منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

تفسیر سوره حمد

بسم الله الرحمن الرحيم

 

الهي به نشان تو بينندگانيم، به شناخت تو زندگانيم، به نام تو آبادانيم، به ياد تو شادانيم، به يافت تو نازانيم، مست از مهر جام تو مائيم، صيد عشق در دام تو مائيم، زنجير معنبر تو دام دل ماست ،عنبر ز نسيم تو غلام دل ماست، در عشق تو چون خطبه به نام دل ماست گويي كه همه جهان به كام دل ماست.
از امام رضا عليه السلام روايت است كه ايشان فرمودند هر كس براي ايشان حمدي تلاوت كند و هديه كند امام برايش حمدها ميخوانند و ميدانيد كه حمد را براي شفا ميخوانند شفا نه از بهر يك درد جسمي، يكي سرطان دارد، يكي ام اس دارد، يكي آلزايمر و همين طور، بلكه همه چيزهايي كه در زندگي ما اتفاق مي افتد و آرامش ما را به هم ميزند نياز به شفا دارد، مالمان دچار خدشه شده است اگر خدشه ازش برداشته نشود مال بيمار است ما را هم گرفتار ميكند، حمد را از براي شفا ميخوانند، بد اخلاقي، عبوسي، خشني، عصباني هستي زياد دروغ ميگي، دست خودت نيست اهل تهمتي اهل غيبتي، اينها همه اش مرض است ،همه اش مرض است و همه نياز به شفا دارد، اگر ميبيند كه احتياج به دكتر نداري علي الظاهر همه جاي بدنتان سالم است، بگرد دنبال بقيه اش يكي از اينهايي كه گفتم اگر باشد بيماري، شفا لازم داري، صاحب شفا بايد شفا عنايت كند. همين كلام من را بر اين وادار كرد كه در سالروز ميلاد مبارك آقا علي ابن موسي الرضا (ع) مجلسمون را با تلاوت سوره حمد آغاز كنيم و در ابتداي مجلس حمد ها را هديه به ساحت مقدس مولا بنمائيم.
اما هر كلامي را كه ما ميشنويم يك وجه ظاهري دارد يك وجه باطني، امام فرمودند براي من هركس حمدي بخواند من برايش حمدها ميخوانم، چرا چنين توصيه اي را ايشان فرمودند،آيا امام معصوم به تلاوت قرآن ما براي اينكه به ثواب برسند نياز داشتند در حاليكه مي دانيم امام قرآن ناطق است، پس بنابراين امام معصوم نيازمند تلاوت قرآن ما نبود در ضمن ميدانيد كه امام معصوم هيچ وقت كلامي را بدون جهت و بي ارزش بيان نميكند پس وقتي اين را فهميديد بايد بگرديد دنبال اينكه چرا امام ما را با اين وسيله توصيه و تشويق به خواندن سوره حمد نمودند، پس بيائيم قدري بيشتر از سوره حمد بدانيم. معني سوره حمد را همه مي دانند الان بچه هاي دبستاني هم در دبستان وقتي با قرآن آشنا ميشوند معني سوره حمد را بلدند،اين يك وجه ظاهري سوره حمد است، اما ما مي خواهيم از يك منظر ديگري امشب به سوره حمد نگاه كنيم شايد كه انشاالله به آنچه كه مقصود نظر امام بوده نزديك شويم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿1﴾
اين جمله از چهار كلمه تشكيل شده هر كلمه را جدا بررسي ميكنيم،كلمه "بسم" از سه حرف "با" و "سين" و "ميم" تشكيل شده، "با" حكايت از نيكي خداوند بر بندگانش است و چه قدر جالب است وقتي كه اميرالمومنين فرمودند در بسم الله الرحمن الرحيم من نقطه زير "با" هستم اين جاي تفكر دارد، "با" حكايت از نيكي خداوند بر تمامي بندگانشان است و امير المومنين فرمودند من نقطه زير "با" هستم، "سين" سر خداوند با دوستانشون است،"ميم" منت خدوند برمشتاقانشون است كه اگر نيكي خدا بر بنده اش نبود بنده را چه جاي نگهداري سر خدا بود، اگر منت خداوند بر بنده نبود عارف را چه جاي وصل حضرتش بود و در دنيا اگر پيغام و نام الها نبود رهرو را در دنيا چه جاي منزل بود، در دنيا چطور ميخواست زندگي كند، اگر در عقبي عفو وكرم پرورگار نبود كار رهرو مشكل بود، تو دنياي آخرت چه كار ميكرد، گفته اند كه كلمه "بسم" از سمت گرفته شده سمت يعني داغ، يعني نشان، يعني عنوان، يعني مقام، وقتي گوينده اي ميگويد بسم الله دارنده اون نشان است، دارنده اون داغ است، حالا ديگه از اين به بعد وقتي ميگوئيم بسم الله كمي حواسمان را جمع كنيم همين طوري بكار نبريد، گوينده بسم الله يعني داغ الله دارد، نشان الله دارد، پس بايد از اين به بعد حواسمان جمع باشد.
بنده خاص ملك باش كه با داغ ملك روزها ايمني از شحنه و شبها ز عسس
روز ها از داروغه در اماني و شبها از شبگردان چه كسي كسي كه داغ دارد كسي كه نشان دارد.
هر كه او نام كسي يافت از اين درگه يافت اي برادر كس او باش مي انديش ز كس
در جلسه روز سه شنبه عرض كردم كه در قرآن و در دعاهاي مختلف نامهاي زيادي براي پروردگار ذكر شده همه نامها بزرگند، همه پاكند و همه نيكو، اما عجيب نيست كه خداوند قرآن را با سه كلمه "الله" و"رحمن" و "رحيم" آغاز نموده، اولين جمله اي كه در قرآن نوشته شده "بسم الله الرحمن الرحيم" است، بيش از اين نامي به كار نبرده، گفتيم كه يكي از دلايلش اين است كه به بنده كار را آسان كند، چون بنده اگر بخواهد از هر نام نيكوي پروردگار مدد بجويد بايد همه را ياد بگيرد، همه را ذكر كند و اكثرا توان چنين كاري را ندارند، وقتي نتوانستند حفظ كنند از ثواب هم بي بهره ميشوند، بعد كه بي بهره شدند در حسرتش هم مي مانند، خداوند كار را به بنده اش آسان كرد، گفت بگو "بسم الله الرحمن الرحيم" چون جميع اون صفات را در اين سه نام گنجانده است، دركلمه "الله" جلال و هيبت پروردگاري، در كلمه "رحمن" نعمت و تربيت، در كلمه"رحيم" رحمت و مغفرت، اما چرا اين سه كلمه را به اين ترتيب آورده است، حتما خداوند بر اين امر دليل كافي داشته است. هر بنده اي سه مرحله در زندگي زميني دارد اول آفرينش، دوم پرورش، سوم آمرزش، "الهم" اشاره دارد به آفرينش بندگان در ابتدا به قدرت تام پروردگار، دركمال قدرت بنده را آفريده ،آدم را آفريده، بي عيب و بي نقص ،كلمه"رحمن" اشاره دارد به پرورش آدميان، با چه، با دوام نعمت مي بينيم از بدو آفرينش تا به امروز زمين خالي از حجت خدا و رسول خدا نبوده در تمام ادوار بندگاني را جهت هدايت مردم فرستاده است، نعمات پروردگار در طول دوره خلقت هميشه دوام داشته است، خورشيد داشتيم، ماه داشتيم، ستارگان را داشتيم،گردش شب و روز را داشتيم، فصول سال را داشتيم، اين مرد و رفت اما زمستان آمد، اون يكي به دنيا آمد يكي رفت اما پائيز آمد، نعمت خدا بر دوامش است پايدار است و بر تمامي عالم منعكس است،"رحيم" اشاره دارد به آمرزش در انتها به دليل رحمت الهي، اگر رحمت الهي شامل حال ما نشود كه ما آمرزيده نمي شويم با اين درياي تقصير و خطا نمي گويم گناه، ميگويم تقصير و خطا، پس جمله بسم الله الرحمن الرحيم حكايت از اين دارد كه گوينده بسم الله وقتي ميگويد بسم الله الرحمن الرحيم اقرار ميكند كه من نشان كرده داغ اين سه نام هستم، اين سه نام مورد پذيرشم است و روي پيشاني من ثبت است، باور كردم كه خداوند اول بيافريد به قدرت ، سپس پروريد با نعمت هدايت و در آخر بيامرزيد به رحمت،يكي از دنيا ميرود همه به هم ميرسند ميگويند "خدا رحمتش كند" به اين جمله خدا رحمتش كند تا حالا فكر كرديد چرا ميگوئيم خدا رحمتش كند چون در انتها رحمت پرودگار است كه شامل حالش ميشود، حالا از اين به بعد بسم الله الرحمن الرحيم را كه ميگوئيد خيلي هوشيار بشويد، خيلي حواستان جمع باشد ببينيد چه اقراري داريد مي كنيد، ببينيد چه ميگوئيد، ببينيد چه كلام بزرگي را بكار برديد.

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿2﴾
ستايش خداي مهربان، ستايش كردگار روزي رسان، ستايش يكتاي در نام و نشان، خداوندي كه ناجسته يابند- جستجويش نمي كنند ولي راحت مي يابند چون خودش فرموده از رگ گردن به تو نزديكترم- ستايش آن درنيافته اي كه ميشناسند- خيلي از وقتها ما خدا را فهم نكرديم اما خدا را ميشناسيم- نديده دوست دارند- به چشم ظاهر نديديم اما دوستش ميداريم- خداوندي كه قادر است بدون حيله كردن- ما خيلي از مواقع قدرت داريم ولي با حيله كردن- قادري است بدون حيله كردن، قيومي است بدون عوض كردن حالاتش در ملكي ايمن از زوال و نابودي.
خداوند وقتي ديد بنده در شناخت او عاجز است و هر چه تلاش ميكند در نمي يابد در اين آيه خودش را ثنا گفت و ستايش خودش را به بنده اش آموخت، كه اگر خودش به ما نياموخته بود بگوئيد الحمد لله چه كسي در كل عالم جرات اين را داشت كه بگويد الحمد لله.
حمد در دو وجه است يكي با ديدن نعمت، ديگري با ديدن منعم، با ديدن نعمت حمد ميكند، ستايش ميكند از نعمت فارق ميشود،به نعمت چسبيده نمي شود،با همان نعمت به طاعت حق ميپردازد، شكرش را به جا مياورد تا امروز نعمتش را بيفزايد و فردا او را به بهشت برساند، وقتي ميگوئيم الحمد لله به اينها نظر داريم.
رب العالمين، پرودگار جهانيان، روزي دهنده آدميان، يكي را پرورش تن يكي را پرورش دل روزي نموده يكي تن پرور است به نعمت يكي دل پرور است به ولي نعمت، نعمت چيست، حظ كسي است كه مجاهده ميكند كوشش ميكند در خدمت حق باشد و سر ولي نعمت بر او آشكار ميشود، سر ولي نعمت كه بر او آشكار ميشود حظ اوست، حظ كسي كه اميد به ديدار پروردگار بسته است و پيروزتر از آن بنده كيست كه دوست بر او عيان است، از اميرالمومنين پرسيدند شما خدا را نمي بيني چطور ستايش ميكني؟ فرمودند خداي ناديده را كه ستايش نمي كنند من مي بينم.

الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ(3)
رحمن است چون راه مزدوري را آسان كرده است در دنيا، به مزدورها نعمت داده در دنيا مزدوري كنند، رحيم است چون شمع دوستي در راه دوستان برافروخته،شمع دوستي كجاست كجا پيدا ميشود، در كلام حق، در خاندان پيامبر، رحمن است چرا چون اونهايي كه قصد ميكنند به سوي او، به آنها توفيق كوشش ميدهد اما رحيم است اونهايي كه واجد شرايط شدند به آنها تحقيق مشاهده ميدهد، حالا ديگه از اين به بعد نگوئيد الرحمن الرحيم يعني اينكه رحمن است كه نعمتش به عموم است و رحيم است كه نعمتش به مومنين است كه خورشيد مال همه مردم است چه كافر چه مومن، خب رحيم چه؟ مي ماند چه بگويد.
قصد كنندگاني كه توفيق مجاهدت و كوشش پيدا ميكنند احوالات مريد است، به آنها ميگويند مريد، اما اون واجدهايي كه اجازه تحقيق مشاهده بهشون ميدهند اونها مرادند، مريد به چراغ توفيق رفت تا به مشاهده رسيد مراد به شمع تحقيق رفت تا به معاينه رسيد،حالا مشاهده يعني چه، مشاهده يعني برخواستن موانعي كه ميان بنده و حضرت حق است، معاينه يعني چه يعني ديدار،پس از اين به بعد وقتي گفتيم الرحمن الرحيم حواسمون باشد چه گفتيم و وقتي صداش كرديم ميتواند ما را در جهت مريدها حركت بدهد به پيش برويم و برسيم به جايگا مراد.

مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿4﴾
مالك يوم الدين اشاره دارد به دوام ملك احديت و بقاي جبروت الاهيت، هر پادشاهي هر ملكي بالاخره يك روزي دورش تمام ميشود، مملكتش زير و رو ميشود، تاج و تختش نابود ميشود، احوالاتش دگرگون ميشود، اما مالك يوم الدين اون كسي است كه ملكش هميشه بر دوام است، امروز و فردا ندارد، زوال نمي پذيرد، در هر دو عالم هيچ چيز و هيچ كس از ملك و سلطنت او بيرون نيست و هيچ كس ملكي چون ملك او ندارد امروز رب العالمين است، فردا مالك يوم الدين، ميگويند اينجا كلمه "دين" مفهومش شمار و پاداش است، مي شمارد و پاداش ميدهد يعني خداوند در اين جمله اين چنين به بنده مي فرمايد مالك و متولي حساب بندگان من هستم، چرا؟ تا كسي بر عيوب آنها واقف نشود، چرا كه شرمسار نشود، زيباست ميدانيم كه حساب كشيدن از ديگري عين قهر و سختي است، وقتي از كسي حساب ميكشيم يعني به او سخت گرفتيم، اما وقتي پرده از روي كارش بر نداشتيم موقع حساب، عين كرم است، اين سنت خداي جل جلاله است هر جا ضربت كه قهر بزند مرهم كرم هم مي نهد، حسابت را خواهم گرفت اما حسابت با من است، پرده از كارت در نزد ديگري بر نمي دارم. پيري در عالم طريقت چه زيبا گفت،گفت فردا در زمان حساب و كتاب اگر مرا نوا و جايي براي سخن گفتن باشد- چون ميدانيد كه روز حساب و كتاب صدا نيست و اجازه سخن گفتن نيست اميدوار است شايد خدا به او اجازه سخن گفتن بدهد- ميگويد اگر اجازه داد و من صدايي براي گفتن داشته باشم ميگويم بارخدايا از سه چيز كه دارم لااقل به يكي نگاه كن،- ببين پير چه دارد- اول سجودي كه هرگز جز تو را از دل نخواستم- در سجده ها جز تو را از دلم واز صميم قلبم نخواستم، دوم تصديقي كه هر چه گفتي گفتم همان درست است، سوم چون باد كرم برخاست و خيالم جمع شد دل و جانم جز تو را نخواسته است- آخه ما وقتي خدا بهمون نعمت ميدهد باد كرمش بلند ميشود و اموراتمان روبه راه ميشود گردني ميگيريم، يال و كوپالي ميگيريم كه ديدي چطوري حساب كتاب كردم ديدي چه برنامه ريزي دقيقي كردم همه چيز حل شد اما اون پير ميگه اون موقع كه باد كرم برداشته شد و نسيمش وزيده شد همون موقع جز تو را از دل و جان نخواستم.
جز خدمت روي تو ندارم هوسي من بي تو نخواهم كه بر آرم نفسي

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿5﴾
اياك نعبد توحيد محض است، حالا ببينيم چرا، وقتي بنده اين جمله را به كار ميبرد يعني ميداندكه خداوندي بزرگي، پروردگاري فقط مخصوص الله است.اياك نستعين اشاره دارد به معرفت عارفان وقتي آن را فهميد اينجا معرفت پيدا ميكند چون زير بنايش توحيد محض است فقط او و ماده اين معرفت شناختن حضرت حق به يكتايي است، اياك نعبد و اياك نستعين اول بناي اسلام است،دوم بناي ايمان است،سوم بناي اخلاص است، بناي اسلام است چون تدبير صانع را در بند و بسط صنعش در خلقت ميبيند و قبول كرده است، بناي ايمان است چون حكمت صانع را در خودش و همه مصنوعات عالم مشاهده ميكند و مي فهمد و بناي اخلاص است چون لطف مولا و سرورش را در ساخت و ساز امور وگذشت از جرمها مشاهده ميكند.
يكي گفت چرا خداوند گفت "اياك نعبد" و نگفت "نعبدك" اينها كه هر دو يك معني ميدهد، يك جمله رابيان ميكند، بزرگي جواب داد الله فرمود "اياك نعبد" تا بنده ياد بگيرد در هيچ چيز بر الله پيشي نگيرد، بگويد تو را مي پرستيم نگويد مي پرستيم تو را، نكته ظريفي است، بياموزد به بنده از الله به خودت نظر كن نه از خودت به الله، از الله به عبادتت نگاه كن نه از عبادتت به الله .

اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿6﴾
مومنان ميگويند بارخدايا راه را به ما بنما اين جمله اي كه ما به كار ميبريم بينيم داريم چه ميگوئيم ميگوئيم خدايا راه را به ما بنما و ما را در اين راه بر روش درست قرار بفرما، بعد از آن وقتي در روش درست افتاديم اون كشش لازم را به ما عطا كن كه اين راه را ادامه بدهيم. اين قدر آدمها آمدند اينجا با يك جلسه گفتگو باهم شيدا و واله از اينجا رفتند كه الا و بلله ديگر از اينجا جدا نميشوم، اما وقتي از اينجا رفت بيرون يواش يواش جوي كه او را گرفته بود خاموش شد، وقتي در نماز ميگوئيد اهدنا الصراط المستقيم فقط نمي گوئيد خدايا من را به راه راست هدايت كن ميگوئيد خدايا من را بگذار در راه راست،روش تو راه راست رفتن در آنرا هم يادم بده و آن كشش و جذبه لازم را كه ادامه بدهم را هم به من عطا كن. پس سه اصل عظيم نمايش و روش و كشش را ما در اين آيه طلب ميكنيم. راه را مي بيني روش را نميشناسي، راه را ميبيني روش را هم ميبيني اما كشش لازم را نداري پس به هر صورت نمي رسي.
ميگويند نه هر كه راه را ديد در راه برفت و نه هر كه برفت به مقصد رسيد چه بسيار كس كه شنيد و نديد بسياركس كه ديد و نشناخت و بسيار كس كه شناخت و نيافت. حال حاجي هاست،حاجي هامون وقتي ميروند مكه هم راه را نشان ميدهند، هم روش را نشان ميدهند، هم كشش را به وجود مي آورند، پس چرا وقتي برميگردد هيچ كدام را ندارد، ديد و نشناخت، شناخت اما نيافت .

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿7﴾
ميگويند اين راه و رسم اصحاب كهف است،ماجراي اصحاب كهف را كه همه ميدانند ان شاالله همه ميدانند، مومنان مي گويند خدايا راه خودت را به ما، بي ما، عنايت كن، اصحاب كهف رفتند خوابيدند، راهشان ادامه پيدا كرد، عبرت نسلهاي بعدي شدند. مومن ميگويد خدايا راهت را بدون خودم به من عنايت كن همانطور كه به جوانمردهاي اصحاب كهف فضل كردي، ايشان را سر بر بالين انس نهادي، كشش خود را به آنها عنايت كردي گفتي به اين غار شويد خوش بخوابيد كه ما خواب شما به عبادت جهانيان برگرفتيم. خدايا ما را از آن نعمت بهره بده چنانكه كار آنها را به فضل خودت بدون آنها به سر بردي خدايا كار ما را هم به فضل خودت و بي ما به سر بر، كه ما هر چه كنيم تاوان دارد تو هر چه كني بر ما، اساس عزت در جهان خواهد بود.
غير المغضوب عليهم و الضالين ،خدايا ما را از آنهايي قرار نده كه آنها را به خودشان واگذاشتي، تا به تيغ هجران خسته بشوند و به ميخ رد بسته، واي چه باري كشد حبلي گسسته، كسي كه يك عالمه بار بر دوشش است ريسمانش از بالا پاره شده چه سنگيني با خودش ميكشد، واي چه باري كشد حبلي گسسته و چه به كار آيد كوشش بنده نبايسته و در بيگانگي زيسته، بنده اي كه بنده نبوده، در عالم بيگانگي زيسته و تلاش كرده، چه كوششي، به چه كار آيد.
اما در ختم كلام امروز از لطايف دين برگي بچينيم، ميدانيد كه سوره حمد را مفتاح الجنه مي نامند، يعني كليد بهشت،گشاينده بهشت،باز ميدانيم كه بهشت هشت در دارد، براي گشوده شدن هر دري نياز به داشتن يك قسم از علوم قرآني است، پس اگر كسي بخواهد اين هشت در را باز كند بايد هشت قسم علوم را بياموزد، به آنها معتقد و عمل كننده باشد وگرنه اين درها گشوده نخواهد شد، سوره حمد هر هشت كليد را دارد،براي همين امام رضا عليه السلام فرموده اند هر كه حمدي براي من بخواند حمدها برايش ميخوانم، تا شايد من و شما در طول حياتمان به اين هشت كليد دست پيدا كنيم .
كليد اول ذكر ذات خداوند متعال است الحمدلله رب العالمين، كليد دوم ذكر صفات است الرحمن الرحيم، كليد سوم ذكر افعال است اياك نعبد، كليد چهارم كليد معاد است اياك نستعين، چون مي داند روز معاد در پيش است روز رستاخيز در پيش است براي آن روز كمك ميخواهد كه اگر به اين اعتقاد نداشته باشد به كمك هم نياز ندارد چرا كه در دنيا عقل براي اينكه اموراتمان را ندبير كنيم كافي است، اهدنا الصراط المستقيم دو كليد را ميدهد يكي تزكيه نفس از آفات و بلاها دوم زينت دادن نفس به خيرات كه اين دو را با اهدنا الصراط المستقيم مي توانيم پيدا كنيم تا تزكيه نفس نكنيد در صراط مستقيم قرار نمي گيريد، تا نفست را به عمل خير سوق ندهي در اين راه ادامه نمي تواني بدهي.هفتم ذكر احوال دوستان و رضاي خداوند در حق ايشان، صراط الذين انعمت عليهم، هشتم ذكر احوال بيگانگان و غضب خداوند بر آنها غير المغضوب عليهم و الضالين.
اين هشت قسم از اقسام علوم هر كدام دري است از درهاي بهشت و همگي در سوره حمد موجود است پس هر كس سوره حمد را با اخلاص بخواند هشت در بهشت به روي اوگشوده ميشود در دنيا امروز هشت در بهشت عرفان و فردا بهشت رضوان در جوار خداي رحمان يا علي مدد كلامم را با اين جمله به پايان ميبرم كه دوستان خوب من، عزيزان من صرفا به دنبال دانستن نرويد، خيلي ها هستند افسوس ميخورند سوادم كم است، علمم كم است من به جايي نمي رسم، اينجا علم و دانسته هاي شما را نمي خواهند فهم شما را ميخواهند درك و اعتقاد شما را ميخواهند .

 

 

 

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه