چرا دانسته ها به وادی عمل منتهی نمی شود بخش دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: چرا دانسته ها به وادی عمل منتهی نمی شود
- بازدید: 185
بسم الله الرحمن الرحیم
یک جمله زیبایی را دیدم من چیزهای قشنگ را یاداشت می کنم گلچین می کنم، گرچه الان دیگر حوصله سابق را ندارم سابق دفترهای زیادی در این زمینه داشتم، می گوید: مثل باران باشیم، باران برایش خیلی سخت است از پهنه آسمان جدا شدن و به زمین محدود ما وارد شدن آن هم به خاک ریخته شدن بعد در هر جایی ریخته شدن، ولی عیب ندارد می گوید: همچون باران باشیم رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی دیگران جبران کنیم، از آسمان جدا می شویم ولی اگر زندگی ایی را سبز کردیم آنوقت است می فهمیم که این رنج ارزشش را داشت چون زندگی دیگران را سبز کردیم و اول از همه سبز کردن زندگی خودمان، ما اگر زندگی سبز نداشته باشیم به دیگران سبزی نمی بخشیم اول شما سبز بشوید بعد روی دیگران کار کنید، امروز خیلی کار داریم:
سوال اول: آیا توصیه های جلسه قبل را انجام دادید؟ گفته های جلسه قبل را توانستید بنویسید؟ من که حرف می زدم برایتان امکانی وجود داشت که بتوانید یادداشت کنید؟ چه کسانی یاداشت کردند؟ خوبست که یاداشت کردید، آیا روز بعد یاداشتهایتان را خواندید؟ چند نفر روز بعد یاداشتهایشان را خواندند؟ ما گفتیم ۲۴ ساعت بعد به شما شنیداری هایتان را اعلام کردم که اگر زود اقدام نکنید بخش عظیمی از دست می رود از محتوا، خوبست،پس توصیه های جلسه قبل را یک عده محدودی انجام دادند من امروز وقت ندارم یکی یکی سوال کنم اگر عمرم باقی بود و برگشتم برای جلسات بعد انموقع من می دانم و شما چون یکی یکی می پرسم کسی را رها نمی کنم، پس اینقدر تند حرف نمی زنم که شما قادر به نوشتن نباشید اگر یک وقت اینطور بود به من یادآوری کنید اینکه روز بعد دوباره خواندید یا نه این تعداد کم است، این جلسه می گذرم رد می شوم اگر این اتفاق به جلسه بعد بیافتد آن جلسه را متوقف می کنم فقط برمی گردم به آن جلسه قبلی، فقط آنرا دوباره خوانی می کنیم دوباره گفتگو می کنیم و این برای کسانیکه کار کردند واقعا ظلم است و آنهایی که کار نکردند رد مظالم باید بدهند، رد مظالم پول نمی خواهم من می دانم رد مظالم از شما چطور بگیرم و می گیرم .
آیا در مطالب هفته پیش نکته هایی بود که وقتی بازخوانی می کردید می گفتید آخ آخ همین است ، این به درد من می خورد یا ای کاش قبلا می دانستم،آیا چنین نکته هایی برایتان بوجود آمد؟
آیا زیر این نکته ها را خط کشیدید؟ یا دورش را خط کشیدید؟
آیا این گفتگوهای هفته پیش را که خرچنگ قورباغه اینجا نوشتید بردید در دفتری بنویسید و جداسازی بکنید؟ خوش خط؟
همیشه مرتب می نویسید ولی گاهی اوقات لازم است یک دور دیگر بنویسید، امروز می گویم چرا، حتما برای جلسات بعدی اینکار را حتما بکنید، روی یک تکه کاغذ نکته هایتان را بنویسید که یکبار دیگر انگار هم خواندید هم نوشتید دفترتان مرتب است اینرا دارید ولی روی یک تکه کاغذ دیگر یکبار دیگر بنویسید برای اینکه حک بشود یک دلیل خوب دارم به شما می گویم.
آیا در طول هفته آنچه را که آموخته بودید و مورد پسند شما هم بود برای لااقل یک نفر بازگو کردید؟ مهم اینست که گفتگو کرده باشید حالا می گویم چرا؟
یک تجربه بگویم برای شما، من تا چندین سال پیش دفتر تلفن نداشتم چون همه شماره تلفن ها را حفظ بودم بسیار حافظه خوب و قوی،داشتم اما الان دیگر باید حتما دفتر تلفن داشته باشم و قشنگتر اینست که حتی گاهی اوقات یادم می رود دفتر تلفنم را کجا گذاشتم تازه دنبال دفتر تلفنم هم باید بگردم یکبار در یک شرایط ویژه ای نه کاغذ داشتم نه خودکار داشتم یک جایی را تماس گرفتم شماره ای را به من گفتند که من به آن شماره خیلی نیاز داشتم و باید با آن شماره تماس تلفنی می کردم، شماره را همانطور که می شنیدم مثلا طرف می گفت ۷۷۱۵40 همانطور که او میگفت من هم با صدای بلند که خودم خوب بشنوم حرفهای او را تکرار می کردم، آن عددها را تکرار می کردم، چند روز بعد بایستی از آن شماره تلفن استفاده میکردم هیچی یادم نیامد حالا چکار کنم؟قدری سکوت کردم در سکوت نشستم چشمانم را هم گذاشتم سعی کردم برگردم به همان موقع که تلفن کرده بودم و گوشی که دستم است او می گفت و من تکرار می کردم با صدای بلند، بی اختیار صدای خودم را شنیدم صدای طرف را نمی شنیدم صدای خودم را که آن عددها را دارم تکرار می کنم همه را شنیدم، نتیجه شوق انگیزی داشت خیلی عالی، چون واقعا موفق شدم به همین دلیل آنچه را که می آموزید در قالب یک گفتگوی دوستانه با یک نفر یا چند نفر بازگو کنید، البته به شرط اینکه موقع بازگو کردن ژست استادی و معلمی به خودتان نگیرید چرا؟ چون این ژستی که می گیرید مانع شنیدن و گفتگو کردن صحیح خودتان می شود، شما حرف می زنید صدای خودتان را به درستی نمی شنوید نتیجتا یک گفتگوی خوب و تمیز با کسی نخواهید داشت، چون نه صدای خودتان را خوب شنیدید نه توانستید کلام را درست منتقل کنید، این را گفتم فی مابین گفتگویم فقط برای اینکه ببینید چقدر اهمیت دارد کاری را که از شما می خواهم نوشتن، دوباره بازخوانی کردن، تکه های مهم از نظر شما که به درد شما می خورد جدا کردن و آن تکه ها را اعمال کردن و با کسی راجع به آن حرف زدن.
آیا در طول این هفته تلاش کردید با خودتان صدیق باشید؟ یادتان است به دوستمان هفته گذشته چه گفتم؟ گفتم دروغ نگویید، معنی حرف من این نبود که دوست عزیز خدای نکرده شما دروغ می گویید نه روی کلامم با همه بود، منتها ایشان طرف گفتگوی من شده بود، با خودتان صدیق بودید حداقل به خودتان در اندیشه هایتان و عملکردتان دروغ نگفتید؟ چون خیلی مهم است، آیا در کمال صداقت به سر بردیدی؟ اگر بله دستتان را بلند کنید، ان شاالله که یقینا اینچنین به سر بردید
آیا در این رویارویی صادقانه با خودتان به نکات منفی و منزجر کننده که ای وای یعنی واقعا من اینجوری بودم به چنین نکته هایی با خودتان برخورد کردید؟ از این بابت اصلا ناراحت نباشید چون قدم اول را اگر از این گفتگو صادقانه بردارید می آیید بیرون من به شما خبر خوش می دهم شما قدم اول را درست و خوب برداشتید .قدم بعدی چیست؟ قدم بعدی ما این ست که به آن چهره ها یا آن تصاویر بد و منفی خودمان که برخورد کردیم بیاییم آن چهره یا آن تفکر یا آن عملکرد منفور را حذفش کنیم، فوری می گوید اگر می شد که تاحالا کرده بودم، خیلی سخت است خودتان را لوس نکنید، گوش بدهید هیچ چیز در این دنیا نشد ندارد همه چیز شدنی ست جان می گیرد به جهنم بگیرد جانی را که می خواهیم این دنیا را خراب کنیم برویم آن دنیایمان را هم خراب کنیم می خواهیم چکار؟ به چه دردم می خورد؟ اصلا و ابدا سخت است باشد با آن مقابله کنید فوری می گوید خیلی سخت است من که زورم نمی رسد این جملات میدانید چیست؟
دیدید بعضی جاها زمین دهن باز می کند رانش های زمین شکاف های عمیق زمین یک دره درست می شود در وجود شما این کلمات و این جملات بد دره های عمیق بازدارندگی را باز می کند شما داخل آن می افتید حالا بدو تا در بیایید به این نکته ی آخر خیلی خوب توجه کنید اصلاً سست نشوید هیچ چیزی در این دنیا نشد ندارد دیدید آن مرد عرب آورد بچه ی معلول خود را انداخت جلوی ضریح آقا ابالفضل گفت شما شفای بچه من را بده می دانم می دهی من رفتم شیرینی آن را بخرم بیاورم رفت خرید آورد دیدند بچه بلند شد چرا؟ چون باور دارد می شود پس اگر باور دارید می شود من اگر خدا بخواهد فردا می خواهم بروم کربلا می دانید امروز با برادر بزرگ همسرم خداحافظی می کردم گفتم که دعا کنید با ویلچر می روم ولی با پاهای خودم برگردم چرا نه؟ می گوید با ولیچر رفتی با ویلچر برگشتی چه جوابی داری؟ جوابش را دارم چون هنوز عین میوه ی کال می مانم نارس هستم رسیده نشدم اگر رسیده شده بودم جواب آن را می گرفتم حتی اگر یک ساعت تا مرگ مانده بود روی پای خود راحت می ایستادم سست نشوید گول نخورید اگر سست شدید شیطان بغل شما می آید چقدر هم ریز ریز به شما می خندد و شما را مسخره می کند. من خیلی بچه بودم شاید مثلاً 7یا 8 سالم بود مامان من رادیو روشن می کرد در خانه صبح ها برنامه ی زن و زندگی گوش می کرد من هم در اتاق می چرخیدم و عروسک بازی می کردم یک روز توجه من جلب شد آن مجری زن و زندگی داشت صحبت می کرد بعد برگشت گفت می دانید وقتی که تو این کار را کردی چه اتفاقی افتاد؟آن یکی گفت نه نمی دانم گفت شیطان بغل شما بود وقتی تو خطا کردی فلان کار اشتباه را کردی یک قهقهه چندش آوری زد پشت رادیو حس کردم بدن من یخ کرد من بچه از آن به بعد هر وقت می خواستم یک کاری بکنم از من می پرسیدند می خواستم دروغ بگویم یاد قهقهه شیطان می افتادم می گفتم من نمی خواهم شیطان به من بخند غلط کردم. حواس بدهید به این ماجرا ما در دین مان یک اصلی داریم به اسم زکات علم آموختن به دیگران است زکات کشمش دادن کشمش به افراد نیازمند است نمی دانم زکات نقره دادن بهای آن به افراد نیازمند است زکات علمی که نزد من و شما است آموختن به دیگران این چیزی که من می فهمم زکات آن را دارم می دهم بدون اینکه به عنوان تشکیل کلاس یک ریال از شما وجهی دریافت کنم در اختیار شما می گذارم شما هم ببرید در اختیار بقیه بگذارید چرا در دین ما انقدر روی این تاکید می شود ؟ چون بهترین شیوه ی یادگیری اطلاعات جدید آموختن آن به دیگران است تو به دیگران می آموزی ولی در عمل به خودت می آموزی خودت زودتر یاد می گیری دوباره یاد می گیری در وجود شما نهادینه می شود خوب آنچه که عرض کردم راهکارهای خوبی است اما کافی نیست ،چرا کافی نیست؟ می گویم چون من در میان شما و آدم های زیاد دیگری دیدم که فاصله ی دانسته هاشون و عمل کردن به دانسته هاشون یک قرن فاصله است می گوید می دانم تو که می دانی محصولت کجاست؟حالا هنوز که وقت نکردم حالا هنور نتوانستم درحالی که مردم خودشون اعلام می کنن من و شما خیلی این کار را انجام دادیم مطالب را شنیدیم گفتیم به به عجب چیزی گفت خیلی جالب بودا چقدر راهبردی بود مطلبی که تعریف کرد یا چیزی را که ارائه کرد اما در عمل از آنچه که شنیدیم و دانستیم حتی یک مورد آن عمل نمی شود این عجیب نیست مگر دور از جان ما دیوانه هستیم من خودم را عرض می کنم اگر این کار را می کنم پس دیوانه هستم مگه ما دیوانه ایم؟ بگذارید یک نمونه بدهم به دستتان نمونه ی جالب نمونه ی خیلی شفاف و روشن هست این کلام ما هر روز در فضای مجازی مطالب متعددی را مشاهده می کنیم در باب دستورالعمل هایی که می تواند سلامتی ما راتضمین کند می خوانیم می گوییم وای عجب چیزی بود تند برای همدیگر هم ارسال می کنیم با هیجان زیاد دیگران را تشویق می کنیم که حتماً این دستورالعمل را به کار ببرند اما هیچ وقت به خودمان نگاه نمی کنیم که حتی یک مورد را امتحان نکردیم یک دستورالعملی بود تقریبا 22 سال پیش مادر من سکته مغزی کرد بعد سکته ی قلبی کرد خواستند قلب او را عمل کنند آنژیو هم کردن او را بیرون آوردند گفتند نمیشود برای اینکه رگ های مغز او خیلی نازک شده اگر بخواهیم جراحی کنیم حتماً زیر جراحی از بین می رود حالا چه کار کنیم ؟ حالا ببرید داروها را بدهید بخورد یک مقداری بگذردتا بعد. ما مادر را که آوردیم خانه یادم نیست چه کسی دستورالعمل را داد دستورالعمل سیر بود و آبلیمو اگر اشتباه نکنم ما به مادر 40 روز دادیم یا دوتا 40 روز الان 23 و 24 سال هست که در راه اتاق عمل هست و هرگز نیازمند این جراحی نشده اما چه کار کردیم دانسته را به عمل تبدیل کردیم خوب نتیجه آن را هم گرفتیم از این دسته اطلاعات می توانم بگویم انواع غذاها دسرها هنرهای تزیینی و ... همه ی اینها را می توانیم نام ببریم که حتی خیلی جالب است انقدر زیبا است توقف می کنیم دوباره نگاه می کنیم تندی می فرستیم ذخیره می کنیم اما عمل نمی کنیم واقعاً عجیب نیست آیا سلامت عقل آدم ها به خطر افتاده ؟نه والا همه عاقل هستند همه عاقل هستند کی ناعاقل است؟ اما یک خبر خیلی بد بدهم بدتر از آنچه که فکر ش را بکنید اولین دلیل فاصله ی زیاد دانستنها و عملکردنها می دانید چیست؟تلنبار کردن اطلاعات مغزها از تلنبار شدن اطلاعات خسته هستند یک مقدار به خودتان نگاه کنید من یادم می آید نوجوان بودم یک دانه کتاب که می خریدم مطالعه را شروع می کردم تا آن کتاب را تمام نمی کردم دست به هیچ کتاب دیگری نمی زدم پدر من یک دوستی داشت که دست کم هفته ی یک بار خانه های هم دور هم جمع می شدیم خانم او با مادرم دوست بود مردشم با بابام دوست بود این آقا دوتا دختر داشت از من بزرگ تر بعد دختر بزرگ خیاط بود نتیجتاً درامد داشت چون درآمد داشت هر هفته مجله ی زن روز می خرید هزینه بود برای خودش سن من کیهان بچه ها باید می خواندم او زن روز می خرید دید من انقدر علاقه مند هستم به خواندن پیشنهاد کرد مجلاتم را می دهم قدیمی تر ها را تو ببر و بخوان و بیار همین طور فصل به فصل به تو می دهم من هم کلی استقبال کردم خوشحال شدم شروع کردم اما بعد از مدتی این محبت این خانم را رد کردم گفتم نمی خواهم آن موقع خودم نمی فهمیدم که چرا من این دعوت و محبت را رد کردم پدرم از من پرسید چرا به این خانم گفتی نمی خواهم چون تو که علاقه مند هستی به خواندن بهش گفتم بابا کتاب که می خوانم یک مطلب یا یک سلسه وقایع را دنبال می کنم تا می رسانم به آخر ولی در مجله مطالب زیاد است خیلی زیاد است اولاً آدمی نبودم که هیچ چیزی را نخوانده بگذارم انگار که یک دینی روی گردن من هست می گفتم من وقتی همه ی اینها را نمی توانم حفظ کنم و یادداشت کنم به دردم نمی خورد ولی در یک کتاب می توانم جملاتی که می خواهم دور آنها را مداد بکشم امروز می فهمم که آن روز از تلنبارشدن اطلاعات مجله در مغز، من خسته می شدم و بهره ای نداشتم امروز مردم از فضاهای مجازی متعدد ماهواره های متعدد فیلم های متعدد حتی سمینارها حتی کلاس ها و.... اطلاعات دریافت می کنند با اینکه تغییری در رفتار و زندگی آنها ایجاد نمی شود اما حرص می زنند ندارند چرا؟که هر چی که هست یا دارد می آید را مال خودشان کنند ذخیره کنند داشته باشند که بیشتر بدانند و لذت زیادی ندارد بکوشند اندک بدانند ولی عمل کنند بهره ببرند من یک خبر بد ، یک برچسب بد بد به شما می چسبانم . به آنهایی که اینجوری هستند . من می گویم که مردم معتاد اطلاعاتی شدند . به اطلاعات و جمع آوری اطلاعات و از آن خود کردن اعتیاد پیدا کردند . بی دلیل نبود که 14 قرن مولای متقیان امیرالمومنین علی (ع) فرمودند شما به عمل کردن آنچه می دانید نیازمندتر هستید تا آموختن آنچه نمی دانید . به آن چیزی که می دانید عمل کنید . برای این جلسه کافی است . وقت ندارم . چون کار دارم . برای این جلسه کافی است . تا جلسات دیگری که با اجازه ی شما بقیه ی دلایل را عرض کنم . فعلاً بررسی بفرمائید این هفته اعتیادات اطلاعاتی تان را خواهش می کنم طبقه بندی کنید . معتاد چه دسته از اطلاعات هستید ؟ و اطلاعاتی را که جمع کردید چقدر به آن عمل کردید ؟ چقدر در زندگی شما موثر بوده است ؟ و برای خودتان دوره ی ترک اعتیاد قرار دهید . وگرنه شما را می برم کمپ . میزان توجه به اطلاعات جدید را کاهش دهید . مثلاً اگر روزی 20 دفعه به فضاهای اطلاعاتی اینترنتی سر می زدی ، روز اول 2 بار آن را کم کن . چون من می دانم . اگر یک دفعه ببندی حال شما به هم می خورد . همه ی ما مریض بیمارستانی می شویم . امروز 2 تایش را کم کن . فردا 2 تای دیگر . پس فردا 2 تای دیگر . بلعکس ، هر مطلب جدید را که خوب بود بنویسید . اما بعد از نوشتن همان روز عمل کنید . همان روز عمل کنید . قطعاً موفق نمی شوید . چرا ؟ چون فقط عادت کرده اید که بدانید . نه اینکه عمل کنید . ولی تلاش در این باب حقیقتاً مثل ترک اعتیاد مواد مخدر و مضر است . گفتم که ، کمپ ترک اعتیاد می خواهد . یعنی چه ؟ یعنی دور کردن وسایل ارتباطی از خودتان . که برای رسیدن به آن وسیله ی ارتباطی ، یعنی موبایل ، باید متحمل زحمت ، هزینه و صرف وقت شوید . بالعکس ، اگر این صرف وقت و زحمت را صرف اولین اطلاعات وارد شده به ذهن تان کنید که آن را عملی کنید آن وقت نجات پیدا می کنید . من هروقت که می خواهم پشت میزم بنشینم و بخوانم یا سیری یا مکاشفه ای را بنویسم یا مطلبی را بنویسم یا دسته کم حساب و کتاب صندوقم را کنم ، تلویزیون که روشن است یک مزاحم بزرگ است . یک مزاحم بزرگی است . می دانید من در راه رفتم مشکل دارم . سختم می شود که از جایم بلند شوم و چند قدمی را راه بروم تا به کنترل تلویزیون برسم. اینجور مواقع کنترل تلویزیون را از خودم دور می گذارم. آن وقت چون سخت است و پایم درد می کند نمی روم آن را روشن کنم . می نشینم و کارم را می کنم . برای ترک اعتیادتان راه پیدا کنید . می دانید که مواد قندی برای شما بد است . اما می خورید . دانستن اینکه مواد قندی بد است به درد شما نمی خورد . اما مواد قندی را در آشپزخانه یا جاهایی جاساز کنید که دسترسی به آنها آسان نباشد . آن وقت میزان مصرف قند شما پائین می آید . این گفتگوی این هفته ی ما .
یک سوال می پرسم و بعد می خواهم وارد مرحله ی بعدی کارمان بشوم. واقعاً می خواهید ادامه دهید ؟ دوست دارید ما با هم ادامه دهیم ؟ یعنی حقیقتاً متوجه این شدید که همه ی ما معتاد هستیم ؟ و اعتیاد ما خیلی مزخرف تر و بدتر از آن کسی است که تریاک می کشد ؟ باور کردید ؟ دوست من باور کردید ؟ شما چی ؟
صحبت از جمع : من یک اعتیاد خیلی بدی دارم . آن را می دانم ولی خیلی لذتبخش است . مثلاً راجع به چیزهایی که به درد من نمی خورد مطالعه می کنم . مثلاً کوانتوم ، سیاه چاله ، آناتومی بدن ، اصلاً هیچ نفعی هم ندارد . ولی در موردش می خوانم . در مطالب می گردم .
استاد : خوب است . به نظر من ایده آل است . فقط یک اشکال دارد . آیا دانستن این مطالب اینقدر به اعتقاد تو به خداوند و خالق بودنش و تنها خالق بودنش اضافه می کند ؟ اگر اضافه می کند ، عالی است . اگر اضافه نمی کند تو هم معتادی . و معتاد بد هستی . چون چیزهایی را در خلقت می دانی که خیلی عظیم است و من اصلاً نمی دانم . من اصلاً نباید به اندازه ی تو اعتقاد داشته باشم. چون من نمی دانم یک همچین چیزهای عظیمی وجود دارد . ولی تو می دانی . اگر می دانی و بر اعتقادات تو افزایشی وجود ندارد ، آن اشکال است . ولی اگر مطالعه کنی و اعتقادات تو را افزایش دهد و باعث شود دانسته های تو 4 نفر دیگر را با هم آگاه کند آن خوب است .
صحبت از جمع : استاد صادقانه بگویم که من اصلاً معتاد به موبایل نیستم .
واقعاً شاید در طول شبانه روز من حتی یکبار هم موبایل به دستم نمی گیرم. و واقعاً اینجوری به شما بگویم که از موبایل متنفر هستم. موبایل را فقط برای مکالمه و اینکه حالا از بانک اس ام اسی بیاید و یا قرار باشد به من اس ام اس بزنند . در طول روز فقط به این شکل از موبایل استفاده می کنم . یا مثلاً به صورت هدفمند بخواهم یک اطلاعاتی را گوگل کنم و مثلاً به یک اطلاعاتی دست پیدا کنم . غیراز این به هیچ عنوان در موبایل نمی چرخم .
استاد : خدایا شکرت که برای جلسه ی امروز بزرگ ترین پاداش ممکنه را دادی . که یعنی می شود در این زمان یک نفری پیدا شود به این حالت .
صحبت از جمع : فقط می خواستم از دوستمان بپرسم که روزشان را بدون موبایل چطور پر می کنند ؟ چون واقعاً سخت است .
استاد : دوست من توضیح دهید که روزتان چطور پر می شود ؟
صحبت از جمع : اولاً که کار خیلی هست . به هرحال خرید خانه هست . من خانه دار هستم . زمانیکه فرزندم به دنیا آمد من شاغل بودم. تقریباً 10 سالی کارمند بودم . ولی از زمانیکه فرزندم به دنیا آمد خانه نشین شدم و مشغول کارهای منزل . به هرحال کارهای فرزندم هست . واگر داخل خانه وقت آزاد و فراغتی باشد کتاب می خوانم . یعنی خودم را به کتاب خواندن ، قرآن ، نهج البلاغه ای که واقعاً مدیون شما هستم ، این توصیه ای است از طرف شما . واقعاً نهج البلاغه ای که خاک می خورد . اتفاقاً نهج البلاغه ای بود که از خود شما گرفته بودیم . ولی هیچ وقت اصلاً فکرش را هم نمی کردم که باید سراغ همچین کتابی بروم و آن را بخوانم. اتفاقاً جالب اینجاست این مطلبی را که شما در مورد کنترل تلویزیون دور باشد تا من دسترسی به آن نداشته باشم ، الان کتابی که دارم می خوانم یک کتابی است به نام عادت های اتمی . و دقیقاً این مطلب خیلی جالب است و خیلی ذوق زده شدم ، که چه جالب در حال حاضر من در حال خواندن این مطلب هستم . که در مقابل کارهایی که نباید انجام دهیم و شما را از آن تمرکز و حضور شما در لحظه دور می کند اصطکاک ایجاد کنید . کنترل تلویزیون را از دسترس خودتان دور بگذارید . این یک نوع اصطکاک می شود و برای چیزهایی که برای زندگی شما مزیت است این اصطکاک را کم کنید . مثلاً آب خوردن و نوشیدن آب که در طول زندگی برای شما خیلی مفید است . سعی کنید در اقصی نقاط خانه تان لیوان آب بگذارید . هرجا می روید بتوانید لیوان آب را بنوشید . یعنی حتماً لازم نیست که بروید سراغ شیر آب و آب بخورید . جالب این است که این کتابی هم که من می خوانم در راستای صحبت های امروز شما بود .
استاد : شنیدید . ان شاالله که برای همه مثمرثمر باشد . من خودم با موبایل خیلی کار دارم. ولی کار دارم . یعنی چی ؟ یعنی کارهای بانکی ام را انجام می دهم. پیام های وارده از سمت دوستان را می خوانم یا می شنوم یا وویس می گذارم یا مطلب را پاسخ می دهم . یعنی موبایل گردی ندارم. خیلی به ندرت مگر مواقعی که خیلی خیلی به هم ریخته باشم . اینجور مواقع با موبایل یک زمان کوتاهی را ، چون نمی توانم زیاد دوام بیاورم ، ویلون گردی می کنم . ببینید قبل از آن هدفمند موبایل را می گردم . می دانم که دنبال چی می گردم . می دانم چی را می خواهم ببینم . نتیجتاً به اصطلاح مطالب ناجور ، چندش آور و وقت کش پیدا نمی کنم . اما وقتی آن حال بد را داشته باشم ، چون آنجوری می گردم آنها را هم پیدا می کنم. دکمه را می زنم و بیرون می آیم. می زنم بیرون و اگر بتوانم و خداوند کمک کند و بتوانم روی پایم راه بروم مطمئن باشید هر زمان این حالت برای من پیش بیاید بیرون می روم و به طبیعت می روم. اصلاً می روم به حیاط خانه مان. همین جا . دوتا درخت است که نگاهشان می کنم.تماشای درخت و طبیعت آزادی و زندگی و حیات می آورد نسل جوان ما درون آپارتمانها مردند یا خوابیدند یا فست فود می خورند یا پفک و چیپس می خورند یا موبایل بازی می کنند.ما با این نسل در آینده می خواهیم چکار بکنیم ،این مملکت می خواهد چکار بکند ،آیا سربازی برای جنگیدن برای حریم خانه ها خواهد داشت ؟دیگر ندارد ،این نسل فسیل شد در حال انقراض است .
صحبت از جمع: سلام می خواستم نکته ای عرض کنم ،چند وقت پیش در بحثی شرکت کردم راجب یک فضایی مثل اینستاگرام که به نظر من سردسته نداشتن تمرکز و این اعتیاد هاست .به نکته جالبی اشاره کردند :شما هنگام صبح زود در این فضا کلی اطلاعات در قالب کلی ویدیو در کسری از ثانیه با یه بالا و پایین کردن ویدیوهای متعدد تماشا کنید بدون اینکه مضمون هایشان به هم مرتبت باشد و این حجم از اطلاعات که انقدر کاتوره ای و انقدر سریع وارد مغز شما می شود باعث می شود تمرکز شما از بین برود مخصوصا اوایل صبح که یکی از فاجعه ترین روش ها برای شروع روز می باشد
استاد: یک اتفاق بد برای من افتاد یک عزیزی در اینستاگرام کلیپی برای من فرستاد که خیلی وجودش برایم ارزشمند و باورش دارم ، من کلیپ را دیدم و تصادفا انگشتم به گوشه صفحه برخورد کرد و ویدیو بعدی برایم پلی شد و من نمی دانستم این اتفاق همیشه می افتد و من فکر می کردم این دوست عزیز لطف کرده همه این ویدیو ها را برایم فرستاده و من با خود گفتم خدا حفظش کند چقدر زحمت کشیده است همینطور ادامه دادم تا به یک چیز بد برخورد کردم و چشمانم را بستم چون از آن شخصیت بر نمی آمد همچین کلیپی برایم بفرستد ولی بود ، تمامی ندارد و وقتی تمامی ندارد یک معنی می دهد تو سر جایت میخکوبی ، امکان بلند شدن ندارد ، امکان فعال شدن ندارد .
ادامه صحبت از جمع :من در مقامی نیستم که پیشنهاد بدهم ولی طبق تجربه خودم اگر کسی قصد پاک کردن اپلیکیشنی را دارد برای جلوگیری از اتلاف وقت ، باید همان لحظه انجامش دهد وگرنه دچار وسواس فکری می شود وبا خود بگوید ممکن است فلان جا به دردم بخورد
صحبت از جمع: با فرموده شما پی بردم که من هم معتادم ولی به دنبال راه حل هستم .الحمدالله بچه ها بزرگ شده اند و فراغت بیشتری دارم .ودر تایمی کتابم را میخوانم ولی مابقی تایم نمی دانم چکار کنم و من در اینستاگرام کتاب مطالعه میکنم به خاطر مشکل دستم که به دلیل سنگینی کتاب ترجیحم موبایل است و این باعث می شود ذهنم پرت بشود مثل قضاوت کردن ، و دنبال راه حلم که چه چیز را جایگزین کنم ؟
استاد:بیایید کتاب هایمان را باهم سهیم بشویم اگر کسی هم مشکل دارد از میز کمک بگیرد
صحبت از جمع : طبق فرمایش شما هدفمند استفاده کنیم مثلا الان بخواهیم روی پوست حیوانات بنویسیم و از قلم و کاغذ استفاده نکنیم در واقع قلم کاغذ راحتی برای ما آورده است یا صنعت چاپ به جای دست نوشته ، فضای اینترنت یک امکان وسیع ایجاد کرد تا در رشد وپویایی انسان موثر باشد ، موبایل هم همینطور است که در این جلسه مورد هجمه قرار می گیرد
دوستی به من گفتند خیلی بد است که در این عصر در موبایل هایمان قرآن نداشته باشیم و همگی نرم افزار قرآن را نصب کردیم این یک امکان بود ، ودر هر جا دسترسی ما را به قرآن آسان کرده است مثلا در مسیر تایم تردد با اتوبوس.
یا مثلا می توانیم از طریق اینترنت به دنبال جواب سوال هایمان باشیم و با توجه به این دسترسی راحت بگوییم کلا موبایل نداشته باشیم غلط است .همه می دانند من سالهاست کارم نوشتن است و با آمدن موبایل کارم راحت تر شده است حتی نیاز نیست چراغ روشن کنم ،بله ممکن است در هر موردی در عالم طبیعت اگر به جا استفاده نکنید ضرر دارد حتی یک میوه آبدار مثل پرتغال هم با زیاده روی برای شما مضر می شود .هر انچه که در دنیا وجود دارد هم می تواند شر باشد هم خیر ، بستگی به استفاده شما دارد ،فضای مجازی هم همین است شما اگر براساس اصول و متناسب استفاده کنید حتما چیز خوبی است درغیر اینصورت بد است ، کتاب ،تلویزیون هم می تواند بد باشد
استاد: شما از خط خارج شده اید ،ما چه گفتیم وشما کجا رفتی ، من بحثم این نبود که در عالمی که تکنولوژی بسیار زیاد پیشرفت کرده را نادیده بگیریم ، من منظورم این بود به نوجوان ها توجه بفرمایید همیشه موبایلشان پر کمرشان آویزان است و از آن جدا نمی شوند
ادامه صحبت از جمع: با این پدیده نمی شود برخورد سلبی کرد باید برخورد هدایتی کرد و نمی شود موبایل را از زندگی حذف کرد
استاد :بحث حذف موبایل و فضا ها نبود بالعکس .از خرما لذیذ تر و پر خاصیت تر ما چیزی داریم اما شما یک جعبه خرما را یکجا بخور
دعوای من این است که بلافاصله بعد از بیدار شدن به موبایل گردی نپردازید من فقط چک می کنم پیامی از طرف کمکی ام نداشته باشم وگرنه هیچ پیام دیگری را چک نمی کنم
ادامه صحبت از جمع : من هم می گویم از موبایلم متناسب با نیازم استفاده می کنم ولی طلاقش نمی دهم.
استاد : شما نمی توانی در عصر حاضر تکنولوژِی را طلاق بدهی ، تکنولوژی در حال طلاق دادن ماست چون ما را از جنبه انسانی و زندگی انسانی سالم خارج می کند ما مخالف این امر هستیم و توصیه هم نکردیم . همه جوان ها باید به نحو احسن از این فضا ها بهره ببرند ولی بروید در جوان ها مشاهده کنید که چقدر استفاده می کنند و چگونه ؟
من می گویم تمام آنچه را که می بینند چیزهای فوق العاده عالی ای هستند ولی به چه دردشان می خورد ؟ لطفا به من بگویید ،
شما به من بگو تمام مطالبی که راجع به سیاه چاله ها خواندی آیا جایی برای ابرازش ، برای استفادش پیدا کرده ای ؟
جواب: راستش را بخواهید بیشتر برای پز دادن به دوستانم است .
صحبت از جمع : ممکن است شما برای به دست آوردن اطلاعاتی از کامپیوتر موبایل یا کتاب استفاده کنید . شما برای به دست آوردن نیازتان راههای مختلفی دارید .
استاد : استفاده های بی رویه و بی هدف از هر جهت با جهت های متفاوت یعنی سم . ببینید من چیزی را که عرض می کنم نه از برای شخص خودم . در خانه نه بچه ای دارم که نگرانش باشم و نه خودم در آن سن و سالم . شما از کتاب به دست آورید از مجلات به دست آورید اگر مطالبتان کاملا پخش و به درد نخور و چیزی که نتواند در زندگی من تاثیر بگذارد وحتی یک حرکت من را نتواند اصلاح کند یعنی مضر .
ادامه صحبت از جمع : من با این مخالفتی ندارم .
استاد : شما اگر با کارخانه موبایل سازی قرارداد داری و نگران فسخ آن هستی یک چیز دیگر است . من با شخص موبایل کار ندارم این موبایل عین این لیوان است . یاد بگیریم اگر من دائما این لیوان را در بغلم بگیرم این هم اعتیاد است شما شک نکن . بحث اما این است که بدانیم در زندگی مان بخش اعظم روزمان و ساعات مفیدمان را کجا صرف می کنیم و کجا متضرر می شویم . مغزها از تلنبار شدن اطلاعات خسته است به درد نمی خورد . شما می خواهید از موبایل ماهواره تلویزیون امواج زیرزمینی از هر کجا که می خواهی به دست آور باز هم اعتیاد است اگر که صحیح استفاده نشود اگر تاثیر گذار در زندگی مان نباشد قطعا اعتیاد است و باید تا دیر نشده جلوی این اعتیاد گرفته شود . می دانید چند خانواده هستند که من شاهد به هم خوردن آنها بودم ؟ فقط به یک دلیل زیرا همگی آنها در خانه یکی این سوی است و آن یکی آن سوی اصلا هم را نمی بینند . این فضا در جامعه ما فضایی است که دشمنان و معاندین فهمیدند انگشتشان را کجا بگذارند . چگونه این نسل را داغون کنند . اگر این نسل داغون شود این مملکت تمام دروازه هایش باز می شود چرا ؟ چون دیگر جوان ندارد تا از مردمش دفاع کند از فرهنگش دفاع کند . ما با تکنولوژی مخالف نیستیم ولی یادمان باشد همین کلاس را بیست سال است که طرف می آید و می رود ولی به خداوندی خدا یک اخلاق بدش را اصلاح نکرده است فقط یکی چرا ؟ چون فقط افتخار کرده من هر سه شنبه کلاس می روم . کلاس قرآنی اخلاقی عرفانی به همه پز می دهد . دوستمان را خدا حفظ کند خیلی صداقت دارد می گوید برای این که به دوستانم پز دهم . هر کسی پزش را جایی می دهد . شما فکر می کنید این کلاس پشیزی ارزش دارد ؟ عمر خودش رفت جای یکی دیگر هم که می توانست بیاید و استفاده کند پر کرده . خسر الدنیا و الآخرت یعنی چه ؟ دقیقا یعنی همین . این همه گفتیم و حرف زدیم از معرفت بالا از انواع توحید از انواع نفسانیات همه را گفتم به چه درد خورد ؟ هیچ چیز . الان می گویم می دانی چرا به دردت نمی خورد ؟ برای آن که اصلا تو اهل استفاده نیستی تو فقط اهل گوش دادن و پز دادن هستی به چه درد می خورد ؟ طرف بیست سال حج می رود و می آید پبشانی اش هم جای مهر دارد ولی اخلاقیاتش آن چیزی که خداوند تقوا می گوید صفر است چرا ؟ بهتر نبود فقط یک بار حج رود ؟ خدا حفظ کند حاج حسین را می گفت وقتی عریضه برای امام زمان می نویسی بنویس سی تا حج می خواهم می گفتم حاج آقا عمر من اصلا کفاف نمی دهد این همه حج بروم . می گفت تو بنویس سی تا او یکی برای تو جور می کند ولی یکی که سی تا می ارزد . تلاش ما برای این است . سه تا کربلا پنجاه تا مشهد . من عریضه ای که آخرین بار نوشتم و نفرستادم درست کنار دستش نشسته بودم نوشتم پنجاه تا مشهد . می گفت مشهد می روی داخل حرم نرو چرا آقا را خسته می کنی ؟ آقا حرفت را لازم نیست حتی بگویی فقط کافی است یک گوشه مثل بچه های مودب بایستی . آقا حرف هایت را از قلبت می شنود بعد بگو آقا جان با احترام خداحافظ . برو بیرون چه خبر است این طور همه هجوم می آورند و هم را هل می دهند و جلو می روند . ما می خواهیم نسلی را تربیت کنیم الان وضعمان این است . اگر ما بمیریم بی بهره هاچگونه می خواهند نسل حاضر را گسترش دهند . من نه با موبایل و نه با ماهواره و نه با انواع فیلم ها مخالف هستم هر کس بر اساس سلیقه اش استفاده کند و جلو برود . ولی هر کس در هر چیزی از رویه نرم خارج شد واز تقوا خارج شود معتاد است شک نکنید .
صحبت از جمع : ما در هر جایی که هستیم در کامپیوتر در موبایل در تاکسی در صف نانوایی در حال بمباران شدن اطلاعات هستیم . ولی ما با اصل موضوع مشکل داریم و آن این است که ما تقسیم بندی کنیم که چه دسته از اطلاعاتی را می خواهیم در مغزمان کنیم حالا چه از طریق کتاب باشد یا موبایل باشد یا صف نانوایی باشد فرقی نمی کند . ما در صف نانوایی که ایستادیم می توانیم انتخاب کنیم که به صحبتی که می شود گوش کنیم یا نه . بنابراین این چیزی که به آن می پردازیم انتخاب نوع اطلاعات است . بهترین راهکاری که به ذهن من می رسد این است که برای اطلاعاتی که دریافت می کنیم یک زمان دقیقی تعیین کنیم که این اطلاعات را به آن عمل کنیم مثلا کسی یک پیج آشپزی را دنبال می کند و یکی دو تا دستور پخت را که می آموزد در همان زمان دیدن بقیه پیج را متوقف کند و بگوید من این دستور پخت را که یاد گرفتم در روز چهارشنه آن را درست می کنم و این یکی غذا را برای جمعه درست می کنم و خارج از برنامه دیگر دنبال پخت غذا های جدید و شیوه های جدید نگردیم شاید این راهکار بسیار خوبی باشد . یعنی برای هر چیزی که می بینیم و می پسندیم یک زمانی را برای استفاده اطلاعاتمان تعیین کنیم و به آن بپردازیم . بعد از هزاران اثر هنری که دیدیم بالاخره بک دانه از آن را بسازیم در دنیای واقعی و بسنده کنیم به آن چیزی که انتخابش کردیم . این طمع دریافت آثار هنری بیشتر و شهوت دریافت اطلاعات بیشتر را در دنیای خارج برایش زمان تعیین کنیم این یک راهکار خوب و بازدارنده است .پیشنهاد برای دوستی که پرسیدند: این که اگر این موبایل را کنار بگذاریم پس بعدش چه کنیم راهکار من این است که بپردازیم به کارهایی که دوست داریم کارهایی که سال ها دوست داشتیم انجام دهیم ولی هیچ وقت انجامش ندادیم می توانیم برنامه ریزی کنیم تا در دنیای واقعی زندگی کنیم ما در زیر آوار بمباران اطلاعاتی دنیای مجازی می رویم . مثلا من خیلی سال است که دوست دارم نقاشی کنم تا حتی بومش را خریدم سه پایه اش را خریدم ولی هیچ وقت شروع نکردم می توانم همین امروز نقاشی را شروع کنم و طرحی هرچند زشت بکشم . این می تواند برای شروع بد نباشد .
استاد : من اولش گفتم که وقتی من کتاب می خواندم شروع که می کردم تا تمامش نمی کردم کتاب دوم را باز نمی کردم دوازده سیزده سالم بود نمی دانستم چیزی که امروز اتفاق افتاده بمبارانی که امروز است آن موقع نبود . منظور دقیقا همین است اگر یک چیز را گرفتی به آن عمل کنید جواب که گرفتید سراغ دومی بروید این همه روی هم تلنبار نکنید می گندد .