منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه سی ام ره توشه آگاهی 1

بسم الله الرحمن الرحيم

 

چون به آزادی نبوّت هادی است    
به سوی آزادی نبوّت نبی ما را هدایت می کند .
چون به آزادی نبوّت هادی است                                         مومنان را ، ز انبیاء آزادی است
ای گروه مومنان شادی کنید                                             هم چو سرو وسوسن ، آزادی کنید
از درهم ها نام شاهان بَر کَنَند
روی پول های فلزی ، روی پول های اسکناسی اسم شاهان را می کَنَند .
از درهم ها نام شاهان بر کنند                                          نام احمد تا ابد بَر می زنند
نام احمد ، نام جمله انبیاء ست                                         چون که صد آمد ، نود هم پیش ماست
افتخار ندارد ، به افتخار خودمان که صد هم پیش ماست یک کف بلند بزنید .
گاهی اوقات شادی ها این قدر عظیم می شود در دل آدم ، آدم دلش می خواهد بپرد ، پرواز کند ، در آسمان ها پرواز کند وقتی که صد هم پیش ماست ، مال ماست . مال همه عالم است ولی مُهرش روی ما خورده ، ما مُهرش را خوردیم ، بَر چسبش را داریم .
القصه : در مسیری که از شب اول ماه محرم آغاز نمودیم و در جشن امامت ، در وادی کربلا ناگفته هایی را گفتیم و به جایی رسیدیم ، از منظرهایی نگاه کردیم که دیدیم اگر مسیر را درست انتخاب کرده باشیم و درست حرکت کرده باشیم . به مقام بندگی پروردگار برسیم ، لایق فرزندی آقا امام حسین (ع) می شویم .
آن جلسه ، لقب زیبای ابا عبدالله را معنی کردیم . برای دوستان تعریف کردیم که اباعبدالله یعنی ، پدر بنده عبد خدا . و اگر بنده ای به مقامی برسد که مقام بندگی خدا را کسب کند ، می تواند لایق فرزندی آقا اباعبدالله بشود . چند تای شما تلاش کردید ؟ شمایی که جشن امامت بودید ، حرفم را شنیدید چقدر سعی کردید از آن روز تا حالا ، چقدر تلاش کردید ؟
آن روز لقب ابو تراب را هم برای شما معنی کردم . ابوتراب لقب پدر گرامیشان آقا امیرالمومنین است ، یعنی پدر خاک . یعنی همه بنده هایی که از خاک آفریده شده اند ، امیرالمومنین پدرشان است . اما بالاَخص خاک را معنی می کنند ، شیعیان امیرالمومنین که به درجه تواضع و فروتنی رسیدند ، شیعه واقعی شدند تا لایق فرزندی آقا امیرالمومنین باشند . این ها را آن جلسه گفتم ، آن جلسه حرفش را زدم .
اگر توانستیم زیر سایه لقب زیبای آقا اباعبدالله بنشینیم ، دیگه هراسی از دنیای مادی و شیاطین انس و جن نخواهیم داشت . در این راستا آمدم سَری به کلام وحی زدم ، الگویی قرآنی پیدا کنم . من برای هر کلامی که بیان می کنم به دنبال الگوهای قرآنی می گردم .
در قرآن برای این که به لقاء پروردگار برسیم ، به مقام دیدار پروردگار برسیم الگویی خداوند معرفی کرده . سِیر کاملی از سلوک از جانب خلیل الرحمن ، حضرت ابراهیم بیان فرموده خداوند ، به این آیات توجه بفرمائید :
سوره ممتحنه آیات 4- 5 -6: قَدْ كاَنَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فىِ إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمهِِمْ إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكمُ‏ْ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتىَ‏ تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ مَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ْءٍ  رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكلَّْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِير (4)رَبَّنَا لَا تجَْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا  إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الحَْكِيم (5) لَقَدْ كاَنَ لَكمُ‏ْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَْخِرَ  وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىِ‏ُّ الحَْمِيدُ(6)
همانا برای شما در ابراهیم و کسانی که تابع او بودند ، چه در عصر خودش و چه بعد از خودش ، در ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق خوبی است ، اسوه ، الگو ، سرمشق خوبی است . آنگاه که به قوم خود گفتند : ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم . تکلیف امروز ما ، هر کسی غیر از خدا می پرستد آن طرف جوی ما این طرف جوی ، پدر است ، مادر است ، خواهر است ، برادر است هر کسی که می خواهد باشد . و آئین شما را منکریم میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید . جز گفته ابراهیم به پدر خوانده خود که من برای تو آمرزش خواهم خواست . من برای تو در برابر خدا اختیار چیزی را ندارم . به پدرش گفت : پدر خوانده بود ، عمویش بود ولی او را بزرگ کرده بود . گفت تو منکری ، من برای تو طلب آمرزش می کنم ولی من از خودم چیزی برای تو ندارم و نمی توانم داشته باشم ، با این که رسول خدا بود . پروردگارا بر تو توکل کردیم ، به سوی تو روی آوردیم ، بازگشت ما به سوی توست . پرورگارا ما را گرفتار دست کافران نکن و ما را بیامرز ، پروردگارا به درستی که تو مقتدر حکیمی . قطعاً برای شما در رفتار آنها سرمشقی نیکوست . باز هم اسوه ، الگو برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد . هر که روی بَرتابد به خود زیان زده ، زیرا خداوند هم او بی نیاز ستوده است . تعّمق روی همین سه تا  آیه یک کتاب درس است ، یک دور ه کامل دانشگاهی درس است ، اگر درسخوانی ، اگر اهل یاد گرفتنی یک کتاب درس است . بسم الله      
ببینید در این چند تا آیه که خداوند حضرت ابراهیم (ع) و تابعینش را الگو معرفی می کند . نحوه بیان اعتقاداتشان ، نحوه عملکردشان ، نحوه دعا کردنشان چگونه است ، شما را آن جوری دارند تعریف می کنند ، شما را هدایت می کنند که آن طوری استفاده کنید . خداوند در سه جای قرآن ما را به الگو هدایت می کند . دو جایش در همین سه آیه ای بود که خواندیم ، یکی اول آیه ، یکی آیه انتهایی ، که روش حضرت ابراهیم (ع) و تابعینش را الگو برای ما قرار داده . چرا ؟ چون حضرت ابراهیم (ع) است که از همه چیز غیر الله گذشت ، با مخالفین برخورد کرد ، مگر این که مخالفین برگشت کنند و تنها خدا را بپرستند . و دو بار لفظ اسوه بکار برده شد ، اما سومین مورد که کلمه اسوه در قرآن بکار برده شده والگو معرفی کرده ،
سوره احزاب آیه 21 :  لَّقَدْ كاَنَ لَكُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا .

قطعا برای شما در رفتار رسول خدا سرمشقی نیکوست . برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند .
چقدر از این کلاس به آن کلاس می روید ، چقدر دنبال این استاد آن استاد می دوید ، استاد می خواهید چکار . استاد در عالم یک دانه است ، درهر دوره ای یک دانه . زمان پیغمبر یک دانه ، بعد از پیغمبر امیرالمومنین ، بعد از امیرالمومنین امام حسن (ع) ، امروز هم یک دانه استاد بیشتر نداریم در دنیا ، در کل عالم یک دانه استاد . خدا استادش را هم معرفی کرده در قرآن ، می فرماید سرمشقی نیکوست برای شما اگر که به خدا امید فراوان دارید و ذکر خدا را بسیار می کنید . قرآن در این آیات یک روش و یک نحوه حرکت ، یک سلوک برای خداجویان معرفی می کند .
سوره انعام آیات 75 الی 79 : وَ كَذَالِكَ نُرِى إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ(75) فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَبًا  قَالَ هَذَا رَبىّ‏ِ  فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الاَْفِلِينَ(76) فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبىّ‏ِ  فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئنِ لَّمْ يهَْدِنىِ رَبىّ‏ِ لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ(77) فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبىّ‏ِ هَذَا أَكْبرَُ  فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَقَوْمِ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّمَّا تُشرِْكُونَ(78) إِنىّ‏ِ وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفًا  وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشرِْكِينَ(79)
و بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان می دادیم ، تا بصیرت یابد و از اهل یقین شود . چون شب بر او تاریک شد ، ستاره ای دید گفت : این پروردگار من است . آنگاه چون افول کرد ، گفت : زوال پذیران را دوست ندارم . روش سیر و سلوک است ، رو کرد به مردم نشان داد ، ستاره ای درخشان ، یعنی رو کرد به چیزهایی که دست بشر به آنها نمی رسید به ستارگان وقتی ظاهر شد در آسمان ، گفت : خدای من است . و صبح چون از چشم پنهان شد ، گفت : زوال پذیران را دوست ندارم . یعنی خدایی که عصری هست و عصری نیست به درد من نمی خورد . چون ماه را تابان دید ، گفت : این پروردگار من است ، چون فرو شد گفت : اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بی گمان از گمراهان خواهم شد . پس وقتی که خورشید را طالع دید ، گفت : این پروردگار من است . این بزرگتر است و چون فرو شد ، گفت : ای قوم ، همانا من از آنچه شریک خدا می پندارید بیزارم . به راستی من خالصانه روی دل به سوی کسی داشتم که آسمان ها و زمین را آفرید و من از مشرکان نیستم .
در این آیات به صراحت راه را نشان می دهد ، به خصوص به جوان های ما ، که بعضی از عناصر در جوامع آن قدر برای اینها بزرگ هستند مثل یک بت می شوند . همان عنصر در جامعه با شلیک یک گلوله ، با تصادف یک ماشین ، با یک سکته قلبی دیگر نیست . عنصری که نیست چطور می تواند خدای شما باشد ؟ چطور می تواند پاسخگوی سوالات شما باشد ، مشکلات شما باشد ؟
ابراهیم خلیل پروردگار در این آیات بیان می کند ، تمام آن چیزهایی که دیگران به آنها دلخوش کردند ، برایش افول کرده است ، دیگر نوری ندارد ، فقط نور خدا را می بیند که در هستی نمای کامل دارد . و فی الواقع تا همه چیزهای اطراف شما نورشان خاموش نشود ، شما نور خدا را نمی بینید . الان یک چراغ قوه می آورند این جا می گذارند شما بخواهید نور چراغ قوه را ببینید ، می توانید ؟ تمام این نورها را باید خاموش کنید که آن را بتوانید ببینید .
نور خدا کلّ هستی را گرفته ولی این قدر نورهای کاذب اطرافتان جلب توجه کرده ، نور خدا را نمی بینید . غیر از نور الهی که اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏ّ ِ هیچ نور دیگری نباید دیده بشود . حالا با این آیات خودتان را محک بزنید ، ببینید وضع شما چطور است ؟ چون خداوند فرموده : ابراهیم و تابعین او الگوهای ما هستند . شما با این الگوهایی که دارید وضع خودتان چطور است ؟ آیا واقعا عبد خدایید ؟ آیا واقعا مشرک نیستید ؟ بر اساس این جملات نورانی قرآن هر کسی غیر از خدا را در هستی کارساز ببیند ، برایش حسابی باز بکند ، مشرک است . خیلی صریح ، هر کسی غیر از خدا را در عالم صاحب قدرت ، کارساز عالم ببیند ، رویش حساب باز کرده باشد ، مشرک است .  خودتان را محک بزنید ، ببینید حالا واقعا روز تولد پیغمبرتان شما جزء کدام ها هستید ، مشرکین یا غیر مشرکین؟ و خارج از این یعنی حقیقت دیدار ، یعنی لقاء پرودگار ، یعنی دیدن ملکوت آسمان و زمین ، به حقیقت توحید رسیدن و از غیر خدا رها شدن .
داربست این جا را می زدند در حیاط برای سمنوپزان ، بچه های ما ، جوان های ما وارد نیستند به این کارها ، جوان های سر پشت بام بپر هم نیستند که لااقل بلد باشند از دیوار بالا بروند . من هم در خانه با این کمر نمی توانم بیایم پایین ، ده دقیقه اوّلش هِی به خودم تاب خوردم ، خدایا من که پایین هم نمی توانم بروم ، همه اش دلم شور می زند خدایا چکار کنم ؟ بعد یک دفعه به خودم آمدم و گفتم : حالا تو پایین باشی چکار می کنی ؟ چادر نجاتی برای این بچه ها ؟ این ها بنده های خدای خودشان هستند ، چکار داری ، این ها هم برای خدای خودشان دارند می دوند کار می کنند . اگر قرار باشد که نیِّتشان خالص باشد ، خدا قبولشان کند ، نگهشان می دارد ، بقیه اش با خودش است . آرام شدم پایم را هم پائین نگذاشتم ، شاهدند بپرسید یک بارهم پائین نیامدم .
بسیاری در عالم خودشان را سالک الی الله می دانند اما در این راستا ، مراد و قطب و مرشدشان را جوری نگاه می کنند دیگر جایی برای لفظ جلاله الله باقی نمی گذارند . بعضی ها از این بدتر ، آن قدر به مال دنیا دلخوش می کنند ، آن قدر به مال دنیا وابسته می شوند که دیگر دنیایشان جایی برای نام خدا ندارد . در حالیکه دنیا باید مزرعه آخرت باشد ، سرزمینی می شود برای رشد کفر و گناه . امام سجّاد فرمودند در اصول کافی ج 2: حُبُّ الدُنیا رَاسُ کُلِّ خَطیئة ٍ – محبت به دنیا اساس هر خطا و بدی است .
پیامبر(ص) فرمودند در عوالی اللعالی ج 1آمده : اَلدُّنیا مَزرَعَة ُ الآخِرَة – دنیا مزرعه و محل کِشت و تلاش و به دست آوردن نتیجه برای آخرت است . برای کِشت نه برای حُب ، نه برای محبت به دنیا ، نه برای عشق به دنیا وابستگی به دنیا . پس نتیجه می گیریم ، اگر قصد دیدار حضرت حق را دارید باید از شرک و غیر آن وا بگذرید .
یک چیزی را دو ، سه جلسه پیش گفتم ، می خواهم باز هم امروز بگویم . می گویند تکراری است می گویم باشد می خواهم بگویم ، چون هنوز فکر می کنم به خیلی ها جا نیفتاده ، برای خیلی ها در این جمع جا افتاد ، آن جلسه ای که گفتم بعد نتیجه اش را دیدم ، دیدم عجب نتیجه خوشی داشت ، حالا یکبار دیگر هم میخواهم بگویم ؛
حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را خیلی ها می شناسند ، بزرگِ بزرگی است ، خدا رحمتش کند . ایشان استادی داشت به اسم آخوند ملا حسین قلی همدانی ، حاج میرزا جواد آقا ملکی دو سال بود در خدمت آخوند ملا حسین قلی همدانی خدمت می کرد ، درس معرفت می گرفت . یک روزی رفت خدمت استادش فرمود : آقاجون من هر چه در این دو سال تلاش کردم به هیچ جا نرسیدم ؟ من که استاد نیستم ولی از من هم بپرسید ، جوابتان را دارد آخوند ملا حسین قلی همدانی می دهد ، خوب گوش کنید . فرمود : آقاجون من در این دوسال در سیرو سلوکم به هیچ جا نرسیدم نمی دانم چرا ؟ آقا پرسید : اسمت چیه ؟ فرمود : اِ ، آقا شما من را نمی شناسید ؟ فرمود : اسمت را بگو . مال کجا هستی ؟ فرمودش که من جواد ملکی تبریزی هستم . فرمود : اِ ، شما با آن ملکی های تبریز نسبتی داری ، آنها را می شناسی ؟ استاد شاگردش را خیلی خوب می شناسد ، هدف دارد که این جوری می پرسد . فرمود : بله آقا ، اصلا ً آدم های خوبی نیستند . یکسری از بچه های آنها ، ملکی های در تبریز هم در نجف درس اخلاق و فقه و معرفت می گرفتند . فرمود : بله آقا آنها را می شناسم ولی اصلا ً آدم های خوبی نیستند . اشکالاتشان این است و آن جوری هستند و از این کارها می کنند . آقا سرش را تکان داد ، فرمودش که هر وقت توانستی آنهایی را که بد می دانی ، کفش هایشان را جلوی پایشان را جفت کنی ، آن موقع من خودم سراغ تو می آیم ، جوابت را می دهم . میرزا جواد آقای ملکی خیلی به ایشان برخورد ، از فردا که رفت کلاس درس دیگر نرفت سر جای خودش بنشیند ، آمد آن پائین ، پائین ترها نشست . آن قدر آمد پائین نشست که رسید دم ِ در. بعد جلوی این ملکی هایی که می آمدند کلاس درس ، این قدر بلند و کوتاه شد و به آنها سلام کرد تا جایی که دیگر کفششان را هم جلوی پایشان جفت می کرد . خبر رسید به تبریز ، فامیلهای ملکی ها که همه با هم اختلاف داشتند ، رفع اختلاف شد و با هم دیگر خوب شدند . یک روز استاد ، آمد بالای سر شاگردش ، به او فرمود که : میرزا جواد آقا ملکی تبریزی دستور تازه ای برای تو ندارم . تازه گفت دستور تازه ای برایت ندارم . تو باید حالت اصلاح می شد و باز هم اصلاح بشود ، حالت که اصلاح بشود ، خوب بشود از همین دستورهای شرعی بهره مند می شوی . سیرو سلوک می خواهی دستورات شرعی خود را بکار ببند . نگفتم ، تو را به خدا نگفتم ، کسی آمده پیش من که من به او یاد داده باشم برو دم خرگوش بگیر و سم الاغ بردار و نمی دانم چی بخر و از آنجا برو این را بیاور و با هم دود کن و ... کسی از من چنین چیزی شنیده ؟ جز شمع و عود و اسپند من به هیچ کسی هیچ چیزی نگفتم روشن کن . جز تلاوت قرآن و هر چه گفته انجام بده و انجام بده و هر چه گفته انجام نده ، انجام نده . جز سیره اهل بیت و پیغمبر چیز دیگری من نگفتم ، ببینید فقط من نیستم . همه مشکل ما ، مانع اصلی سرراه ما ، می خواهیم بیاییم جلسه پیغمبر ، حاضر هم می شویم دم آخر می نشینیم ، تکان نمی خوریم ، یک دلیل عمده بیشتر ندارد . یک دلیل عمده اش بزرگ بودن نفسمان است ، نفسمان را خیلی بزرگ می بینیم . شخصیتمان را خیلی قابل می بینیم . در ذهنمان ، در جان و روحمان ما یکه تاز هستیم با نفس ، خدا در آن یکه تازی ندارد .
اگر تا این جا با من هم عقیده هستید ، بنشینید گوش کنید ، اگر هم عقیده نیستید بروید یک هوایی بخورید ، قدم بزنید من بقیه اش را بگویم برای آنهایی که با من هم عقیده اند .
سالک را ه حق باید به نقطه ای برسد که آگاه بشود ، که عالم تجّلی حضرت دوست است . باید به همه اجزای عالم احترام گذاشت . از بودنشان خوشی کرد ، از ناراحتی هایشان ناخوشی تا جایی برسد که از سر شوق سر مستانه بخواند ،
به جهان خرم از آنم                                                که جهان خرم از اوست     
عاشقم بر همه عالم                                                که همه عالم از اوست
اگر هر فرد مومن به این نقطه برسد ، آن وقت بایستی که در خودش سیر و سفری کند . سیرو سفر در آفاق و ملکوت آسمان ها و زمین بدون سیر و سفر در خودتان امکان پذیر نیست ، باید همه نقاط مبهم درونتان نورانی بشود .
سوره فصلت آیات 53 و 54 : سَنرُِيهِمْ ءَايَاتِنَا فىِ الاَْفَاقِ وَ فىِ أَنفُسِهِمْ حَتىَ‏ يَتَبَينَ‏َ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ  أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ شهَِيد53) اَلَا إِنهَُّمْ فىِ مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ  أَلَا إِنَّهُ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ محُِّيطُ (54)
صدق گفتارم است . خداوند فرموده : زودا که آیات قدرت خود را در اطراف و در جانشان به آنها بنماییم ، تا برایشان روشن گردد که او حق است آیا کافی نیست که پروردگار تو بر همه چیز شاهد است – آگاه باش ، که آنها از دیدار پروردگارشان در تردیدند . آگاه باش ، که مسلما او به همه چیز احاطه دارد .
زودا که در جانتان نشان داده بشود . با توجه به آیات قرآن تنها مانعی که در سرراه سیر و سلوک و درک آفاق و انفس وجود دارد شک و تردیدی است که در دل منکران نسبت به لقاء پروردگار است . خب این تردید و دودلی را چطور از بین ببریم ؟ جانشینش ظن و گمان خوب کنیم ، بطور دائم بگوئیم که ، بطور حتم ما می بینیم خدا را ، پس باید برای آن روز حاضر باشیم . اگر توانستیم به این نقطه برسیم رهبران حقیقی که همانا پیامبر هست و ائمه معصوم حتماً دستمان را می گیرند و ما را می رسانند به جایگاهی که مرحله علم و یقین هست .
آخرین کلام امروز را بگویم که در ارتباط است با نماز .
سوره بقره آیات 45 – 46 : وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنهََّا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلىَ الخَْاشِعِينَ(45) الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنهَُّم مُّلَاقُواْ رَبهِِّمْ وَ أَنهَُّمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(46)
خداوند فرموده است ، از صبر و نماز یاری بگیرید و البته آن جز بر خاشعان بسی گران است – آنهایی که می دانند حتما به لقای پروردگارشان می رسند و به سوی او باز می گردند .
در این آیات اشاره به کسانی است که از شک گذر کردند اما هنوز به یقین نرسیدند . از شک عبور کنید که خدایتان را می بینید و برای رسیدن به یقین به صبر و صلاة چنگ بزنید .
در بحارالانوار ج 26 آمده : سلمان از امیرالمومنین علی (ع) پرسید : آیا آن کسی که نماز به پا دارد ولایت شما را اقامه کرده است ؟ چقدر راجع به نماز برپا داشتن در جلسات گفتم ، خوب گوش کنید . پرسید کسی که نماز برپا دارد ولایت شما را آقاجون اقامه کرده است ؟ حضرت فرمودند : آری ای سلمان ، این سخن خدای تعالی در قرآن عزیز ، تصدیق کننده این حقیقت است ، صبر رسول خداست ، دامن پیغمبر را رها نکنید مگر صبر نمی خواهید به سر پیغمبرتان شکمبه پُِِِر گوسفند کشیدند در خانه خدا ، در مسجد الحرام . فرمودند : صبر رسول خداست . نماز برپا داشتن ولایت من است . به همین دلیل خداوند فرموده در آیه 45 بقره : وَ إِنهََّا لَكَبِيرَةٌ ، چون پذیرش ولایت و اقامه ولایت بسیار بزرگ و سنگین است . فقط خاشعین درگاه حق می توانند پذیرشش کنند و خاشعین، شیعیان روشن بین و اهل بصیرتند .
بهرحال کمک ، یاری خواستن از ائمه و خلفای الهی ما را می رساند به مرحله بعد از شک . از شک عبور می کنیم و آن موقع اقرار می کنیم ، هر آنچه که امام معصوم قبول دارد ما هم قبول داریم ، این اولین قدم است .
شهریار خدا رحمتش کند ، شاعر آذری زبان ما گفت :

به علی شناختم من ، به خدا قسم خدا را
پیروی از امیرالمومنین ، پذیرش ولایت او سبب شد که به دنباله علی (ع) حرکت کند . و آن زمانی که امیرالمومنین خدای خویش را می بیند او را هم همراه داشته باشد .
آیه ای که صبر و صلاة را توصیه می فرماید خداوند در کنار آیه 257 سوره بقره است : اللَّهُ وَلىِ‏ُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ – خداوند ولیّ آنانی است که ایمان آوردند ، از ظلمات به سوی نور آنها را خارج می کند .
صبر و صلاة و خروج از ظلمات به سوی نور .
حق فرستاده انبیاء را با ورق                                              تا گزید این دانه ها را بر طَبَق
پیش از این ما امت واحد بُدیم                                               
آن موقع که هنوز در این لباس تن نیامده بودیم ، همه مان یک امت بودیم .
پیش از این ما امت واحد بُدیم                                             کََس ندانستی که ما نیک و بَدیم  
نیک و بدمان معلوم نبود .
قلب ونیکو ( قلب یعنی نادرست ) در جهان بودی روان            چون همه شب بود و ما شب رُوان
تا بر آمد آفتاب انبیاء                                                       گفت : ای غش دور شو ، صافی بیا
یا علی مدد

 

 

 

نوشتن دیدگاه