با من داری؟ چند نفر این طوری برخورد کردند، به جای این که یا پشتشان را به آن فرد کنند و دو تا فحش هم این طرفی بدهند و بروند، می دانید که فحش های این طوری برای پاشنه پا خوب است، به درد نمی خورد، یا این که پیش آن یکی می رود و می گوید: این یارو دیوانه است، می بینی چه کار می کند، این طوری رفتار می کند. چند نفر از شما در قبال چنین رفتارهایی اول پرسش کردید با متانت، با محبت، با احترام و اگر دیدید حق با شما بود بعد جواب طرف را دادید. حق با شما بود تو گوشش بزنید، ادب شود. زدنی است، او را بزنید. ترک کردنی است، او را ترک کنید. حق گفتنی است، حق را به او بگویید. اما تا ندانستید، حق ندارید هیچ کاری کنید .
صحبت از جمع : با دوستی که از قبل ناراحت بود بحثی پیش آمد و یک لحظه تند رفت، بلند شدم که کلامی جواب او را بدهم، یک لحظه صبر کردم و گفتم او از یک چیز دیگر ناراحت است و اگر الان ادامه بدهم همه چیز بدتر می شود تا اینکه بهتر شود.
استاد : خیلی عالی است. حالا بعداً ان شاءا... به سراغ او می روی و می گویی: فلانی واقعاً چه چیزی تو را ناراحت کرده بود؟ دوست دارم بدانم که اگر من واقعاً یک وقت کاری می کنم که تو ناراحت می شوی، من دوست ندارم، خب آن کار را نمی کنم، فکر می کنم رفتار من ایراد ندارد... خیلی قشنگ تر است
صحبت از جمع: یکی از دوستانم که از لحاظ روحی حالش خوب نبود و درک می کردم ولی مقداری از رفتار او ناراحت می شدم و می خواستم بروم و بگویم بابا بس است دیگر ولی گفتم که حالش خوب نیست، رفتم و از او پرسیدم که حالت خوب نیست من کاری کردم؟ از من ناراحت هستی؟ اگر چیزی شده بگو آن را حلش کنم یا مثلاً اگر الان مثلاً فرصتش نیست بعداً با هم صحبت کنیم . ولی به من بگو . بگو که اگر من کاری کردم بتوانم آن کینه یا حالا مثلاً دلخوری تو را رفع کنم . این تجربه ی من بود .
استاد : خیلی عالی.در زمانی که پشت سر گذاشتیم، چند نفر به این فکر کردند که جزء کدام دسته از آن 4 دسته مؤمنان هستند؟ بین شما کسی بود که فکر کند جزو آن دسته ی آخر است ؟ من اتفاقاً اصلاً انتظار نداشتم که این جواب را جواب مثبت بگیرم ولی خیلی برای من مهم بود که به آن فکر کرده باشید. درد ما این است که آدم ها به چیزهایی که به آن ها می گوییم و می شنوند حتی فکر هم نمی کنند.
صحبت از جمع : در مورد دسته آخر مؤمنان که هر کاری را برای رضای خدا انجام می دهند، نه برای بهشت و جهنم، وقتی خداوند در قرآن می فرمایند که بهشتی به شما می دهیم که در آن نهرها زیر درختانش جاری است، این واقعاً در حدی نیست که آدم زجر این دنیا را در نظر بگیرد که برود به بهشت و کنار نهر زیر سایه درخت بنشیند، این را که ما در دنیای خودمان هم داریم می بینیم، نهایت سعی من این است که هر کار نیکی که انجام می دهم فقط برای رضای خدا باشد و آن هایی هم که هنوز جوابی برایش پیدا نکردم چون دستور خداوند است و قرآن را با همه وجودم قبول دارم اطاعت بی چون و چرا دارم.
استاد : اگر دوست من کوتاه بیایی و فکر کنی با خودت که خدا بهشتی را که دارد توصیف می کند و وعده اش را می دهد فقط بر تو نمی دهد. توقعات آدم ها از بهشت خدا، درجه بندی دارد. یک خانم تحصیل کرده ای خیلی سال قبل این جا می آمد، خیلی هم خوب پیش می آمد، خیلی هم دختر خوبی بود، یک جایی رسید دیگر نیامد، به او گفتم چرا نمی آیی؟ گفت فکر می کنم همین قدر که یاد گرفتم برای این که دنیای من را بسازد کفایت می کند. اما ببین که تو چند سال است که می آیی، تو هم یاد گرفتی اما قانع نیستی، تو امروز دیگر قانع نیستی که فقط نهر آبی داشته باشی و درخت سبزی بالای سرت باشد، چرا؟ چون این ها را گرفتی و این جا داری پس تو دنبال یک چیز بالاتر می گردی. خدا همین طوری وعده می دهد؛ به بچه کوچک وعده بده که شکلات می دهم، بدو دنبال تو می آید. اما به این دوستمان که بزرگ است بگو شکلات می دهم، می گوید برو بابا، شکلات کی می خورد، وزنم را بالا می برد. باید به این یک چیز دیگری بدهی، خیلی بزرگ تر از آن شکلات. امروز تو می گویی من این کارها را برای رضای خدا انجام می دهم، این رضای خدا کجا است؟ برای تو چه جایگاهی دارد؟ تو خیلی چیزها را که حتی دلیل آن را نمی دانی و هنوز نرسیده ای که چرا باید انجام بدهی ولی انجام می دهی، فقط برای این که خدا دستور داده است، پس آن خدا، یک چیزی هست که تو هدف کردی که به او برسی، پس دیگر فقط جنگل و جویبار نیست، جنگل و جویبار هم این جا هست. الان، همین جا که نشسته ایم، آن قالیچه ای که با سوره یاسین بافته شده است خودش برای ما یک بهشت است، اگر بتوانید آن را حس کنید، چون به طور دمادم آیات یاسین بر همه شما می تابد، آن مال من بود، برای خانه خودم بود، ولی آن را این جا آوردم. آن کسی که آورد خواب دید که از طرف حضرت سلیمان این قالیچه را با یک چنین چیزی و تشریفاتی برای من آوردند و انجام داد و گفت برای شما هدیه باشد. و من این جا آورده ام که همه از انرژی و تشعشعات آن بهره ببرند.
من خیلی به اشعار شکسپیر ارادت نداشتم ولی اکثر نمایشنامه هایش را خوانده ام. شکسپیر می گوید: من در عجبم از زنان که از خدای به این بزرگی فقط یک شوهر می خواهند اما از شوهر به این درماندگی، همه دنیا را می خواهند. به ظاهر مزاح است ولی به واقع حقیقت است. همه چیز را از خدا بخواهید.
چارلی چاپلین می گوید: بعد از کلی فقر به ثروت و به شهرت رسیدم، وقتی تا به آن جا رسیدم آموختم که با پول می شود ساعت خرید اما با پول زمان نمی شود خرید. دیر نکنید، با پول می شود مقام خرید، زیر میزی می دهیم حکم رسمی مقام بالا را می گیریم اما احترام نمی شود خرید. با پول می شود کتاب خرید ولی دانش کتاب را نمی شود خرید، باید رفت و یاد گرفت. با پول می شود دارو خرید ولی سلامتی نمی شود خرید. می شود رختخواب خرید اما خواب راحت نمی شود خرید. ارزش آدم ها به دارایی هایشان نیست، به معرفتشان، به نگاهشان، به شعورشان است. صحبت از معرفت شد، از این کلمه در محاورات روزمره مان هر کسی بر اساس فهم خود بهره می برد، یک جاهایی به کار می برد و بعد هم فکر می کند که خیلی باکلاس صحبت کرده است اما باکلاس کسی حرف می زند که کلماتی را که به کار می برد می فهمد، سعی کنیم کلمات را بفهمیم و بعد به کار ببریم.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید