رمضان دريچه اي به سوي حقايق الهي بخش چهارم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: رمضان دریجه ای به سوی حقایق الهی
- بازدید: 3751
بسم الله الرحمن الرحيم
فراز هایی از دعای چهل و چهار صحیفه سجادیه
« اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى هَدانا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنا مِنْ اَهْلِهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِالَّذى جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضانَ، شَهْرَ الصِّيامِ، وَ شَهْرَ الِاْسْلامِ،وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحيصِ، وَ شَهْرَ الْقِيامِ، الَّذى اَنْزَلَ فيهِ الْقُرْانَ، هُدىً لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ، فَاَبانَ فَضيلَتَهُ عَلى سآئِرِ الشُّهُورِ بِما جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُماتِ الْمَوْفُورَةِ، وَ الْفَضآئِلِ الْمَشْهُورَةِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ اَلْهِمْنا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ اِجْلالَ حُرْمَتِهِ »
می دانید که چندین جلسه متوالی است که بحث هر جلسه را اختصاص دادیم به بحث روزه داری ؛ باشد که امسال ان شاءا.. ماه رمضان با یک پنجره وسیع ، زیبا و پر نور وارد این ماه بزرگ شویم . شاید که امسال بتوانیم خودمان را به اون فیض و برکتی که خداوند در این ماه قرار داده است برسانیم . به دنبال صحبت های قبلی بحث امروز را با انتخاب بخش های کوتاهی از دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه پی می گیریم و بحث می کنیم :
« حمد خدایی را که ما را راهنمایی نمود تا حمدش کنیم » اگر خدا ما را راهنمایی نکرده بود ما بلد نبودیم چطور او را ستایش کنیم . « حمد خدایی را که ما را راهنمایی نمود تا حمدش کنیم . ما را از اهل چنین حمدی قرار داد . » گاهی اوقات بلدیم ولی نمی توانیم ، چرا ؟ چون از آن جنس نیستیم . « حمد خدایی را که راه رضایت خودش را به ما نمایاند و یکی از اون راهها را ماه رمضان قرار داد ، ماه روزه ، ماه اسلام ، ماه پاکیزه شدن ، ماه تصفیه ، ماه به پا خاستن برای عبادت . ماهی که در آن قران جهت هدایت و روشنگری و هدایت مردم نازل شد . پس آشکار نمود برتری آن ماه را با قرار دادن محرمات فراوانی که در ماههای دیگر حرام نیست . پروردگارا ! بر محمد(ص) و آل او درود بفرست و ما را متوجه بزرگی آن ماه و بزرگداشت حرمت آن بگردان . » اگر هر روز به یک جمله از همین یک تکه دعای صحیفه سجادیه فکر کنید برای اینکه رمز ماه رمضان را کشف کنید کافیست ؛ فقط توجه می خواهد و عشق . دو تا مقوله ای که معمولا کمتر در دکان و بقالی آدم ها پیدا می شود .
امام سجاد (ع) از جمله امامان معصوم خداست که نه تنها در دوره حیات پربار زمینی شان چشم افراد حق طلب را به مفاهیم کلام قرآن باز نمودند ، بلکه با دعاها و مناجات زیبایشان درسهای اخلاقی ، عبادی ، سیر و سلوکی فراوان به امت خودشان هم عنایت فرمودند . از جمله این دعایی بود که تلاوت شد . در جلسات پیش عرض کرده بودم که در جلد دو مهجه البیضاء می خوانیم که پیامبر خدا فرمودند: « لکل شی باب و باب العباده الصوم هر چیزی را دری است ، محل ورود به عبادت روزه است . » چون درگیری انسان در مسیر الی ا.. با نفس اماره است . در همین راستا خداوند در سوره بقره آیه 153 فرموده است : « اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ یعنی برای نجات از دست این نفس اماره از صبر و نماز کمک بگیرید . » در جلد دو من لا یحضره الفقیه آمده است که امام صادق (ع ) در مقام این آیه فرمودند : «بالصبر الصوم »یعنی صبر را در این آیه به معنی روزه فرمودند . در آیه قبل یعنی صد و پنجاه و سه سوره بقره که توجه می کنیم خداوند در اون آیه صبر را عنوان کرد و امام صادق (ع) به روزه تعبیر فرمود یعنی حتی بر نماز هم مقدم داشتند . اول صبر را خداوند در آیه آورده است بعد نماز . امام صادق (ع) می فرماید صبر یعنی روزه ، تعبیر می کنند به روزه . یعنی روزه را بر نماز هم مقدم قرار دادند . کلام خدا و کلام معصوم است . به هیچکدامش نمی توانیم ما ایراد بگیریم جز اینکه بگوییم دلیلی دارد که ما نمی فهمیم . حتما دلیلی دارد . روزه راه جدایی جان انسان از تمناهای نفس اماره است . شما همین الان که هنوز هوا گرم نشده است تشریف می برید بیرون بر می گردید می گوید : " وای مردم! وای مردم ! " چیه چه خبر است ؟ یک پارچ آب یخ درست می کند، یک پارچ شربت یخ درست می کنید . سر می کشی . بابا ! یواش بخور . کم کم بخور . میگوید :" آخه نمی دانی که اینقدر عرق ریختم آب تو بدنم نمانده است . " .در مرداد ماه ، ماه روزه ، تشریف می برید بیرون و بر می گردید در نهایت سکوت . دیگه نفستان نمی تواند امرتان کند یک پارچ آب یخ بکش بالا چون می داند در به رویش بسته است . وقتی نفس اماره نمی تواند امر کند آن موقع اون لایه باطنی که همان جان انسان است رشد می کند بالا می آید . در بحار الانوار جلد شصت و هفت آمده است که پیامبر خدا (ص) فرمودند : « دشمن ترین دشمنانت نفس خودت است که در بین دو پهلویت قرار دارد . » بین دو پهلو . بین دو پهلو چی هست ؟ شکم ! شما فقط به شکم و جهاز هاضمه توجه کنید ، ببینید که این بخش چه ها می کند . هم مادر نیکی هاست ، هم مادر پستی ها و فساد . حالا خداوند عالم از طریق روزه و اعمال ماه رمضان اراده فرموده است که بین مطلوبات حقیقی بنده اش و مطلوبات نفس اماره اش جدایی بیفکند . اینها را یک ماه از یکدیگر جدا کند . این اولین قدم انسان برای به راه افتادن بسوی خداست . مقام و جایگاه روزه در ماه رمضان که باید بهش خیلی توجه کرد . پیامبر و ائمه معصوم در کنار توصیه به یک عمل عبادی تأکید بیشتری بر نیت اون اعمال فرمودند . پس چی شد ؟ قدم اول شد روزه . قدم دوم من به شخصه تو همین جایگاه صدها بار تا حالا گفتم ا لاعمال بالنيات. گفته می خواستم فلان کار را کنم ، اون کار را کنم اما نشد چیکار کنم ؟ گفتم الاعمال بالنیات . بنده نیت می کند خدا شاهد است و بنده کفایتش نمی رسد ، پولش نمی رسد ، وقتش نمی رسد ، جونش نمی رسد ، مشکلاتش نمی گذارد و الی آخر اما بر اساس نیت خیری که کرده است ثوابش را می برد . ببینید نیت چه جایگاه عجیبی دارد . نیت چه جایگاه عجیبی دارد . خیلی ها می گویند که اول ماه رمضان نیت کنید برای اینکه یادتان نرود که خدایا از اول ماه رمضان تا آخر ماه رمضان روزه می گیرم قربـه الی ا.. . اما خیلی ها تأکید دارند می گویند : " خب خواستی بگویی بگو ،عیب ندارد ، ولی روز به روز هم نیت کن . " اذان صبح که شروع می شود رو به قبله بایست بگو : " خدایا ! امروز قصد کردم ، نیت کردم که از الان تا اذان مغرب بخاطر تو و به عشق تو روزه باشم . در ِ بسیاری از حلال ها را به روی خودم ببندم حرام کنم، چون تو دستور دادی حرام باشد (مثل آب خوردن ، مثل غذا خوردن ، مثل بستنی خوردن و همه چیزهایی که روزانه حلال است و می توانید بخورید و بیاشامید . ) من همه اینها را به خودم حرام می کنم و بسیاری ار اعمال جسمی که در غیر این زمان حلال است با حلال و من در این زمان حرام می کنم با حلال . انجام نمی دهم چون تو دستور می دهی . " حالا می زند و ساعت یازده صبح حالت به هم می خورد و روزه ات هم باطل می شود . شما نیت روزه را کرده بودی . اقدامت هم کرده بودی بر شما ایرادی گرفته نمی شود . شصت روز روزه به شما واجب نمی شود . در بهشت کافی ترجمه روضه کافی می خوانیم از زبان بزرگواران دینمان که نیت سخت تر از عمل است . حالا چرا ؟ صبح پا می شود می گوید : "حالا روزه را می گیرم ، سحری را می خورم ، چیزی نمی شود که ، توانستم می گیرم نتوانستم نمی گیرم . : نداشتیم ! این را نداشتیم ! از قبل از سحر بلند می شود می گوید : " خدایا می خواهم روزه بگیرم. من می خواهم بگیرم " ، نه اینکه حالا سحری را می خوریم انگار که می خواستیم صبحانه بخریم . چه فرقی می کند ؟ تونستم می گیرم نتونستم نمی گیریم . حتی روزه را به پایان می برد به قدر یک روزه کامل جواب نمی گیرد . می گوید : " ماه رمضان تمام شد بازم آدم نشدم . " نباید هم بشوی . مگر مثل آدم روزه گرفتی ؟ نیتهایت چی بود . گاهی اوقات جوانها می آیند به من می گویند (حالا یا پسری خدایی نکرده خیلی تو خط نیست دختر می پرسد یا دختری تو خط نیست پسر می پرسد ) می گوید : " چیکار کنم ؟ ان شاءا.. که می توانم درستش کنم . " نشد ! تو اولین قدم پاهات می گذاری جلو با شک می روی. انشاءا.. می توانم درستش کنم یعنی چی ؟ خدا باید اون را هدایت می کرد و در کنار تو قرار می داد تو چه کاره ای ؟ بهتر نیست بهترین را انتخاب کنی ؟ ما هر کاری را می خواهیم انجام بدهیم نفس اماره مان می پرد وسط . گاهی اوقات اینقدر این فریب کار است ، اینقدر جنسش جلب است که ما حتی نمی فهمیم که این نفس اماره است دارد حکم می کند . اولش تلاش می کند ما را از اینکار منصرف کند . می خواهد روزه بگیرد . می گوید : " بیکاری بابا ! تو که اصلا روزه بدهکار نیستی . اگه خدا می خواست واجب می کرد ماه شعبان را هم روزه بگیری . برای چی می گیری آخه؟ هوا گرم است خودت را اذیت می کنی. نگیر ! " . بتواند نفوذ می کند جلوی کارت را می گیرد و منصرفت می کند . اما اگر نتوانست اینکار را هم بکند به نفع خودش تمام می کند یعنی چی ؟ یعنی می گوید : " خیلی خوب حالا می خواهی بگیری بگیر . سحری را بخور . مساوی صبحانه است . صبحانه ات را زودتر خوردی . اگر دیدی بین روز حالت یک ذره بد است و خیلی تشنه ات است ، روزه واجب که نیست .بخورش . " . اگر بتواند منصرفت می کند . اگر نتواند به نفع خودش تمام می کند حالا دقت کنید خدا در ماه رمضان تمنیّات نفس اماره را در روزه ماه رمضان ممنوع کرده است . برای چی ؟ برای اینکه ابزارآلات را از دست این نفس عماره بگیرد و دستش را کوتاه کند . می گوید نخور . تبصره هم ندارد . پیشوند و پسوند هم ندارد . " من نمی شود یک دو ساعت قبل از اذان نخوردن را شروع کنم و از آنطرف هم دو ساعت مانده به اذان بخورم ؟ خب یک طول زمانی که همه روزه می گیرند و من هم روزه می گیرم دیگه ! نمی شود ؟ " . نه ! نمی شود . تمام این ابزارها را از نفس اماره بنده می گیرد. اینها همان محرماتی است که امام سجاد (ع) در دعایشان به آن اشاره فرمودند که خدا این ماه را مستثنی کرده است با محرمات و محرم اعلام کردند حلال هایی که در ماههای دیگر جزو محرمات نیستند . اما وقتی اراده ای در انسان بوجود آمد که بخواهد مسئله خواست جان و خواست نفس اماره را از هم تفکیک کند اون موقع می گوید دیـــــــــنگ ! زنگ خورد . زنگ یقظه . زنگ بیداری . وقتیکه آدم به اینجا رسید که روزه می گیرم چون خواست پروردگار و دستور اون است . نفس اماره می گوید : " مریض میشوی . خب بگذار زمستان بگیر . خدا که اجازه داده است . در طول یکسال می توانی قضایش را بگیری . خب بگذار در زمستان بگیر . چه کاری است که در این گرما می گیری ؟ " خیلی جالب است . چون خیلی از مواقع ما نفس اماره آدم هاییم . این جملاتی است که ما بهم می گوییم . این زبانها را بردارید . چیکار دارید دخالت می کنید . مگر خودش عقل ندارد ؟شعور ندارد بفهمد . حالش بد بشود خب نمی گیرد دیگر . حداکثر خیلی بیمار است ؟ به دکترش ارجاع بده. تو نشو نفس اماره اش. وقتی بنده به اینجا می رسد که خواست جانش ، اون حقیقت درونش با خواست نفس اماره اش از همدیگر جدا می شود چون نفس اماره می گوید بخور! بنوش ! خانوم آرایش را خیلی دوست دارد . می گوید نمی توانی آرایش کنی. نمی توانی . اضافه به پوستت نمی توانی بمالی . نفس اماره می گوید : " چه حرفها می زنی ؟ مگر تو می خوری؟ مگر ویتامین است ؟ اینکه می گویند نخوری برای اینکه مواد غذایی به بدنت نرسد . چه اشکالی دارد ؟ " اما می گوید چی ؟ می گوید نه ! نه ! حقیقت وجود اینجا مرزش خواسته هایش با خواست نفس اماره از هم جدا می شود . وقتی به اینجا برسد که از همدیگر جدا شود ، بین اینها یک دیواری کشیده شود . یک زنگی به صدا می آید ؛ زنگ یقظه ، زنگ بیداری ،زنگ هوشیاری یعنی شخص تازه بیدار شده و می گردد که باید چیکار کند. مولوی می گوید :
مر هوا را تو وزير خود مساز
می گوید ای کسیکه داری حرف من را می شنوی هوا و هوس را وزیر خودت نکن .
مر هوا را تو وزير خود مساز كه برآيد جان پاكت از نماز
اگر تو دنبال جان پاکی اون حقیقت واقعی هستی از نماز بلند می شود . " پنج ساعت مراقبه می کنم . با خدا حرف می زنم . " معذرت می خواهم وقتی نماز نخواندی بیجا می کنی . خدا در قرآن گفت جای نماز پنج ساعت مراقبه کن؟ اما بارها به نماز اشاره می کند . نمازت را بخوان ده ساعت هم مراقبه کن . اگر کسی با تو کار داشت .
مر هوا را تو وزير خود مساز كه برآيد جان پاكت از نماز
هین مرو اندر پی نفس چو زاغ كو به گورستان برد نی سوی باغ
وقتی انسان به این شعور رسید که باید با نفس اماره اش مقابله کند و نظرش را به انوار الهی و اسماء جلاله بیندازد سلوکش شروع می شود . راه می روند به همدیگر می گویند : " سالک عزیز چطوری؟ " خدا حفظ کند یکی از بچه ها این کلاس را راه می رود به همدیگر می گوید ... من اون را نمی گویم . خوش نمی دارم . سالک که همینجوری سالک نمی شود . زنگش خورده است یا نه ؟ پایش را وسط گذاشته است یا نه ؟ یک چاقو یک قیچی وسط این دو تا تمنیّات کشیده یا نه ؟ اگر نکشیده است که سالک حساب نمی آید . وقتی سلوکش شروع شود تازه متوجه می شود حیله های نفس اماره که عمری به اون حیله وارد کرده است چه چیزهایی بوده است . مثنوی می گوید :
حیله کرد انسان و حیله اش دام بود آن چه جان پنداشت ، خون آشام بود
در بِبَست و دشمن اندر خانه بود حیله فرعون از این افسانه بود
فرعون از اولش که آن طوری نبود ؛ آن قدر پیش رفت ، پیش رفت تا جایی که نفس اماره اش جایگاه آن خود الهی و رنگ الهی و ربّانی او را گرفت . به او تفهیم کرد که این همین خود او است . سرنوشت فرعون را هم که همه ان شاءالله می دانند ؟
در سوره یوسف قصه یوسف و زلیخا را همه می دانند . همه قصه ها را خوب بلد نباشند این یکی را خوب بلد هستند . من می خواهم به آن قسمت اشاره کنم : یوسف در زندان بود دوستانش آزاد شدند یکی از آنها که به او تعبیر خوابش را گفت ، گفت : تو می روی بارگاه شاه و پذیرفته می شوی . او رفت بارگاه شاه و چند سالی هم بود خوابی را فرعون آن زمان (شاه آن زمان) دید . دنبال تعبیر خواب می گشتند این دوست یاد آورد ، گفت : من در زندان کسی را می شناسم که تعبیر خواب می کند . گفت : برو او را ببین ، رفت تعبیر خواب را آورد گفتند که برو او را بردار بیاور . آمد که یوسف را از زندان ببرد ، گفت : نمی آیم به شاه بگو زنان بارگاه را جمع کند بپرسد قصه یوسف و کارد چه بود ؟ وقتی شاه این گردهمایی را انجام داد و سوال کرد ، زلیخا آن موقع اعتراف کرد پاکی یوسف را تصدیق کرد و طبق آیه 53 سوره یوسف زلیخا گفت : من خود را تبرئه نمی کنم ، چرا که مسلماً نفس پیوسته به بدی ها امر می کند . هوشیار شوید گول نفس را نخورید این قدر ، آیه قرآن است من از خودم نمی گویم . گفت : من خودم را تبرئه نمی کنم ، چرا ؟ چون مسلماً نفس پیوسته به بدی ها امر می کند مگر آن که پرودگارم رحم کند . یک جاهایی که در می رویم خدا به ما رحم می کند ، می بیند هنوز نادان هستیم ، هنوز نمی فهمیم ، خوب را از بد تشخیص نمی دهیم . می گوید : این نمی فهمد که رهایش کنم می افتد توی چاه . می گیردمان اما وقتی دیگر می فهمیم دیگر نمی گیرد ، آن موقع است که سر از چاه در می آوریم . سفر از نفس اماره به سوی خدا بدون کمک خداوند ، بدون توسل به پیامبر(ص) و ائمه معصوم (ع) محال است . در دعای صباح می خوانیم ، امیرالمومنین علی (ع) در محضر حق عرضه می دارند : (علی (ع) می گوید نه ما ) ای خدا ! اگر در راه مقابله و مبارزه با نفس اماره و شیطان دست از یاریم بکشی حتماً این تنها ماندن و یاری نشدن مرا به سوی سختی و محرومیت از سعادت سوق می دهد . امیرالمومنین می فرمایند دیگر وای به حال ما . مولوی شیرین سخن می گوید :
باز خَر ( یعنی بِخَر ) ما را از این نفس پلید کاردش تا استخوان ما رسید
جنگ با نفس اماره مسئله ساده ای نیست ، درگیریش هم آسان نیست ولی شروع خیلی خوبی است . مولوی می گوید :
مادر بت ها ، بت نفس شماست زان که آن بت مار ، این بت اژدهاست
بتهای بیرونی مار است ، کوچولو ؛ این بت درونی اژدهاست ، هر دَم زبانه می کشد .
بت شکستن سهل باشد ، نیک سهل ( می زنی می شکنی می ریزی زمین )
سهل دیدن نفس را جهل است ، جهل
بعضی اوقات با همه وجودمان خدا را طلب می کنیم ، مناجات می کنیم ، تلاش می کنیم ، دلمان را در حضور حضرت حق می خواهیم نگه داریم در همان حال نفس اماره می آید ؛ هم آهنگ می شود با ما القاء می کند . اولش می گوید چقدر خوب است ادامه بده ، ادامه بده اما چه چیزی را ادامه بده ؟ تو داشتی با خدا حرف می زدی . می گفتی : چقدر دوستت دارم ، چقدر تو بزرگی ، چقدر تو خوبی ، هر کجا نگاه می کنم تو را می بینم . می آید می گوید که خوب است خوبه شاید آن مشکل اداری تو هم حل شود ؟ شاید پولت را آن فرد خورده به تو برگرداند ؟ شاید این صاحبخانه که خانه را گران کرده دلش به رحم بیاید خانه را به تو ارزان بدهد ؟ گاهی اوقات رویش زیاد است یک پله هم بالاتر می پرد می گوید : آره خوبهِ ، خوبه شاید یک کرامتی پیدا کنی بین مردم سروصدایی بکنی ؛ آن وقت مردم تو را خیلی تحویل می گیرند ، چقدر خوب است کارهای مردم را راه می اندازی ؟ به مردم کمک می کنی ؟ همه تو را می شناسند . ای لعنت خدا بر تو بیاید ای نفس اماره من با خدایم حرف می زدم ، صفایی داشتم ، پریدی وسط که چه بشود ؟ از مسیر آن حال و هوا من را به سوی معضلات سوق بدهی ؟ می آید موضوعات فرعی را مطرح می کند ، ذوق حضور و ارتباط با پروردگار را در ما از بین می برد . آن وقت خیلی زود شور و شعف و مهربانی که از حضرت حق در دلمان بوجود آمده بود از ما می گیرد .
دقت کنید : حتی وقتی با خدایمان حرف می زنیم نفس می پرد وسط، ببین این قدمش تا کجاها بُرّاست ؟ تا کجاها می تواند بالا بیاید ؟ با خدا حرف می زنی می پرد وسط ، خودش را می اندازد آن وسط سعی می کند این ارتباط را به خودش نسبت بدهد . می دانید نفس اماره شکل چه کسانی است ؟ بگذارید یک مثال بزنم برای شما جا بیفتد ؛ شما آمدی پیش یک رئیسی ، کسی که یک چیزی از او بخواهی ، یک کاری برای تو انجام بدهد . او هم دارد برای تو انجام می دهد واسطه لازم نداری . آن خود شیرین می پرد وسط به تو این طوری می کند : می بینی من که آمدم اصلا ً روی این باز شد ، خوشحال شد که من آمدم الان کارت را درست می کنم . چطور آن موقع در دلت جوش می خورد دلت می خواهد کلّه او را بگیری جدا کنی که آخر خود شیرین ، تو نبودی من داشتم کارم را درست می کردم ، تو افتادی این وسط که چکار کنی ؟ چطور این را می فهمی ، اما وقتی داری با خدا حرف می زنی ، نفس اماره می پرد وسط خودش را بین تو و خدا قرار می دهد نمی فهمی ، متوجه اش نمی شوی ؟ اما در این کشاکش بین ما و نفس اماره ، در این جنگ حرف دین جدا از بقیه حرفهاست . دین حقایق و ظرایفی را در جان ما می شناسد و گوشزد می کند که بقیه از فهمش غافلند ، دین را رها نکنید . روانشناسان خوب می گویند ، روانپزشکان خوب معالجه می کنند ، مشاورین خوب راهنمائی می کنند . اصلاً شکی نداریم ، اما قول و صحبت همه این پزشکان عالیقدر بدون دین ذره ای نمی ارزد . جوانی را فرستادم پیش مشاور ، مشکلات جنسی داشت . مشاور از بین بیمارانش یک جفت دیگر که او هم یک خورده مشکل داشت پیدا کرد گفت : بروید با هم دوست شوید . آن جوان زنگ زد به من گفت : چکار کنم ؟ گفتم : ای سر این مشاور زیر گِل ، نیاز دارند جفتشان ؟ اشکال ندارد با خانواده هایشان صحبت کن حلال اینها را به هم نزدیک کن ، آخر چرا این ها را به هم حرام می رسانی ؟ حرف دین جدا از همه حرفهاست . آدمی که به گناه نزدیک شد یک درد هم که به دردهای دیگرش اضافه می شود این تا چند روز پیش خودش کلّی مشکل داشت حالا گناه هم به آن اضافه شده ، پشیمانی ، ندامت تمام این ها به جانش ریخته پس به چه دردش خورد ؟ دین را رها نکنید . گاهی اوقات دلسوزترین آدم ها هم نسبت به ما بدون این که خودشان بدانند از سربازان و خدمتگزاران حلقه به گوش نفس اماره هستند ، پس چه باید کرد ؟ به جای حرف دیگران ، به حرف دین گوش کنید از کلام قرآن ، از کلام معصوم چگونه ؟ گفتیم : توصیه به روزه داری شدیم امری واجب است وقتی چنین شد پس باید قواعد روزه داری را بشناسیم ، مگر نباید بشناسیم ؟ پای بند به این قواعد باید وارد این میدان بشویم . پس همه قواعد را می رویم می شناسیم از کلام معصومین خدا ، از کلام قرآن آن موقع وقتی پا به میدان می گذاریم سلاح دستمان است . آن موقع نفس اماره پرده های حجابش یکی یکی پاره می شود و رویش شناخته می شود وقتی آن کنار رفت قلب توجهش را به عالم حقایق می اندازد ، طالب نظر خدا می شود . چون با روزه داری دیگر مشغول امیالش نیست که بخواهد مِیل و هوس هایش او را به خودش دعوت کند در نتیجه جان انسان چیز دیگری را حس می کند ، آن وقت خداوند در قرآن به رسولش می فرماید : که وقتی بندگان من در این حال سراغ مرا گرفتند ، هیچ کسی این را نمی گوید آیه را می خواند می گوید خدا گفته که هر وقت بندگانم سراغ مرا از تو گرفتند بگو من نزدیکم ، اما نزدیک به کدام بنده ؟ در این حال وقتی سراغ خدا را از تو گرفتند به آنها بگو : اِنّی قریبٌ اُجیبُ دعوةَ الدّاع اِذا دَعَانِ – من نزدیک هستم می توانند با من ارتباط برقرار کنند ، خواسته هایشان را بگویند تا برآورده سازم . دوستانی که امسال می خواهند قبل از ورود به ماه رمضان دست و پای نفس اماره شان را ببندند تا با خیال راحت سرسفره مهمانی خدا بنشینند ، خوب است که از حالا سخنان پیامبر عظیم الشأن را در آخرین جمعه ماه شعبان تهیه کنند به تک تک جملات حضرت توجه کنند تا از راهکارهای عملی آقا رسول الله (ص) در این مورد بهره ببرند . تا در این میدان جنگ و گریز با نفس اماره پیروز قدم بگذارند در غیر این صورت امسال هم خواهد آمد چون سال های دیگر خواهد رفت ، همانگونه که سالهای پیش آمد و بعد هم رفت . بیایید عهد کنید ، مگر شما بنده خدا نیستید ؟ مگر شما مسلمان نیستید ؟ مسلمان وظیفه اش فقط این که مال حلال در بیاورد نیست ! خوب است مالتان را حلال نگه دارید ، اعمالتان را حلال نگه دارید ولی از این بالاتر نمی خواهید بروید ؟ از همین امروز شروع کنید یک موضوع را انتخاب کنید من توصیه می کنم روزه داری ، روزی یک روایت از یک معصوم بخوانید ، یاد بگیرید . یک کلام ، یک پارگراف دو خطی از نهج البلاغه از امیرالمومنین بخوانید . یک پارگراف کوچک از یک دعای صحیفه سجادیه بخوانید ، دعاها یادتان می دهند چطوری با خدا حرف بزنید که مثمر ثمر باشد ، جوابگو باشد . مگر هر چیزی آدابی ندارد ؟ چه شد دختر می خواهی به خانه بخت بفرستی می گویی خواستگاری آدابی دارد ، چه آدابی دارد ؟ اگر خواستگار آمد و آداب بلد نبود ، گل نیاورد ، شیرینی نیاورد این طور چیزها را متوجه نبود بیرونش کنیم توجه نکنیم جوان نجیبی است یا نه ؟ پاکیزه است یا نه ؟ چطور آنجا همه کار آداب دارد ؛ همه چیز آداب دارد ، آدابش را بیاموزید از کلام معصوم . حرف زدن با خدا ، حرف زدن با ملائک ، حرف زدن با امامان ، حرف زدن آدم ها با هم چون دستوراتش را می دهند . فردا روز می پرسند از شما ، نگویید من نگفتم . اگر که خوب گفتم اگر فکر کردید که به درد خورد کلامم به کار ببندید تا دیر نشده است . نیمی از رجب رفت نیمه دیگرش هنوز مانده است . ماه شعبان هم برای شماست ، شب اول ماه رمضان وقتی می خواهید که یک روز پیشواز بروید رویتان بشود پیشواز بروید . می گوید ما که نمی توانیم روزه بگیریم ، سخت مریض هستیم چه ؟ مریض ها روز اول بلند شوید نیت کنید روزه می گیرم ، دو ساعت روزه باشید بعدش باید دارو بخوری نمی توانی ، چه اشکالی دارد بعدش بخور . مگر صبحانه نمی خوری ؟ خب سحر بلند شو بخور ، داروهایت را هم بخور در طول روز آن قدر که نیاز است بخور و پنهان از بقیه . اگر روزه نیستی رسیدی به دوستت پرسید روزه ای ؟ بگو ان شاءالله نه بگو آره که دروغ گفته باشی ، نه بگو نه که پررویی کرده باشی . پررویی است دیگر ؛ می پرسد روزه ای ؟ می گوید نه بابا مگر می توانم روزه بگیرم ؛ آن هم یک بچه جوان ، نوجوان همراهش است می گوید نگاه کن فلانی هم روزه نمی گیرد آن وقت مامانم به من می گوید روزه بگیر ، این کار را هم نکنید ؛ امتحان کنید ببینید چطور می شود خیلی احوالات خوبی خواهد بود . ان شاءالله