منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه بیست و هفتم ره توشه آگاهی 1

بسم الله الرحمن الرحيم


از یک روز به محرم روندی را آغاز کردیم به لطف پروردگار و پیش آمدیم من نمی دانم چقدر به درد شما خورده ؟ به درد خودم خیلی خورده ، چون من یکبار می شنوم ، یکبار می خوانم ، یکبار می نویسم ، یکبار دوباره می خوانم ، یکبار هم این جا صحبت می کنم بعد که از اینجا رفتم بالا اگر دستم به این نوارهای پرشده برسد یکبارهم آنها را گوش می کنم . برای من بسیار سودبخش بوده شما را نمی دانم .ان شاءالله که برای شما هم همین طور و شاید دهها برابر سودبخش تر باشد . اما جمع شدن این مطلبی را که آغاز کردیم امروز به یک نقطه سنگینش رسیدیم که توجه صد در صد شما را می طلبد و اگر خدا توفیق بدهد جلسه بعدی که بیست و هشت صفر یا روز شهادت آقا امام رضا (ع) است ادامه سخن است امیدوارم که به موقع حضور داشته باشید تا ما بقی مطلب را بشنوید . یا علی مدد
سوره کهف آیه 110  قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكمُ‏ْ يُوحَى إِلىَ‏َّ أَنَّمَا إِلَاهُكُمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ  فَمَن كاَنَ يَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا – بگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم که به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید عمل شایسته کند و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
این کلام وحی نکات بسیار ظریف و ارزنده ای را پیش چشمان تلاوت کننده آیات قرار می دهد .
نکته اول : پیامبران خدا از حیث و مقام انسانی و ویژگیهای انسانی با همه انسانها یکسان هستند همانند بقیه انسانها از غرایز و نفسانیات بهره مندند پس مانند بقیه انسانها مورد حمله و تهاجم ابلیس هم قرار می گیرند چرا که نفس در آنها هم وجود دارد ولی بدلیل تقوایی که در آنهاست سرمشق انسانها قرار می گیرند و بدلیل وحی الهی که در نتیجه این تقوای درونی آنها بر آنها نازل می شود که اگر تقوا نبود وحی هم در کار نبود صاحب مقام رسالت هستند .
نکته دوم آنکه : همه انسانها می توانند به لقای خالقشان امیدوار باشند مخصوص قشر معینی نیست .
نکته سوم : راه رسیدن به لقای پروردگارشان را عمل شایسته انجام دادن و شریک قرار ندادن برای پروردگار معین فرمودند .
یک آیه یک خطی یک صفحه نکته برای ما ، تازه اینها نکاتی است که از ظاهر آیه می شود استنباط کرد و می شود فهمید اگر دست به باطن آیه برسد فهم و مطالب عمیق تری نصیب انسان می شود و یکی ار نکات اعجاز قرآن در همین است که با هر نیم خط مطلبی که در آیات وجود دارد یک دریا مسئله می شود درک کرد و از آن بهره برد . خب پس انسان قادر به ملاقات پروردگارش است من نگفتم که آیات قرآن است . سری می زنیم به سخنان معصومین خدا به متن دعاهای آنها .
امیرمومنان علی (ع) در تفسیر قد قامت الصلوه ، ببینید روزانه چند دفعه خودتان می گویید در نمازها چند دفعه اذان تلویزیون ها را می شنوید ، اذان مساجد را می شنوید ، چند دفعه آن آقایان پیش نماز که دارند نماز را می خوانند شما می شنوید . در تفسیر قد قامت الصلوه که در اقامه نماز خوانده می شود فرمودند : ( یعنی نزدیک شد وقت زیارت ) این قدر این جمله قشنگ است ، نزدیک شد وقت زیارت شما می گویید قد قامت الصلوه معنی اش چه ربطی به زیارت دارد ؟ امیرمومنان فرمودند یعنی نزدیک شد وقت زیارت ، وقت ملاقات عین زنگ می زند وقت ملاقات تو با بزرگت ، با عزیزت رسید بسم الله قبلش هم در جضورش بودی در ملاقاتش بودی ولی نمی شد فهمید چون تو در حضور نیستی . اما این قد قامت الصلوه را که می گویی دریچه را باز می می کنند دیگه الان می توانی مطمئن بشوی که در حضور هستی در دعاها مکرر می خوانیم : و لا تحرمنی النظر الی وجهک – و مرا از نظر به سوی وجه  خودت محروم مگردان  تو بسیاری از دعاها این یک تکه وجود دارد . در مناجات شعبانیه می خوانیم:مرا به نور عزتت که بهجت آفرین است ملحق کن تا عارف به تو گردم  در مناجات شعبانیه می خوانیم :دیدگان بصیرت دلهای ما را به درخشش نظر به سویت نورانی نما تا آنکه چشمان دلهایمان نور را پاره کند و به معدن عظمتت واصل گردد ، ما فکر می کردیم فقط به نور می رسیم تمام شد اما نه تو خیلی از جاها نور خودش تازه حجاب است دعا می کند تو مناجات شعبانیه که خدایا چشم های دلهای ما را اجازه بدهد نور را پاره کند تا از ورای آن نور معدن عظمتت را بهش واصل بشود ارواح ما به مقام عز قدست بسته و پیوسته شود . در دعای کمیل می خوانیم : بر فرض که بر عذابت صبر کردم چگونه بر فراقت شکیبا باشم  فراق کی بوجود می آید که وصلی بوده و می تواند وصل باشد آدم می گوید من عذاب را می توانم تحمل کنم ولی این دوری و فراق را چطوری می توانم تحمل کنم .
امام صادق (ع) در کتاب لقاء الله ص 29 فرمودند : من چیزی را ندیدم مگر آنکه خدا را پیش از او و با او و پس از او دیدم . امام می گوید من نمی گویم که .
پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: هیچ بنده ای نیست جز اینکه دو چشم در صورت اوست که با آنها امور دنیا را می بیند و دو چشم سر هست که با آنها امور آخرت را می بیند خداوند اگر به بنده ای اراده خیر داشته باشد چشم های سر و قلب او را باز می کند . پیغمبر گفته من نگفتم در کتاب میزان الحکمه ج 10سندم می دهم بروید ببینید .
در بحارالانوار ج 4 و توحید صدوق ص 17 آمده است : ابی بصیر یا ابا بصیر از امام صادق (ع) پرسید : آیا مومنان در روز قیامت او (مقصود خدا) خدا را خواهند دید ؟ می گوید روز قیامت خدا را خواهند دید ؟ حضرت صادق(ع) جواب فرمودند : بله بلکه پیش از روز قیامت او را دیده اند . ابا بصیر می گوید عرض کردم این جمله شما مقصود همان دینی است که آن روز اول
در سوره اعراف آیه 172 خداوند اشاره می کند  أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ آدم جواب داد: قَالُواْ بَلى‏ - آیا منظورتان آن روز است که خدا می پرسد آیا من پروردگار شما نیستم ؟ حتما می بینند خداوند را که می پرسد از آدم که آیا من پروردگار تو نیستم ؟ و آدم عرض می کند بله، تصدیق می کند بله ،می پرسد از امام صادق(ع) این ملاقاتی که شما می گویید مقصود آن موقع است ؟حضرت چند لحظه ساکت شدند و سپس فرمودند : قطعا مومنان او را در دنیا و پیش از روز قیامت می بینند آیا تو در همین هنگام او را نمی بینی ؟ ابا بصیر از امام صادق(ع) درخواست می کند که اجازه بده این چیزی را که شنیده برای دیگران هم نقل کند حضرت می فرمایند نه نگو برای دیگران نقل نکن باید به اهلش برسد من هم امروز برای شما آوردم چون الان مدتی است دارم می گویم حالا آن دلهایی که حاضر است می فهمد که من چه می گویم آن که حاضر نیست هنوز دارد چرتکه می زند بالا و پایین می پرد ، ناخن می کشد این حرفها یعنی چی ؟ خدا را می بینیم یعنی چی ؟ من نگفتم که چرا ناخن به من می کشی ؟ امام صادق (ع) فرمودند سند دادم خب برو ببین دیگه . حالا جالبترش کجاست ، آن موقع که این گفتگو اتفاق افتاد ابا بصیرنابینا بود پس سخن امام صادق (ع) این است با این دو تا چشم نمی توانی ببینی با کدام دو تا چشم می توانی ببینی ؟ آن دو تا چشمی که آن تواست مال قلب تو است مال آن قلبی است که گذشته های تلخ را ریخته دور دیگه به آن مراجعه نمی کند هی هر روز صافش می کند ، پالایشش می کند ، تمیزش می کند آن قلب را می گوید نه این هایی که این جاست . می گوید برویم خانه فلانی می گوید نه بابا حوصله داری یادت نیست آن هشت سال نه سال پیش که رفته بودیم خانه اشان با من چکار کرد . بابا هشت – نه سال پیش بود آن هم نمی فهمید ، عقل نداشت امروز دیگه شعور پیدا کرده ، بزرگ شده فهمیده شده ، تو هنوز فهمیده نشدی ؟ با این قلبها نمی شود دید . در اصول کافی از امام صادق(ع)نقل شده که ایشان فرمودند : اتصال روح مومن به حریم الهی شدیدتر از اتصال شعاع خورشید به آن است  ببینید چقدر خورشید شما رسم کردید نقاشی کردید یک دایره می کشید زرد زردش می کنید بعد از آن خطهایی مثل شعاع می کشید خطهای زرد بچه های کوچک از این نقاشی ها زیاد کشیدند آیا یک دانه از این شعاع های خورشید را می کشند که همین طوری روی هوا باشد همه این ها انتهایش وصل است به آن دایره زرد . امام صادق(ع) می فرمایند که اتصال روح مومن به حریم الهی شدیدتر از اتصال اشعه خورشید به خود خورشید است . باید به جمله ها فکر کرد همین طوری نمی شود از روی آن گذشت .
امیرالمومنین خطبه می خواند سر منبر، یکی سوال کرد : ای امیرمومنان آیا تو پروردگارت را دیده ای ؟ فرمود : من چطور پروردگاری را بپرستم که او را ندیده ام ؟ سپس فرمودند : چشم ها خدا را با مشاهده و رویت بصری ( یعنی این چشم ها ) و لیکن دلها او را با حقائق ایمان می بینند . پس این حقیقت را نمی توانیم با توجه به آیات قرآن و کلام معصومین نادیده بگیریم که انسان می تواند به لقای پروردگارش برسد پس حالا که این را باور کردیم کلام الهی گفت ، کلام معصومین خدا گفت خب پس وجود دارد حالا برویم ببینیم چطوری ؟ چطور امکان دارد .
در مفتاح الفلاح در شرح جمله امیرالمومنین که فرموده اند : : هیچ چیز را ندیدم جز آن که خدا را پیش از آن و با آن مشاهده نمودم  علامه طباطبائی علیه الرحمه فرمودند : یعنی تمام اشیاء ، مظهر و آیه و نشان دهنده حق هستند تمام اشیاء و آیه ماورای خودش را نشان می دهد نه خودش را . همه چیزهایی که به چشم می بینید مظهر حق هستند اما یک چیزی درون آن هست که ماورای آن را نشان می دهد مثال بزنم ، چراغ راهنمائی سر چهارراه ، چراغ راهنمائی چی می گوید به تو؟ چراغ راهنماست هی این را روشن می کند آن را خاموش می کند ان را روشن می کند دوباره برعکس می کند خب این که شد اسباب بازی بچه ها اما نه چراغ راهنما یک شیء است که ماورای خودش را یعنی خطر را اعلام می کند پس همه اشیاء نشان دهنده حق هستند اما آیه آنها محتوای درون آنها ماورای آن شیء بودنش را نشان می دهد .
آنچه از عالم بالا برای ما کشف می شود و به چشم ما می آید بدلیل این که چشم قادر به دیدن ظواهر و عالم ماده است ، عوالم بالا از حد طبیعت خارج و بالاترند در نتیجه معرفت به آنها در قالب مثال تجلی می کند . بارها و بارها توی این مجالس طی سالیانی که پشت سر گذاشتم شنیدم از دوستان اوایل آشکار می کردم امروز دیگه آشکار هم نمی کنم فقط زیر گوشم می گویند و می روند فلان زمان در حین مراسم دیدیم که نور سبزی بصورت آقایی از این پله ها پائین آمد از میان جمعیت عبور کرد کنار سفره آمد در قالب مثال تجلی می کند آن موقع که در قالب مثال تجلی می کند ما قادر به دیدن با این دو چشم هم هستیم اما باز هم قادر به دیدن حقیقتشان نمی توانیم باشیم . مثلا انسان سنگ را می بیند اما سختی و استحکام آن را نمی تواند ببیند ولی وقتی می خواهد این سختی را به تصویر بکشد بوسیله وجود مثالی و صفات آن شکلی را در ذهنش خلق می کند قوه خیال انسان آن را بوجود می آورد و بعد عیان می شود . مرحوم آیت الله ملکی تبریزی فرمودند : : عالم مثال ، عالمی است وسیع بلکه خودش دارای عالم های زیادی است حتی گفته شده که در عالم مثال ، هجده هزار عالم وجود دارد  این قدر با خیالتان چرتکه نزنید ، بازی نکیند این قدر با خیالاتتان لایه های چرک و کثیف و زشت و ترسناک و هولناک را بیرون نیاورید ، وجود دارد دسترسی هم به آن هست . ولی وقتی بیرونش آوردید دیگه وجود دارد دیگه نمی توانی آن را برگردانی . فیلم هایی که درست می کنند من و شما هم با کله می رویم می خریم من البته معذرت می خواهم من از این کارها نمی کنم اما می روید می خرید و می آورید و تعریف هم می کنید چه جلوه های ویژه ای داشت چقدر اکشن بود آن اکشن نبود تو اکشنی . آن فیلم بود آن تصویر بود تو روح بودی تمام مدت این طور فنری بالا و پایین پریدی چه کردی با خودت ؟ روح خداوندی تو قرار نبود نفرت را بشناسد ، خونریزی را بشناسد و تجربه کند تو به آن خوراندی ، خب وایستا تاوانش را هم بده دیگه ، تاوانش را بده تو که شناختی می شود چاقو را در شکم کسی کرد وایستا یک چاقو تو شکمت فرو بکنند دیگه گله نکنی دیگه آه و ناله نکنی بگذریم .
امیدوارم که به این عرایض من خوب توجه کنید من شما را دارم می کشم به زور به وادی پرسش های بسیار ، پرسش هایی که بدنبال خودم می دوانمتان جوابم هم نمی دهم باید دیگه یاد بگیرید جوابتان را بدوید پیدا بکنید . بسه ، بسه که من بدوم پیدا کنم بنشینم اینجا و شما بپرسید دو تا جمله هم بگویم از در حسینیه که رفتی بیرون با اولین خنده با اولین جوک با اولین صحبت غیره هر چه گفته بودم باد هوا، باید خودت بدوی پیدایش کنی حالا من پرسش هایش را بوجود بیاورم .
در بحارالانوار ج 3 آمده که شخص ملحدی با امام جعفر صادق (ع) در وجود خداوند مناظره می کرد حضرت فرمودند : تا بحال سوار کشتی شدی ؟ گفت بله . گفت تا حالا کشتی ات در حال غرق شدن بوده ؟ گفت بله . گفت : آن موقع که کشتی ات دارد غرق می شود قلبت تو را متوجه کجا می کند ؟ متوجه چی می کند ؟ متوجه آن کسی که می شوی آن خداست .
آن موقعی که نشستی زمین لرزه می آید ، زمین که شروع به لرزیدن می کند می خواهی بدوی نمی توانی ، می خواهی پله بروی نمی توانی ، می خواهی هر کاری بکنی نمی توانی آن موقع هیچ کسی هم دور و برت هم نیست متوجه چه کسی می شوی ؟ متوجه آن کسی که می شوی آن خداست ، حالا هرشکلی بود .


در سوره مطففین آیه 14 می خوانیم :  كلاََّ  بَلْ رَانَ عَلىَ‏ قُلُوبهِِم مَّا كاَنُواْ يَكْسِبُون‏ - چنین نیست بلکه اعمالشان زنگاری بر دلهایشان گردیده  پس این دلها می توانست از اول خدا را ببیند ، چیزی که امروز نمی گذارد خدا را ببینیم زنگاری است که از اعمال غلط و گناه آلود بر دلهایمان نشسته . علامه طباطبائی در شرح این آیه در کتاب طریق عرفان آمده سخن جالبی فرمودند: : از این آیه می فهمیم مشاهده آیات الهی که از چشم غیر اهل یقین پوشیده و در حجاب است بوسیله چشم دل دیده می شود نه چشم ظاهر، پس برای دل هم چشمی است  و در تایید این مطلب در قرآن کریم فرمایش پروردگار را می خوانیم سوره یس آیه 9:وَ جَعَلْنَا مِن بَينْ‏ِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُون‏ - و ما در برابرشان حایلی نهادیم و در پشت سرشان حایلی و بر چشمانشان پرده افکندیم پس ایشان نتوانند دید . این چشمها بسته می شود فقط آن کسی که چشم دلش باز است آن می بیند وگرنه این چشم ها بسته می شود . سوره بقره آیه 171 :صُمُّ  بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُون‏ -  چقدر از سر بزرگی و دانش این جمله را به خورد مردم دادیم ، چقدر به مردم گفتیم؟ آیا همان موقع که می گفتیم خودمان صم بکم عمی نبودیم . کرند ، کورند ، لالند در نمی یابند . مگر گوش من نشنود من هیچی را نمی فهمم ؟ چشمم نبیند ، نابینا باشم هیچی را نمی فهمم ؟ امام صادق (ع) به ابابصیر نابینا گفت آیا تو حالا خدا را نمی بینی ؟ پس این چشم حتی عینک هم دیگه رویش نگیرد ، کور کور هم بشود تاثیری ندارد چون یک جفت چشم دیگر آن تو است آن خدا را می بیند . این گوش کر شد ، پرده اش پاره شد مهم نیست یک جفت دیگه گوش آن تو هست آنها می شنود . سوره حج آیه 46 :أَ فَلَمْ يَسِيرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَتَكُونَ لهَُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بهَِا أَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بهَِا  فَإِنهََّا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لَاكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتىِ فىِ الصُّدُور – آیا در زمین گردش نکردند تا صاحب دلهایی شوند که با آن بیندیشند یا گوشهایی که با آن بشنوند ؟ در حقیقت چشمها کور نمی شود و لیکن دلهایی که در سینه هاست کور می شود . کلام من نیست کلام خداست همان قرآنی که هر کدامتان تا حالا با دوره های گروهی ما لااقل ده بار دور کردید توجه نکردید به آن . دلهایی است که کور شده و دیگر نمی بیند . پس بخوبی می شود فهمید که مقصود از همه اینها در خصوص هدایت و ضلالت همانا اعضاء و جوارح دل باطن انسان است نه اعضاء  جسمی ظاهر و سایر معانی که درباره هدایت شدگان یا گمراهان گرفته شده و گفته شده از همین باب است . در سوره بقره آیه 257 بدنبال آیه الکرسی : وَلىِ‏ُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ  وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ  أُوْلَئكَ أَصْحَبُ النَّارِ  هُمْ فِيهَا خَلِدُون‏ - خدا سرپرست مومنان است و آنان را از تاریکی ها بسوی روشنایی بیرون می آورد و کسانی که کافر شدند سرپرستانشان طغیانگرانند که از نور به تاریکی هایشان می برند آنها دوزخی اند و در آن جاودانند . این تاریکی و آن روشنایی هیچ کدام تاریکی و روشنایی ظاهرنیست . لوسترهای بزرگتر ، لامپهای قویتر ، تعدد لامپها ، دادن هزینه بیشتر سالن خانه شما را منورتر می کند اما دلتان را چی ؟ دلتان را هم منور می کند ، می تواند روشنش کند ؟ لامپی پیدا می کنی که از بیرون بخری به سرپیچ دلت بپیچی که خوب روشن بشود ، خوب تماشا کنی ، نداریم همچنین چیزی . سوره یس آیه 8 : إِنَّا جَعَلْنَا فىِ أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالا – ما در گردنهای آنان تا چانه هایشان ، زنجیرهایی نهاده ایم. می دانید چند تا زنجیر به گردن همین جا نشسته کدامش را می بینید شما ؟ خداوند بر گردنهایی که در مقابل خدا فرود نمی آید زنجیر می اندازد اسیر می کند و این سر رو به پایین ، دیگر بالا را نمی تواند ببیند محرومش می کند از دیدن انوار الهی محرومش می کند . ببینید اگر در زندگی شما خدا جاری نیست خیلی زود بجنبید ، خیلی زود بجنبید اگر در زندگی شما هنوز نکاتی وجود دارد که کینه ها را تشدید می کند خیلی بجنبید خیلی دیر شده اگر هنوز فکر می کنید او چنین است و آن چنان است یک زنجیر کلفت روی گردنت است کله ات را کشیده پایین ، این همه خطا کردیم ، این همه گناه کردیم کدامش را خدا به روی ما آورده به جبران کدام یکی آبرویمان را ریخته بخاطر کدام یکی ما را کتک زده در مقابل دیگران ، ناسزا گفته ، خجالت داده اما تو می کنی ، تو می کنی آن به من توهین کرد من دو برابرش را می گویم چون من مقصر نبودم آن شروع کرد فکر کرد من جا می مانم خب من هم می گویم . مگر من حدیث عنوان بصری ندادم به شما مگر توصیه های امام صادق (ع) را به عنوان بصری نخواندید . امام فرمودند به عنوان که اگر کسی به تو گفت یک کلمه بگویی ده تا جوابت را می دهم تو به او بگو ده تا بگویی من یک دانه هم نمی گویم آیا امام می خواهد بنده های خدا ، مومنین خدا بی عرضه معرفی بشوند ؟ نه اگر به تو تند گفتند ، صبر کردی ، حلم داشتی ، بخشیدی معلوم است که بزرگ شدی . من را تا وقتی تعظیم و تکریم می کنند بنده لبخند هم می زنم خیلی هم خوشرو با شما برخورد می کنم اگر امروز یک نفر وسط جمع بلند شد به من گفت خانم شما اشتباه می کنید ، شما اصلا عوضی گفتید من باز هم لبخند زدم نشان می دهد بزرگ شدم ، معرفتی پیدا کردم ، آگاهی دارم ، صاحب کلامی هستم ، شما چی ؟ شما چکار می کنی ؟ من الان عصبانی شدم یک بدی دور از جون خدایی نکرده گفتم چی می خواهی به من بگویی؟ بلند می شوی حداکثر به من احترام بگذاری با غیظ از اینجا می روی بیرون به کی بد کردی نشان دادی هنوز کوچولویی ، هنز بچه ای وایستا ، وایستا تا بزرگ بشوی ، هر وقت بزرگ شدی بیا تا با همدیگر حرف بزنیم به سن و سال هم نیست ، سن و سال دارهایمان، جوان هایمان ، جوانهای اتو کشیده و تر و تمیزمان ، خیلی خوبمان راه می رود یک ریز می گوید این همه جوان تو خیابان این قدر منحرف من این قدر خوبم تو این خانه نه گناه می کنم نه دنبال کثافت کاری می روم نه نمی دانم فلان کار را می کنم با من اینجوری رفتار می کنی ؟ خیلی زحمت کشیدی خب تو این کارها را نمی کنی بخاطر خودت این کارها را نمی کنی چه ربطی دارد به من خب اگر بکنی کتکش را خودت می خوری چه ربطی دارد به من ؟ نه بابا تو هنوز بچه ای هنوز بزرگ نشدی هنوز همان آن قدری هستی که اگر که اسباب بازیت را یک بچه دیگه اگر از دستت می کشید جیغ می زدی ، گریه می کردی ،  می دویدی مامانت را صدا می کردی ، هنوز تو جرگه بزرگ ها و بزرگ منش ها وارد نشدی .
پس برای دل ،عالمی است همانطور که برای حس، عالمی است ، این ها حس است دیگه ببینید این حس لامسه ، سردی ، گرمی ، زبری ، نرمی هر کدام اینها یک عالم است . وقتی ما اسم از سردی می بریم ، سردی یک طیف وسیع است همه را این حس می کند . صحبت از گرمی یک طیف وسیع است همانطور که حس های ما دارای عوالمی هستند دل ما هم دارای عالم بخصوصی است . همانطور که برای حسمان عالمش احکام دارد برای دلمان هم عالمش احکام بخصوص دارد ، آثار بخصوص دارد اگر صاحب دل شدی بعدا احکامش را می گویم . در خصوص دیدن عوالم دیگر می شود خواب و رویا را مثال زد ، مثلا کسی در خواب شیر خوراکی ، شیر نوشیدنی را ببیند می گویند که تعبیر می کنند که این علم شیر و آموختن علم است پس آنچه که ما از  عالم بالا می بینیم حتی اگر واقعا چیزی را هم دیده باشیم اما حقیقت آن چیز را فقط یک آدم آگاه و حقیقت دان می تواند برای ما روشن کند پس بدون راهنما مرو .
هر چه قدرت رویت کننده عوالم بالای طبیعت از جهات روحی و معرفتی بیشتر باشد معارفی که با آنها روبرو می شود لطیف تر است ، مهم تر است ، به حقیقت نزدیکتر است پس دیدن آن عوالم قدرت و معرفتی می خواهد هم شان او . فلانی می بیند جن ها توی خانه می گردند خب می بیند که می بیند که چی؟ شد امتیاز تو بشوی شاگردش ، تو بشوی مریدش ، نه عزیزم تو هم باید تو همان درجه بمانی در همان حد باید بمانی ، برو کسی را پیدا کن که عوالم لطیف تر، عمیق تر و به حقیقت نزدیکتری را داشته باشد . شما را رجاع می دهم به داستان حضرت موسی (ع) و تجلی نور الهی در کوه طور. وقتی نور الهی در کوه طور به درخواست خودشان تابید همراهان حضرت موسی (ع) کشته شدند اما خود ایشان بیهوش شد به این نکته فکر بکنید تا عظمت این راه و مطلب شهود و مشاهده برای شما کاملا روشن بشود . علامه طهرانی می گوید : خداوند بزرگ به مثابه خورشیدی است که طلوع کرده همه عوالم را روشن کرده اگر دقت نکنیم فقط نور خورشید را روی این تاقچه روی آن تاقچه روی فرش روی میز می افتد می بینیم نه بیشتر از آن فقط آن اشعه خورشید که تابیده آنجاها را روشن کرده می توانیم بینیم خودش را نمی توانیم ببینیم اما اگر قدری بیاییم بالاتر برویم به ابرها برسیم نور خورشید را از آنجا واضح تر و گسترده تر می بینیم تمام افق را روشن می بینیم اگر بازهم بالاتر برویم نورش که به قرص زمین افتاده آن را می بینیم اگر باز هم بالاتر برویم بعضی از کرات را در منظومه شمسی روشن کرده آنها را نظاره می کنیم تو هر مرحله که نزدیکتر بشویم از نورخورشید و خواص آن بیشتر مطلع می شویم ، دایره ها را بشکن پیش برو ، نزدیک برو . البته با همه گفتارم جوانهای ما ، دوستان تازه راه ما حواسشان را جمع کنند مکاشفه و مشاهده را با اوهام و خیال پردازی اشتباه نکنند خیلی از افراد تازه وارد ، کم ظرفیت با خیال بافی هایشان چیزهایی را تصور می کنند و بعنوان کشف و شهود هم به بقیه غالب می کنند فراموش می کنند که این حالات از همان شیطان شرور است که خداوند در سوره بقره آیه 168از آن بعنوان عَدُوٌّ مُّبِين‏ یاد کرده پس باید هوشیار بود هر دم مراقبه نفس را فراموش نکرد .
آیت الله انصاری همدانی می فرمایند در سفینه الصادقین درج شده در نفس انسان ، امام هست ، پیغمبر هست بلکه بالاتر از آن هم هست . آن قدر این جمله جالبه ، ساعتها به آن فکر بکنید جا دارد ، نمی گویم بیشتر از این هم راجع به آن نمی گویم بروید به آن فکر کنید ببینید یعنی چی ؟ آیت الله انصاری همدانی شخصیت کمی نبوده که بروید اول ببنید ایشان کی هست ببنید چه شخصیتی است به درد می خورد حرفهایش اگر قبولش کردید به این جمله اش فکر کنید خیلی مسئله دارد در نفس انسان امام هست ، پیغمبر هست بلکه بالاتر از این هم هست بروید به آن فکر کنید . پس به گفته بزرگان راه در ابتدا باید مراقب اوهام باشیم که اوهام ترس و دلهره هم برای انسان می آورد و وقتی ترس و دلهره آمد تردیدها به جان آدم می نشیند و تردیدها آدم را به عقب نشینی وادار می کند . عالم بالا ، عالم پاکیزه ، ترس ندارد اگر ترسیدی اشکال دارد یا عالم را درست ندیدی از این عوالم موازی خودمان که دور و برمان است دیدی یا اشکال در خود تو است این خلاصه کلام .
مرحوم علامه طهرانی خیلی قشنگ می فرماید : بالجمله باید چشم را از دیدن غیر لیلی پاک کرد ، گوش را از طنین و آوایی جز او شستشو داد تا او اذن نظاره به چهره و استماع سخنانش را بدهد خدایا چکار باید کرد ؟ علامه طهرانی را دیده بودید در تلویزیون چقدر ناز حرف می زد خدا رحمتش کند می گوید خدایا چکار باید کرد ؟ راه چاره کدام است ؟ خودش فوری می گوید زنان قبیله لیلی میگویند آقا جان برو چشمت را تطهیر کن برو گوشت را تطهیر کن ، شستشو بده . بعد آن طوری بغض هم می کند ، گریه می کند می گوید تطهیر چشم ، گریه در شبهای تار جدایی است. جدایی از محبوب ازل و ابد . تطهیر گوش نگهداری آن از شنیدن سخنان تفرقه انگیزی است که معشوق و محبوب ازل و ابد برایش خوشایند نیست . عارفان بزرگ می گویند وقتی حضرت حق بر پیامبر یا ولی ای تجلی می کند آن شخص به جز ذات حق تعالی چیز دیگری را مشاهده نمی کند دیگه خودش را هم مشاهده نمی کند از همه چیز فانی می شود در خالقش باقی می شود این را می گویند مقام فنا . و آخرین کلام امروزم در مورد قلب ، می دانید که قلب امام حسهای جسم آدمیزاد است که می گوید آخر سر آنچه را که تو حس کردی درسته یا غلط است . در مورد قلب باید بگوییم که انسان طوری خلق شده که اگر قلبش متوجه دنیا و عالم طبیعت بشود تمام اعمالش به طرف دنیا جهت می گیرد و وقتی قلب از اعمال رنگی به خودش می گیرد اثر مادی در آن نقش می بندد این رنگ ، به آن می گویند نیت ، حتی اگر آن اعمال به ظاهر از امور آخرتی باشد یادتان است گفتم نور حجاب هم می شود گاهی اوقات احسان ما ، انفاق ما ، نماز شب ما ، ذکرهای ما ، قرآن خواندن ما حجاب ماست حجابی ما بین ما و خالقمان . قرآن می خوانیم می گوییم من خواندم ، نماز شب می خواند می گوید من نماز شب خواندم در نماز شب فانی نمی شود در موقع خواندن قرآن فانی نمی شود هنوز باقی است تا وقتی که باقی است حتی اعمال آخرتی هم حجابش می شود . پس باید توجه داشته باشیم انسانها با هم متفاوتند این آخرین نکته ظریف ، انسانها با هم متفاوتند قلب و نفس هر کسی به یک شکلی تربیت می شود بعضی ها با وعده دادن آرام می شوند خدا در خواب ، رویا به آنها وعده می دهد آرام می گیرند سر می اندازند پایین بدنبال راه می روند بعضی ها باید ریاضت بکشند بعضی ها باید هم نشینی و مراوده داشته باشند با بزرگان خدا تا رشد کنند بعضی ها با عزلت و خلوت به جایی می رسند ، همه یکسان نیستند پس توجه داشته باشید که اجبارا همه در یکسو و یک روش نباید قرار بگیرند پس یادمان باشد اگر ما کاری را می کنیم و برای ما خوب است به بقیه توصیه نکنیم امر به معروف ، نهی از منکر . امر به معروف هر چه که قرآن گفته انجام بده ، انجام بده نهی ازمنکر هر چه گفته انجام نده ، انجام نده می خواهی به مردم حرف بزنی دیگه همین قدر . یک چله گوشت نخور ، یک چله فقط روزه بگیر به شما چه آخه عزیز من ، جان من آدم ها با هم فرق می کنند شما راه به مردم ندهید کار خودتان را بکنید و از همه جالبتر این عارف ازدواج نکرد مردود است به شما چه . فلان عارف ، ما مناجاتی داریم خراباتی داریم حالا بعدها یک روزی راجع به اینها حرف می زنم این خوبه آن بد است به شما چه ؟ مقامات اولیاء را همین جوری انکار نکنید هر کس همین جوری می آید مقامات اولیاء خدا را انکار می کند یا زیر سوال می برد عین جهالت است اگر هم جایی نشسته بودید که مردم دارند این جوری  قضاوت می کنند راجع به اولیاء خدا و نظر می دهند فوری فرار کنید چون اینها قطاع الطریق هستند یعنی دزدهای راه هستند طریق و راه شما را می دزدند با آنها همنشینی نکنید . یا علی مدد  

 

 

 

نوشتن دیدگاه