منو

سه شنبه, 13 آذر 1403 - Tue 12 03 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره حج بخش پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ ﴿۱۹﴾
در آیه 19 خداوند اشاره می کند به دوگروه، کافران با مؤمنان. اینان دو خصم هستند، دو تا دشمن هستند، مؤمنان هم که طبیعی است که بر علیه کافران هستند.
اینان دو خصمند که درباره پروردگارشان به خصومت برخاستند..
پس کسانی که کافرشدند جامه هایی از آتش برایشان بُریده شده است و از بالای سرشان آب جوشان ریخته می شود.
خب، این حکایت دنیاست یا حکایت آخرت؟ من می گویم هر دوتای آن . خیلی جالب است به اعمال و حرکات کسانی که کفر می ورزند توجه کنید. به ظاهر از بحث دین، اعمال دین و خدا پرستی روی گردانند و به شدت مخالفت می کنند ولی زیر این رفتار یک لایه ای از ترس وجود دارد. چون علی رغم این که این کار را می کنند یک لایه ای آن زیر هست که آن لایه همیشه ته قلبشان را نگران می کند. اگر یک وقت این ها درست بگویند چه می شود آن وقت؟ اگر واقعاً جهنّمی بعد از مرگی وجود داشته باشد برای ما چه می شود؟ برای ما چه اتفاقی می افتد؟ یک واقعیت است ولی این ترس، این هول را با خشونت، پرخاش و جنگیدن شان با مؤمنین می پوشانند. اگر جایی برخورد کردید صبور باشید، نگاهشان کنید ببینید که آن لایه زیرین چه غوغایی است، چقدر وضع آن اسف بار است. ترس ، هول ، نگرانی ، اضطراب بالا، حالا چه کنم؟ چه می شود؟ به جای این که با آن ها جنگ کنیم بیشتر باید دلمان برایشان بسوزد. شما آن موقع که حرص می خورند نگاهشان کنید، قرمز هستند، احساس می کنی رگ های گردنشان متورم است. به جای این که عصبانی بشویم دلمان برایشان می سوزد و برایشان دعا می کنیم که خدایا این ها را کمک کن از این عذاب دائمی خارج بشوند.
يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ﴿۲۰﴾
که آن چه در شکم آن هاست و پوست بدنشان با آن گداخته می شود.
آب جوشان رویشان ریخته می شود، جامه هایی از آتش برایشان بُریده می شود و به تنشان می شود، پوست تنشان می سوزد و در شکم شان هر چه هست گداخته می شود. چون کسی که معتقد به خداوند نیست آن حلال و حرامی را که علی الظاهر ما مسلمان ها یا ما مؤمنین می خواهیم رعایت کنیم که خیلی جاها هم انجام نمی دهیم آن ها اصلاً رعایت نمی کنند. همه چیز باید بسوزد.
وَ لَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ ﴿۲۱﴾
آن ها را گرزهای آهنین است. و
هیچ کس به آن ها گرز نمی زند الاّ خودشان. این نگرانی، هول و هراس از هر گرز آهنینی که بر فرق سر کسی بکوبند سنگین تر و سخت تر است.
كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿۲۲﴾
هر بار بخواهند از کثرت اندوه و شدّت ناراحتی بیرون آیند، به آن بازگردانده می شوند.
یک توجه بگذارید در محافل این طور آدم ها بنشینید طرف که دارد می تازاند، پیش می رود و در عین حال هراس در دلش موج می زند یک نفر مثل خودش به جمع وارد می شود او را پشتیبانی می کند، یک دفعه چه صورتش خندان و شاداب می شود، شکر خدا می خواهد بکند. تا می آید از این نگرانی و استرس خارج بشود بلافاصله او را باز می گردانند. خداوند او را به هول و هراس برمی گرداند
و به آن ها می گویند: بچشید آتش عذاب سوزان را. من دنیایی آن را توصیف می کنم شما ببینید در آخرت چه خواهد بود!
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤًا وَ لِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ ﴿۲۳﴾
همانا خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند به بهشت هایی داخل می کند که نهرها از پای درختانش جاریست، در آن جا با دستبندهای زرین و مروارید آراسته می شوند، لباسشان در آن حریر است.
وعده خدا که حق است، شکی در آن نیست، بطورحتم در آن دنیا چنین چیزهایی داده خواهد شد، اما این جا چه می گیریم؟ خیلی ساده، خیلی از مواقع بخصوص الان بازار آن خیلی داغ است. وای! روغن دیگر پیدا نمی شود . وای! برنج شد کیلویی فلان قدر دیگر برنج هم نمی توانیم بخوریم. هر کس که این طوری مقابلم گفتگو می کند فقط نگاهش می کنم، می گویم: نبود نمی خوریم، طوری نمی شود. بود، می خوریم. بخریم، نگه داریم، قایم کنیم. می گویم: خریدم، برای چند وقت می توانم بخرم؟ دو ماه است، سه ماه، شش ماه ؟ بعد شش ماه می خواهم چه کار کنم؟ خداوند آن هایی را که به او ایمان دارند، کمک خدا را باور دارند به قلب هایشان آرامش می دهد. هول نمی کنند، نگران نمی شوند . یک نازنینی خیلی قشنگ می گوید: حاج خانم ما روز کار می کنیم شب می خوریم. امروز کار نکنیم شب نداریم بخوریم. گفتم: آن وقت چه کار می کنید؟ گفت: نمی خوریم، همه عمرمان این طوری زندگی کردیم، نمی خوریم. با چه روی بشاش و چه روی گشاده ای هم این گفتگو را می کند، بچه هم دارد. در عوض تا دلتان بخواهد پاک و تمیز است. یعنی شما یک شیشه ای را بردارید با ده تا دستمال و شیشه شوی بشویید این طوری برق نمی زند که این می زند. این برق است که باعث می شود این طوری آرامش داشته باشد. در حالی که خیلی ها هستند که خیلی هم دارند، حرص هم می زنند، دائماً هم در عذاب بسر می برند. دلار گران شد، طلا این طوری شد، آن رفت بالا، این آمد پایین. اگر همه مردم از گرسنگی مُردند من می توانم زنده بمانم؟ نمی توانم بمانم که . اصلاً بهتر است زنده نباشم که مُردن آدم ها را ببینم. پس بنابراین کسانی که دل به خدا می دهند، به کار نیک می پردازند و تلاش می کنند که گره ای از مشکلات مردم باز بکنند این ها عملاً در این دنیا وسط بیابان هم که باشند یک ابر بالای سرشان سایه می کند و از زیر پایشان خاک به مثابه آب روان می شود. غم نداشته باشید چرا این قدر هول می کنید؟ چرا این قدر نگران هستید؟ فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟ نکند امریکا می خواهد به ما حمله کند؟ خوب بکند . مگر عراق به ما حمله نکرد؟ مگر این قدر کشته ندادیم؟ این دفعه که حمله کرد نوبت من است، من به میدان می روم و شما پشت سر من بایستید. شاید امریکا مرا ببیند و خجالت بکشد، می گوید خانم ها را نمی زنیم شاید یک ذره غیرت داشته باشد. برای چیزی باید نگران شوید که نگرانی شما می تواند آن را از بین ببرد. وقتی که اموری اتفاق می افتد که شما هیچ دخل و تصرفی نمی توانید روی آن داشته باشید بهتر نیست که آرام بنشینید؟ این آرامشی که خداوند بر قلب و روح انسان جاری می کند همین بهشت است. من می گویم همین بهشت است، لااقل در دنیا بهشت را تجربه کنیم. اگر در دنیا بهشت را تجریه کنیم باور می کنیم که خداوند این جا که این را می دهد با این همه مصیبت و بدبختی هایی که وجود دارد پس آن جا چه می خواهد به ما بدهد! صبور و آرام باشید همه چیز حل خواهد شد، خیلی هم خوب حل خواهد شد به شرط آن که من و شما برای عالم خوب بد نخواهیم.
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ ﴿٢٤﴾
و به گفتار پاک هدایت شده به راه ستوده هدایت گردیدند. به راه آن خدایی که مورد ستایش است، ستودنی است این افراد هدایت می شوند.
هم گفتارشان پاک می شود، تمیز است و هم راهی که در آن می روند راه پاکیزه ای است. این که خیلی بهتر است، بهتر نیست؟ آیا جایز نیست که من و شما مسیری را طی کنیم که در آن اولاً: خودمان آزار نبینیم. ثانیاً: باعث آزار بقیه نشویم. بعضی ها به من زنگ می زنند گفتگو می کنند و عین تخمه خربزه که در ماهیتابه انداختند جلز و ولز می کنن. خانمی که پیش من است آرام در گوشم می گوید اجازه بده تلفنت را قطع کنم، مُردم که این قدر این جلز و ولز کرد و بالا و پایین پرید. می گویم بگذار لااقل جلز و ولزهایش را برای من خالی کند. می گوید: پس خودت چه کار می کنی؟ می گویم: هیچ، وقتی تلفنش تمام می شود عقب می نشینم و پنج تا صلوات می فرستم. بعد هم یک چایی با کمی گلاب و نبات می خورم، می گوید بخور جان بگیری. در عوض جان او را خریدم. جلز و ولز نکنید، فایده ندارد. آن هایی که راه درست را رفتند در دنیا وسط بیابان در آسایش هستند. کلامشان کلام شایسته خواهد شد، راهشان راه شایسته.

نوشتن دیدگاه