تعمقی به سوره ممتحنه بخش اول
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مطالب گوناگون
- بازدید: 39
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمان و رحیم، به نام خداوند گشایش دهنده، به نام خداوندی که قلب ها را به هم مهربان کرد و به نام خداوندی که تقوا را به انسان ها آموخت
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١﴾
اى مؤمنان! (سخن سنگین است پس فقط با مؤمنان کار دارد با آن هایی که وسط ویلان می گردند کاری نیست)، دشمن من و دشمن تان را دوست نگيريد كه به آنها مهربانی ورزید، در حالى كه به حقی كه برایتان آمده كافر شدند و چون به خدا، پروردگارتان ايمان آوردهايد، پيامبر و شما را از ديارتان بيرون مىكنند، (این دشمن ها چه کسانی هستند؟ یکی آن هایی که حقی از جانب پرورگار آمده کافر شدند یکی هم آن هایی که پیغمبر (ص) و مسلمین را از سرزمین مکه بیرون راندند)، اگر براى جهاد در راه من و طلب رضاى من بيرون آمدهايد چرا پنهانى به آنها مهربانی می ورزید در حالى كه من به آن چه پنهان یا آشكار نموديد داناترم و هر كس از شما چنين كند، قطعا راه درست را گم كرده است.
حالا داستان چیست؟ داستان در مورد این است که می گویند این آیه در مورد حاطب ابن ابی بالتعه نازل شده، در مجمع البیان آمده است، می گویند وقتی رسول خدا برای فتح مکه آماده شدند، حاطب یک نامه ای یواشکی برای اهل مکه نوشت است یک زنی به اسم ساره داد، گفت ببر که رسول خدا (ص) قصد دارد به سمت شما بیاید، یواشکی این خبر را رساند، جبرئیل این ماجرا را به پیغمبر (ص) خبر داد، رسول خدا (ص)، علی (ع) و عمار و طلحه و زبیر و مقداد را دنبال این آدم فرستاد، آنها وقتی به ساره رسیدند او قسم خورد که هیچ نامه ای دست من نیست، وسایل او را تفتیش کردند و چیزی پیدا نکردند، امیرالمؤمنین (ع) فرمودند پیغمبر (ص) دروغ نگفته و نمی گوید، شمشیر را کشید و گفت نامه ای که دست تو هست را بده، چون آنها مرد بودند و این زن و نمی توانستند به او دست بزنند، او به ناچار نامه را از میان گیسوانش درآورد، آمدند پیش حاطب گفتند ببین این هم نامه ای که تو فرستادی، حاطب در توجیه خیانت این طور گفت: مهاجران کسانی را در مکه دارند که از خانواده آنها نگهداری می کنند اما خانواده من در چنگال مشرکین هستند، می خواستم از این طریق حمایت آنها را جلب کرده باشم. پیامبر (ص) عذر او را پذیرفت، عمر گفت یا رسول ا... اجازه بده گردن این منافق را بزنم، پیامبر (ص) فرمود او از مجاهدان بدر است خدا به او عنایت دارد. این آیات نازل شد و خداوند رابطه با دشمنان اسلام را سرزنش کرد، قبیح دانست، درباره مشرکان مکه هم فرمود: آنها رسول خدا (ص) و شما را به خاطر این که ایمان آورده بودید بیرون کردند، بنابراین اگر شما برای جهاد در راه من و جلب رضایم هجرت کردید پس با آنها دوستی برقرار نکنید. خوب توجه بفرمایید، آیه قرآن درس روز امروز است، ببینید این آیه کجای زندگی شما را می خواند، یعنی دوستی با خدا با دوستی با دشمنان خدا قابل جمع نیست، تو یا دوست خدا هستی یا دشمن خدا، وسط ندارد، اگر کسی دشمن خداست تو با او دوستی کردی، تو هم دشمن خدا هستی. می گوید شما مخفیانه با آنها رابطه برقرار می کنید در صورتی که من آن چه را که پنهان کنید یا آشکار کنید می دانم و از همه بهتر می دانم. در حدیثی پیامبر (ص) به ابوذر فرمودند کدام ایمان استوارتر است؟ عرض کرد خدا و رسولش بهتر می داند؛ دقت می کنید؟ در محضر بزرگان باید ادب داشته باشید، ادب به خرج دهید؛ فرمود اگر محبت به هر چیز و هرکس به خاطر خدا و بغض و کینه هم به خاطر خدا باشد، این ایمان استوارترین است. پس ملاک هم دستمان داد، حواسمان باشد از این به بعد در انتخاب دوستی ها، رابطه ها و مراوداتمان دقت کنیم که خداوند بر مؤمنین این چنین می پسندد.
إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ ﴿٢﴾
اگر بر شما دست يابند، دشمن شما می شوند و به آزارتان مى پردازند و زبانشان را به سوى شما به بدى مىگشايند و دوست دارند كه شما نيز كافر شويد
لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ ۚ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿٣﴾
روز قيامت نه خويشان و نه فرزندانتان هرگز سودتان نمى دهند، (حواستان را جمع کنید، پسرم، دخترم، هیچ کدام این ها وقتی تو را در قبر گذاشتند و روی تو را پوشاندند، از آن به بعد دیگر به دردت نمی خورند، چند تا خانه دارم، چند تا زمین دارم، ویلا دارم ماشین دارم طلا دارم، این ها هیچ کدام به دردت نمی خورد، از همه این ها 4 متر چلوار کم بها، نه چلوار اعلا، چلوار اعلا می خواهیم چه کار! به تو می پیچند می گویند برو آن زیر. هیچ کدام این ها سودی به شما نمی رسانند). ميان شما جدايى مى افکند، (مواظب بچه هایتان باشید حتی بچه ها بین شما و بچه های دیگرتان جدایی می اندازند، فتنه هستند، از فتنه ها پرهیز کنید. چه طوری جدایی می اندازند؟ این طوری که شما را وادار می کنند استراق سمع کنید، خبر پراکنی کنید و خیلی چیزهای دیگر). خداوند به آنچه مىكنيد بيناست. (هر کاری بکنی خدا آگاه است همین را به خاطر داشته باشید یک تکان اضافه هم دیگر نمی خورید چون می دانید یکی دارد به طور دائم شما را نگاه می کند، آن هم چه نگاه کردنی، به این نگاه کردن آگاه است.)
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ۖ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿٤﴾
همانا برایتان در ابراهيم و همراهانش سرمشق خوبى است، آن گاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستيد بيزاريم، (بچه ات چرت و پرت به دین و خدا و پیغمبر (ص) می گوید، برای چه قربان صدقه اش می روی؟ نگفتیم ناله نفرینش کن ولی گفتیم خودت را عقب نگه دار)، و منكر شمایيم، ميان ما و شما براى هميشه دشمنى و كينه پديد آمده است تا وقتى كه به خداى يگانه ايمان بياوريد، ( اگر ایمان آوردند برگشت کردند همه چیز را قبول کردند، خیلی خوب قدمشان روی چشم، در غیر این صورت بیرون خانه من هستند، راهی به خانه من و شما ندارند)، گفتۀ ابراهيم به پدرخوانده اش آزر، ( امید داشت که شاید یک درصد برگشت کند) گفت من براى تو آمرزش می طلبم و براى تو در برابر خدا، اختيار هیچ چيزى را ندارم. (نه می توانم ببخشم، نه می توانم جلوی جرم تو را بگیرم، نه می توانم جلوی مجازات و تنبیه ات را بگیرم، نه می توانم برایت پارتی بازی کنم یک چیزی بگیرم، هیچ کدام، من در برابر خدا چیزی ندارم). بارالها! تنها بر تو توكل كرديم و به تو روى آورديم و بازگشت به سوى توست. 3 تا جمله بسیار زیبا، توکل بر خدا، روی آوردن به سوی خدا و پذیرش این که همه ما به سوی خدا برمی گردیم.