منو

شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat 04 27 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره دو

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 1819

بسم الله الرحمن الرحیم 

سوال: در شرایط آرمانی همه درست رفتار می کنند ولی در مواقع سخت وغیرعادی چطور رفتار ها یمان را کنترل کنیم؟
استاد: در مواقع آسوده و امن انسان می بایست برای خودش چارچوبهایی مشخص کند که درون این چارچوبها به طور دایم حرکت و زندگی کند که در مواقع سختی وغیر عادی وقتی به چارچوبش می خورد آنرا نشکند باز هم حالت عادی ندارد، می آید و به چارچوب می خورد اما اصراری بر شکستن آن نخواهد داشت، اگر در شرایط سخت بخواهید رفتار نرمال داشته باشید دستمایه اش اینست که در شرایط نرمالتان بطور دائم چارچوبهایتان را نگاه کنید اگر جایی ترمیم می خواهد ترمیم کنید، سوراخی برای آن باقی نماند، این سوراخ یعنی چه؟ شما در شرایط عادی آیات قرآن را می خوانید به یک جایی می رسید و با خودتان می گویید یعنی چه؟ این یعنی چی یک سوراخ برای شما در چارچوبتان باز کرد، از ان رد نشوید صبر کنید، دوباره و ده باره و بیست باره به آن نگاه کنید، از کسانیکه صاحب نظرند سوال کنید، شبها که می خواهید بخوابید از آیات قران تلاوت کنید و به امام زمان تقدیم کنید و از او درخواست کنید که شما را در این مسئله روشن کند و آنقدر استمرار بورز تا آنرا متوجه شوید، چون تا آنرا نفهمید از آن سوراخ صدمه می بینید ، در بحث اعمالی که ما انجام میدهیم خمستان را حساب کنید، می گوید تا امام زمان نیاید من این خمس را نمی دهم، خوب شما خمستان را جدا کنید و در بانک بگذارید، ولی از مال شما باید خارج شود و به شما انتفاعی از آن نرسد، شما اجازه ندارید از این بحث به سادگی رد شوید، تحقیق کنید، بفهمید، سوال کنید حدود بشناسید و اجرا کنید، اگر نسبت به سال گذشته درآمدتان تغییر نکرد باز هم سر سال خمسی دستورتان را اجرا کنید، ببرید بدهید برایتان امضا کنند که شما در وقت معین حضور داشتید، شما برای رسیدن به یک روز سخت می خواهید ایمنی پیدا کنید، دمادم بازبینی کنید، در این بازبینی دمادم هر سوراخ ریزی که در اعتقادات و تعهداتتان ایجاد شده باشد را بپوشانید، وقت لزوم خودبخود حفاظت می شوید و اعمال ناشایست انجام نمی دهید، فکر می کنم راهبرد خوبی باشد برایتان.
یک راهکار از جمع : به نظر من مهم است بتوانیم روزهای سخت و نقاط ضعفمان را شناسایی کنیم، مطلب بعدی در خصوص افکار منفی که به ذهن هجوم می آورند و راه کار شما ذکر صلوات و توجه به معنی آن بود، در این راستا نظرم بر اینست که شاید کاربردی باشد، شما می فرمائید که پاسداری کنید ولی نشاندن آن روی باور هم می تواند راهکاری باشد، یعنی به افکارمان بگوییم که باید الان گذشت کنی، بعد قبول می کنیم که باید این کار را طبق دستور خداوند انجام دهیم باز هم بعد از مدتی آن افکار به سراغ ما می آیند تا در باورمان ننشیند این افکار بعد از مدتی باز به سراغ ما می آیند.
استاد: این افکار منفی که می آید، صحت هم دارد، خیلی هم تلخ است و ما با آن درگیر هستیم و دائماً می آید، صلوات می فرستیم می روند و مجدد باز می گردند، یکی از راههای خوب و اساسی مقابله با این مطلب هم اینست، مثلاً من و یکی از دوستانم هر چند وقت یکبار سر یک چیز کوچکی بحثمان می شود و اوقاتمان تلخ می شود، بعد از چند روز باز گذشت می کنیم و با هم مهربان می شویم، این موضوع هر چند وقت یکبار بین ما پیش می آید اما عاقل این کار را به این ترتیب انجام نمیدهد، یکبار می نشینیم و باهم در مورد موضوع صحبت می کنیم من از او می خواهم تا آنچه را که از من میخواهد را بازگو کند، او می گوید، من هم می گویم و این ادامه پیدا می کند تا به یکجایی برسیم که کاملاً همه چیز را تمام می کنیم، این دعوا را برای همیشه تمام می کنیم از این بحث که خارج شدیم، از صفر صفر شروع می کنیم و سعی می کنیم موارد قبل را تکرار نکنیم، ما با هم می توانیم این کار را انجام دهیم، اما در مرحله بعد من هستم و فکرم، من با افکارم روبرو می شوم و از او می خواهم تا ناراحتی هایش را بازگو کند،سالها قبل تمامی چیزهایی که فکرم را آزار میدادند بر روی برگه ای مینوشتم، نوشته هایم را مورد بررسی قرار می دادم، بعضی نکته ها بود که خیلی زورگویی به من نبود، این موارد را اصلاح می کردم و بعد به اینها درصد می دادم، در آخر هم نتیجه گیری می کردم که یا من خیلی مقصرم، یا طرف مقابلم مقصر است و یا پنجاه پنجاه مقصریم، اینجا می بستم، که معمولا در نهایت من می بخشم، من بخشیدم تمام شد، این قصه تمام شد، بعد هم آن کاغذ را پاره میکردم و در جوی آب می انداختم و با روان شدن آن تمام ناراحتی ها و دلخوریها را فراموش می کردم، این کار را که بکنید به نتیجه می رسید، ولی مرد باشید، پای آن برگه بنویسید چقدر شما مقصرید و چقدر او مقصر است، اگر خودتان مقصرید به حساب خودتان رسیدگی کنید اما اگر او مقصر است بگو من فقط بخاطر خدا می بخشم، من بارها فقط بخاطر خدا بخشیدم، ببخش تا پرونده ات بسته شود.
شناخت روزهای سخت، بخشی از آن امکان پذیر است، روزی که من هوس طغیان کنم، روزیکه از دست دادن عزیزانمان است، روزی که نداری باشد ، ناقص شدنمان و بیماریهای سخت است، اولاً دنبال این سختی ها پیشواز نروید، خدا که اینها را به تو نداده؛ ولی می توانید دعا کنید که خدایا در تنگناها و در گذرگاههای سخت دست مرا بگیر که از خط تو خارج نشوم، دیگر هم لازم نیست چیزی را بشناسید، شما چه میدانید؟ شاید خداوند آن سختی را برای شما مقرر نکرده است، ولی از خداوند بخواهید که اگر یک روزی قرار شد امتحان بدهید و در سختی افتادید آن موقع دستتان را بگیرد.
راهکار از جمع: در تکمیل صحبت دوستمان نسبت به شناخت روز سخت باید بگویم که منظور از شناخت روز سخت این نیست که منتظر آن روز بمانم، منظور اینست که آن روز را به خوبی بشناسم و برایش تدابیری داشته باشم. منتظر روز سخت بودن نه تنها راه درستی نیست طبق قانون جذب آنرا جذب می کند.
استاد: در توضیحی که دادم پاسخ شما را گفتم، بنده اگر برسد به آن نقطه ای که هر لحظه خدا را شکر کند بخاطر نعماتی که به او عطا کرده است، شکر کند بخاطر چیزهای سختی که تا الان به او نداده است، این عملا باعث می شود که شما هر روز و هر دمتان هم به داشته هایتان فکر کنید و تشکر کنید و هم به اینکه می توانست خیلی بد باشد و این تشکر دمادم شما از خداوند سبب جلوگیری از سختیها می شود چون خداوند به بنده ها سختی میدهد برای اینکه توجه شان را جلب کند، ولی وقتی بنده مراقب است، سختی را می شناسد و دائم می گوید من میدانم تو می توانستی این را بدهی اما ندادی،برای چی به تو بدهد؟ یا اگر به تو دهد آنگونه نمی دهد که غیر قابل تحمل باشد. شما استقبال هیچی نروید، هرچی خدا گفته بکنید انجام دهید و هرچی خدا گفته نکنید انجام ندهید. زندگی تان را طوری تنظیم کنید که به شیوه اهل بیت زندگی کنید. می گوید آن موقع روی حصیر می نشستند با این وصف منهم بروم روی حصیر بنشینم؟ خیر ولی اگر آن زمان روی حصیر می نشستند یک حصیر زیر پایشان بود، ده تا اتاق و ده تا حصیر نداشتند. شما الان فرش بیندازید چون قائده امروز فرش است اما حرص نزن سه تا هم لوله کنی گوشه خونه ات قایم کنی. واقعا به شیوه اهل بیت زندگی می کنید؟ بروید در زندگی هایتان نگاه کنید. ما هرچی را دست می گذاریم باید گند ه ترین ،شیک ترین و گران ترین باشد. چرا؟ امیرالمؤمنین (ع) در صحرا نان خشک در آب داغ میزد و می خورد. یک نفر آمد و گفت این آقایی که می گویند نان تازه و شیر می دهد آدرسش کجاست. حضرت علی (ع) نشان داد. طرف رفت گرفت و آمد با خودش گفت بروم به این مرد عرب بگویم تو هم برو بگیر و بخور، اون چیه تو می خوری. امیرالمؤمنین(ع) اگر قرار بود دائم شیر با نان نرم و تازه بخورد که امیرالمؤمنین نمی شد. شما می خواهید همان مرد عرب باشی که آمد و گفت فلان جا نان تازه می دهند؟ خوب برو در خونه اش بگیر و بخور و برو اما اگر انتخاب کردی علی باشی، علی بودن فرق می کند. مجبوری ویژگی هایی که امیرالمؤمنین(ع) داشت حتما کسب کنی، سختی های امیرالمؤمنین"(ع) را حتما بگذرانی. مردش هستی بسم ا.. اما نیستی سرجایت بشین. همین که گفتم را انجام بده. خدایا شکرت می کنم. به من این نعمات را دادی با فهمم اینها را فهمیدم. خدایا شکرت می شد من این نعمات را نداشته باشم و این نواقص را داشته باشم اما تو نخواستی پس خیلی شکر. خدا می گوید این می فهمد، این چیز فهم است، حالیش است. برای چی بهش سختی بدهم، اگر هم بدهد کوچکش را می دهد.
ادامه صحبت از جمع: ببینید همه ما دایه این را داریم که دوستدار اهل بیت هستیم.باید آن باور را بنشانیم روی دایه دوست داشتن.
پاسخ استاد: عزیز من باور از روی هوا نمی آید. باور با استمرار و تکرار و تمرین می آید. بچه ات که از پوست و گوش و خون تو است. اگر به دنیا آمد بچه را بگذاری و جای دیگر بروی و بهش سر نزنی مهر از بین می رود و کاسته می شود. آن علاقه فراهم نمی شود اما چون هر روز صبح می بینیش بغلش می کنی، بوسش می کنی، بازی می کنی این علقه عمیق و عمیق و عمیق تر می شود. شما سعی کنید شکل امام علی(ع) باشید. سعی کنید نگفتم که همین الان آن شکلی باشید ولی سعی کنید شکل امیرالمؤمنین(ع) باشید این علقه هی عمیق تر و عمیق تر و عمیق تر می شود آن وقت یکجایی شکل آنها می شوید. تو هم برای این کارها زحمت بکش آن وقت می بینی که خیلی خوب به دست می آید.
سوال: ما به سن چهل نزدیک می شویم.با توجه به این که چهل سن کمال است تکلیفمان چیست؟
استاد: چهل سنی است که جسم به اوج خواهش هایش رسیده است. یعنی به قدر کافی خورده است، به قدر کافی نوشیده، به قدر کافی آمیزش جنسی داشته، به قدر کافی تجربه کرده و کیف کرده است یعنی جسم همه چیز را تجربه کرده است. وقتی به چهل می رسد اصولا دیگر در نقطه ای کم ندارد از آن به بعد جسم می نشیند و اجازه می دهد بر مرکب این جسم روح سواری کند. بتازد و پیش رود. خوب چطوری پیش می رود؟ تا پریروز جسمش در مسائل جنسی خیلی چیزها را طلب می کرد شده بود به در و دیوار بکوبد، حرام هم شده بود یک کاری می کرد اما در سن تکامل و کسانیکه رو به تکامل هستند اینجا که می رسند این آمیزش جنسی توأم می شود با آمیزش روحی. نوعش فرق می کند. ظاهر کار یکی است اما بازدهی اش فرق می کند. آدم ها باید برسند و تجربه کنند تا متوجه شوند. تا پریروز چلو کباب می خورد و می گفت چه چلو کبابی زدیم تو رگ. امروز هم همان چلو کباب را می خورد اما وقتی چلو کباب را می خورد چون روحش باهاش خورده است می گوید خدایا شکرت چقدر این غذا خوشمزه بود و تو هنوز فرصت خوردن به من می دهی من چطوری تو را شکر کنم؟ تو باز هم می خوری ولی این خوردنت فرق می کند. بنده در مادرهای امروزه نمی بینم، بچه شان آب را می خورد و خیلی کش دار می گوید بَـــه. مادر مدرنش می گوید خوردی نوش جانت باشد مامان جان! خوشمزه بود؟ خنک بود؟ اما ما وقتی ما بچه بودیم وقتی آب می خوردیم اگر اینجوری می کردیم یه پس گردنی هم همراه لیوان آب می خوردیم چون فوری می گفتند سلام بر حسین ات کو؟ لعنت بر یزیدت کو؟ ولی آن کس که به چهل سالگی رسیده و آب ها و نوشیدنی های زیادی خورده است، وقتی الان می خورد خدا را شکر می کند. بعد قطره اشکی هم از گوشه چشمش می چکد و در دلش می گوید بمیرم برایت آقا. زبان تشنه چطور جنگیدی. می روی آزمایشگاه یک ریزه خون می دهی آنجا برایمان آب جوش، آب سرد، قهوه و کیک گذاشته و اصرار می کنند بخورید بخورید سر گیجه می گیرید.در چهل سالگی اشک از گوشه چشمت پایین می آید و در دل می گویی ای آقایی که هزار تا تیر به بر و بازو و بدنت خورد و سرازیر شد. اینجا دیگر یاد آن می افتی و نمی گویی بَـــه چه خوشمزه بود. چهل سالگی به بعد از آن طرفی سرازیر می شوید. برای آن موقع خودت را آماده کن و دیر نکن چون هر چه چهل سال را رد کنید و دیر کرده باشید از آن طرف دوبله دیر می شود یعنی اگر قرار بود سه سال بعد به جایی برسید شش سال بعد هم به جایی نمی رسید. خداوند عالم آخرین پیغمبرش را چهل سالگی مبعوث کرد. برای ما حرف دارد. اینکار برای ما پیام دارد ما می توانیم بفهمیم.
سوال : ما می گوییم خدایا همه ما ببخش و بیامرز چه تفاوتی بین این دو کلمه وجود دارد ؟
خیلی ها فکر می کنند بخشیدن و آمرزیدن مال وقت مردن است.و بخشیده شدن یک چیز است و آمرزیده شدن چیز دیگر. بخشیده شدن یعنی اینکه بعنوان مثال لیوان مرا زدی و شکستی گذشت کردم عیبی ندارد، کاری باهات ندارم. آمرزیده شدن یعنی درکت کردم که چرا خطا کرده بودی و این را شکستی و بخشیدمت و لنگه اش را برای تو خریدم.
سوال: لطفا در مورد مسیر گذشت و نوع گذشت صحبت کنید .
استاد : دو روز پیش با خانواده به خرید رفته بودیم . وقتی به صندوق رسیدیم صف بسیار طویل بود . زمانی که نوبت به حساب ما رسید خانمی از پشت سر به من گفت که اجازه بدید من این دوقلم جنس را حساب کنم بچه هایم در خانه تنها هستند و من به او اجازه دادم تا زودتر حساب کند . با این که اطرافیانم خیلی از کار من خوششان نیامد چون بسیار خسته شده بودند . و یا در خانه ام مدتی است که کولر خراب است و همسرم بارها خواسته که با خستگی زیاد کولر را تعمیر کند و من گذشت کردم و گرما را تحمل کردم و به او گفتم که نیازی نیست . من گرما را تحمل می کنم . در سفر رفتن یا مهمانی رفتن . من به یک سری پارامترهایی خیلی پایبندم و بقیه رعایت نمی کنند ولی من گذشت کردم . خیلی از جاها حرف غیر منطقی از مقابلم شنیدم ولی شرایط طرف مقابلم را نگاه می کنم و کوتاه می آیم . من آرامش خانواده ام را با گذشت بدست می آورم . ممکن است در یک مقطعی به کسانی سواری بدهید چون بعضی ها از این سواری گرفتن خوششان می آید و اگر این سواری را ندهی آدم های ضعیف تر را له می کنند . من این گذشت را می کنم و سواری را می دهم تا به دیگران آسیبی نرسد .
راهکار از جمع: گذشت کردن و چشمت را روی خیلی چیزها بستن شاید اولش کمی سخت باشد ولی سریع می گذرد .
استاد : دختر ها و پسرها در زمان عقدشان دوران سختی را دارند که منجر به جدایی می شود . و بیشتر این ها به خاطر وعده هایی است که خانواده ها به هم دادند و عمل نکردند . شما زن گرفتی و شما هم شوهر کردی مال التجاره که جابجا نکردی . از جان هم چه می خواهید . شما قرار بود با هم دوست باشید و قرار بود آن قدر به هم نزدیک شوید که یک واحد را تشکیل دهید . ولی آن قدر از هم دور شدید که به صورت دو واحد جدا هم نتوانستید با هم زندگی کنید . و اکثرا منجر به جدایی می شود . چرا نسبت به هم گذشت ندارید ؟ پودر مهربانی همیشه در داروخانه قلب موجود است .نیاز به پول هم ندارد. این پودر را روی سخت ترین و سیاهترین و لزجترین و بدترین چیزها بپاشید جواب می دهد . شما همه را دوست داشته باشید . تمرین کنید و فرق نگذارید . ببینید چه تاثیری در زندگی می گذارد . لطفا این راهکار را که به شما می گویم بروید و تجربه کنید . همه را دوست داشته باشید و هیچکس را جای نگذارید . در آن وقت می توانید با کل دنیا در صلح زندگی کنید . شما اگر صلح رابچشید با سر به دنبال آن می دوید .
سوال: من با خدوند راز و نیاز کردم و گفتم که همه را می بخشم و در عوض خداوند هم گناهان مرا ببخشد آیا این درست است ؟
استاد : شما یک تاجر هستید نه بخشنده . آدم با خداوند شرط و شروط نمی گذارد . خداوند در بسیاری از گناهان شما پرده از عملتان برنداشته است . این نشانه بخشش است . مگر در آن زمان با شما شرط و شروط گذاشت . شما آن چه را که برای رضای خداوند انجام می دهید فقط باید رضای او برای شما مطرح باشد . شما تقدیم کنید و خداوند خودش تصمیم خواهد گرفت که اجرت المثل شما را چگونه دهد . تجارت نکنید . بخشش بدون این که عوضی بخواهید که در آن موقع به خداوند نزدیک می شوید ومحبت وبخشش خدا را می چشید.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید