پرسش و پاسخ شماره چهل و ششم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 440
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت از جمع : شما آدم تنهایی هستید ؟ بله ؛ چرا ؟ چون خیلی خوب نمی توانم ارتباط برقرار کنم ، از کِی ؟ از بچگی ؛ چه تأثیری روی زندگیم دارد ؟ خیلی از مشکلاتم را هنوز نتوانستم حل کنم .
استاد: با سه تا جمله یک دریا سختی وجودی دوستمان آمد بالا، شن کش انداختیم ته استخرَش ، از آن تَه یک چیز عجیبی آمد بالا . می گوید من آدم تنهاییم ، چرا ؟ می گوید برای این که نمی توانم با مردم ارتباط برقرار کنم ، من باشم می گویم چرا ؟ چون یاد نگرفتم ؛ کِی می خواهی یاد بگیری ؟ این خیلی مهم است ، از کی این طور بودید ؟ می گوید از بچگی ، الانم چند سالت است نمی خواهی تمامش کنی ، به این تنهایی خاتمه بدهی ؟ چون تا حریمت را باز نکنی کسی توی آن نمی آید . این شما هستید که باید حریمتان را باز کنید تا آدمها به حریم شما وارد شوند و با تو جفت شوند ؛ نتیجه ؟ بسیاری از مشکلاتم را نتوانسته ام حل کنم ؛ دوست عزیز فکر می کنید باز هم این را باید نگه دارید ؟ این بی ارتباطی را دوست می دارید نگه دارید ؟
پس به زودی بایستی برای آن فکری کنید ؛ من امروز می گویم چطور .
صحبت از جمع : نوشیدنی مورد علاقه من قهوه است ؛ چرا ؟ به شدت دوست دارم و سعی می کنم خودم را کنترل کنم در نوشیدن آن ، به صبح و عصر کفایت می کند ؛ از کِی ؟ از زمانی که دخترم به دنیا آمد شدّت گرفت ؛ سعی می کنم که به آن اعتیاد پیدا نکنم ؛ تأثیرش در زندگیم اینست که هر زمانی در هر شرایطی که می خورم آرامش می گیرم و انگار باری از روی شانه هایم برداشته می شود .
استاد : هیچ وقت به قهوه بعنوان اینکه اثر مخربش ممکن است چه باشد نگاه کردید ؟
صحبت از جمع : نه واقعاً .
استاد : الان وقتش است ؛ شما به خود قهوه که بسیار هم آرام بخش است و به مراتب خیلی جاها از چای هم بهتر است یک نگاه مجدد بکنید ، چون بهتر است و به شما آرامش می دهد نمی تواند مجوز داشته باشد که همیشه در زندگیتان نقش ایفا کند . یک نگاه مجدد بکنید که می تواند در روزهای بعد اثر مخرب داشته باشد و بعد دوباره به آن نگاه کن . دوست ما می گوید به من خیلی آرامش می دهد ، منتها من در کنار این نقش قشنگش در زندگی او یادآوری می کنم که نگاه کند ببیند قهوه می تواند از لحاظ پزشکی اثر مخرب داشته باشد ، چون دوست دارد در خوردن آن افراط کند ، این را باید نگاه کند ، کنار این سؤال حتماً یک تذکر بگذاز ، چون باید بعداً به این تذکر رسیدگی کنی .
صحبت از جمع : من میوه های قرمز رنگ را مثل انار یا آلبالو دوست دارم ؛ چرا ؟ چون برای من خیلی خوشمزه و باطراوت هستند ؛ از کِی؟ از حدود 5 سال پیش به آنها علاقمند شدم ؛ تأثیرش در زندگی من این است که احساس می کنم بدنم به میوه های قرمز رنگ خیلی بیشتر نیاز دارد و برایم لذتبخش است .
استاد : لذتبخش بودن که مشخص است اما از کجا فهمیدی که بدن شما نیازمند است ؟
صحبت از جمع : از حدود 5 سال پیش دوست دارم بیشتر این میوه ها را بخورم .
استاد: این فقط دلیل خوبیست ؟ دلیل عاقلانه ای است که چیزی را که دوست می دارد بخورد و بیشتر به آن توجه کند و نداند آن در بدن چکار می کند ؟ نباید به آن علم پیدا کنید ؟ این خیلی قشنگ است ، دوست داشتن انتخاب خوبی است یعنی "من"، چون من دوست دارم . اما کنار این من از تجربه عقل هم باید بهره مند شویم . آیا ضرر و زیانی هم خواهد داشت ؟ و با توجه به آن ضرر و زیان انتخاب کنیم که در این دوست داشتن تا کجا پیش برویم و چقدر از آن بهره مند شویم ، خوب است که کنار این سؤال یک تذکر بگذارید .
صحبت از جمع : بهترین نوشیدنی برای من آب است ؛ چرا ؟ چون گواراست ؛ از کِی؟ همیشه ؛ تأثیرش در زندگی شما چیست ؟ اول صبح و آخر شب باید آب بخورم تا از سکته جلوگیری کند ؛
استاد : نقشش امروز در زندگی شما تأمین سلامتی است و اطمینان خاطر می آورد . پس به این دلیل باید از آبی که می خورید تشکر کنید ، قدرشناسی کنید که به شما این قدر اطمینان خاطر می دهد و برای شما امنیت می آورد .
صحبت از جمع : راجع به بحث قهوه یا هر نوشیدنی دیگر علاوه بر بحث پزشکی بایستی به این که یک اعتیاد روانی ممکن است پیش بیاورد یا نیاورد هم لازم هست دقت شود ؟
استاد: وقتی به شما پیشنهاد کردیم که بخش پزشکی را در نظر بگیرید بخش پزشکی هر دو بُعد را نگاه می کند . که آیا می تواند برای شما اعتیاد آور باشد بخاطر موادی که در قهوه وجود دارد و روی کلیّه ها به خاطر مواد رنگی خیلی غلیظش چقدر می تواند در کارکرد کلیّه مؤثر باشد و در رنگ صورت و پوست شما چقدر می تواند تأثیر گذار باشد ؟ می دانم یک چیزهای ریزی وجود دارد که در پوست ما پخش می شود و چهره ما را که بیشتر در معرض دید مردم است را تیره تر می کند .
صحبت از جمع : ممکن است از جهت جسمانی هیچ مشکلی ایجاد نکند ولی از جهت روحی یک وابستگی ایجاد کند ؟
استاد : قطعاً ، شما وقتی بحث پزشکی را نگاه می کنید خواه ناخواه به این نکته می رسید ولی اگر نرسیدید می آیید سراغ من ، می گوید این هیچ ایرادی نداشته و من می توانم روزی 10 لیوان قهوه بخورم ؟ از او می پرسم چرا 10 تا ؟ چرا نمی توانی به یک لیوان اکتفا کنی؟ آن موقع بحث روانی و بحث اعتیاد را هم می توانیم برای فرد مطرح کنیم . این ها همه یک پشت مطلب را هم خواهد داشت . من عمداً نوشیدنی را انتخاب کردم ولی می خواهم جا بیفتد برای شما و ببینید که به ساده ترین چیزی که در زندگی با آن روبرو هستید اِشراف ندارید و این بدترین حالت زندگی کردن است . حالا در زندگی های شخصی مان ، در معاملات ، در مراوداتمان ، در ارتباطاتمان با مردم ، در ارتباطاتمان با جهان هستی ببینید چکار می کنیم ؟ درست است ؟ فکر می کنم برایتان مثمر ثمر باشد .
صحبت از جمع : برای خود من این طور است که در خیلی از خوردنیها علاوه بر بحث لذت و فواید و احساس نیاز دقیقاً بُعد روانی را برایم دارد یعنی یک نوع تفریح برایم محسوب می شود . و از جهت جسمی مشخص است که چه مشکلاتی ایجاد می کند ؛ از جهت روحی هم وقتی پاسخ به یکسری نیازها داده نشود آن وقت خودش را در غذا نشان می دهد . در ایران هم متداول است و یکی از تفریحات ، خوردن شده است .
استاد : بله همین طور است ، من فقط گفتم غذای مورد علاقه ؛ شما این را تعمیم بدهید در همه خوراکیهایی که می خورید ، بخصوص آنهایی که خیلی در ارتباطید و آنهایی که اصلاً به آنها رو نمی کنید ، من اصلاً در عمرم کیوی نمی خورم ، چرا ؟ این چرا را باید جواب دهید ، این که شما عمد کیوی را نمی خورید یک نقیصه در وجود شما است ، در هفته باید تمرین کنید و انجام دهید این دیگر آخرین راه حل است .
صحبت از جمع : در بحث خوراکی ها یک نگاه دیگری داشتم ؛ در بحث غذا ، غذای مورد علاقه من لوبیاپلو است ، چرا؟ برگشتم به کودکیم ، مادر من لوبیاپلو بسیار خوشمزه ای درست می کرد و هنوز هم پس ذهن من است .
استاد : این چرایش معلوم شد ؛ از کجا ؟ از بچگی ؛ نقشش در زندگیتان چیست ؟
صحبت از جمع : حس خوب ، خاطره مادر .
استاد : فقط همین ، اما بعضی ها هستند به دلیل همین اشتیاق و به دلیل همین تفکری که به آن اِشراف ندارند از کجا آمده و چرا آمده در هفته 5 روز را حتماً نهار لوبیا پلو بخورند ، اطرافیان عاجز می شوند، ولی هیچ وقت هم نمی تواند بفهمد که چرا این قدر آن را می خواسته و می توانسته این را تبدیل کند و باز نمی تواند این را بفهمد چون خودش خیلی دوست دارد نمی فهمد چرا بقیه این را نمی خواهند بعد شروع می کند به جنگیدن با بقیه ؛ جنگ می کند ، دعوا می کند ، اوقات تلخی می کند ، از خانمش و بچه هایش دلخور می شود ، چرا چیزی را که من دوست دارم شما دوست ندارید ؟ این توی بحث خوراکی خیلی کوچک است ولی این را باید در زندگی مان تعمیم بدهیم اگر ندهیم به هیچ جا نمی توانیم برسیم . من بعداً می خواهم به تو بگویم چرا خدا را دوست داری ؟ می دانید بنده از وقتی خودم را شناختم در طی سالهای بسیار ، همیشه می گفتم چرا من خدا را دوست دارم ؟ آن موقع که بچه بودم می گفتم من که او را نمی بینم ، باز یکی را می بینی چشمهایش خوشگل است ، دماغش قلمی است ..... آخه من که خدا را نمی بینم پس چرا باید من خدا را دوست داشته باشم و چرا اصلاً دوستش دارم ؟ هنوز هم با خودم روزها که می گذرد این تمرین را انجام می دهم و می گویم :اصلاً خدا را دوست داری و با خودم می خندم و می گویم خودت را لوس نکن ، معلومه که دوست داری ؛ خب چرا دوست داری ؟ دلیل امروزم با دیروزم باید فرق کند اگر فرق نکند من پیشرفت نکردم . من خدایی را که 50 سال پیش انتخاب کردم به یک دلیل و شروع کردم دوست داشتن نمی خواهم ، این خدای من باید هر روز یک خدای نو باشد ، یک خدای جدید باشد تا بتواند عشق من باشد .
صحبت از جمع : نمی شود گفت من خودم را دوست دارم پس خدا را دوست دارم ؟
استاد : اما ما خیلی از مواقع می گوییم خودم را دوست دارم بعدش یادمان می رود بگوییم پس خدا را دوست دارم . چون یادمان می رود که بگوییم توی همان اولی می مانیم ، آن وقت یک آدم خودخواه می شویم ، یک آدم خودپرست ، یک آدم مغرور و بد . برای همین نمی گویم که بگویید خودم را دوست دارم ، من عاشق خدا هستم اگر آن طور که عاشق خدا هستم عاشق خودم باشم چکار می کنم ، هیچ کسی دیگر از دستم در امان نمی ماند ، چون من عاشق خدا هستم .
صحبت از جمع : یعنی همه چیزهایی که ما انجام می دهیم و همه چیزهایی که ما انجام نمی دهیم ، همه چیزهایی که دوست داریم و دوست نداریم حتماً در گذشته ما یک دلیلی داشته ، یعنی طبیعی بودن نداریم ؟ مثلاً شما طبیعی کیوی دوست ندارید حتماً یک دلیل دارد ؟
استاد : حتماً ؛ اصلاً طبیعی نیست ، مادرهایی هستند که دوره بارداری خاک می خورند می گفتند عیب ندارد ویار کرده ؛ این ویار نیست یک چیزی در درون این آدم برای ساخته شدن آن بچه کم است که باید اضافه بیاید ، جبران بشود .
صحبت از جمع : در پاسخ به این پرسش که شب را بیشتر دوست داری یا روز ؟ شب را نوشتم . علتش : آرامش و فعالیت مغزی ام بیشتر می شود . از کی ؟ از حدود 6 – 7 سالگی . نقشی که داشته : جدای از آن ثمرات مثبتی که بواسطه فعالیت های مغزی اتفاق می افتد باعث عقب ماندگی و سرزنش و ملامت می شود .
استاد : چرا ؟
ادامه صحبت از جمع : بخاطر این که عرف بر این است که آدم ها روزها بیشتر فعّال هستند و شب ها در حل استراحت هستند .
استاد : و شما این را باور دارید ؟ در مورد این که این سرزنش به حق است یا ناحق است چه می گویی ؟
ادامه صحبت از جمع : یک بحث تخصصی است ؛ متخصصین میگویند بعضی ها شب زی هستند و بعضی روز زی هستند و این نرمال و طبیعت آدم هاست تنها باید یک انطباق عرفی پیدا کرد از راهنمایی همین متخصصین . اما اگر یک منقصه از جهت علمی بدانند باید این را در راستای برطرف کردنش بربیایم .
استاد : حالا بنده به شما یک گزینه دیگر می دهم خودم هر چه را بخواهم یاد بگیرم می روم سراغ قرآن . خداوند در قرآن بندگانش از جمله پیامبر(ص) را هدایت می کند . شب چقدر بخواب ، مگر شب را برای آرامش نگذاشته بود ؟ برای خواب یک میزانی را تعیین کرده است . آنچه که خدا برای پیامبرش که برگزیده اش است می پسندد بهترین هاست ؛ بدترین ها را که نمی دهد ، بهترین ها را می دهد . تنها فرقی که بین پیامبر و ما گذاشته است این است که نماز شب به ایشان واجب بود و به ما مستحب . این را هم آن قدر به ما سفت گرفتند و گفتند که فکر می کنیم که به ما هم واجب شده است . برای پیامبر یک محدوده خواب تعیین می کند ، یک محدوده بیداری در شب . یعنی روز که محدوده بیداری است ، اصلاً روز زمان خواب نیست مگر دوره درمانت باشد ، استثناء یک شبی را گرفتار باشی ، مشاغل خاص و.... ووگرنه به صورت عمومی روز کار است ، شب برای تفکر و استراحت است که یک بخش آن خواب است و بخش دیگر آن کار کردن ، اما ما متأسفانه از غروب که شروع می کنیم تا 12 شب به بطالت می گذرد ، فیلم ، تلویزیون ، رفت و آمدهای بسیار ، خیابان گردی های بسیار ، رفتن به فضای مجازی و..... 12 شب به بعد را تازه برای تفکر کردن می گذاریم . 12 شب به بعد برای خواب است ، شما تا 2 ، 3 بخوابید بلند شوید برای نماز ، برای کارهای عقب مانده ، چون خانمی که در خانه اش کار می کند عبادت می کند ؛ مردی که بلند می شود و به همسرش در منزل کمک می کند ، عبادت می کند عین نماز شب است ، فرقی نمی کند . فقط به عشق خدا و برای خدا بدون منّت به بقیه شروع می کنی به انجام دادن . شما چیزی را که می خواهید از داخل قرآن بیابید ، من دستوراتی را که بر اساس کتابم تنظیم می کنند می پسندم و انجام می دهم .
صحبت از جمع : در زمان قاجار هم مخالف تأسیس مدارس و دانشگاه ها در کشور بودند و می گفتند مکتب خانه ها باشد و قرآن تدریس شود . حُجیّت علم و دانشگاه ها و متخصصین تا چه اندازه محل اعتبار است یک موضوعی است که می شود به آن پرداخت . تبیین مباحث از قرآن نیاز به ولی دارد یعنی آن 14 نفری که مشخص شدند و یا مأذون از طرف آن 14 نفر . چون اگر تبیین اشتباه باشد آن وقت اثرات ضد تبلیغی برای دین دارد . نکته بعد این که یکسری چیزها هست که شامل عموم می شود و استثناعات هم داریم . این ها را کنار هم قرار بدهیم می شود آیه ای که مربوط به روز و شب هست نسبت و به اشخاص مختلف تعیین کرد . یا مثلاً نظام مدارس را از 6 صبح بعضی از کشورها بردند به سمت 11 صبح بخاطر این که کارایی بچه آن موقع بیشتر است و فشارها و اضطراب هایی که صبح زود دارد آن موقع دیگر ندارد یعنی جمع عقل و علم و کلام الله و استثنائات و تبیین مباحثی است که یک مقدار باید باز شود .
استاد : عقل ، علم ، کلام خدا ؛ هر سه تا شد یکی ، درسته . عقل و علم نتوانست پاسخگوی کلام خدا بشود بروید تحقیق کنید ، ایراد دارد غیر از این چیز دیگری نیست . ولیّ باید بیاید تبیین کنید ، بیاید توضیح بدهد . نگاه ما به این که ولیّ نیست سبب شده که امروز ولیّ را نمی بینیم ولیّ هست و بطور دائم دارد می گوید . اما نگاه من و شما به قصه این شکلی است نمی توانیم ایشان را ببینیم و نمی توانیم بگیریمش .
نکته آخر را بگویم : من از شما خواهش می کنم آنچه را که امروز از بنده شنیدید اینجا زمین نگذارید و بروید . هر روز در خانه حداقل یک مورد را برای خودتان کاوش کنید ، پی گیری کنید . شما بسیار با ارزش هستید اگر ارزشتان را قبل از مُردن نفهمید عین یک آدم بی ارزش می مانید ولی همه ما صاحب ارزش هستیم . هیچ کسی در این دنیا بی ارزش نیست چرا که همه ما از نفخه الهی بُردیم .
در این یک هفته : من به شما الگو دادم ، الگو را بگذارید و در آن دائم سؤال بگنجانید و این سؤالات را برای خودتان پاسخ بدهید و پیدایش کنید . ببینید که این عملتان ، این خواسته ، این نگاه ، این دشمنی و...... همه این ها چرا هست ؟ این ها از کجا آمدند ؟ چه موقع شروع شدند ؟ از کجا پاگیر شما شدند ؟ و امروز وجودشان چه تأثیری در زندگی شما دارد ؟ شما را دارد تا کجا می برد ؟ این جستجوگری رایانه ای وجودمان شامل افعال خوب هم می شود ، فقط بدها نیست . ما خیلی از کارهایمان خوب و خداپسندانه است ، نیک است ، انجام می دهیم ، چرا ؟ از کی ؟ و از کجا آمده است ؟ تأثیرشان در زندگی امروز ما چه هست ؟ وقتی یک کاری درست و قلبی باشد و درست و قلبی هم موشکافی شود و با نگاه آگاهانه بازنگری شود نهادینه می شود ؛ نه این که آن کار خوب برداشته شود و بعد از مدتی محو شود . همان آن تازه نهادینه می شود یعنی بخشی از وجود من و شما خواهد شد اگر چرایی آن را بدانید . فقط خواهش می کنم شعار ندهید ، دنبال جملات آمال و آرزویی نباشید شما این جا دارید زندگی می کنید در یک کره دیگر نیستید به دنبال یک چیز دیگر هم نگردید . در همین چیزهایی که الان در قفسه هایتان وجود دارد بگردید و از آن بهره ببرید . و اگر این کار را انجام بدهید آن وقت آهسته آهسته دچار یک وسعت بسیار خواهید شد . ما خیلی به شما گفتیم مِلک وجودتان را وسیع کنید ، ندانستید یعنی چه ؟ و ندانستید چگونه امکان پذیر هست ؟ حالا دارم می گویم ، تمام این چرایی ها را پیدا کردن و به آن توجه کردن و از سر آگاهی انجام دادن یا ندادن آن ، مِلک شما را هر روز یک ذرهّ گشادتر می کند ، یک ذرهّ بزرگتر می کند . و وقتی مِلک وجودتان بزرگ می شود هم وجود خودتان بهره مند می شود ، هم وجود اطرافیانتان از این مِلک وسیع شما . بیایید با هم دیگر وسعت وجودی را تجربه کنیم خیلی قشنگ است . اگر با من بیایید ، من با شما هستم با این که دلم نمی خواهد این را بگویم اما می گویم با من بیایید من با شما هستم ، با من نباشید ، با من نیایید کوله بارم را به دوشم می گذارم و به جمع دیگری می برم هدیه می کنم چون حیف است من بمیرم و کوله ای که دارم استفاده نشده باقی بماند . بیایید که با هم دیگر برویم ، با هم ببریم لذّت ببریم و هر کدام از ما در جامعه بیرون از این جامعه کوچکمان خیلی مثمر ثمر بشویم . در مقابل تک تک سؤالاتی که مطرح کردم و شما نوشتید یک مرتبه دیگر هم بخوانید و در پایان هر سؤالی یک تعهدی برای خودتان قائل شوید . من نوشابه دوست دارم چون نوشابه خوشمزه است و خیلی دوست دارم ؛ از کی ؟ از آن وقتی که بچه بودم و پدر و مادرم می گفتند بد است وقتی می پرسند کدام رنگ ؟ می گویم نارنجی ؛ خب نتیجه ؟ استخوانهایم تحلیل رفته عنقریب پوک می شود و وقتی استخوان ها پوک شد با هر ضربه کوچکی می شکند و با شکستن من زمین گیر می شوم و بعد محتاج بقیه می شوم . خب می ارزد ؟ خوردن این نوشابه که با آن ماشین می شویند و برق می اندازند تو می کنی در شکمت و شکمت را برق می اندازی ، هر چه پُرز و چیزهای به درد بخور را از بین می بری ارزشش را دارد ؟ نه من نمی خواهم زمین بمانم ، یکی دیگر برای من لگن بگذارد و بلند و کوتاه کند ؛ خب پس می خواهی چکار کنی ؟ عقل می گوید دیگر نوشابه نمی خورم . کسی که خواست در این طور مسائلی که خیلی مضّر است وسط بایستد هیچ وقت ترک نمی کند . یک مرتبه و برای همیشه تعهد کنید ، تعهّدتان را بپذیرید و پای تعهّد خود بایستید .