منو

پنج شنبه, 27 ارديبهشت 1403 - Thu 05 16 2024

A+ A A-

جلسه هفتاد و دوم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم استغفرالله ربی و اتوب الیه

سخن امروز با آیه 35 سوره نور آغاز میکنیم :

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فىِ زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنهََّا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكاَدُ زَيْتهَُا يُضىِ‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلىَ‏ نُورٍ يهَْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيم‏

خدا نور آسمانها و زمین است (امروز یک جور دیگه آیه 35 سوره نور نگاه کنیم ) مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه ای است آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت با برکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته میشود. (تک تک کلماتش را باید دقت کنید) روغنش گرچه به آن آتش نرسد نزدیک است روشنی دهد روشنی بر روی روشنی است خدا هر که را بخواهد به نور خویش هدایت میکند و این مثلها را خدا برای مردم می زند خدا به هر چیزی داناست.

امروز قصد ندارم پیرامون این آیه صحبت کنم اگر عمر باقی باشه و فرصتی دیگری در اختیار باشه ان شا الله، در آینده وجهی از وجوهات بسیار این آیه را به صحبت خواهیم نشست آنچه را که حس میکنم آنچه را که میفهمم اگر فرصات باقی بود خواهیم گفت.

اگر همین یک آیه را اونطور که باید بفهمیم و درک کنیم دیگر نیازی به کلاس معرفت نیست دیگر نیازی به اینکه بنشینیم و گفتگو کنیم نیست به این اشاره این بنده حقیر توجه کنید یک نکته ای را امروز عرض کردم که مثل شاه کلید است هر قفل بسته ای را باز میکنه فوری با خودت نگو تو که هر جلسه یک چیزی میگی، میگی این یک شاه کلیده، هر جلسه بر اساس وسع من و شما یک شاه کلید می دهند شاید جلسه بعد شاه کلید بزرگتری باشه من نمی دونم.

القصه

دیدیم آسمانها و زمین نور خداوندی است خوب دقت کنید نگفته خداوند آسمانها و زمین از نور خداوند روشن میشه خوب توجه بفرمائید. آسمانها و زمین نور خداوندی است برای فهمش باید به این دریای محیط ، دریایی که بر همه چیز هستی محیطه، به این نور نامحدود باید رسید. این نرو را باید دید از این نور به عالم باید نگاه کرد. میگه مگه میشه؟ آخه تو هم صاحب اون نوری چرا نشه!

وقتی از این نور به جهان هستی نگاه کردی از شرک خلاصی پیدا میکنی همه گفتگوهای حلول و اتحاد و انکار و تکذیب وشک و اعتراض از میان برداشته میشه دیگه وجود نداره دیگه جایی نداره وقتی این ها جایی نداشته باشه چه اتفاقی می افته؟اون وقت با خلق عالم به صلح می نشینید. با خلق عالم به صلح می نشینید. تمام دعوا ها تمام جنگ ها تمام اعتراضها برای دوئیته. وقتی برخاست با خلق عالم به صلح مینشینی. وقتی به این نور برسی این نور را ببینی به یقین دریابی، وقتی ببینی قوام عالم و همه موجودات به این نوره، هیچ ذره ای از موجودا ت نیست که خدا به ذات با او نباشه، هیچ ذره ای از موجودات نیست که خدا به ذات با او نباشه، بر او محیط نباشه، از او آگاه نباشه، از او خبر نداشته باشه. همه موجودات عالم در جنب عظمت او مثل قطره ای در مقابل دریایی که بلکه از قطره هم ریزتره. چون موجودات متناهی هستند ذات پروردگار متناهی است .متناهی را با نا متناهی چه نسبتی. افراد موجودات جمله به یکباره مظاهر صفات حضرت حقند و صفات حضرت حق در جمله موجودات ظاهر است. خوب توجه کنید. جمله صفات حضرت حق از این جمله موجودات ظاهر است .پس هر کسی روی به هر چیزی آورد روی به پروردگار آورده. پس هر کسی روی به هر چیزی آورد روی به پروردگار آورده اگرچه خودش نمی دونه خودش خبر نداره. هرکه هر چیزی را میپرسته در اصل او را میپرسته فقط او را میپرسته اگر چه خودش نمی دونه .

بزرگی می فرمود من به این نور رسیدم این نور را دیدم نوری بود نامحدود نا متناهی دریایی بود بیکران بی پایان فوق و تحت و یمین و یسار و پیش و پس نداشت. در آن نور حیران بماندم خواب و خوراک نداشتم خوب توجه میکند به حرفم قصه نمی گویم ،گفت خواب و خوراک نداشتم آرام و قرار نداشتم هیچ کاری را دیگه نمی تونستم انجام بدهم به عزیزی که از خودم بزرگتر بود روی بردم حکایت دل را با او گفتم که من چنین شدم چه بکنم ؟ دید ظرفیت ندارم به من گفت برو از خرمن محصول یک کس دیگری بدون اجازه مشتی گندم بردار گفت چنین کردم دیگر نور ندیدم.

حالا می دونید چرا نور نمی بینیم؟ چون ما بی اجازه از خرمن خیلی ها مشتی گندم برداشتیم گاهی اوقات مالشون را برداشتیم گاهی اوقات حریمشون را برداشتیم امروز نور نمی بینیم خب نمباید هم ببینم. هفت آسمان و زمین را باید تو نور برویدکه ببینید باید از این ها خلاص بشیم همه مون.

میگفت از اون عزیز پرسیدم که -ابراز وجود میکنه اینطوری داره مثلا ابراز دانستن میکنه- بهش گفتم ای بزرگوار من فکر میکنم این نور را با این چشمها نمی شه دید با چشم سِر باید دید چون نور محسوس نیست نور قابل حس نیست. میگه اون گفت ای عزیز این نور را هم به چشم سَر میشه دید هم به چشم سِر میشه دید. گفتم ای عزیز هر که به این دریای نور رسیده باشه توش غرق میشه و مِن بعد دیگه خودش را نمی بینه. همه این دریای نور را ببینند.اون عزیز گفت دقت کن مشاهده دایم نیست معاینه دایم هست. مشاهده دایم نیست معاینه دایم هست. می دانید یعنی چی؟ وقتی به اون نور رسیدید دایم اون نور را مشاهده نمی کنید چون نمی تونید. اما تمامی لحظات اون نور را اون وجود را حس میکنید برای تو قابل حس است. پرسیدم که آیا مشاهده دیگر است و معاینه دیگر؟ او گفت مشاهده دایم نباشد معایتنه دایم باشد.

آیه 35 سوره نور را تلاوت کردم آیه 36 را هم بعدا خودتون بروید بخوانید خداوند م یفرماید تو این سوره آسمانها و زمین نور خداونده بعد خداوند باز تو آیه 36 میگه این نور تو خونه هایی جاری است که دایم در ذکره دایم به یاد خداست یعنی یک وقت مشاهده میکنه اما دایم در حال چیه؟ معاینه است. این جمله خیلی بزرگه اگر ساعتها و روزها بهش فکر کنیم باز هم کمه اگر کسی به این معاینه دایم برسه به آزادی رسیده برگه آزادیش را دیگه دریافت کرده دیگه مرزی براش وجود نداره بدنش هم دیگه نمی تونه مرز باشه هفت قالبش نمی تونه مرزش باشه هیچ کدومش. البته بدانید رسیدن به این نور نامحدود و نامتناهی دیدن این بحر بی کران و بی پایان کاری بس مشگله ریاضتها باید کشید مجاهد ها باید نمود و از همه جالبتر از همه جالبتر در ریاضتها و مجاهده ها باید ثابت قدم و دائمی بود. بیائید نشان بدهم به شما مریدان بسیاری را که چهل روز گوشت نخوردند هیچ عمل حیوانی انجام نداند از غرایض پیروی نکردند چه سجده های طولانی چه رکوع های طولانی و چه ها و چه ها داشتند، و الان سر از نا کجا آباد در آوردند چون همه را به طمع انجام دادند چهل روز که تمام شد خوردند تا این جا. کی به شما گفت چهل روز گوشت نخور؟ کی به شما گفت ؟پیغمبر خدا دستور داد؟ کدام از امام های ما دستور اکید داد که مومن نباید بخوره؟ که تو نخوردی .که بعد از چهل روز به جای مقادری تا این جات خوردی. رسیدن به این نور ریاضت می خواهد مجاهده می خواهد و مهمتر از اینها ثبات قدم در ریاضت کشیدن می خواهد. نه اینکه مدتی را درسختی بگذرونی بعد هم یک مدتی به خودت مرخصی بدهی. نمی تونی ریاضت بکشی بعد به خودت آسون بگیری.رسیدن به این نور مرافبت دایمی میخواهد همیشه در مراقبت باشی. وسواس نگفتم ها ! تو را خدا حواسها جمع، عوضی برداشت نکنید. مراقبت نه وسواس.

خوبان درگاه حق، عزیزان درگاه حق، اگر همت کاری را دارید و می خواهید کاری بکنید، اول ترک ماسوی کنید، بت ها را بشکنید، این بت ها درونی را بشکنید. یک بتکده ای درون ماست بتکده های زمان جاهلیت عرب هم به پاش نمی رسه چون اون بتها را می تونستند بشکنند خرد کنند دیگه نباشه. این بتها را نمی دونم کی میخواهد بشکنه بت ها را بشکنید.یک جهت و یک قبله بشوید صد تا جهت و صد تا قبله نداشته باشید جمع شوید، فارغ شوید، آزاد شوید. اون وقت تو هم صحبیت دانایی یک دانا پیدا بکنید در هم صحبتی او سالهایی به ریاضت و مجاهده بگذرانید. تازه در اولین قدم بدنتون را آبگینه صاف و پاک کنید. قدم اول روی بدنه، آبگینه بدن صاف پاک شفاف و عکس پذیر بشه این اولین مقام .

آبگینه بدن را صاف و پاک نمودن ابتدا از خوراک آغاز میشه. پول خوراک از راه حلال به دست بیاد. پول حلال صرف خریدن مال حلال خوراک حلال بشه اونچه را که خداوند فرموده بخورید و استفاده کنید از خوردن مواد مضر ولی خوشایند خودداتری کنید. به اندازه بخورید تحمیلی به اعضا و جوارحتون وارد نکنید. میگه چی کار میکنی؟ میگه یک شبه دور هم هستیم فردا سه چهار وعده پشت هم چیزی نخور جبرانش بشه. تو همون یک وعده کشتی، کشتی چه خبره؟ رحم کن. از پوشاک پوشاننده ها شوینده ها حلالش را استفاده کنید. حلاش را بهره ببرید خودتون را با چیز حلال بشورید. اون هم به اندازه نیازتون و شان اجتماعی تون.

از فردا نروید کرباس بپوشید ها! بگوئید خودش گفت کم بپوش، شان اجتماعی تون بپوشید ولی به اندازه.

تمام اعضا را از وادار کردن به انجام کارهای غیر حلال خود داری کنید خوب توجه کنید این جا رندی کردم من نگفتم حرام ها، حرام که واجبه نکن. کی گفت حرام را انجام بده؟ اصلا بحث حروم دیگه کتابش بسته شده گذاشتیم کنار. اصلا الان تو مراممون نیست هیچی. ما بحثمون رو حلاله، ماگفتیم از وادار کردن به انجام کارهای غیر حلال را خوداری کنید . ما خیلی از کار ها هست که حرام نیست ولی ضروت هم نداره ما انجام بدهیم در جایی در کتاب دینی ما ننوشته حرامه، ولی ضرورتی هم نداره انجام بدهیم از اونها هم باید خود داری کنیم. این بدن را در سختی بسیار و بی حد یا بلعکس در راحتی و آسایش زیاد از حد قرار ندهیم.

ما که بچه بودیم از بزرگترها مون می شنیدیم که میگفتند رختخواب برای بچه ها و نوجوانها خیلی راحت قرار ندهید.جای محکم بخوابند الان ما میرویم نرمترین تشک ها لطیفترین ملافه ها بهترین تختها براشون میخریم بخرید مبارکتون باشه، جوان شماست ،بهشون رسیدگی کنید ولی یادتون باشه چیزهای دیگر هم نیاز دارند. اینجا را یک ذره کوتاه بیائید جاهای دیگر را توجه کنید .

القصه ما اندکی گفتیم حدیث طویل این قصه را خود خوانید ما سر این رشته طویل را به شما دادیم بقیه را خود دانید این اول راهه برای اینکه برسید به بدنی که آبگینه ای صاف و صیقلی باشه. به این مقام که رسیدید بعد از اون با مجاهده بسیار به دل منور می رسید. دل نور دیده دلی که پذیرای نور الله است نور خدا. وقتی نورالله پدید آمد سالک به یقین خواهد دانست و خواهد دید که خدا با همه هست ، خدا با همه است. سالک به یقین خواهد دید که خدا با همه هست هیچ ذره ای از موجودات نیست که خدا به ذات با اونها نباشه، به اونها محیط نباشه ، از آنها آگاه نباشه ، هر کس به اینجا رسید او خود به زبان حال خواهد گفت که چه بکن. دیگه نیازی به پرسیدن از کسی نخواهد بود. و اما هر که از این نور خبر داد از وجه نور خبر داد هیچ کس ازذات نور خبری نمی تواند بدهد به این نکته توجه کنید. از هستی مطلق که ساده و بی نقشه چطور میشه خبر داد؟ ماهمیشه از چیزهایی خبر می دهیم که نقش دارند ، مقیدند ما از هستی های قیدو بند پذیر میتوانیم حرف بزنیم و چگونگیشون را بیان کنیم این هستی قید و بند پذیره ،می توانیم راجع بهش حرف بزنیم. ذات پروردگار هستی بدون نقشه ازش صحبتی نمی تونیم بکنیم .

فرعون از موسی سوال کرد فرعون خیلی دانا بود به همین دلیل هم لعن شده در طول تاریخ بشریت به همه چیز واقف بود. فرعون از موسی سوال کرد خدای تو چیست موسی می دانست که او داره از ذات خدا میپرسه و موسی می دانست که ازذات خدا هم نمی شه صحبت کرد پس از وجه پروردگار سخن گفت. فرعون با جماعتی که حاضر بود- چون فرعون آگاه بود دانشش بسیار بود آگاهیش بسیار بود نفسش هم بالا بود اشکالش اینجا بود- به جماعت حاضر گفت این پیغمبر شما دیوانه است من از ذات خداش می پرسم از وجه خداش تعریف میکنه. فرعون عمدا این کار را میکرد می خواست موسی را پیش قومش خجل و شرمنده کنه، به قومش نشون بده که این چیزی نمی دونه آگاهی نداره چون خود فرعون خوب می دانست ذات پروردگار را نمی توان تعریف کرد. فرعون خدا را میشناخت موسی را هم میشناخت می دانست که او هم پیامبر خداست. موسی را انکار نمیکرد بلکه به موسی میگفت من از تو برترم چون تو علم داری، قدرت نداری. اما من هم علم دارم و هم قدرت. پس من از تو برترم و چون از تو برترم قدرت تربیت خلق را بهتر از تو دارم پس من میتونم پیغمبر خدا باشم و در نهایت خود خدا باشم و تو نمی تونی.

انسانهایی که دعوی بزرگی و خدایی میکنند این از اون نیست که خدا را نمی شناسند اگر گمراه باشند و خدا را نشناسند که لعن نمی شوند مجازات نمی شوند. چون خدا خودش تکلیف کرده اول انسانها را آگاه کنه هدایت کنه و پس از شناختن اگر تمرد کردند اونها را تنبیه کنه. فرعون و فرعونها خدا را میشناختند اما نفسشون اونهارا آراسته کرد تا دعوی بزرگی کنند نه اینکه بزرگ را نشناسند. مراقب نفستون باشید چون با ما هم همین کار را میکنه ماهم میتونیم یک فرعون باشیم نمی تونیم و هرچه بیشتر بفهمیم هر چی تو کلاسهای معرفت بیشتر بیائیم بیشتر بدانیم بیشتر احساس بزرگی میکنیم پس مراقب نفستون باشید. بگذریم.

پند هفته را عرض کنم خدمتتون و مرخص بشم. بزرگ و کوچک را عزیز بدارید این بزرگ و کوچک چه از لحاظ سنی، چه از لحاظ مالی، چه از لحاظ اجتماعی، مقام و خیلی چیزهای دیگه. علم ،دانش ،معرفت. بزرگ و کوچک را احترام بگذاریدعزیز بدارید. تا بزرگ و کوچک هم شما را عزیز بدارند. مگه دوست ندارید شما را دیگران عزیز بدارند خوب چطوری میشه عزیز بود ؟ به زور که نمی شه. تو باید عزیز بدانی تا تو را عزیز بدانند. پس تو هم عزیز بدان. با دوست و دشمن متواضع باش .چرا؟ با دوست که متواضع بودی دوستت دوستیش با تو محکمتر میشه دشمن را که با هاش متواضع بودی لا اقل دشمن تر نمیشه چه بسا دوستت شد پذیرفته شد.

تو میون عامه مردم یک عادتی وجود داره خوب دقت کن چون ما هم همین کار ها را میکنم وقتی با یکی خودمونی میشویم یعنی اصطلاحا خیلی با هاش دوست میشویم خیلی باهاش صمیمی می شویم آداب و تواضع و احتراممون کم میشه بابا از خودمونه تو بشقاب گلی هم اگر چیز داریم می ذاریم جلوش .چطور شد اون موقع که خودمونی نبود تو بشقاب کریستاله میذاشتی حالا چطور شد تو بشقاب گلیه گذاشتی. این عادت زشیتیه این عادت بدیه دوستها را بالاخره به دشمنی تبدیل میکنه اما تو میان خاصان روزگار خوبان روزگار درست بلعکسه هر چی دوستی ها بیشتر میشه احترامات بیشتر میشه هر چی به هم نزدیکتر میشوند محبتشون بیشتر میشه احترام گذاشتن و آداب به جا آوردنشون نسبت به هم بیشتر میشه.

یک چیز دیگر هم بگویم تحمل همه را کردن تواضع با همه داشتن. ببینید جدا نمی کنم ها تحمل همه، مومن و کافر و خوش اخلاق و بد اخلاق فهمیده و نفهمیده من جدا نکردم ها در هم ریختیم.

تحمل همه را کردن تواضع با همه داشتن، عزت همه را گرفتن، شفقت و مهربانی با همه داشتن ، اخلاق انبیا و اولیاست. بر اخلاق انبیا و اولیا زندگی کنیم .

آخه قراره دیگه مجاهده کنیم نه؟ قرار شد ریاضت بشکیم مجاهده کنیم. ریاضتمون شروع شده دیگه ریاضتمون دیگه شروع شده.

ای عزیزان اگر خدا را با شما معامله ای هست این معامله از احوالات دلهاست بیرون دلها کسی نباید خبردار بشه. ترقی و عروج به اندرون انسانها تعلق داره امتیاز انسانها به هم به اندونشونه نه به بیرونشون .حواسها جمعه، دانستند من امروز چه پیغامی دادم؟ دقت کردید من امروز چه پیغامی به شما دادم؟ پیغام امروزتون بود. هر که خودش را انگشت نمای خلق کرد خودش را به بزرگی و زهد دایم معرفی کرد به استادی خودش را معروف کرد به یقین بدان که از خدا بویی نبرده. انبیا را ضرورته که مردم بشناسند علما را ضرورته که مردم بشناسند اما عارفان به حق پنهانند اونها را دیگه ضرورتی نیست مردم بشناسند. کارشون اینه که به تشنه میرسند ،آبش میدهند. از زیر حجابشون نظاره میکنند، نیاز مردم را میشناسند. و نیاز مردم را برطرف میکنند. پس از این طایفه عرفا،حواسهاتون را جمع کنید اونهایی که پی شهرت و مقام رفتند به یقین نه ولی هستند نه عارف .هیچ کدومش. بلکه اونها مال دوستند جاه دوستند به این طریق دنیا را حاصل میکنند نه ظاهرشون مثل اهل دنیاست چرا که اهل دنیا به ضرورت دنیا، دنیا را حاصل میکنند نه باطنشون مثل اولیات. این دسته منافقند دو روهستند بدترین آدمها منافق ترینشونه مواظب خودتون باشد ان شا الله که حواسها جمع به عرایض این بنده کمترین حضرت حق.

تا روز دیگه دیداری دیگه و گفتگوی دیگری که انشالله خدا نصیب ما بکنه همه شما را به درگاه حق می سپارم یا علی مدد برای شادی و فرج مولا امام زمان اجماعا صلوات .

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید