منو

سه شنبه, 13 آذر 1403 - Tue 12 03 2024

A+ A A-

جلسه هفتاد و هشتم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم

 

با نام و یاد حضرت دوست جلسه معرفت سه شنبه دوازدهم مرداد ماه هشتاد و نه را آغاز میکنیم
در بزم یاران مرا ره ننمودند گفتندکه برو و رسم عاشقی آموز
که بی عشق را دلی در سینه نمی تپد او را ره به جایی نخواهد بود
در ایام سفری که در روزهای گذشته داشتیم، یک شب توفیق بود بالای کوه عینالی در تبریز کنار زیارتگاه عون ابن علی و زین ابن علی قرار داشتیم، شب خوبی بود، برای من هر لحظه لحظه خوبی بود، هر زمان که فرصت می کردم از بیرون به درون یک نگاهی بکنم فرجه خوبی بود اونجا بود که گفتند شنیدیم چی:
در بزم یاران مرا ره ننمودند گفتند که برو و رسم عاشقی آموز
که بی عشق را دلی در سینه نمی تپد او را ره به جایی نخواهد بود
بعد از اون با خودم بسیار فکر کردم که رسم عاشقی را چگونه میشود آموخت تا به بزم یاران راهی باشد، الغرض بسیار فکر کردم تا شبی در سکوت شبانگاه در دل شب نجوایی شنیدم که می گفت:"الفقر فخر"
"الفقر فخری" تفکرم مسیری پیدا کرد یعنی فقر، فقر تو فرهنگ فارسی ما یعنی بی چیزی، فقر معنیش این است و غیر از این هم معنی ندارد یعنی بی چیزی، فقیر کسی است که از دنیا هیچ چیزی نداره، خوب پس فقر نعمت خوبیه من نمی دونستم چون تلاش میکردم که بسیاری را به اندازه توانم فقر را از دامانشون پاک کنم هیهات عجب اشتباهی، در خلال همه هیاهوهایی که در اطرافم بود خیلی فکر کردم اگر قراره که فقط فقرا را به بزم یاران راه بدهند پس تکلیف توانگرها چیست؟ توانگرها راهی ندارند؟ همه توانگران از راه نادرست توانگر نشدند، ارثیه داشتند، تلاش بسیار کردند، حالا تکلیف اینها چیست؟ اینها را راه نمی دهند؟ مگر اینکه هر چه دارند بیرون بفرستند؟ فکره دیگه، بعد نگاه کردم به گروه های درویشی، میدانید که گروه های درویشی خودشون را فقیر می دانند، یا لقب فقیر دارند به این لقب هم بسیار افتخار میکنند بعد از اینکه یک سری تعالیم را پذیرفتند و انجام دادند، اون موقع بهشون پیرشون ،مرادشون لقب فقیر میده ،من وارد این مقوله ها نمی شوم چون هم شما می دانید که خیلی تو این مقوله کاری ندارم و هم خودم می دونم چون توی این سالها خیلی ها را دیدم که تحت نام فقیر بودن یا درویش بودن به بسیاری از کارهای نامناسب دست زدند که فقط جعل نام داشتند و خدا میداند که تحت این عنوان تو زندگیهای روزمره شون چه میکردند بگذریم پس با این مقوله ما کاری نداریم اما دیدیم که فقر افتخاره توانگری، محنت بزرگیه من انتظار دارم از شما که با اون تعاریف موجود در ذهنتون فرهنگ لغات آماده ای که در ذهنتون دارید دچار کلنجار نشوید فقط به من گوش کنید، فوری تجزیه تحلیل لغوی نفرمائید، فقط به من گوش کنید، می دانید که با عسل گرمی همراهه با کافور سردی همراهه، هر کی عسل بخوره دانا باشه نادان باشه فرقی نمی کنه عسل زیاد بخوره چی میشه گرمیش میکنه کافور استفاده کنه دانا باشه نادان باشه سردیش میکنه، از این مقوله هیچ فراری براش نیست همینطور هر کی به مال و جاه روی میآره دانا باشه نادان باشه دچار محنت و سختی میشه آیه قرآن است خدا میگوید با مالتون و اولادتون دچار دردسرتون میکنم خدا نگفت بدون مال و بی چیزی دچار دردسر تون میکنم؟فرموده با مالتون و اولادتون دچار دردسرتون میکنم امتحانتون میکنم عذابتون میدهم مگه غیر از اینه من خلاف عرض نکردم خدمتتون. هر کی به مال و جاه روی میاره دچار تفرقه و پراکندگی خاطر هم میشه چرا چون با مال و جاه و مقام مشغول میشود، میفته تو دورش، ما خانمهایی داشتیم یک معلم ساده بودند چه قدر راحت زندگی میکردند، بعد معاون شدند بعد مدیر شدند حالا بروید ازشون بپرسید اوضاع چطوره دائم میگه نمی رسم، نمیشه بابا تو فلان کار را هم می کردی میگه آخه حالا دیگه نمیشه تو نمی دونی من چه قدر دردسر دارم ،مال و جاه آدم را دچار تفرقه و پراکندگی خاطر میکنه، دردسر برای آدم درست میکنه، میگه خب سلیمان نبی عالم زیر نگین انگشتریش بود، قرآن میگه پس اون چی، ما هم می خواهیم همین را بگوئیم که میشود در عین توانگری فقیر هم بود ،منتهی باید فقیر و فقر و مراتب فقر را فهمیده باشیم.
گفتیم فقر یعنی بی چیزی ،فقیر یعنی کسی که از دنیا چیزی نداره، حالا میگوئیم که فقرا مراتبی دارند چه جالبه تا حالا فکر میکردیم پولدارها مراتبی دارند، پله پله بالا میروند،حالا کار برعکس شده میگوئیم فقرا مراتبی دارند مرتبه اول فقرایی هستند که از دنیا چیزی ندارند اما از دنیا طلب میکنند، دائم می خواهند، در پی خواست قلبیشون از مردم هم دائم طلب میکنند:" فلانی داری این قدر به من بدهی"،" میتونی کار من را راه بندازی "و الی آخر به اینها میگویندفقیر حریص، مرتبه دوم فقرایی هستند که از دنیا چیزی ندارند طلب هم نمیکنند اما وقتی خیلی به تنگی می افتند از مردم چیزی می خواهند که بالاخره مردم بدهند و به همون قناعت کنند و اموراتشون را بگذرونند به اینها میگویند فقیر قانع، مرتبه سوم فقرایی هستند که از دنیا چیزی ندارند، از دنیا طلب هم نمی کنند وقتی به تنگی و ضرورت هم دچار میشوند از مردم طلب نمی کنند و اگر چیزی بهشون نرسه صبر میکنند به خدا توکل میکنند اینها را بهشون میگویند فقیر صابر، یک مرتبه چهارم هم دارند فقرا فقرایی که از دنیا چیزی ندارند از دنیا طلب هم نمی کنند، به وقت تنگی و ضرورت از دنیایی ها هم طلب نمی کنند اما اگر چیزی نمی رسه شکر میکنند،شکر میکنند، با توکل زندگی میکنند به اینها می گویند فقیر شاکر، حواسها با من باشه با شما کار دارم فقیر می خواهیم من پیر نیستم درجه فقر و فقیری هم به شما نمی دهم خرقه هم به شما نمی دهم من کاری به این کارها ندارم من می گویم و می روم عرضه دارم خودم اون جوری میشوم ندارم میمیرم رو خاک میمیرم شما بشنوید بردارید و بروید.
فقرای صابر و شاکر اینها تو دنیا دوستهای خدا هستند تو آخرت همنشین های خدا هستند، فردای قیامت همه آدمها در محضر حق عذر تقصیراتشون را میگویند، اینجوری کردم ببخشید، اون جوری کردم ببخشید اما خدای تعالی به فقرای صابر و شاکر می فرماید خب دنیا را چه طور گذراندید؟ به سبب دوستی با من چطور این همه بلا و محنت را تقبل کردید؟ حالا امروز روز شماست بفرمائید امروز روز شماست بفرمائید.
میگویند روزی شقیق به ابراهیم ادهم رسید، ابراهیم از شقیق پرسید وقتی اومدی درویشهای شهرتون چطور بودند و در چه اوضاعی بودند؟ شقیق گفت به نیکو ترین حال ،ابراهیم ادهم پرسید این نیکوترین حال یعنی چی معنی کن، شقیق گفت اگر چیزی بیابند شکر کنند اگر نیابند صبر کنند، ابراهیم ادهم گفت عجب سگهای شهر ما هم همین گونه میکنند اگر بیابند میخورند اگر نیابند صبر میکنند.
خیلی جالب بود برای من ما، یک خرگوش داریم بالا، این خرگوش در خونه که باز میشه نشسته مظلوم بی حرکت نزدیکش میشی بلند میشه خودش را میکشه اگر همون دم بری براش خوراک بیاری بندازی کیف میکنه میخوره اما اگه نندازی دوباره همون طوری میشینه سر جاش دیگه تکون نمی خوره.
شقیق گفت یا ابراهیم پس درویشها چطور زندگی میکنند؟ ابراهیم گفت اگر نیابند شکر میکنند اگر بیابند ایثار میکنند.اینها درس ماه رمضون است درس روزهای دیگر است به خدا من هم تقصیری ندارم شما من را دعا کنید که من هم بتوانم این کارها را بکنم ولی باید کرد دیگه راهی نداریم راه پس و پیش نداریم، گفت اگر نیابند شکر میکنند اگر بیابند ایثار میکنند.
ما اگر نیابیم ساکت میشیم خیلی مودبیم، اگر بیابیم شکر میکنیم خودمون تند تند میخوریم دیگه به کسی نمی دهیم، این همون مقامی است که در دل شب نداش بلند بود "الفقر فخری". داشتن بد نیست چوب حراج سر اموالتون نزنید ها نروید بگوئید آقایون به خانمهاشون خانمها به آقایونشون حالا ما دو دست مبل تو خونه داریم یک دستش را بدهیم بره، بابا خونه تو گنده است خالی میشه بحث این نیستها، مهم اینه که شما باور کنید که اونچه که دارید مال شما نیست، سهم شما از این دنیا و از مالی که تحت تسلط و تملک شماست یک شکم است که سیر شود و یک بدن است که پوشیده شود، یک جای مناسب آبرومند است که از نامحرمان شما را محفوظ نگه داره ، مازاد مال مال دیگران است خدای عالم فقط شما را متصدی نگهداری نیکو و درست و پخش مناسب این مال کرده والسلام، هرگونه وابستگی، شما را از مسیر "الفقر فخری" دورمیکنه مقام فقیر شاکر را که در آخرت همنشین خداست را از شما می گیره شما آمدید اینجا معرفت بیاموزی که چی کار کنی که پز بدهی بگی من کلاس معرفت میروم، نه اومدیم یاد یگیریم که همه مون تو دنیا دوست خدا باشیم، توآخرت همنشین خدا باشیم اگر غیر از این باشه که به چه درد می خوره اومدنمون، هیچ چی ،امیدوارم که توجه میفرمائید من درویش را به معنای گروه هایی که تحت لوای یک پیر هستند مطرح نمی کنم، تبلیغش هم نمی کنم ،بلکه فقیری هستم که فقط تحت لوای قرآن، سیره اهل بیت، بزرگی و پیری و مرادی آقا امام زمان (عج) روزگار میگذرونم که هر روز و هر لحظه دعا میکنم تو این مسیر آبرویی از دینم و از مولام نریزم و آبروی خودم هم حفظ بشه، پس فقیر کسی است که از دنیا چیزی نداره، مراتب فقرا را هم بیان کردم اما زهد، پارسایی زهد عبارت از ترک کردن است، زاهد کسی است که از دنیا چیزهایی داره به اختیار خودش اون چیزها را ترک میکنه خوب دقت کنید اونی که از دنیا چیزهایی داره بعد ترک میکنه میده میده برای اینکه خلق خد او را ببیند بشناسند یا برای دلایلی غیر از خداترک دنیا میکنه زاهد نیست،چون زاهد ترک دنیا میکنه برای ثواب آخرت یا از برای خدا زاهدین مثل توبه کننده ها می مانند دیدید بعضیها به بعضی از عملها خسته می شوند توبه میکنند دیگه این کار بد را نمیکنم هیچ ایرادی هم نداره اما اون یک دونه را توبه میکنه بقیه اش را انجام میدهد بعضی از زاهدها تو بعضی از چیزها ترک میکنن اون هم اشکالی نداره اما کارساز نیست چون ثوابی که وعده شده برای زاهدان و تائبین توبه کنندگان برای اونهایی است که به طور کامل از دنیا رو برمیگردونند، به طور کامل از کل معاصی چشم می پوشند، ما خانمهایی داریم که با اصرار زیاد دوست میدارند انتخاب میکنند حجاب میکنند خب اشکال نداره دستشون درد نکنه اما میگه آرایش را دیگه چیزی نگو اگه من آرایش نکنم می میرم ،خب اشکال نداره به همین اندازه که حجاب کردی علی الظاهر،که خودت میگی حجاب همون تو را بس مابقیش جا ماندی پس مراقب باشید که خدای نکرده جا نمانید. امیدوارم که معنی زهد را دریافته باشید چرا چون تو روزهای هستیم که داریم می رویم برای ماه رمضان، ماه رمضان وقت خوبی است ماه خوبی است برای شروع کردن و تمرین کردن همه ترک کردنها ،آغاز نمودنها را همیشه از این ماه اگر شروع کنید راحتتر و آسان تر است مثلا کسانی که می خواهند سیگار را ترک کنند یا عادات زشتی چون سیگار کشیدن را دارند و نمی توانند ترک کنند این ماه بهشون کمک خیلی بالایی است ان شاء الله.
زاهدین هم باز مراتبی دارند یک مرتبه اول زاهدینی که از عذاب آخرت می ترسند می خواهند ایمن باشند و زهد را انتخاب میکنند مرتبه دوم زاهدینی که برای ثواب آخرت و به دست آوردن نعمتهای گوناگون بهشت انتخاب میکنند و زهد و ترک دنیا را مسیرشون می گذارند اما بالاترینشون مرتبه سوم است زاهدینی که نه از خوف دوزخ و نه از امید بهشت ترک دنیا میکنند بلکه فقط برای دوستی با خدا و این دوستی خداوند چنان بر دلش مستولی است که با هیچ چیز دیگری گنجانده نمی شود و در راهش از هیچ عمل دیگری پروا نداره عزیزان من هر که ترک دنیا کرد برای ثواب آخرت، زاهدی است ضعیف،ما ذره ذره پا جلو میگذاریم چون دنیا و آخرت نزد عارفان حقیر است و کوچک، خوب دقت میکنید میگه عجب تو که می خواستی خفه کنی یک دفعه خفه میکردی نه نمی شه کم کم باید جلو رفت نزد عارفان دنیا و آخرت حقیره کوچیکه، از عذاب دوزخ نمی ترسند به نعمات بهشت هم دل نمی بندند امید نمی بندند از خدا می ترسند به خدا امیدوارند از خدا می جویند و می دانند اون چیزی که امروز با اینهاست فردا با دیگری است چه قدر دل می بندید از همسر دیگه نزدیک تر نداریم امروز که این یکی میمیره فردا اون یکی با یکی دیگه ازواج میکنه، غیراز اینه پس بنابراین خیلی وابسته نشوید به چیزهایی که در دنیاست هر چیزی که امروز با شماست فردا با دیگری است، فردا مورد استفاده دیگری است پس چرا حرص می خورید، چرا جوش می خورید، برای چی دست و پا میزنید، برای چی همه چیز را خراب میکنید ضایع میکنید، چرا؟ از بایزید بسطامی پرسیدند به چه چیزی این چنین مقامی را یافتی گفت به هیچ، گفتند مگه می شود گفت بله به یقین دانستم که دنیا هیچ است ترک دنیا کردم این مقام را یافتم فهمیدم دنیا هیچ است هیچ را ترک کردم و مقام دار شدم. حالا هر کدوم از این مقامها را می خواهید اوتاد رجال الغیب و ...یک راه بیشتر نداره ترک کردن آنچه که وابسته میکنه تو را به دنیا پات را با نخ قند می بنده، بدانیم و آگاه باشیم زهد معامله ای است با خدا، دنیا میدهیم آخرت می گیریم، فانی میدهیم باقی میگیریم، کاسه سفالی میدهیم کاسه زرین میگیریم.
شب قبل از تولد آقا امام زمان در عالم رویا قبل یا بعد از اذان صبح بود نمی دونم دیدم در مکه هستم مامان و بابا را برده بودم مکه و داشتم چون و چرا میکردم که جایی بروند که همراه من باشند در اتاق روبرو باز شد و حاج آقا همراه خانمی آمد بیرون، سلام کردم گفتم حاج آقا من در خدمتتون هستم، گفت اینجا چرا وایستادی بابا ،گفتم منتظرم کار مامان اینها را راه بندازم، دیدم داره میره از در راهرو بره بیرون یه ماشین قدیمی هم جلوی در بود گفتم حاج آقا کجا میری، گفت دارم می روم حج دارم ،میروم خونه خدا زیارت بیا بریم بابا، گفتم آخه حاج آقا اول جای مامان و بابا را معین کنم بعدا می آیم، کله اش را تکون داد و رفت سوار ماشین شد حتما با خودش گفت باز هم عقل نداری دعوتت کردند بیا خب بیا بریم دیگه. حاج آقا کاسه سفالیش را داد کاسه زرینش را گرفت قدش صاف سر حال لباس مرتب ،تر تمیز شیک ،کاسه سفالین داده کاسه زرین گرفته، خلاصه معامله خیلی پر سودیه، عاقلها به معاملات پر سود رو میکنند برای همین هم می گویند زاهدین عاقلترین آدمیانند، مخلص کلام هر که در دنیا مرادی برایش برآید در زیر یک مراد صد نامرادی برآید عاقل به بهای یک مراد صد نا مرادی به خود نمی پذیرد.
اما بحث شیرین توکل همون چیزی که همه ما دائما باهاش سر شاخ هامون گیر میکنه خیلی شعارش را میدهیم اما در عمل چیزی نداریم، توکل یعنی در عمل کار خود را به کسی واگذاشتن این معنی توکل است، خدا می فرماید هر که کار خود به من واگذارد من بسازم کارهای او را سوره طلاق آیه 3... وَ مَن يَتَوَكلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ... هر کس بر خدا توکل کند او برای وی کافی است همانا خدا به ثمر رساننده امر خویش است
کجا میروید که یکی کارت را ساز کنه؟ کارچاق کن، کارساز کن، اونی که همه کارها را راه می اندازه دستورش را می دهد، خودش هم همه کارها را راه می اندازه اینجاست تو کجا میری دنبالش؟ تو کجا میری دنبالش؟ توکل ثمره ایمان است، من به بعضی ها دوستان برمی خورم آه و ناله میکنه میگویم آخه بابا توکل کن به خدا میگه تو همین یکی ضعیفم نمی دونم چرا تو یک کاری کن این یکی ضعیفه قدرتمند بشه یعنی توکلش قوی بشه ،توکل ثمره ایمان است، هر که ایمانش قویتر است توکلش درست تر است، پس کجا عیب داری؟ تو ایمان، ایمان کجاست؟ یعنی هر کی که به هستی و یگانگی خدا اعتقاد داشته باشه، پس تو اینجا حتما اشکال داری ،خدا بس است با منه تو اینجا ایراد داری که نمی توانی توکل کنی، وقتی به یگانگی خدا دچار تردیدی دیگه نمی تونی یقین پیدا کنی که خدا داناست، وقتی باورت نشد که خدا داناست یادت میره که خدا به همه چیز تواناست، اون وقت میگردی یکی پیدا کنی داناتر و تواناتر از اون باشه، اینجاست که ایمانت خرابه، سسته از اون ور توکلت هیچ چی دیگه نقش بر آبه، به درد نمی خوره، در حالی که اونی که باور کرده و یقین داره شفقت و مهربانی مادر را در حق فرزند می بینه، اون می فهمه که چنین شفقت و مهربانی از جانب حضرت حق به بنده اش است تازه یک قدم هم جلوتر میره میگه این مهربانی و شفقت مادر نسبت به فرزند از عنایات و شفقت و مهربانی حق تعالی است به بندگانش اگر نمی خواست مادر به بچه اش مهربان میشد؟ شما تخم ریزی ماهی ها را دیدید؟ خیلی جالبه ما سه تا ماهی پلت داریم پدر آکواریوم را در می آورند هر چی سنگه با نوکشون جمع میکنند از اون گوشه به این گوشه و خیلی جالبه هر وقت این کار را میکنند تخمی میریزند و ماهی دیگر که نزدیک میشوند پدرشون را در میآورند اما میدانید آخر سر چه میکنند خودشون می خورند ما هم می توانستیم همون جوری باشیم اگر امروز مادر به فرزندش مهربان است این در اثر شفقت خداوند است به بندگانش که اگر او چنین نبود شمای مادر شمای پدر نسبت به اولادت این قدر مهربان و فداکار نبودی خیلی دم نزن خیلی باد به قبقبت ننداز منت سر بچه هات نذار که او داده و گرنه تو نبودی. مومنی که ایمانش خوبه که قراره توکلش خوب باشه یک چیز دیگر را هم می دونه به یقین باور کرده که خدا تواناست و قادر است بر روزی رساندن به همه بندگانش، این را قبول کرده یک چیز دیگر هم کنارش قبول میکنه که میشه قفل محکم میگه خدا خودش قول داده که روزی دادن به بنده ها کار منه و خودش گفته هیچ وقت خلف وعده نمی کنم چطور شد آقای رئیس بانک فلان جا به شما قول داده وام جعاله میده به خانمت میگی خیالت تخت این حرفش حرفه وقتی گفت می دهم می دهم فردا اون را عوض میکنند میره یک شعبه دیگه بدو دنبالش بگیر چرا اون حرفش حرفه حرف خدا حرف نیست ؟گفت روزی تو را من می دهم کجا میری در میزنی خب از خودم بخواه من بهت میدهم اما تو میری درهای دیگر را میزنی هیچ چی گیرت نمی یاد اونی هم که داری ازت میگیرند، مومن میگه هم خدا قادره تواناست به اینکه روزی بده به بنده هاش و هم قول داده که می دهم و هم می دانم که خدا خلف وعده نمی کنه، دیر و زود هم بشه خدا خلف وعده نمی کنه، پس من لنگ نمی مونم من تلاشم را که دستور داده میکنم او هم مرا خواهد بخشید، مومن اعتماد میکنه بر فضل و کرم خدا ،دلش آروم میگیره، دیگه بی قراری نداره، نگرانی نداره اینجا که رسید توکل مومن، توکل بنده تمام و کمال است، توکل درست از یقین درست هم پدید می آید یقین تو دله، توکل کاره دله، وقتی دل آروم گرفت خدا روزی بنده هاش را می رسونه ،کار بنده هاش را ساز میکنه با دل ناآروم تو نمی کنه ها چون تو باور نکردی وقتی باورش کردی آروم گرفتی نشستی سر جات روزیت را میده، کارت را ساز میکنه، اگر تو ظاهر بنده کاری بکنه یا نکنه، به کسی مشغول باشه یا نباشه، از اسباب کاری استفاده بکنه یا نکنه، نقصانی در توکل او نسبت به خدا به وجود نمی آید ، مثل چی برای احقاق حقمون می رویم دادگاه به قاضی مراجعه میکنیم، برای درمان دردمون میرویم پیش دکتر به طبیب مراجعه میکنیم، تو هیچ کدوم اینها مفهومش این نیست که قاضی کار من را راه می اندازه، دکتر دوای من را میدهد، باور کرده که اراده الهی با حکم اون قاضی جاری میشه اگه حق با این باشه مال اینه، اراده الهی بر خوب شدن است به دست طبیب و نسخه اش جاری میشه، پس توکل کننده باید که اعتماد بر مال و کسب وجاه و مقام یا اسباب هر کاری نداشته باشه بلکه اعتمادش بر کرم خدا باشه این حقیت توکله. پس اون کس که اهل و عیال داره اونی که مجرده و اهل و عیالی نداره اما کسب حلال داشته باشه اونچه را قرآن فرموده اون ر اعمل کنه رحمت و شفت را از خودش دور نکنه در همه امورات به اونچه خدا عطا نموده شاکر باشه و از اونچه به اون رسیده بخشش کنه اگر تو اسباب کارش خلل به وجود آمد غمناک و اندوهگین هم نشود اون وقت بهش میگویند یک توکل کننده خوب، آیه 32 سوره زخرف یقین کامل را معنی میکنه خداوند فرموده ...نحَْنُ قَسَمْنَا بَيْنهَُم مَّعِيشَتهَُمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا.. این مائیم که معیشت آنها را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم.
باور کنید و آرام بگیرید دانایان در دنیا هرگز چیزی نخواستند به هر چیزی که پیش آمده راضی و تسلیم بودند چرا که به آیه 216 بقره باور دارند:وَ عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا وَ هُوَ خَيرٌْ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(216) بسا چیزی را ناخوش دارید در حالیکه آن به خیر شماست و بسا چیزی را دوست بدارید که همان به زیان شماست خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.
پس تدبیر و تصرف خودمون و اراده اختیار را از میان برمیداریم کار را به خدا می سپاریم طبق آیه 44 سوره غافر:... وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلىَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ(44) من کار خویش به خدا واگذار میکنم که خدا به حال بندگان بیناست(44)، پس عزیزان می گوئیم خدا با بنده است بنده هم باید با خدا باشد، در همه احوالات خدا با بنده است، پس بنده هم باید با خدا باشد تاکمال بنده حاصل شود، تا دوستی خدا بر دل بنده به طور کامل وارد شود و اگر دوستی و محبت خدا دل بنده را تصرف نکرده باشه هرگز بنده با خدا نخواهد بود وقتی بنده با خدا بود نمازگزارد به حضور خواهد بود، تسبیح گوید به حضور گوید، صدقه دهد به اخلاص دهد، با خدا بودن هنرهای بسیار دارد، به دست آورن حضور همان چیزی که همیشه از من سوال کردید جز به دوستی و محبت خدا به دست نمی آید والسلام نامه تمام ان شا الله که آنچه را امروز بیان کردیم توشه راهی باشه در روزهای آینده و توشه ای باشد برای ورود به ماه رمضان تا دیر نشده است، برای شادی و فرج مولا امام زمان اجماعاً صلوات.

 

 

 

نوشتن دیدگاه