منو

جمعه, 27 مهر 1403 - Fri 10 18 2024

A+ A A-

سفرنامه عتبات عالیات ۲ بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم

توقفی در نجف،مسجد کوفه

به لطف پروردگار در ابتدا به سوی نجف پروازی داشتیم، اگر فکر کردید در آنجا به دلیل وجود امام های بزرگوار فضاهای معنوی، عراق مملکت قشنگی است نه اصلا، دلیل دارد که نیست، بعدا گفتگو می کنم، ما در نجف به هتل رفتیم و بعد از آن به زیارت امیرالمؤمنین(ع)، بیرون حرم که هستی سخت است خیلی خوشایند نیست ولی درون حرم که هستی خانه ات است خانه پدری است اگر پدرت آدم بدی باشد ترجیح می دهی دقیقه ای بنشینی و بعد فرار کنی فقط رفع تکلیف کنی ولی اگر پدرت مهربان باشد دوست داری اینجا ولو شوی کمی دیگر اینجا بمانی وقتی وارد حرم می شوی خانه پدرت است یک پدر مهربان که همیشه چشم انتظار توست همیشه دوست دارد تو را ببیند گرچه از راه دور هم تو را می بیند ولی مهم آن است که تو رنج سفر را تحمل کنی و به دیدارش بروی، خیلی حرم امیرالمؤمنین(ع) دلچسب است علی رغم این که بچه ها به سختی فراوان ما را از سربالایی و سرازیری حرم با ویلچر می کشیدند و سختی که به این ها می آمد عینا به جان من می نشست و من حسش می کردم صدایشان در نمی آمد یک کلمه حرف نمی زدند ولی من احساسش می کردم برای همین معذب می شدم و هر بار که به داخل حرم می رفتم می گفتم آقا جان من هم هدایت شما و هم حمایت شما را هم برای خودم هم برای بچه ها و دوستانم می خواهم. یک توفیق دیگری که داشتیم که خداوند گر ببندد زحکمت دری ز رحمت گشاید در دیگری، چون ما را با ویلچر می بردند پایین یک خط ویلچری باز کرده بودند تا ضریح، شاید آدم های دیگر به سختی می توانستند دست به ضریح برسانند چه مردانه و چه زنانه ولی ما را به سادگی و سهولت هول می داند تا به ضریح برسیم. من هر وقت به ضریح دست کشیدم آن دست را اول به ملاج سرم کشیدم عاقل و آدم شوم بعد به صورتم کشیدم که چشمانم از این به بعد فقط درستی ها را ببیند زشتی ها را نبیند و کاری به آن نداشته باشد، زبانم فقط نیک بگوید بد نگوید، گوشم نیک بشنود و به بدی ها و زشتی ها گوش نکند، بعد از آن دستم را به قلبم می کشیدم که قلبم از همه تیرگی ها از همه دل گیری ها، دلتنگی ها و از همه غصه ها تمیز شود. هر بار به حرم رفتم و آمدم کمی سنگین رفتم زیرا وقتی می رفتم نیت می کردم و می گفتم خدایا یا امیرالمؤمنین(ع) از تو چه بخواهم؟ اصلا وقتش را دارم تا تک تک از تو بخواهم اما وقتی بیرون آمدم اطمینانی در قلبم ظهور می کرد که قلبم به اندازه پر پرنده ای سبک می شد. حرم امیرالمؤمنین(ع) جایی نیست که ضجه بزنی و شکایت خدا را بکنی، این را نداده آن را نداده این طور است و آن طور است، حرم امیرالمؤمنین(ع) را باید بروی و بنشینی و امیر المؤمنین(ع) دست پدرانه بر سرت بکشد، به او گفتم شما بر سر یتیمان دست می کشیدی، هم من یتیم هستم هم فرزندانم یتیم هستند و دست نرم و پرمهرش را حس می کردم. هر چه از حرم امیرالمؤمنین(ع) بگویم باز هم ادای آن چه که باید گفته باشم نکردم. باز هم دوباره به حرم امیرالمؤمنین(ع) برمی گردم.
یکی از جاهایی که در نجف هستیم و خیلی مورد گفتگو هست مسجد کوفه است فاصله زیادی هم با خود نجف ندارد ما را به مسجد کوفه بردند ما یک گروهی بودیم که با آن گروه حج و عتبات که رفته بودیم با آن ها همسفر شدیم وقتی که وارد مسجد کوفه می شوی در آنجا 11 مقام است هر مقامی پیام مخصوص به خود را دارد خیلی متأسفم کمتر آدمی پیامش را دریافت می کند؛
در مقام حضرت آدم(ع) که ستون هفتم است همه از این ستون به آن ستون، آرام بگیرید مردم از بس مرا جا به جا کردید، وقتی کنار این ستون قرار گرفتی این مقام جایی است که حضرت آدم در آنجا توبه کرد و بخشیده شد حالا ببین تو کجا رفتی و ایستادی اگر ندانی به چه دردت می خورد؟ اصلا رفتی آنجا این مطلب را درک کنی، حاصل یک عمر خرابی را که با خودت آوردی تا این جا به این مقام از تو بگیرند، آدم باید بفهمد که در آنجا چه باید بکند، در این مقام که ایستادیم خیلی جالب بود بدو بدو نماز می خوانی و دعاهایش را می خوانی و این صلواتش را بگویی و تسبیحات خانم حضرت زهرا (س) را بگویی و از این قصه ها زیاد، در آنجا که رسیدیم مقام را نگاه می کردم در روی صفحه ای نوشته است مقام حضرت آدم (ع) آنجا را که نگاه می کردم عزیزی و یک آشنایی را دیدم که کنار تابلوی آن مقام ایستاده بود تکانی خوردم و گفتم این امکان ندارد اینجا باشد، ندایی در گوشم پیچید ندا به من این چنین گفت به ایشان بگویید در اعمال خویش سهویات بسیار دارد، سهویات یعنی چیزهایی که فراموش می کنیم، مثالی می زنم در مورد خودتان به شما گفتم اذان که پخش می شود صحبت نکنید باز هم صحبت می کنید چرا؟ عمد دارید می خواهید بی احترامی کنید؟ نه فراموش می کنید، اذان شروع شده و باید سکوت کنید . من اگر در خانه ام باشم و تلفن خیلی خاصی را داشته باشم اذان شروع شود تلفن را خاموش می کنم تا لااقل این گوش نشنود این گوش مرا بازخواست می کند می گوید مگر تو نگفتی زمان اذان حرف نزن آخر پس چرا تو خودت حرف می زنی؟ این می شود سهویات، به محض آن که اذان را شنیدی باید بپری و بروی نمازت را بخوانی، یک جایی هستی مشکلات و گرفتاری هست خدا یک بازه زمانی برایت گذاشته هیچ اشکالی هم ندارد اما اگر اذان می گویند و تو هم نشستی و پایت را روی پایت انداختی و منتظری تا چایت خنک شود چایت را با شکلاتی بخوری و بعد به نماز روی این می شود سهویات، من شما را به باتلاق می برم می دانید باتلاق چیست؟ یعنی آن قدر شما را فشار می دهم و دانه دانه اعمالتان را ریش ریش کنید ببینید چه خبر است، گفتند به ایشان بگویید در اعمالش سهویات بسیار دارد تا زمانی که سهویاتش را شناسایی و ترک نکند برکت رزق و روزی از او دور خواهد بود. قدیمی‌ها هنگام نفرین کسی می گفتند: نان بدود تو دنبالش، تا هیچ وقت دستت به آن نرسد، حالا این نکته ای بود که به من گفتند منم به طرف گفتم ولی این فقط مال او بود؟ نه، مال شما هم بود. درمسجد کوفه مقامی هست به اسم دکه القضا یک داستان جالب این جا اتفاق افتاده است، می گویند دختری برای حمام کردن به نهرآب می رود یک زالو در نهر آب به بدنش می چسبد وارد بدنش می شود و از طریق مکیدن خون آرام آرام بزرگ می شود چون زالو فقط خون می مکد، شکم دختر بزرگ می شود برادرها نگران می شوند و قصد جانش را کردند، دختر را نزد آقا امیر المؤمنین(ع) می برند، آقا می فرمایند خیمه بزنید و قابله ای خبر می‌کنند تا بیاید که دختر را ببیند چون دختر شوهر نکرده است قابله نگاه می کند می گوید که قطعا حامله است، باردار است، برادرها گفتند اجازه بدهید ما او را بکشیم باعث ننگ است حضرت دستور می دهند یک تشت پر از لجن کنند بگذارند قسمت بیت التشت و می گویند دختر را داخل لجن بگذارید مقداری که می گذرد زالو چون تو لجن زنده می ماند و لجن دوست می‌دارد آرام آرام می آید و از بدن دخترخارج می شود. تو این مقام(دکه القضا) وقتی می ایستید چی یاد می گیرید؟ می آموزید که جایگاه قضا و حکم کردن خیلی سخت است. همین جوری حکمت را صادر می کنی؟! می دانید چند تا زن و شوهر تا الان از هم جدا شدن و بدبخت شدند فقط به یک دلیل! خانم ها همیشه فکر کردند مردهایشان با زن دیگری پریده، می گویم تو از کجا می دانی تو دیدی؟ می‌ گوید نه ولی من موبایل فلان خانم را گرفتم موبایل شوهرم گرفتم هر دو با هم مشغول بودند، این شد دلیل! مقام قضا و حکم کردن بسیار بزرگ و سخت است هر کسی را نه شاید که چنین کند، کافی است قدری از خودتان بیرون بشوید به قضاوت های مولا در این مکان نگاه کنید پس از قضاوت پرهیز کنید از صبح تا حالا چند تا قضاوت کردی خدا وکیلی؟ می گوید خداییش من هیچی، دروغ نگو خودت را یک دور خوب نگاه کن. مردم در این مقام ها و مکان ها نماز می‌خوانند دعای بعد از نماز و تسبیحات اربعه می گویند اما کمتر کسی می آید به پیام این مقام اندیشه کند تا بهره دنیاییش را با خودش ببرد.
مقام دکه المعراج، پیامبر در شب معراج وقتی به جایگاه نورانی مسجد کوفه نگاه کرد از بالا از جبرئیل سوال کرد، گفت چنین مسجدی جایگاه این است، گفت از خداوند بخواه که من را ببرد پایین من می خواهم بروم این جا نماز بخوانم. پیغمبر آن جا نماز خوانده است ما هم آنجا نماز خواندیم اما آیا با خودمان فکر کردیم چرا؟ فقط ثواب! روحانی می گوید دو رکعت این جا نماز بخوانی ثواب 200 رکعت را دارد اما یادش رفت این را بگوید شاید خودش هم به این نقطه نرسیده که بگوید اگر این دو رکعت را با حضور کامل و درک چه جایگاهی هستی نماز بخوانی، به اندازه 200 رکعت نماز با حضور شما را از خطاها و زشتی‌ها دور نگه می دارد، این همان ثوابی است که باید ببریم و خیلی متأسفم که چرا روحانیون نمی دانند؟ چرا نمی گویند؟
مقامات دیگری هم آنجا هست مثل مقام امام زین العابدین(ع)، امام صادق(ع) حضرت خضر(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت جبرائیل(ع)، جایی که کشی نوح آنجا کارش انجام شده است، بیت التشت، اما اگر فی الواقع از این مقامات آن چه که در استطاعت مان است بهره ببریم و بخواهیم بهره ببریم زمان خیلی لازم داریم، به چند ساعت نمی شود مثلا مقام امام زین العابدین(ع)، لقب مبارک ایشان زینت عبادت کنندگان است علی بن الحسین(ع) اسمشان است لقبشان زین العابدین و سجاد است یعنی چی؟ اگر من و شما ایشان را امام چهارم خودمان می دانیم و می گوییم امامان است در رسیدن به این مقام و این اوج مقام باید کوشش کنیم. چگونه؟ من عرض کنم با خالی کردن محتوای درونی مان که آخرین نسخه تخلیه درون را هم خدمتان عرض کردم اگر کسی فکر کند راهی غیر از این هست سخت در اشتباه است تا خالی نشوی از سفیدی و نور پر نمی شوی هر چه نور بدهی داخل تاریکی می رود تو تاریکی گم می شود. تو مسجد کوفه پیغمبرهایی نماز خواندند وقتی نماز می‌خوانی اگه حضور قلب داشته باشی می توانی پشت سرشان قرار بگیری و درک کنی مگر نه اینکه صوت در عالم می ماند بابا علم ثابت کرده دیگر، تو می توانی در آن صوت قرار بگیری. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند در مسجد کوفه 1000 پیغمبر و 1000 وصی پیغمبر نماز خواندند. حتی رسول خدا(ص) پیامبر آخرین هم در آنجا نماز خواندند، امام زمان(عج) بعد از ظهورشان هم در آنجا نماز می‌خوانند و این مسجد را محل قضاوت و محکمه خودشان قرار می‌دهند، حالا تو ببین در مسجد کوفه کجا ایستادی نماز می خوانی. نمی دانم هیچ وقت دیدید خانم ها علی الخصوص پیرزن ها در مسجد جانماز پهن می‌کنند جا می‌گیرند برای نماز جماعت، من خیلی زیاد دیدم وقتی کوچک بودم، اولاد بزرگ بودم مامانم نزدیک نماز که می‌شد ساک نمازش را می داد دست من می گفت بدو، چون مسجد مقداد نزدیک خانه ی ما بود، من که می رفتم تو مسجد جا بگیرم کوچولو بودم خب از میان این پیرزن ها که رد می شدم از پای من نیشگون می گرفتند هنوز هم از مسجد و نماز جماعت می‌ترسم، آن روز تو مسجد کوفه وقتی نماز می‌ خواندم حالم این طوری بود، گفتم آقا جون من در این مقام جای گرفتم، در آن مقام هم جای گرفتم، این یکی هم جا گرفتم، خدا خیر بدهد به پسرم در همه ‌ی مقام ها ما را چرخاند و ما نماز و دعا در همه مقام ها را خواندیم. می گفتم آقا من اینجا هم جا گرفتم ببین جانمازم اینجا پهن است درست است نمی توانم زمین بنشینم و نماز بخوانم ولی بدان دیگر حالا با ویلچرم جا گرفتم چرا؟ می خواهم زمان ظهور شما لااقل یک جا برای نماز پشت سر شما داشته باشم. کاش آدم ها در مسجد کوفه فقط فکر ادای وظیفه نباشند همه فکر می کنند فقط باید 11 تا دو رکعتی بخوانند، یازده دوازده تا دعا بخوانند تسبیح هایشان را تند تند بندازند چرا چون رئیس کاروان ها وقت نمی دهند کاش آدم ها در مسجد کوفه فقط به فکر ادای وظیفه نباشند یا فقط سبدشان را برای جمع کردن ثواب نبرده باشند. شما تخم مرغ هم بخواهی از زیر مرغ برداری کلی زمان می برد ثواب می خواهی جمع کنی؟! آن جا محلی است برای عشق بازی، عشق بازی با کی؟ با بزرگانی که تو خانه هایمان نمی توانیم یا لااقل سخت با آن ها ارتباط قلبی و روحی برقرار کنیم در خانه هایمان این قدر داد می زنیم جیغ می زنیم بد و بیراه می گوییم غیبت این و آن می‌کنیم به همدیگر می‌پریم فحش می دهیم، ناراحتی و توهین می‌کنیم هیچ بزرگی به خانه ات نمی آید. خانم، آقا وقتی در خانه هایتان فحش و فضیحت است محال است امام زمان(عج) به آن خانه سر بزند، محال است حضرت زهرا(س) به آن خانه سر بزند، به خدا سر نمی زند اگر بزند مقام به این بزرگی نیست. امام جایی می‌رود که پاک و محترم باشد حتی اگر در کسری از ثانیه سیم تان وصل بشود می تواند به شما کمک کند وقتی از آنجا برمی‌گردی جلوی اشتباهات بعدی تان را بگیرید. بعضی از کاروان ها همه زائرین را توی یک مقام سکنی می دادند و می گفتند همگی همین جا بنشینید من یکی یکی مقام ها را اسم می‌برم اعمالش را هم می گویم و شما همه را همین جا انجام بدهید، این از نظر من خیلی غلط است اگر کسی فلج است می تواند سینه خیز برود پس چه طوری تا اینجا آمده است؟ نه نمی شود. هر نقطه و هر مقام در این مسجد احوالات و درس های مخصوص به خود را دارد، زائر باید فرصت کند تو این مقام‌ها قرار بگیرد یک لحظه قرنطینه بشود و همه سیاهی هایش را پس بدهد و نورش را تحویل بگیرد وگرنه بهره ای را که باید می برد، باور کنید نبرده است.
ابوالسعید ابوالخیر:
خواهی که خدا کار نکو با تو کند (همه ی ما می خواهیم که خدا با ما کار خوب و رفتار خوب بکند)
ارواح ملائک همه رو با تو کند (همه آن ها شما را نگاه کنند جبرئیل، میکائیل، هیچکس عزرائیل را نمی خواهد ولی من حتما می خواهمش که وقتی می آید سراغم بشناسمش اگر حالا وقتش نیست من را ببرد از الان ببینمش چه اشکالی دارد؟)
یا هرچه رضای او در آن است بکن (راه و روش این است می گوید هر چه رضای خداست همان کار را بکن)
یا راضی شو هر آنچه او با تو کند (یا راضی شو که خدا هر چی برایت قسمت و مقرر می کند همان بشود)
اگر خدا توفیق داد به مرور که پیش می رویم هر بار از یک نقطه و از یک مسئله گفتگو خواهیم کرد. ولی واقعا بشناسیم و برویم حیف است حتما کربلا بروید نگویید کثیف است پر از زباله است، پا برهنه می روند، بچه هایشان روی زمین کشیده می شوند، به من و شما ربطی ندارد. حالا بعدا می گویم چرا این چنین است به اینها هم می رسم ان شاءا...

نوشتن دیدگاه