منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

شناخت ادب در تمامی زمینه های زندگی بخش اول

 بسم‌الله الرحمن الرحيم

هفته گذشته می خواستم یک مبحث خیلی ظریف و خیلی زیبایی را شروع کنم ، بسیار ظریف یعنی دقیقاً از نطفگی آدم شروع کنم ،  اما متوجه شدم که دوستانمان می بایستی خودشان را آماده کنند ،واقعیت این است که اطلاعات حیاتی و خوب همان قدر که می تواند مفید واقع شود به همان میزان می تواند باعث ضرر و زیان شود ، اطلاعات یا اسرار از جهان خلقت مثل چاقوی تیز بسیار عالی است ، بسیار خوب است اگر این چاقوی تیز و خیلی خوب را بگذاریم در دست یک قصاب متعهد ، یا یک آشپز قابل درستکار به همه آنهایی که در اطراف این آدم ها هستند سود فراوان می رسد . گوشت را خُرد می کند بدون اینکه از بین ببرد ، بافت های گوشت را داغون بکند یا دست خودش را ببرد یا سبزیجات ، یا وسایل را برای غذا به شیوه صحیح خُرد می کند و به زیباترین قیافه غذا را سرو می کند و همه لذت می برند . چون کارشان را صحیح و درست انجام می دهند این ها هم خودشان منتفع می شوند ، هم سبب انتفاع دیگران می شوند ، انتفاع از نفع رساندن می آید ؛ یعنی هم سبب می شوند نفعی به خودشان برسد و هم دیگران در این زمینه نفعی ببرند . اما اگر همین چاقوی تیز و عالی را اگر ما در دست یک بچه یا دست یک فردی قرار دهیم که هیچ قابلیت جسمی و روحی را دارا نیست ، آن وقت ببینید چه اتفاقی می افتد این را ابزاری می کند در جهت بازی و تفریح و سرگرمی ، با همان چاقوی تیز می افتد دنبال شما که هر جوری هست یک سوراخ بر روی بدنتان ایجاد کند ، چرا ؟ چون فردی که نا آگاه است از ابزاری که در دستش است از آن فقط به عنوان تفریح یا آزار رساندن استفاده می کند ، به کیفیت حقیقی این ابزار آگاه نیست . حالا به عمد یا غیر عمد ، از سر شیطنت و بازیگوشی ، از سر انتقام گیری یا حالا هر دلیل دیگری استفاده نا صحیح می کند ، عالمی را دچار ضرر و زیان می کند .

 از اینجا به بعد در بحث معرفت و شناخت می بایستی محکم تر و سبک تر حرکت کرد ؛ محکمی و سبکی مخالف هم نیستند ، یادمان باشد . محکم تر ، سبک تر و شسته تر حرکت کرد یعنی هرچیزی که به هر کدام از ما آویزان است و هنوز نتوانستیم از شَّر آن خودمان را خلاص کنیم یا نخواستیم که از شَّر آن خلاص شویم باید حذف شود  . شما یک روز تشریف ببرید به خیابان ، پیاده بروید در این رفت و برگشتتان به همه آدم ها نگاه کنید ، به همه چیز شان هم نگاه کنید . چه پوشیده اند ، شکلشان به چه صورت است ، قشنگ هستند ، زشت هستند ، خوب هستند ، خوش لباس هستند ، بد لباس هستند ، محجبه هستند ، غیر اسلامی لباس پوشیده اند و .... وقتی برگردید به منزل شانه هایتان درد می کند ، بدنتان کوفته است ، خسته و داغون هستید می گویید: وای از دست این هوای کثیف ، نه از دست خودم که چشمم همه جا کار کرد ، به هوا چه ربطی داشت ؟ بالعکسش تصمیم بگیرید به هیچ کسی نگاه نکنید ، فقط از هوا لذت ببرید ، از رفت و آمد آدم ها ، بعضی ها آرام راه می روند ، بعضی ها تند راه می روند ، بعضی ها بازیگوشانه راه می روند سعی کنید لذت ببرید ، وقتی می رسید خانه تازه شارژتر هستید . ما در مسیری که می خواهیم برویم آویزان هایمان باید بریزد اگر نمی توانی بریزی نیا . اگر می توانی بریزی بسم الله بدو .

 جایی که امروز هستید هر کدام از شما برای عالم دنیا بسیار جای خوبی است .مثلا این دو برادر از دوستانمان  هرگز به کسی خیانت نمی کنند ، دروغ هم نمی گویند ، بد هم رفتار نمی کنند ، تند می شوند اما به مردم بیرون تند نمی شوند در خانه هاشان گاهی اوقات تند می شوند اما آزار این ها به کسی نمی رسد در دنیا مگر ما چه می خواهیم ؟ بس است دیگر ، اگر همین را می خواهند برایشان کافی است ، اما واقعاً همین است ! کافی است ! خیلی توقعتان پایین است ، خیلی توقعتان کم است . نمی خواهی بفهمی که چه چیزی در تو جاری است که می توانی راه بروی ؟ چه چیزی در شما وجود دارد که از آن کسی که مُرده بر روی زمین است ، خارج شده است ، دیده هم نمی شود ولی بین شما دوتا خیلی تفاوت است . نمی خواهید این ها را بدانید واقعا نمی خواهید بدانید ؟ برایتان مهم نیست ! اگر مهم نیست ، همین قدر کافی است ، تا همین جایی که آمده اید خوب است ، آن هایی را هم که یاد گرفته اید انجام دهید تا آخر عمرتان هم سرتان سلامت همین طوری بروید . ولی اگر بیشتر می خواهید ، بهتر می خواهید ، متکامل تر می خواهید، متعالی تر می خواهید باید خیلی زود تجدید نظر بکنید از شَّر پیرایه ها راحت شوید .. اگر خدا توفیق بدهد و اگر امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف ما را پشتیبانی بفرمایند ، ما حرکت عظیمی را می خواهیم آغاز بکنیم . چون هم ادب را می خواهیم در هر زمینه ای بشناسیم و در خودمان نهادینه کنیم ، اول در خودمان ، به بغل دستی هایت کاری نداشته باش . ادب را بشناس و در خودت نهادینه کن ، بعد از آن بیاییم در دیگران هم اثری باقی بگذاریم و آنها را کمک کنیم ؛ و در این راسته یک اثر جاویدان در نسل جوان و سرگشته امروز و فرداها باقی خواهیم گذاشت ، همه هم با هم ، هیچ کسی در این راستا اسم ندارد . اگر یک روزی واقعاً توانستیم این دایره المعارف ادب را تدوین کنیم و در اختیار مردم بگذاریم ، نام هیچ کسی نخواهد بود جز نام دوستداران امام زمان(عج) ، کسی صاحب نام نخواهد بود .

 شب گذشته شبکه ای را زدم ، نیمه شب هم گذشته بود یک آقایی صحبت می کرد ، اسم نمی برم ، چون من اصلاً اهمیت نمی دهم کسی که صحبت می کند برای کدام جناح است ؟  برای کدام حزب است ؟ به من ربطی ندارد . من آن کلام برایم ارزش دارد ، آن را گوش می کنم . یک چیز خیلی زیبایی می گفت : می گفت :آدم های خوب چرا همه اش می گویید در عصر ظهور و آخر الزمان همه جا را فساد و تباهی می گیرد . درست است ، غلط نیست ، چون ما در احادیث معتبر هم داریم که در عصر ظهور طیف زشتی ها و سیاهی ها خیلی بالا می رود ، اما یادمان باشد همان قدر که بدی ها اوج می گیرد خوبی ها هم با آن اوج می گیرد . این کلام ایشان بود که می گفت من گوش کردم و به کلام ایشان این را اضافه می کنم . می گویم : هرچیزی در دنیا با نقیضش شناخته می شود اگر همیشه روز بود ما شب را می فهمیدیم ؟ همیشه شب بود روز برایتان مفهوم داشت ؟ هر چیزی با نقیضش شناخته می شود . اگر همیشه سالم باشی درد و بیماری را می فهمی ؟ اصلاً خود سلامتی را نمی فهمی . بگویند سلامتی ، می گویی سلامتی چه هست ؟ چون فکر می کنی همیشه این جوری است . حالا کافی است که یکی از این اعضاء صدا کند ، آن وقت تازه می فهمی ای وای آن چیزی که داشتم اسمش سلامتی بوده است . هرچیزی با نقیضش شناخته می شود پس در عصر ظهور بدی و سیاهی و تباهی در همه جا زیاد می شود ولی اگر مقابل این ها خوبی ها و نورها نباشد و دیده نشود ما می توانیم آن وقت سیاهی را تشخیص دهیم ! اصلاً نمی فهمیم آن چیزی که داخلش هستیم یعنی سیاهی ، یعنی تباهی ؛ بالعکس در عصر ظهور همانگونه که سیاهی ها خیلی به چشم می آید، درستی ها و خوبی ها و نورها از یک رنگ و لعاب بیشتری برخوردار هستند ، پُر رنگ تر هستند ، خیلی پُر رنگ تر هستند چون اگر پُر رنگ نباشند نمی توانند مقابل تباهی جلوه گری کنند . وظیفه من مسلمانِ معتقد شیعه این است که هر روز یک قدم خودم را و لااقل یک نفر دیگر را با خودم به این مرز روشنایی های پر رنگ تر نزدیک کنم . این وظیفه است ، امروز من می گویم این وظیفه است مثل نماز خواندن ، مثل روزه گرفتن ، مثل دروغ نگفتن ، مثل تهمت نزدن ، این ها همه اش یک وظیفه است . جمع حاضر ، امروز خیلی از کارهایی که قبلاً انجام می داد ، اهمیتی هم برایشان قائل نبود دیگر انجام نمی دهد یا می خواهد باز هم انجام بدهد ؟! تعیین کنید بسیاری از کارهایی را که زیر سبیلی رد می کردید و قبلاً انجامش می دادید ؛ حالا دیگر از این به بعد نمی توانید انجام دهید و نباید انجام دهید . چرا ؟ چون شما معتقد هستید که شما ؛ فردی مسلمان ، معتقد و با ایمان و شیعه هستید شیعه علی(ع) .

 شیعه علی(ع) نمی تواند خیلی از کارها را انجام دهد می دانید چرا مختار شکست خورد ؟ من خیلی به آن فکر کردم دلایل زیادی هست بگذارید یک کوچولوی آن را بگویم . مختار وقتی که دادگاهش را تشکیل می داد و فردی را که در صحنه کربلا کشتار کرده بود به دام می انداختند برای او دادگاه تشکیل می دادند ، آن بالا می نشست، وقتی آدم آن بالا می نشیند از آن بالا نگاه می کند آن پایین را درست نمی بینی ، لابه لای آدم ها را نمی بیند، و یک جایی یک فضای خالی تو را می می کشد داخل خودش . شیعه مومن بسیاری از کارها را که حتی مباح هست از آن دوری می کند ، شما دوری می کنید ؟ در این چند روز اخیر پشت سر یک کسی می خواستند حرف بزنند من مغلطه کردم ، داد و قال ، هر طوری که توانستم . با حرف زدن های تند تند جلویش را گرفتم ، شاید قبلا به احترام سکوت می کردم ، امروز به خودم می گویم چرا تو سکوت می کنی ؟ جلویش را بگیر ، وادار به سکوت کن و بعد توضیح بده .  اگر کارگر نمی افتد جداشو ؛ شما خیلی از کارها را که خیلی قبل انجام می دادید امروز دیگر آنها را انجام نمی دهید خیلی خوب است ! عالی است ! من می دانم شما در خانه هایتان، در زندگی هایتان ،در مجالستان ، بسیاری از حرکات ، بسیاری از رفتارها را داشتید که امروز دیگر آنها را ندارید بسیار عالی  . الهی شکر  . اما دیگر کافی نیست ما بیشتر از این می خواهیم ، چون در رفتارها ، تفکرات و اعمال هر کدام از ما نشان از ندانستن آداب درست الهی است و ندانستن این آداب سدّ راه ما است .

ما گفتیم که می خواهیم فهرست تشکیل بدهیم ، کمک کنید تا ما فهرستمان را کامل کنیم . ما بدانیم که  چه چیزهایی را می خواهیم بحث کنیم . بعد که فهرستمان کامل شد شروع به تشکیل دادن حلقه کنیم . و حلقه هایمان را موظف کنیم روی این سری آداب کار کنند . و بعد از درون این ها  آن چیزی که برای ما مفید و مختصر و جامع  است را استخراج کنیم . دوستان از جمله آدابی که برای ما فرستادند این است : آداب معاشرت و ارتباط ، آداب تجارت . امروز تجارت در جامعه ما کاملاً غیر مذهبی است . یعنی در بسیاری از امور مردم تجارت می کنند و فکر می کنند که شغلشان حلال است در حالی که نیست .

آقا شما می خواهید تجارت کنید ، مغازه دار هستید و شغل آزاد دارید . ادب یک مغازه دار چیست ؟ من که وارد می شوم تا شکم خم شود و به من تعظیم کند ؟ نه . منِ خانم نا محرم وارد شدم تمام قد بنده را با لبخند برانداز کند . این را ادب می گویند ؟ نه ، ما این ها را ادب نمی دانیم . می خواهیم آداب تجارت را بیاموزیم . اگر تاجر هستید رفتار کنی ، اگر تاجر نیستی به تاجر برخورد کردی بدانی که این مُزّوری بیش نیست . ادب ندارد ، با بی ادب معامله نکن ، چون جز ضرر و زیان برای تو هیچ چیز نخواهد داشت .

آداب انتقاد کردن ، آداب شاد بودن و شادی کردن . شادی های ما خیلی از مواقع یعنی مفتضح کردن دیگران ، مفتضح کنیم و بخندیم ، خب خیلی بد است . ما آدم بی ادبی هستیم که خنده و شادیمان را می خریم به قیمت بی رنگ کردن و پایین آوردن و کوچک کردن دیگران . حتی اگر آن دیگران را ما نشناسیم . من بارها و بارها گفتم که من به هیچ کسی بد نمی گویم . از اوباما بدتر داریم ؟ بد است برای خودش بد است . من بد نمی گویم که بدش را کوله کند و پشت من بگذارد .. یک جمله فقط به کار می بردم که ان شاءالله آن را هم یک هفته ای هست که ترک کردم . چون اول خودم باید ادب دار شوم . من باید آدم با ادبی باشم تا بتوانم به شما ادب بیاموزم . من فقط یک کار بد می کردم ، همیشه روزی یک دفعه اخبار را گوش می کردم به امید این که بگوید پادشاه عربستان فوت کرده است . چون برای من گفته بودند که اگر این فرد با مشخصات ویژه اطرافش اگر بمیرد ، امام فرمودندکه اگر کسی خبر مرگش را بدهد من هم بشارت ظهور را به شما می دهم . این را هم ترک کردم و دیگر نمی گویم . خدا می داند به هیچ کسی هم نمی گفتم ، اما دیگر در دل خودم هم مطرح نمی کنم .برای این که بتوانم به شما بگویم این بد است ، این را هم از خودم گرفتم .

  آداب صحبت کردن ، گوش دادن ، نگاه کردن ، استفاده ازسایر حواس اعضای بدن ،  آداب ورزش کردن ، آداب آب خوردن ، آداب غذا خوردن ، آداب کار کردن ، تفریح کردن ، خوابیدن ، سفر کردن .  آن قدر آداب خوابیدن جالب است . بیشتر ما خواب خوب نداریم چون ادب خوابیدن نداریم .

ما امروز در مستحبات بحث نمی کنیم . شما به ماه صفر وارد شوید ، آداب ماه صفر و آداب مستحبی که داده شده است را اصلاً انجام ندهید بر شما خرده ای نمی گیرند .

اما دقیقاً بحثم روی همین موضوع است . برای مثال در بحث قرض دادن ، کسی که وام را می دهد یک سری آداب دارد ، وام گیرنده هم یک سری آداب دارد . ما می خواهیم این مرزها کاملاً مشخص شود . کاملاً برای مردم پخته شود ، آن هم نه در یک طومار طولانی ، می خواهم در سطرهایی کوتاه و تیتر وار برای مردم آورده شود که وقتی می خواهم به بچه های کوچک  بدهم بخوانند ، حوصله کنند ، این ها کتاب را نمی خوانند .

مثلاً ما مشکلمان با ادب نماز است . بسیاری از مواقع دیده می شود که مردم نماز می خوانند ، در طول نماز ده یا پانزده حرکت اضافی دارند . من دارم نماز می خوانم و مژه به چشم من می رود چنان سوزنی می رود که همه چیز از دست من خارج می شود ، بی اختیار دستم را تکان می دهم . اما بعضی ها حوصله شان در نماز سر می رود ، حرکات اضافی دارند ، نماز آداب دارد از حرکات اضافی خودداری کنید . اما مفهوم آن این نیست که اگر یک جوانی یا نوجوانی مشکلی در جایی داشت و طاقتش را برید او را منع کنیم . این را از او نگیریم ، چون اگر این را بگیریم نمازش دیگر رفت .

ما می خواهیم یک سری ادب را بیاموزیم که در هر نقطه ای قرار می گیریم به عنوان مسلمان معتقد شیعه ، بسیار با ادب باشیم . خدشه ای به رفتارمان نباشد آن وقت دیگر لازم نیست حرف بزنیم ، هر جا باشیم حرف هایمان را زدیم . چون نگاه می کنیم ، با ادب است . حرف می زنیم ، با ادب است . گوش می کنیم ، با ادب است ، ما همه چیز را با ادب انجام می دهیم ؛ خواه یا نا خواه آن که مقابل ماست مجبور است با ادب باشد . تلفن را بر می داری با کسی صحبت کنی . آن طرف مشکل دارد در جلسه ای است و آرام با شما صحبت می کند . شما هم بی اختیار آرام صحبت می کنی . شما که مشکلی نداری بلند صحبت کن ، چرا این گونه می شود ؟ او روی شما تاثیر می گذارد ؛ این ادب شما روی مردم تاثیر می گذارد . همسایه رفتار نامناسب می کند ، ولی ادب شما برای دهمین بار جواب می دهد . ما باید آن کار را انجام دهیم . شهردار یکی از مناطق در یکی از شهرکها ، وقتی شهرداری آمد آنجا و خیابان کشی کردند و چراغ گذاشتند و پارک درست کردند ، معاون شهرداری می گفت که ما به شهردار می گوییم ما هر روز می گذاریم . فردا صبح برمی گردیم لامپ ها یا شکسته یا دزدیده شده یا چمن ها لگد مال شده ، شاخه های گل را از بیخ کندند . شهردار می گفت : شما دوباره بکارید ، شما دوباره کار بگذارید ، چقدر می خواهند این کار را انجام بدهند ؟ آن شهردار ، شهردار با ادبی است ، ادب کرد . الان به آن شهرک می روید بسیار با صفا ، شیک ، تمیز است . ما هم می خواهیم آن طور بشویم ، ما می خواهیم مثل آن شهردار با ادب باشیم که روی مردم این طوری تاثیر بگذاریم . آن وقت اگر در این راستا درست حرکت کنیم و اشتباه نکنیم یک حُسن دیگر هم دارد . می دانید که ما تنها زندگی نمی کنیم ، می دانید که ما به صورت گروهی و ایلی زندگی می کنیم . آن ها هم ادب می شوند . موجوداتی که در کنار ما و موازی با ما زندگی می کنند ، این موجودات در کنار ما ادب می آموزند .  بنده اوایل کار توجه می کردم الان دیگر حوصله این کار را هم ندارم . قامت نمازم را که می خواستم ببندم یک مکث می کردم ببینم چقدر اطراف من هستند . گاهی به اندازه یک مسجد پشت سر من موجود ایستاده بود نماز می خواند . گاهی اوقات هم یکی ، گاهی اوقات هم هیچی .  شما ندارید ؟ همه شما دارید ولی چند تای آنها را ادب کردید ؟ و چند تای آنها را بی ادب کردید ؟ چون آن قدر بی ادبانه نماز خواندید او را هم از نماز خواندن انداختید . او تازه مسلمان شده بود ، او را فرستاده بودند پشت سر شما که از نطفه مسلمان بودی ببیند چه طور نماز می خوانند ؟ با چه ادبی نماز می خوانند ؟ حالا بچه هایمان که جای خود دارد . این ها را باید اصلاح کنیم چون در راهی که می رویم هر چه ما بی ادب باشیم ، بی ادبها نصیب ما است . و هرچه با ادب باشیم ، با ادبها نصیب ما است .

بیاییم کمک کنیم ، بیاییم زود بجنبیم قبل از اینکه دیر بشود . حتی یک آدم را بتوانیم قبل از اینکه وارد وادی های بی ادبی بشود و جزء بی ادب ها محسوب شود او را نجات بدهیم و با خود ببریم و خود را هم نجات داده باشیم باز هم ما برنده هستیم . پس کمک کنید برای من داستان نویسی نکنید ، از اینجا و آنجا مطلب چاپ کنید و برای من بیاورید من چاپ شما را نمی خواهم .  من داستان سرایی شما را نمی خواهم ، توجه شما را می خواهم .

آداب بیرون رفتن از خانه ، می گوید حتماً جلوی آینه خودت را نگاه کن . چرا؟ برای اینکه ناهماهنگی نداشته باشید ، در قیافه خود آشفتگی نداشته باشید و... همیشه همسر بنده می گوید یک آینه تمام قد در منزل نیاز است که آدم وقت بیرون رفتن بایستد و خودش را در آینه ببیند . آیا دکمه ای از لباس آدم باز هست که ببندد ؟ آیا دکمه هایش را پایین و بالا نبسته است ؟ آینه که فقط جهت آرایش کردن نیست . آیا مقنعه و یا روسری خود را سر کرده است تارهای موی آدم مثل شبدرهای وسط چمن زار بیرون نیست ؟ این موها را جا بزند ، اینها خوب است اما وقتی می خواهید از خانه تان بیرون بروید قشنگتر نیست اول حتماً به دستشویی بروید که در خیابان گرفتار نشوید . همه چیز در دنیا عجله است ولی مطمئن باشید هیچ چیزی بیشتر از این که شما خود را از فضولات دور بکنید واجب نیست . بعد دستهای خود را شستید ؟ وضو گرفتید ؟ می گوید من 8 صبح دارم می روم نه نماز صبح است ، نه نماز ظهر ، شما چه کار  دارید ؟ شما وضویت را بگیر . یکی از آداب بیرون رفتن از منزل گرفتن وضو است . از منزل خارج می شوید کمترین پولی که در دسترس دارید صدقه بگذارید . صدقه گذاشتید ؟ با بسم الله الرحمن الرحیم بیرون رفتید ؟ ما سر در خانه خود یک دانه سنگ آن بالا زده ایم یک آیه زیبایی هم هست . می گویم : خدایا پای من را به سلامت ، به امنیت ، به درستی خارج و داخل بفرما . خدایا به من راهنمایی بده که من را در دنیا عاقبت بخیر کند ، به راه صحیح ببرد ، مفهوم این است . می خواهم اینها را یاد بگیرید ودر خانه هایتان اجرا کنید . اول آن سخت است اما بعداً خوب می شود ، بعداً جا می افتد .

در مورد آداب قرض : بعضی اوقات وام هایی هست که فرد تا آن را به پایان برساند جانش به لبش رسیده است . ما با آنهایی که  این قدر در مضیغه مالی هستند صحبت نداریم ولی اگر بنده از کسی وام گرفته ام الان نیازمند بودم ، ادبم حکم می کند کسی که محبت کرد به من پول داد هیچ چیزی هم از من نخواست ، من برمی گردانم جهت تشکر ، جهت این که مال ایشان جاری شود و به دیگران بدهد خود من یک کاری انجام بدهم . اینها را انشاءالله در جای خود می گوییم .

می خواهیم ادب فی مابین شاگرد و استاد را بحث کنیم.

ما خارج از برنامه های دانشگاهی و کلاس های درسی بیرون دو جور استاد داریم . یک استادی است که به چشم می بینیم و یک استاد باطنی که با چشم نمی بینیم . حالا شما بیایید اینجا رابطه خود را ادب فی ما بین شما و من که راهنمای شما محسوب می شوم یا به عبارت دیگری  تصویری از استاد برای شما می آورم لااقل مطرح کنید ببینیم به کجا می رسیم .

1 : قبل از استاد به کلاس آمدن .

یعنی حق این است که در یک مجلس معنوی یا یک مجلس باطنی وظیفه شاگرد هست که زودتر از راهنما ، زودتر از استاد در آنجا حضور پیدا کند . چرا ؟

بالاترین مزیتش برای شماست . اول برای شماست ، بعد برای بنده است . شاگرد وقتی قبل از استاد می رسد از بیرون یکسری تنش با خودش می آورد ؛ دویده است ، اتوبوس سوار شده است ، تاکسی سوار شده است ، با آدم ها کله زده است ، محیط کارش مشکل داشته است و الی آخر . وقتی ده دقیقه زودتر می رسد و اینجا در آرامش و سکون می نشیند همه اینها را پس می دهد و این فضا تمام استرس های شما را می خورد و وقتی راهنما و استاد شما شروع به صحبت می کند اولین منتفع شما هستید که در آرامش کامل هستید و فقط به استاد گوش می کنید ، به هیچ چیز  دیگر تفکر نمی کنید . وقتی زودتر به کلاس وارد می شوید حرمت نگه می دارید هم استادتان را ، هم دوستانتان را . دوستان شما وقتی شما وارد می شوید توجه می کنند به شما و شما به آنها نگاه می کنید و سبب می شوید آنها را از فضای خودشان خارج کنید و این به شکلی بی ادبی است . من بارها خواهش کردم که وقتی تشریف می آورید از یک طرف شروع به پر کردن مجلس کنید و برای حرفم دلیل داشتم . می خواستم کسانی که زودتر می آیند یک سمت را پر کنند . ما افرادی را داریم که واقعا مشکل دارند یعنی هر کاری کنند دیر می رسند ، هیچ راهی ندارد . ما مسئله ای نداریم ، هیچوقت به آنها جسارتی نمی کنیم و برای ما عزیز هستند . اما اگر آنها وارد شوند و در فضای خالی آنجا به مراتب آنها هم راحتتر هستند چون خودشان در آرامش گوشه ای می نشینند نه اینکه تازه دنبال جا بگردند که کجا بنشینند ؟ پس حرمت نگه دارید که زود به کلاس برسید.

2 : خداوند در قرآن می فرمایند بلندتر از رسول صحبت نکنید و صدایتان را بالا نبرید . 

شما مطمئن باشید هر کجا ، هرکسی بر شما کلامی را می آموزد بر شما حقی دارد که حقوقش را باید رعایت کنید و این یکی از آنهاست .

3: یکی از نکاتی که خیلی قابل توجه است این است که وقتی استاد آن روز سر کلاس حاضر می شود و درس را کامل ارائه می کند و جزوه داده می شود وظیفه مهمی است که   تمام هفته آن درسها را مرور کنم و عمل کننده به آنها باشم

4: از صحبت های طولانی در جلسه پرهیز کنیم .

یکی از نکته هایی که خیلی مهم است این است ؛ در کلاسها بخاطر این که دوستمانمان متعدد هستند و گاهی موضوعی که مطرح می شود همیشه برای همه بطور یکسان دلچسب و خوشایند نیست ، گاهی اوقات برای بعضی ها یکخورده ناخوشایند است . خوب است که ما در صحبت کردنمان حتی المقدور از اضافه بکار بردن جملات تکراری خودداری کنیم . کوتاه صحبت کردن و گزیده گفتن بهتر است . خوب است که به حرفهایمان از قبل فکر کنیم و بعد اینجا مطرح کنیم .

5 : قصد داریم خلاصه ای از آداب متعلّم در برابر استاد را ذکر کنیم که از کتاب "منهاج النجاه" ملا محسن فیض کاشانی برداشت شده است.

ادب متعلم با عالم آنست که:

1. در محضرش آغاز به تحیت و سلام نماید.

2. در پیشگاه او کمتر سخن بگوید.

3. تا زمانی که استادش از او چیزی نپرسد، حرف نزند.

4. تا اذن نگرفته سوال نکند.

5. در معارضه با سخنِ استاد نگوید که فلانی برخلاف گفته شما چنین گفته است.

6. برخلاف رای استاد اشاره نکند که نشان بدهد که از استادش به واقع و درست، داناتر است.

7. در مجلس استاد، او را راهنمایی نکند.

8. در مجلس درس به اطراف التفات نداشته باشد، بلکه با ادب بنشیند همانند ادب در نماز.

9. در پیش استاد نه بر علیه او چیره نشود، نه به نفع او.

10. وقتی خواست برخیزد برای استاد برخیزد.

11. او را تابع کلام و سوال خود واقع نکند.

12. در مسیر راه از او سوال نکند تا اینکه به منزلش برسد.

13. در افعال ظاهری استادش در پیش او سوءظن نداشته باشد که منکر او شود، پس استاد به اسرار او آگاه تر است.

14. در نزد استادش فرمایش حضرت موسی به خضر را یادآور شود که به خضر گفت: "آیا کشتی را سوراخ میکنی که تا اهل آن را غرق کنی؟ هر آینه کار نادرست و شگفتی را انجام میدهی" و بداند که بنا بر اعتماد به ظاهر او را انکار میکند، اشتباه کار است. توضیح: ممکن است در ظاهر کاری را از استادش ببیند که با محاسبات عقلی خودش ناپسند باشد، اما باید بداند که نباید با دیدن ظاهر اعمال استادش، قضاوت نابجا کند.

 

 

در نیمه شبی و در احوالاتی که به حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) فکر می کردم در مورد ایشان نوشته ام و خلاصه آنجا به یک چیز خیلی جالبی اشاره کردند . ساکت کار کن چون اگر بخواهی خضر(ع) باشی که همه چیز را بدانی و در جامعه تو را به کارهایی می گذارند که جامعه آنها را نمی پذیرد ، چطور که موسی کلیم الله از خضر(ع) نپذیرفت . چرا تو کشتی را سوراخ کردی؟ چرا آن پسر را کشتی؟ خیلی زیبا و خیلی ظریف در این زمینه به آن اشاره شده است .

در نهایت یادآورم می شوم که کار بزرگی را می خواهیم شروع کنیم . دستمان را گرفتیم ان شاءلله خدا بخواهد حتماً به خوبی هم می توانیم انجامش بدهیم . و بنده می خواهم این سفره مرتضی علی که پهن شده است همه شما از آن لقمه ای بخورید . چون این کاری که انجام می دهیم اگر بتوانیم واقعاً تکمیل و درست انجام دهیم و پشتیبانی آقا امام زمان (عج) حتماً در این جریان داشته باشد . ایشان پشتیبانی می دهند ولی ما باید لیاقت کسب کنیم . باید اول خودمان ادب شویم ، لااقل تا جایی که می توانیم بیاییم ادب به خرج دهیم . حرف نامربوط نزنیم ، کلام نامربوط گوش نکنیم ، چیز نامربوط هم نگاه نکنیم . این اولین قدم است ، از این ساده تر چه چیزی ممکن است باشد ؟ می گوید نامربوط چه هست ؟ هر آنچه که در قرآن تو را منع کرده است . قرآن یک حدودی برای شما تعیین کرده است . تا وقتی ما آن چهارچوب لازم ادب داشتن را به شما ارائه کنیم و شما تمام این ریزه کاری هایش را بدانید بیایید قدم به قدم شما حرکت کنید ان شاءالله ما بتوانیم با یکدیگر این کار را به سرانجام برسانیم . اولاً لیست هایتان را می خواهم . دوست عزیز می توانی برای من بنویسی که از چه بی ادبی هایی رنج می کشی ؟ می خواهی بگویی ادب در چه زمینه ای بررسی شود ، چه چیزهایی آزارت می دهد ، در همان ها باید ادبش را پیدا کنی . خب همان را برای من بنویسید ؛ بطور مثال ایشان با برادر خانمش درگیر است . ایشان می خواهد بداند ادب ، فی ما بین دو انسانی که چنین نسبتی دارند چیست ؟ بخواه و بنویس ، ما روی آن کار کنیم . ما اصلاً از شما مطالعات دانشگاهی یا مطالعات فرازمینی نمی خواهیم ما هر چه می خواهیم در همان محیط کارتان می خواهیم . در همان  محیط های زندگی تان می خواهیم ، در زندگی تان بگویید . الان مشاهده می کنیم عروس ، پدرشوهرهایی که رابطه بسیار مزخرفی دارند . چرا ؟ بطور حتم هم پدرشوهر بی ادب است ، هم عروس بی ادب است . چرا ؟ چون هیچ کدام یاد نگرفته اند و کسی به اینها یاد نداده است ؛ و هرگز بنده نمی توانم یک عروس بی ادب را بیاورم وادی سلوک وارد کنم و به او بگویم تو در نطفگی چه بودی و سپس چه شدی . کجا بودی ؟ چه طوری آمدی پایین ؟ کجا داری می روی ؟ نمی شود گفت چون او را در وادی دیوها و دد ها می اندازیم ، به خدا بنده هیچ کسی را به زور وادار نمی کنم کاری انجام دهد ، اما دلم می خواهد کار کنید . شما آداب بین خودت و همسرت را بگو ، مطرح کن و بیاور . می دانید خیلی از شما خانه می خرید و داخل آن بدبخت می شوید ، می دانید چرا ؟ چون اصلاً آداب خرید و فروش را بلد نیستید . می دانید خانه اجاره می کنید بدبخت می شوید ، به این علت که آدابش را بلد نیستید . حالا تازگی یک عده ای از بنده شنیدند یک جایی را که می خرند یا اجاره می کنند لااقل پاکش کنید بروید داخل . اینها را داشته باشید ، حیف است . نمی خواهید ؟ می خواهم همه را داشته باشید برای شماست . می خواهم دست شما باشد و شما از آن بهره ببرید و این کار من نیست . این خواست من به تنهایی نیست . من برای شما بهترین ها را می خواهم ولی خودم بهترین ها را در دست ندارم اما آن چیزی که بهترین ها را در دست دارد به شما قولش را داده است که شما صاحب بهترین ها شوید .

 

 

 

نوشتن دیدگاه