منو

یکشنبه, 30 ارديبهشت 1403 - Sun 05 19 2024

A+ A A-

جلسه چهل و چهارم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، استغفرالله ربی واتوب الیه
جلسه معرفت سه شنبه هشتم اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت را آغاز میکنیم با امید به اینکه دست ما را در این کلاس و در این راه مولا امام زمان بگیرند و ما را یاری کنند. جلسه قبل صحبتهایی را کردیم در وهله اول از دوستان خوبم خواهش میکنم این را صمیمانه خواهش میکنم مطالبی را که عرض میکنیم تکراری نه انگارید نگوئید ما این ها را میدانستیم اگر به واقع می دانستید یعنی دانستنی که در شما واقع شده بود دیگر برای شما تکرار نمی شد ما کلاس در معرفتمان روند و حرکت دیگری داشتیم می رفتیم که مبحث نفس و روح را بررسی کنیم و به یک نقطه دیگری متصل بشویم به جهت اینکه یک سری ویژگی ها در دوستان هنوز ایجاد نشده بود ما را در آنجا نگه داشتند و از مسیر دیگری حرکت دادند پس خواهش میکنم جدی بگیرید و حتما هر آنچه هر جلسه گفته میشود سعی بفرمائید تا جلسه بعد در شما اتفاق افتاده باشد لااقل صد در صد نبود نود درصد ایامتان را پر کرده باشد، بی توجهی نفرمائید که ضرر و زیانش در آینده غیر قابل جبران است، برگشتی ما در کلاس نخواهیم داشت و این نداشتن برگشت به ضرر کسانی خواهد بود که هنوز سر خوشانه حرکت میکنند سر خوشی تمام شد، به هر صورت امیدوارم دروسی را که جلسه پیش عرض کردیم دوستان خوب من بکار بسته باشندکه اگر وارد حیطه زندگی شخصیتان نکرده باشید قطعا در جا میزنید. از جمله صحبتهای جلسه قبل نگاه داشتن ادب بود به این مسئله خیلی ساده نگاه نکنید شما فکر میکنید آدم مودبی هستید اما اگر تمام حرکات و گفتگو ها و صحبتها تون راکنترل بکنید آن موقع متوجه می شوید چه میکنید بسیاری از دوستی ها، بسیاری از زندگی های زناشوئی و خانوادگی، بسیاری از همسایگی ها، فامیلی ها ووو فقط به جهت نبودن ادب فیمابین به هم میخوره متاسفانه متاسفانه در بطن خانواده ها اون ادب دیگه امروزه خیلی به چشم نمی خوره، سعی کنید مقوله نگاه داشتن ادب را در خودتون جاری کنید. وقتی کسی هنگام ارتباط با خالق خودش همه اعضا و جوارحش ادب داشت اون وقت ارتباط بین افراد خواه نا خواه تبعیت از ادب فیمابین میکنه. این قدر من به این مسئله فکر کرده بودم چون دچار آلرژی هستم خیلی از مواقع صورتم خارش پیدا میکنه و من اینقدر این مسئله برام سخت شده بود چون سعی میکردم هنگام نماز حرکت اضافی نکنم که اصلا گاهی اوقات مفهوم نماز را فراموش میکردم این مفهومش این نیست که زجر بکشید ولی مفهومش این است که مودب بایستید، تکان های اضافه جا به جا کردن لباس ها و خیلی کارهای دیگر را انجام ندهید. کسی که در ارتباط با خالقش ادب داشت این ادب خواه نا خواه گستره اش وسیع میشود در ارتباط با مردم هم ادب را حفظ خواهد کرد بی برو برگرد .
در مورد روش احراق دفعه قبل صحبت کردم در این مورد چه کسی توضیح میده گه چه گفتیم ؟
پاسخ از جمع: "وقتی منیت و طمع را میخواهیم رها کنیم می توانیم سد ها را از این طریق کنار بگذاریم اما طمعمان رانمی توانیم خودمان کنترل کنیم وقتی یک طمعی را از بین میبریم باز انسان طماع است و طمع دیگری به سراغش می آید وقتی به این عجز و ناتوانی خودت واقف شدی و این منیت را کنار گذاشتی می توانی از خداوند بخواهی و خداوند تو را شامل رحمتش بکند ."
احراق یعنی سوختن ،یعنی آتش زدن، سوزاندن، مفهومش این بود اینطور گفتیم جلسه قبل که بحث طمع خیلی خیلی وسیعه و خیلی جالبه وقتی بهش توجه میکنی تازه متوجه میشی که طمع در روابط روزانه ما این قدر زیرکانه گنجانده شده که حتی متوجهش نمی شویم ،حتی به اسم طمع نمی شناسیمش ،حکایت ما حکایت سیگاری ها میشود، سیگاریها یک سیگار را با سیگار قبلی که به لبشونه آتیش میزنند بعد وقتی بهشون میگی زیاد سیگار میکشی می گویند نه فکر نمی کنیم چون دیگه از مطلب این قدر عمیق شده که متوجهش نمی شه طمع در زندگی ما دقیقا همین حکم داره ما طمعی را با طمعی جدیدتر و بزرگتر معمولا خاموش می کنیم و این قصه همین طور ادامه داره کی می تونه یک تجربه برای من بگه که طمعی را با طمعی بزرگتر خاموش کرد یک تجربه شخصی یا یک درک شخصی، پیدا کنید این قدر تو زندگی هاتون وجود داره.
پاسخ از جمع :"من یک مدتی می رفتم امازاده می دیدم خیلی استفاده نمی کنم بعد فکرکردم دیدم چون طمع و انتظاری داشتم که اونجا که میرویم باید یک چیز خاصی به دست بیاورم و انتظارم را که پائینتر آوردم دیدم که عملا از امامزاده رفتنم استفاده بیشتری کردم البته فکر می کنم به طمع یک چیز بزرگتر اون را رها کردم. "
در عمل شما امامزاده میرفتی چیزی به دست بیاری یعنی یک طمعی داشتی نسبت به امامزاده رفتن بعد نگاه کردی که خوب حالا این طمعت را بزرگتر کردی، تا امروز میرفتی امامزاده به طمع دریافت پاداش بعد تازه بزرگتر شد یک پاداش گنده ترهم خواست.
پاسخ از جمع :"یک بار یک بزرگی داشت درجات آدمها و مرتبه ها و رتبه ها را با هم مقایسه میکرد بعد ایشون می فرمودند انسانها وقتی که به اعلی درجه یک رتبه ای میرسند دوست دارند از اون رتبه به رتبه بالاتری بروند وقتی انسان به بالاترین یک رتبه میرسه به این فکر میکنه که من الان توانا شدم و نهایت اون رتبه را دارم در صورتی که ایشون این جوری استدلال میکردند که در واقع رها شدن از اون رتبه و رسیدن به مرتبه بالاتر زمانی است که اون طرف متوجه بشه که اون چیزی هم که در این رتبه داره چیزی غیر از اون چیزی نیست که خدا به او داده و درهمون جاست که به رتبه بالاتری میرسه".
میتونه برسه میتونه برسه به شرطی که باور کنه هر آنچه که امروز داره نتیجه خودش نیست بلکه آن چیزی است که خدا داده خلاصه مثل بچه تنبلها درسها را تل انبار نکنید رو هم به امید اینکه پایان ترمی خواهد بود و فرجه ای برای درس خواندن، نه همچین چیزی نیست تو مدرسه زندگی هر روزی گذشت دیگه نخواهد بود پس دیر نکنید چون دروس یاد شده مثل توشه راه شما باید تو دست بخچه تون باشه و به پشتتون حمل کنید اگر توشه ای نباشه چیزی هم نیست چیزی هم ندارید با خودتون و اینهم چیزی نیست که از بغل دستی تون غرض کنید یواشکی کِش برید پول بدهید رشوه بدهید بخرید ازاین خبرها نیست خلاصه از ما گفتن انشا الله از شما هم شنیدن .دوازده قسمت را دفعه قبل بیان کردم امروز قسمت سیزدهم را بیان میکنم قسمت سیزدهم سمط است یا سکوت ،سکوت دو بخش داره سکوت عام و سکوت خاص. سکوت عام را خیلی راجع بهش حرف زدیم بارها بحث کردیم یکبار دیگر هم میگویم درتکلم با جمع مردم به اندازه ضرورت سخن بگوئید نه بیشتراز اون، به اندازه ای که لازمه و ضرورت داره حرف بزنید نه بیشتر، دیگه وقتشه که ضرورتها را تشخیص بدهید براساس ضروری بودن سخن بگوئید هیچ ضرورتی ندارد هر کسی سخنی گفت شما پیرو اون جمله ای، یک صفحه ای، چند صفحه ای بیان کنید، هیچ دلیلی نداره بذارید از شما پرسش کنند بعد پاسخ بدهید،بذارید از شما بخواهند بعد بهشون بدهید این را سرلوحه اعمالتون کنید و یادتون باشه که با سخن گفتن بخش عظیمی از انرژی حیاتی انسان از بین میره، من تو این فاصله زمانی که اینجا صحبت میکنم علی رغم این که بسیار بسیار کمک می شوم همراهی می شوم باز هم وقتی از شما جدا میشوم مقدار زیادی انرژیهای جسمیم از بین رفته سخن گفتن انرژی حیاتی شما را از بین میبره وای به اون وقتی که این گوهر گرانبها را بدون هیچ ضرورتی از دست بدهید.من امروز حرف میزنم ضرورت داره بهره اش را هم می برم پاداشش هم میگرم اما وای به اون وقتی که این همه حرف بزنم هیچ ضرورتی نداشته باشه و بالتبع هیچ پاداشی هم در پی اون نخواهد بود. از امروز تمرین کنید به بعضی ها توصیه کردم عینک بدبینی یا عیب یابی را از چشمت بردار این چیه زدی دائم با این عیبهای مردم را می بینی وقتی عیبها را هم می بینی مکلف میشوی بروی بهش بگویی این عیب را داری ها، وقتی این عیب را بهش میگویی مکلف میشوی بگویی اینجوری هم برطرفش کن خب اون هم که خوشش نمی آید ،بهش گفتم عینکت را بردار، به خیلی ها گفتم و آزادی شون را به دست آوردند آزادشدند رها شدند، شماهم امتحان کنید خیلی لذت بخشه خیلی تجربه شیرینه و خیلی تجربه دلچسبیه رها کنید اصلا لازم نیست تو همه چیز، تو همه موارد تخصص داشته باشید و در موردش حرف بزنید. تو مصباح الشریعه از اما م صادق (ع) نقل شده" السمط الشعار المحبین و فیه رضا ربه و هو من اخلاق النبیا و شعار الاصفیا"
"سکوت شعار محبان است خشنودی خدا در آن است و آن از اخلاق پیامبران و شعار برگزیدگان است". در حدیث بزنطی از حضرت رضا نقل شده "السمط باب من ابواب الحکمته و انه دلیل علی کل خیر"
"سکوت دری از درهای حکمت است و رهنمای به هر خیری است" .این قسم سکوت عام بود قسم دوم سکوت خاصه، سکوت خاص عبارت است از سکوت درسخن گفتن با دیگران چه موقع، وقتی اذکار و اورادی را در حال گفتن هستید و چه قدر برای من جالبه مردم همیشه تسیبح دستشونه درحال ذکرند در عین حال حرفهای اون را گوش می دهند، حرفهای اون را گوش می دهند وسط ذکرشون می گویند اِ فلانی این را گفت اشتباه کرد گفت، اون خودش نمی فهمه، بعد تند تند هم صلواتش را میفرسته به درد نمی خوره سکوت خاص بایستی که در حین اذکار مخصوص دقت کنید به هیچ وجه با کسی صحبت نکنید ما در مذهبون سکوت مطلق نداریم این را دقت کنیدیعنی شما اجازه ندارید 14 روز سکوت مطلق کنید پنج روز سکوت مطلق کنید سکوت را ما این طوری معنی میکنیم ولی در حین ذکر هر چه قدر هم ذکرتون طولانی بود حق سخن گفتن ندارید التبه مواظب باشید دستتون، پاتون، چشمتون ،ابروهاتون ،سرتون، اینها هم حق سخن گفتن ندارند اینها هم جزو سخن گفتنه.
خیلی سخته خیلی مشکله من میدانید چند دفعه تا حالا ذکر را شکستم کلی ذکر کردم اواخرش این اف اف من را ول نکرده چون همه فکر میکنند من سرایدار خونه ام آبیه میاد زنگ من را میزنه برقی زنگی من را میزنه تلفنی میاد فیش بندازه تو خونه، زنگ من را میزنه خلاصه خاکروبه ای یا اونی که متکدی است اول زنگ من را میزنه انگار رو زنگ من نوشته سرایدار اون وقت ذکر زیادی کردم آخراش هستم زنگ میزنند من نمیدونم کی پشت دره نمی تونم هم در را همین جوری باز کنم نتیجتا می شکنم و دوباره از اول شروع میکنم و این هشداری است به کسانی که از این به بعد چله و ذکر دوره ای بر میدارند شکست خواب موندی یادت رفت و من نمی دونم هر دلیل، ذکرتمام شد، صدقه می دی می ایستی فقط برای اینکه ذکر را دوباره شروع کنی یا نه باید به من رجوع کنی دیگه بخشایشی تو کار نیست.
چهاردهم جوع و کم خوری بهتره که از پر خوری پرهیز کنید از امام صادق(ع) نقل است که فرمودند الجوع ادام المومن و غذا الروحه و طعام القلبه" گرسنگی خورشت مومن غذای روح خوراک قلبه"، تند نروید نه اون گرسنگی که غش کنید میت وار رو به قبله بخوابونند ها تعادل نگه دارید گرسنگی موجب سبکی و نورانیت نفس میشه ،غذای زیاد خوردن، سیر بودن نفس را ملول میکنه سنگین میکنه و از سیر در آسمان معرفت باز میداره از من بشنوید با شکم پر زیارت نروید با شکم پر تو جمکران نروید بخچه غذاتون هم نزنید زیر بغلتون بردارید بروید تو مسجد اول بخورید بعد زیارت کنید، خیلی خب ساندویچ دستته، تو ساکته اشکال نداره ببر با خودت ولی اول برو زیارتت را بکن عرض ادبت را بکن نمازت را بخون بعد بیا داخل حیاط بنشین، داخل امازاده نه ها، داخل حیاط بنشین غذات را بخور.
مرحوم قاضی بزرگ روایتی عجیب نقل کرده برای شاگردانش و دوستانش ایشون فرمودند در زمان انبیا گذشته سه تا رفیق به دیاری وارد شدند دیار دیار غربت بود هر کدوم برای شب ماندن و غذا خوردن به سویی رفتند با هم قرار گذاشتند فردا صبح فلان ساعت همین جا. یکشون آشنایی داشت رفت خانه اش مهمان شد دومی رفت دید جایی اطعام میکنند رفت غذایی خورد و دیدند غریبه است جایی بهش دادند سومی جایی را نجست گفت می روم مسجد مهمان خدا میشوم رفت آنجا و تا صبح هم همانجا ماند و گرسنه چون غذایی نخورد، صبح سه تا رفیقها جمع شدند و هرکدوم قصه حال خودشون را گفتند، به نبی همون زمان، به ولی همون زمان وحی رسید که برو به این بنده من بگو ما مهمانی این مهمان عزیز را قبول کردیم و خودمون میزبان او شدیم برای او در صدد تهیه غذایی برآمدیم در خزانه غیب خود پس از تفحص بهتر از گرسنگی غذایی برای وی نیافتیم، چرا چون در مسجد بود. باز هم می گویم محض رضای خدا جانب تعادل نگهدارید از فرادا خانمهاتون، همسرهاتون، مادرهاتون، پدرهاتون به من زنگ نزنند گلایه که چی کار کردی این داره می میره به داد ما برس یک چیزی بگو، از این قصه ها نداریم همان قدر که پر خوری مذمومه کم خوری که باعث سستی بشه، ضعف بشه شما را از انجام اعمال روزانه وعبادات تون وا بداره اون هم مذمومه.
پانزدهم خلوت، خلوت بر دو قسمه خلوت عام، خلوت خاص .خلوت عام یعنی کناره گیری کردن از غیر اهل الله دوری کردن از کسانی که در راستای یکتا پرستی قدم نمی زنند یا صاحب عقل ضعیف (الان غداره ها می ره بالا) ،نفس ضعیفی هستند کسانی که از معرفت بی بهره اند و نفس ضعیفی دارند در راستای یکتا پرستی قدم نمی زنند با اینها اندک معاشرت کنید از فردا صبح دیدید نگوئید "برو برو برو من با تو دیگه کاری ندارم تو نفس پرستی تواهل پروردگار نیستی من دیگه با تو کار ندارم "، نه نگفتیم نه ،گفتیم کمتر معاشرت کن که در تو تاثیر نگذاره، خداونددر آیه 70 سوره انعام فرموده:
وَ ذَرِ الَّذِينَ اتخََّذُواْ دِينهَُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ ....(70)
و واگذار آن كسانى را كه دين خويش بازيچه و لهو گرفته‏اند و زندگانى دنيا فريبشان داد... (70)
میگه بابا برادرمه ،میرم خونه بردارم علی رغم اینکه نماز هم میخونه جک می بنده به خدا به پیغمبر به امامها بهشت جهنم آخه پس من تکلیفم چی میشه، باهاش گفتگو کن، حرف بزن بگو نکن سعی کن که ارشادش کنی نشد جک گفت اینطوری مثل دیوار سنگی نگاهش کن، آخه اونی که جک میگه عشقش به اینه که تو غش غش خنده کنی خب نخند مگه مجبوری بخندی ،چهار دفعه کنفش کردی دفعه پنجم دیگه نمیگه، نمیشه از چهار دفعه یک دفعه اش را برو خانه اش وقتی گلایه کرد بگو تو جک میگی من دوست ندارم، برای همین نیامدم .خلوت خاص عبارت است از دوری از جمیع مردم غداره نکشیدتوضیح می دهم همین الان توضیح میدهم،این جمیع مردم بر می گردیم بخش بخشش میکنیم دوری کردن از محلهایی که ازدحام و شلوغی هست و هر گونه سر و صدایی که احوالات انسان را مشوش میکنه، شما جوانهایی که صدای ضبطشون را خیلی بلند میکنند بعد از اینکه ضبطشون را خاموش میکنند نگاهشون کنید حالا بر اساس توانشون یکی چند دقیقه، یکی یک ساعت،یکی چند ساعت هنوز درحال ورجه ورجه است اصلا قرارش نمی گیره اعضای بدنش ساکن نمی تونه بمونه وقتی شما در جوار اینها موندید شما هم اون شکلی می شوید، می گوئید دوست نمی دارم اون چون دوست میداره اون جوره ولی تو هم که دوست نمی داری خواه ناخواه اون احوالات بهت دست میده.
دوری از مکانهایی که طهارت و حلالیت ندارند طبیعتا چنین مکانهایی آدمهای خودش هم داره به این جور جاها هم واردنشوید درخلوت خاص خودتون جایی قرار دهید که از عتیقه جات، از ظروف گرانبها، از فرشهای آنچنانی و از هر آنچه که وابسته به دنیاست و شما را وابسته به دنیا میکنه پرهیز کنید، شما در بزرگترین سفر زندگیتون با چلوار سفید جلوی خونه خدا میایستید. درک میکنید هیچ لزومی نداره آقا اگر سر نماز ایستادید عبا خواستی رو دوشت بندازی یک عبا ی الوان گرانقیمت آنچنانی یا خانم شماهم به همچنین دیگه حالا بقیه اش را فکرکنم خودتون می تونید حدس بزنید در جایی که قرار میگیرید از زخارف دنیا بی بهره باشه بی پیرایه باشه سادگی باعث میشه که حواس کاملا تجمع پیدا کنه.
شانزدهم: سحر به مفهوم بیداری سحرگاهان، بیداری صبحگاهان، به قدری که سالک طاقت اون را داره در مجموع باید خواب را به گونه ای تنظیم کرد که بعد از نماز صبح را تا طلوع آفتاب بیدار بود نه بیداری به اون معنا که خانم تو آشپزخونه ظرف میشوره آقا کتابخونه اش را مرتب میکنه این مفهومش نیست ها یعنی در حال مناجات و خلوتی برای خودتون. خب نماز شب را کی بخونیم ؟پیش از اذان بخونیم؟ حالا میگه پس دیگه اصلا نخواب دیگه، نه نماز شب تون را نیمه شب بخونید بعد بخوابید اون هم خوبه امتحانش بکنبد اونهایی که پا میشوند نماز شب یکساعت قبل از اذان بیدارند نماز صبح که می خونند یک چشم باز یک چشم بسته شیرجه تو رختخواب حالا یک مدت هم اینطوری امتحانش کنید و این همون خواب سبکی است که قرآن بحثش را میکنه چون این قدر فواصل خوابیدن کوتاهه خواب کوتاهه. در آیه 17 و 18 سوره ذاریات گواه سخنمه:
كاَنُواْ قَلِيلًا مِّنَ الَّيْلِ مَا يهَْجَعُونَ(17)وَ بِالْأَسحَْارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ(18)"اندكى از شب را مى‏خوابيدند، (17)و به هنگام سحر استغفار مى‏كردند، (18)"
آیه قرآنه از خودم نمی گویم به این خیلی توجه کنید وان شا لله سعی کنید در زندگی روزمره تون پیاده کنید.
هفدهم دوام طهارت دقت کافی بفرمائید هیچ غسل واجبی به هیچ دلیلی بر گردن شما باقی نمونه حتی دقیقه ای باز نیا بپرسی فلان موقع اگر اینجوی شد اینجوری شد من چی کار کنم تو می دونی خدای خودت او میدونه که قادر بودی غسل بکنی و نکردی یا می خواستی غسل بکنی و قادر نبودی و سایلش را فرهم نداشتی غسل واجب بر گردن حرکت نکنید که زمین بر شما نفرین میکنه. بعد از اون به طور دائم غسل پاکی همیشه انجام بدهید میدونم همه شما انجام میدهید دیگه الان اکثرا عادت کردید هر حمام انجام می دهید، غسل جمعه بکنید غسل ایام خاص بکنید که به واسطه غسل اون موقعیت خاص را به خاطر بیاورید تا جایی که ممکنه دائم الوضو باشید دقت کنید تا جایی که ممکنه دائم الوضو باشید .
هجدهم دوری از لذائذ خیلی از چیزها حرام نیست ولی لذیذه میچسبه از لذایذ تا می تونید به قدر استطاعتون دوری کنید، حالا مثال میزنم شما کباب خیلی دوست دارید خیلی بهت می چسبه میگی اگر که همه هفته کباب بدهند باز هم می خورم ،نفست پروارمیشه اگر یک بار کباب خوردی این نفس را عادت بده به غذای ساده خوردن، به اندک خوردن، هم بهداشت جسمت رعایت میشه، هم بهداشت روانت ،من جمله بگویم من را ببخشید امروز از ابتدای صحبتهام تا شاید چند دقیقه قبل ، تمام مدت من بوی سیگار بسیار بد و پست و پر از جرم استشمام کردم این ناشی از خوراکهای ماست روزهایی که به خصوص می خواهید درس معرفت بگیرید گوشت نخورید از گوشت پرهیز کنید من هم این وسط اذیت میشم، آزار می بینم خودتون هم آزار میبیند چون اینجا اون بخش اجازه نمی ده شما جاری و روان باشید. از لذائذ دوری کنید اونهایی که خیلی نفستون میگه به به به به چه قدر عالی بود چه قدر خوب بود یک بار دادی بگو بسته خوردی اگه خوب بودی اگه اشتباه نکردی اگر خطا نکردی حالا این قدر که گذشت اینقدر مدت بهت میدهم اما اگر خطا کنی دیگه بهت نمی دهم.
نوزدهم و آخرین بخش امروزمون کتمان سر، پنهان کردن اسرار، این از شرایط بسیار مهم سلوکه، بزرگان طریقت تو این امر خیلی سفارش کردند، بخش اول مورد نظر در پوشاندن سر در این بخشه که اوراد و ذکرهایی که دارید به شما داده می شود پنهانش کنید به دیگران ندهید به هر سالکی براساس توانش ذکر می دهند شما تشخیص میدهید اون فرد مقابلت توان داره یا نه اگر تشخیص می دهی بده ولی ساده نیست تشخیصش ها آسون نیست ها، پس بنابراین اذکار و اوردای که به شما داده میشه پنهان بفرمائید چون من قبلا به شما جلسات قبل گفتم وقتی ذکری برداشته میشه بر اساس توان فرد نباشه چه اتفاقی می افته یک مدتی میگه یک چیزهای پر از نور در او جاری میشه و چون توانش را نداره نیمه قطع میکنه قبل از اینکه این نور همیشگی ودائمی بشه در وجودش ،ذکرش را قطع میکنه و اون خیر و اون برکت و اون نور از وجودش رخت بر میبنده و میره جاش را تاریکی میگیره خب حالا چطور دلتون میاد با دیگرون این کار را بکنید؟ واین بلا را سرشون بیارید ؟میاد میگه خانم فلانی به من بگو برای اینکه این مشکلت حل بشه این این و این را بگو صبح ها زود بگو، تو از کجا تشخیص دادی این می تونه انجام بده قادره نکنید. اگر به شما حالتی روی داد چیزی احساس کردید حالا تا مرز مکاشفه خیلی راه دارد ولی خوب مکاشفه ای روی داد شهوداتی داشتید اینها راهمه را پنهان کنید اگر خواستید بیان کنید باید شخص مورد نظر یا مقابل شما باید مثل شما باشه اگر مثل شما نباشه شما او را به هم میریزید داغون میکنید و اسباب به هم ریختنش شمائید شما مقصرید این قدرکتمان این مسائل مهمه که حتی گاها توصیه میکنند در حال ذکر که هستی ،در حال مکاشفه هستی بر تو وارد شدند قطع کن نذار بفهمند تو چی کارمیکردی، حتی گاهی اوقات بر اثر مراقبه هایی که می کنی و اذکار پرده هایی از مقابل چشمتون میره کنار از اسرار عالم غیب مطالبی عیان میشه اون وقت اگر بر غیر اهلش بازگو بشه اونها را به گمراهی می کشه امام جعفر صادق فرمودند فکر میکنم روایتی است از ابو بصیر اگر اشتباه نکنم که در محفل ایشون بودند فردی سوال کرد خدا را در روز قیامت به جسمیت می توان دید سوال بود حضرت فرمودند که نیاز نیست به روز قیامت در حال زنده و جسم مادی هم میشود دید همانگونه که امروز دیدید در اینجا دیدید فرد سوال کرد یابن رسول الله این صحبت شما را جای دیگری بازگو کنم فرمودند نه به غیر اهلش نگو چون گمراه می شوند الان میبینید برای شماهم ثقیله نه سخته ،پس هر چیزی را تعریف نکنید برای مردم، به این نکاتی که امروز عرض کردم توجه کافی خواهش میکنم داشته باشید و سعی کنیدکه حتما اطاعت کنید همانگونه که من اطلاعت میکنم من چیزی ندارم که شما اطاعت کنید شما اطاعت کنیداز اونکه همه ما ازش اطاعت میکنیم من فقط راوی قصه گوی شما هستم خدا کنه صدام خوب باشه کلمه ها را قشنگ انتخاب کنم و قصه ام را قشنگ تعریف کنم چیزی بیشتر از این نیست یا علی مدد..

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید