منو

شنبه, 29 ارديبهشت 1403 - Sat 05 18 2024

A+ A A-

جلسه بیست و هفتم سلسله جلسات معرفت

 بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، استغفرالله ربي و اتوب اليه، جلسه معرفت سه شنبه 16 مهرماه سال 1387 را با نام و ياد حضرت دوست آغاز مي کنيم.

با سرشتت چه ها که همراه است خُنُک آنراکه از خود آگاه است

خوش به حال اوني که از خودش آگاهه ،گنجينه عجيبي همراه ماست، ما نمي دونيم، نمي شناسيم،ازش بهره هم نمي بريم.

با سرشتت چه ها که همراه است خُنُک آنراکه از خود آگاه است
گوهري در ميان اين سنگ است يوسفي در ميان اين چاه است

پس اين کوه قرص خورشيد است زير اين ابر زهره و ماه است

شرح حال همه ماست،تک تک ماست که هنوز به خودمون آگاه نشديم،از جلسات پيش آموختيم که نفس ناطقه انساني از قواي جسماني نيست ،باز ميگه "اي بابا چند دفعه ديگه اين را ميگي؟"، باز هم ميگم تا هر زماني که جلسات معرفت را داشته باشيم هميشه اولش اين را ميگم چون اين خيلي مطلب مهميه، نفس ناطقه انساني از قواي جسماني نيست، در يکي از ا عضاي بدني هم حلول نکرده، جايگاهي نداره نه در دِماغ نه در اعصاب، دِماغ يعني مغز، تشکيلات مغز، با وجود اينکه حس و حرکت از مغز و اعصاب بدن انسانه ولي نفس ناطقه درون اينها هم حلول نکرده كه اين مطلب را اثبات کرديم وجلسات پيش کلي راجع بهش بحث کرديم.

طبيعيون يا به عبارتي ماديون نفس را مادي مي دوند، محل نفس رو هم در مغز اعلام کردند يعني در دماغ، که خودش جاي کلي گفتگوست، هميشه اين گفته ها را تکرار مي کنم که يادمون نره چيز جديد نگفتم من از قرآن آموختم که خداوند عالم هر مطلب مهمي را که بيان مي فرمايند بسيار تکرار مي کنند و تکرارش به اين جهته که فراموش نشه .

راجع به قوه تخيل گفته بوديم،دونستم که قوه تخيل دستگاه عکاسي نفس ناطقه است و عجب دستگاه عجيبي است، شگفت انگيزه چرا که به طور دائم کار ميکنه،تعطيلي نداره، در خواب و در بيداري صورتگري ميکنه، چهره مي بخشه. همونطور که در بيداري معاني را چه کلي چه جزئي بر اساس صورت اشياي خارجي نقش و نگار ميده در خواب هم معاني را چه کلي چه جزئي صورت مي بخشه اين صورت يافتن معاني را تمثل ميگويند.

با اين کلمه آشنا بشويد چون باهاش کار داريم، هر صورتي که اين معاني را به خودش مي پذيره و جلوه گر ميشه متمثل مي گويند، گاهي اوقات از تمثل به تجسم هم تعبير مي کنند، در نتيجه اون صورت متمثل را متجسم هم مي گويند ولي واژه تمثل خيلي بهتره، چنانکه خداوند در سوره مريم آيه 17 فرموده( ...فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا) .... "تا به شكل بشرى خوش اندام بر او نمايان شد."

اين قصه حضرت مريم است كه آن موجود، آن روح بزرگ،آن معني بزرگي که قرار بود بر حضرت مريم هويدا بشه به شکل بشري خوش اندام تمثل پيدا کرد .

واژه ها را معني ميکنيم، مي فهميم، مثال يعني مثل چيزي، مانند چيزي؛ تمثل يعني بر مثال چيزي شدن و تجسم يعني داراي جسم و تن شدن؛ در مثال و تمثل مي تونه اون جسم اون تن، طبيعي و مادي باشه ميتونه هم غير طبيعي باشه، غير مادي باشه، اما در مورد جسم و تجسم فقط ميتونه تن طبيعي و مادي باشه.

ابوعلي سينا در کتاب اشارات فصل هشتم در بحث ادراک، صورت علميه را به مثال تعبير ميکنه، ميگه "ادراک شي اين است که حقيقت آن در نزد ادراک کننده متمثل باشد"، اين کلام ابوعلي سيناست، اين مسئله مهميه به اون خوب توجه کنيد، مثال خيلي ساده اي مي زنم، وقتي مي گوئيم قندان اين يک تعريفه يک تعريف علميه، شخصي که اون را درک ميکنه بايد هيئت قندان بهش متثمل بشه،کاملا نمايان بشه.

قبل از اون افلاطون، بعد از ابو علي سينا شيخ اکبر محي الدين عربي در فتوحات مکيه صورت هاي علمي را در ظرف ادراک به مثال تعريف ميکنه. اين جملات را تو خونه مطالعه کنيد بهش فکر کنيد،ظرف ادراک کجاست،صورتهاي علمي چه چيزهايي را مي گويند که ميگه صورتهاي علمي در ظرف ادراک را به مثال تعبير ميکنند، بسياري از دانشمندان ظهور ملکه هاي نفساني را به صورتهاي روحاني برزخي در پهنه وسيع نفس تعبير به تجسد ميکنند، تجسد از تجسم بالاتره اما از تمثل پائين تره .

تجسم پيدايش چيزي در جهان طبيعت و ماده است يا به عبارت بهتر بگيم تجسد وقتي چيزي را تجسم کرديم و در جهان طبيعت و ماده عينيت پيدا کرد ميشه تجسد، اما تمثل ظهور يک شي در ظرف ادراک انساني است که به صورت و اندام روحاني در مي آيد،تجرد برزخي داره، حالا بعدا راجع به اينها خيلي حرف ميزنيم که کاملا براي شما جا بيفته .

تعقل ادراک حقايق کلي است که کاملا عاري از اوصاف ماده و طبيعته، تمام اين ها را بايد بشناسيد و بلد باشيد و بفهميدش چون بعدا از اين واژه ها استفاد ميکنيم. بگذاريد يک مقداري با هم حرف بزنيم که مقداري هم شما آروم بگيريد، هول نکنيد که اين همه کلمه گنده گنده براي چي بکار برد، بذاريد براتون حرف بزنم.تو سالهاي خيلي پيش، خيلي سال شايد ده سال پيش بحث جهان ارواح خيلي داغ بود ،بازارهاي کلک و حقه بازي را صحبتش را نمي کنم، کاري ندارم اما در امريکا و در انگلستان به خصوص، دو آکادمي بزرگ روي جهان ارواح کار ميكردند به اصطلاح روان پژوهي ميکردند، در اين عالم پرسمان ميکردند، هر روز با يک روح جديدي وارد گفتگو مي شدند و کسب اطلاعات ميکردند، براي گفتگو با جهان ارواح، بچه هاي قديمي که با من بودند خيلي خوب مي دونند اينها يعني چي، براي گفتگو با جهان ارواح به مديوم احتياج داشتند مديوم کسي بودکه واکنشهاي سيستم عصبيش و جسميش اجازه اتصال با انرژيهاي يک روح را ميداد اينها نياز داشتند به چنين مديوم هايي که حالا مي چرخيدند مديوم هايي که راستين باشند دروغي نباشند،کلک و حقه بازي نداشته باشند پيدا ميکردند و از وجودشون بهره مي بردند. از طريق آکتوپلاسم مغز اين مديوم اين ارواحي را که بهشون متصل ميشدند به شکلهاي مختلف بود گاهي اوقات از طريق حنجره مديوم روح صحبت ميکرد يعني فردي که از دنيا رفته بود اطرافيانش اون صدا را ميشناختند مديوم سخن ميگفت با همون صدا همون صدا از حنجره اش خارج ميشد و با اونهايي که اونجا حضور داشتند صحبت ميکرد گاهي اوقات به جسم مديوم وارد مي شدند و در قالب جسم آرام آرام جسم را اشغال ميکردند جسم مديوم بسيار شبيه و نزديک ميشد به جسم اون روحي که از دنيا رفته قبل از اينکه از دنيا رفته باشه، گاهي هم مديوم کاملا بي حال ميشد، يعني کاملا حالت نيمه بي هوش مي افتاد و اون روح از کل ذرات اين جسم استفاده مي کرد و تشکيل ميشد که اين تشکيل شدن کلي را بهش مي گفتند تجسد.

خوب دقت کرديد اين را بهش ميگويند تجسد و بعد مي نشست و به گفتگو مشغول ميشد از اونچه كه مي تونست حرف بزنه حرف ميزد، بحث ما از تجسد همين شکله که بر خلاف انتظار عامه که اين تجسد را خيلي محير العقول مي دونند و فکر ميکنند درجه بالايي داره اين مسئله و کسي که مي تونه يک همچين کاري را انجام بده داراي مقام بسيار ويژه اي است، ما مي گيم که نه برخوردار نيست و از درجه پائين تري برخورداره، حالا چرا چون تجسد فقط توسط ارواحي اتفاق مي افته که در طبقات پائين تر قرار دارند و به جهان ماده نزديکترند پس در نتيجه داراي مقام پائينتري هستند اين ها نکته هايي است که گول نخوريد در جامعه گول نخوريد اين جور مظاهر را نبيند که بعدا دچار دردسر بشويد. خانمي را من مي شناختم که ايشون را بردند به يک جايي خارج از شهر و از وجودش چون مديوم خيلي قوي اي بود خيلي قوي ايشون بردنش گفتند که ما از طريق تو عبور ميکنيم به امام زمان برسيم بنده خدا از نيروهاي درونيش استفاده کردند رفتند رفتند رفتند حالا اون خودش ميگفت تا چهار قدمي حالا خدا ميدونه چهار قدمي يعني چي و بعد به يک فشار بسيار سخت برخورد کرد و برگشت که کم مونده بود بميره که بعد از اون ديگه پاش رو تو هيچ کدوم ازاين مجالس نگذاشت گول نخوريد تجسد ميکنه، روح ها با جسدشون ديده مي شوند، بله امکان پذيره اصلا هم شک نکنيد ولي جايگاهي نداره اين را به خاطر بسپاريد هر چي درجه روح بالا و بالاتر ميره امکان اين عمل صفر ميشه،کم و کم و کمتر و صفر ميشه. اما در قالب مثال امکان بيشتري داره.صور روحاني برزخي در قالب مثال رويت ميشوند و ادراک ميشوند ولي نه در قالب تجسد،حالا ببينيم اين صور روحاني برزخي گاها در مجامع بسيار روحاني و بالا افرادي پيدا ميشوند که در طي حالت خاصي مي گويند که من آقا امام حسين را ديدم به اين جمع وارد شد اين خارج از اون تجسده اشتباه نکنيد اصلا و ابدا چنين چيزي امکان پذير نيست اما صور روحاني در قالب مثال اگر اراده بفرمايند قابل رويته اون هم نه به اراده من و شما، ما نه.

توجه کنيد انسان به اونچه که در قالب ماده مي بينه خيلي بيشتر پذيراست گول نخوريد که در قالب مادي بعضي مسائل را مشاهده کنيد سود جويان و کلاهبردان هم از اين قضيه خوب بهره ببرند .

الغرض حکما اين صور روحاني برزخي را که در ظرف ادراک پهنه نفس ما تحقق دارند قائم به نفسند به اونها استوارند و به نفس تکيه دارند را عالم مثال مقيد،عالم خيال متصل، عالم مثال متصل نامگذاري کردند چرا نميدونم،حکما گفتند ديگه ماهم گوش ميکنيم البته در مقابل اينها برخي از حکما هم هستند که ميگويند همون طور که صورتهايي مجرد به تجرد بزخي در پهنه نفس ناطقه انساني وجود دارند در عالم خارج هم وجودات روحاني مثل موجودات عالم طبيعت هم وجود دارند و مجرد به تجرد برزخيند. و اون را عالم خيال منفصل يا عالم خيال منفصل اسم گذاشتند براي اين عالم ها نامهاي ديگه هم هست فعلا من در پي تاکيد يا تكذيب عالم مثال منفصل نيستم فقط گفتم که بدونيد وجود داره حالا بعد ها در حين بحثمون بهش برمي خوريم.

الان که به عالم عقل که موجودي مجرد است، عالم عقل موجودي است مجرد، ظرف علمه، مخرج نفوس از نقص به کماله، ما به اين عالم اعتراف کرديم، کرديم يا نکرديم؟ عالم عقل را پذيرفتيم به اين عنوان که اولا مجرده يعني از ماده و اوصاف ماده کاملا جداست ، دوم ظرف علمه، سوم مخرج همه نفوسه از نقص به سوي کمال، تا اينجاش که اومديم حالا ميتونيم ادعا کنيم که سفري از عالم طبيعت به ماوراي طبيعت کرديم چشم به سوي عالم ديگري گشوديم. شيخ اجل سعدي بيت قشنگي داره، در ماه هاي رومي سه ماه را که ما مي گوئيم فروردين، ارديبهشت و خرداد اونها سه ماه بهار را ميگويند ازار و نيسان و ايار
اين هنوز اول ازار جهان افروز است باش تا خيمه زند دولت نيسان و ايار

هنوز روزهاي اول ماه اول بهاره باش تا ماه ها بعديش هم خيمه بزنه تا بعد ببينيم که چه خبره.پس يکبار ديگه مطالب را گردش ميکنيم نفس ناطقه انساني از عالم طبيعت نيست موجودي است وراي طبيعت،گوهري که نفس را از قوه به فعل ميکشه موجودي است وراي طبيعت، چون مخرج نفس از نقص به کماله پس بايد بر نفس تسلط واستيلا داشته باشه و مهمتر اينكه قبل از نفس بايد وجود ميداشته و وجود داشته باشه چون جميع نفوس بشري تو اين جهت حکم واحد دارند پس اين مخرج نفس بايد حائز جميع علوم جهان باشه تا هر نفس مستعد را به فراخور استعدادش به کمال لياقتش برسونه.

از سوي ديگه گفتيم اون موجود مخرج نفس عقله، نام ديگرش را گذاشتيم عقل مفارق، حالا بهش ميگيم عالم امره حالا بهش ميگيم عالم امره، همون طور که جهان طبيعت و ماده عالم خلقه، چون نفس ناطقه انساني موجودي است وراي طبيعت پس بايد از عالم امر باشه، مي دونيد ما اين را کي ميگفتيم چه قدر شعارش را مي داديم که روح از عالم امره جسم از عالم خلقه چه قدر دور زديم چه قدر اثبات کرديم تا به اين جا رسيديم.

از اين مباحث معلوم ميشه که انسان هر چي داناتر ميشه با شعورتر ميشه که در حقيقت شعور همون دانايي است و دانايي همون شعور به عبارت ديگه علم عقله، عقل علمه تفاوت در لفظه نه در معني.

ابو علي سينا در رساله معراجيه اش ميگه :

"فرق ميان علم و عقل جز به نام نيست در حقيقت يک قوت است که پذيرا و داناست، همان که پذيرد داند و همان که داند پذيرد."

اين قدر اين جمله قشنگه اگه ساعتها بهش فکر بکني باز جا داره .شعور همون حياته، موجودي که حائز همه علوم و شعوره حي است، حيات نفس از اوست. ماده با قطع نظر از اينکه حيات و شعور و اراده و اختيار نداره ماده هيچ کدوم از اينها را به تنهايي با خودش نداره .

حيات و علم و شعور و سمع و بصر و ديگر معاني و حقايق در اين يک گوهر مفارق جمعند همش در اين يک گوهر جمع است، يک جوهره، تکثر يعني زياد شدن و چند دسته شدن بالذات در اون وجود نداره، اين گوهر مفارقه که نگهدار ماده است، ماده را به هر صورتي که بخواهد در مي آورد، موجودات عالم ماده بدون هيچ اغراقي به هر شکل و صورتي که هستند پرتويي از اين گوهر مفارقند و به حقيقت در دار هستي، شعور مقدم است ، حرف اوله.

مطالبي که گفته شد فهرستي بود از مطالبي که تا حالا بيان شده اميدوارم که پرده شك و ترديد از چهره زيبا و جانفزاي اونها کنار رفته باشه، ديگه تو مسائلي تا امروز بيان کردم هيچ گونه جاي شک و ترديدي وجود نداشته باشه نيک بخت آن کسي است که روان روشن به دست آورد از معارف و اسرار هستي آگاهي يابد که به حقيقت عالم علم انباشته روي همه .عالم علم انباشته روي هم است، دراختيار من و شما و من و شما چه قدر ازش بهره مي بريم بهش فکرکنيد بهش تفکر کنيد، عالم علم انباشته روي هم است چه قدر ازش بهره مي بريد از اين علم انباشته .

اگه امروز من بگم کتابخونم که بالاست مال شما هر کي هر چي ميخواهد بياد ببره پايان اين مجلس همه حاضرند که بيايند به اون کتابخونه يک سري بکشند بلکه يک کتابي ببرند شايد يک چيزي توش پيدا کنند، من به شما مي گويم کل عالم اين کتابخونه است،کل عالم علم انباشته روي همه، در هر ثانيه اش در هر دقيقه اش درهرحرکتش شعور محضه، دانايي صرفه، خوب چرا حمله نمي کنيد ازش برداريد؟ الان كه کلاس تموم شد اعلام بکنيم يک بسته سي دي براي ما اومده همه جور فيلمي هم توشه، بدون اغراق کسي نيست که از اين جا بره و سري به اين فيلمها نکشيده باشه که بلکه يکيش را ببره، جهان مصوره، جهان پر از تصويره چرا از تصويرهاش بهره نمي بريد؟ وقتي مي خواهيد بخوابيد از امشب از خداي بزرگ کمک بخواهيد از او بخواهيد سرپرستي شما را بده به آقا امام زمان بعد 100 تا صلوات هديه کنيد به آقا امام زمان از ايشون بخواهيد تصاوير جهان هستي را به شما نشون بدهند، ببينيد چي مي بينيد، بعد ببينيد چي مي بينيد اما خالصا مخلصا، بالا غيرتا "برم ببينم چه خبره، ببينيم اين راست ميگه دروغ ميگه، حالا ببينيم چي ميشه "،از اين صحبتها نداريم با خلوص کامل خدا وکيليش درست بيائيد ميدون، اون وقت ممکنه اول از آتيش شروع کنند من نگفتم آتيش نشونتون بدهند حتما لازمتون بود آتيش راببينيد، جهان پر از تصاوير زيباست به اونها نگاه کنيد بهره ببريد، روزانه ميدونيد چند بار اين طوري ميکنيد حلقه هاي گرد گرد از نورهاي رنگي در يک دهم ثانيه جلوي چشمتون ظاهر ميشه و محوميشه نشده براتون ؟ نشده جک نگوئيد ميشه حتما هم ميشه از فردا با توجه نگاه کنيد خيلي از مواقع برميگريد ميگي چي بود ولي چون ديگه نمي بينيش ديگه دنبالش نمي گردي ،نورها راببينيد و از نورها مدد بجوئيد، يا علي مددبحث امروز با نثار صلواتي براي شادي و فرج آقا امام زمان به پايان مي بريم .

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید