منو

چهارشنبه, 19 ارديبهشت 1403 - Wed 05 08 2024

A+ A A-

جلسه هفتاد و ششم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم استغفر الله ربي و اتوب اليه

جلسه معرفت سه ‌‌شنبه بيست و پنجم خرداد ماه سال هشتاد و نه را آغاز مي كنيم .

كس را به حقيقت ازل راه نشد وز سِر فلك هيچ كس آگاه نشد

زين راز نهفته هر كسي چيزي گفت معلوم نيست و سر كوتاه نشد

غرض از بيان اين دو بيتي اين بود كه هر چه كه مي گوئيم ذره ناچيزي است از آنچه كه در عالم هستي وجود دارد. سخن ما سخني نيست كه محيط باشد بر تمامي اسرار هستي، بنابراين هميشه و هر لحظه و هر روزي امكان اينكه از گوشه اي سري بر شما آشكار بشود وراي آنچه كه گفته شد وجود دارد .

 

دانستيم كه لوح محفوظ عالم صغير نطفه است،از جهت اينكه هر چيزي كه در آدمي پديد مي آيد همه در نطفه او نوشته شده است، مثل سعادت،شقاوت،بخل،سخاوت،امانت،زيركي و و و الي آخر، همه اينها با نطفه آدمي همراه است، آدمي دفع كامل آنها را نمي تواند بكند و آدم در آنها مجبور است،پس هر كه هر چيزي آورده از شكم مادر آورده است، مادرها خيلي حواسشان را جمع كنند، چون خيلي مسئولند، خيلي مسئولند، پدرها هم مسئوليتشون كم نيست چون تمام توجهاتشون از قبل از بارداري همسرشون در طول بارداري و پس از اون در تربيت فرزندشون موثر خواهد بود. علي رغم همه چيزهايي كه ما عرض مي كنيم پس هر كي هر چي آورده است از شكم مادر آورده است، همه آنها در نطفه آدم نوشته شده بود. باز مي دانيم آنچه كه در عالم سفلي پديد مي آيد همه در عالم علوي نوشته شده بود اما در عالم علوي به طريق عموم نوشته شده بود و در نطفه به طريق خصوص نوشته شده است پس آن را كه عموم است ميشود دفع كرد آن را كه خصوص است نمي توان دفع كرد، اينها يك سري پارامترهاي دقيق است كه من تا امروز نديدم غير از اين بشود بعد از اين را نمي دانم به قول حاج آقا تا اين جاش كه ما بوديم تو رساله ما اينجوري نوشته شده از صد و پنجاه سال پيش، حالا صد و پنجاه سال بعد چي مينويسند من نمي دونم .

حالا بايد بگوئيم اوني كه در عالم سفلي سعادت همراهش است از جهت اين نيست كه او را دوست ميداشتند و اونكه سختي و شقاوت همراهش است از جهت اين نيست كه او را دشمن مي داشتند، دوست نمي داشتند، همه اين ها از جهت اين است كه انجم و افلاك كارشون اين است كه هميشه سعادت و شقاوت و زيركي و حماقت و بخل و سخاوت و غيره را در عالم مي پاشند بر وجه عموم، در عالم سفلي مي پاشند به طور عموم، اما بر وجه خصوص روي يك فرد خاص حركت نمي كنند، تا نصيب هر كسي چه چيزي باشد. انجم و افلاك در اين عالم اثرها دارند،حركتشون اثرها دارد، يكي از اون اثرها اين است كه در زمان خاصيتها پديد مي آيد، زماني هست كه ميگويند سفر خوب است، تو اون زمان هر كسي سفر برود سفرش خوب خواهد بود، زمانهايي هست كه ميگويند تو اون حالت سفر كردن بد است تو اون زمانها هركسي سفر كند سفرش خيلي راحت نخواهد بود زماني هست كه تو اون زمان نطفه بسته شود نطفه سعيد است و زماني هست كه نطفه هر كسي در رحم بيفتد شقي است؛ خلاصه مانند اين در هر زمان خاصيتي است. يادتونه مدتي قبل گفتم دو سه روز آخر ماه هاي قمري و دو سه روز اول ماه هاي قمري جديد اين فاصله را مراقب باشيد،حالا از اين به بعد توجه كنيد ببينيد بيشترين دعواهاتون در خونه تون تو اين روزها اتفاق مي افته كه گاهي اوقات هم بي حرمتي مي كنيد اون وقت كار بالا ميگيره نمي تونيد راست و ريست كنيد تا آخر ماه طول ميكشه اما معمولا تو اين چهار پنج روزه است بهش ميگويند اصطلاحا قمر در عقرب، من نمي دانم يعني چه، اين بر ميگردد به حركت فلكها،حركت ماه .

حالا ميپرسيد اگر چنين است كه اين احوالات با نطفه آدم همراه است پس چرا براي بعضي از مردم تغيير ميكند مثلا بعضي در اول عمرشان صاحب جاه و مال و پول و مقامند اما در آخر عمر همه را از دست دادند، هيچ چيز نيست؛ ميگوئيم اين تغيير احوال اثر خاصيت ازمنه اربعه است، ازمنه اربعه يعني زمانهاي چهارگانه، مخصوصا اين اسمها را بكار مي برم، ميتوانم بگويم زمانهاي چهارگانه، ميخواهم اگر جايي در كتابي برخورد كرديد براتون غريب نباشه .

گفتيم به سبب گردش افلاك، انجم و اتصالشون تو هر زماني يك خاصيتي پديد مي آيد و هر زماني شايسته كاري ميگردد، حالا الان است كه زوجهاي جوان وقتي ميخواهند ازدواج كنند نگاه ميكنند ببينند سالنهاشون كي وقت ميدهد، قديم كه اين جوري نبود كه حتما فلان سالن را مي خواهم فلان سالن كي وقت مي دهد نصفه شب هم بود عروسي را همون موقع مي گيريم، نه پدرها و مادرها مي پرسيدند ساعت را نگاه كنيد چه ساعتي سعد است تو هر ساعتي عقد را جاري نمي كردند و تعين اين ساعت ها بر اساس گردش افلاك است، بي دليل نبوده اين ها همه زنده هستند،هر فلكي زنده است، هر فلكي صاحب عقلي است ما حالا خودمون را زيادي صاحب عقل ميدانيم اينها موجوداتي زنده اند .

چهار زمان موثر داريم، زماني كه نطفه در رحم قرار ميگرد، زماني كه صورت فرزند پيدا ميشود، پدر مادرهاي جوان خيلي به اين نكات توجه كنند، و زماني كه حيات به فرزند پيوند ميخورد، يادتون هست چه قدر بحث كرديم كه تا بچه چهار ماه و ده روزش نشده روح نيامده است كه مي گفتند ميشود سقطش كرد كه گفتم آقا جان اون روح انساني است هنوز پيوند نخورده ولي روح نباتي و روح حيوانيش را كسب كرده است، بعد مراحلش را گفتم تو جلسات، زماني كه حيات به فرزند پيوند ميخورد و زماني كه فرزند از شكم خارج ميشود، چهار زمان بسيار بسيار موثر در اون چيزي كه بر نطفه قرار ميگيرد. مثلا اگر هر چهار زمان دليل باشند بر علم و حكمت يعني وقتي باشد كه تو هر چهار زمان دارند علم و حكمت پخش ميكنند اون فرزند وقتي به دنيا ميآيد سعي و كوشش بسيار ميكند براي تحصيل علوم و با وجود سعي و كوشش بسيار اتفاقات خوب هم برايش روي ميدهد، درعلوم يگانه ميشود شايد در علم و حكمت پيشوا هم بشود، صاحب يك ملت، صاحب يك مذهب يك روش بشود و الي آخر حالا از اين دست بخوان و برو براي بقيه موراد من ديگه نگويم اگر برعكس اين ،يعني در هر چهار زمان دليل باشد بر نحوثت و بي چيزي اون فرزند، خدا به دادش برسد،حديث مفصلي است .

حالا شب نرويد به همسرتان بگوئيد من مي دونستم تو از اول وضعت بده، ببين هر چي مي دوي به جايي نمي رسي اين چهار تا زمانت افتاد به نحوثت، محض رضاي خدا نياوريد آدمها را سر من بريزيد اينطور ساده هم نيست شما قضاوت ميكنيد .

روزي ميدود او هم ميدود، صبح دارد بخورد شب ندارد بخورد، اما خيلي هم نادر است اين حالت شايد در هر زماني يا در هر سرزمين يك نفر اين گونه باشد كه هر چهار زمانش بر يك چيز قرار بگيرد، معمولا مختلف است ،تو اكثر اوقات اين چهار زمان مختلف است احوال فرزند مختلف است در نتيجه از اول عمر تا آخر عمر افتان و خيزان فراون دارد، اين را بهش مي گويند لوح محفوظ عالم صغير،پس تا اينجا گفتيم نطفه آدمي لوح محفوظ آدمي و عالم صغير است از جهت اينكه هر چيز كه در آدمي پديد مي آيد تماما در نطفه آدم نوشته بودند، هر چيز كه در نطفه آدم نوشته شده است آدمي در آن مجبور است و فراري ندارد.سوالاتي كه هفته قبل مطرح كرديم و پاسخ داديم اينجا دوباره مطرح ميشود بلافاصله در ذهنها ميدود، اگر اين جور است پس سعي و كوشش انسان به چه كار ميآيد؟ يعني آدمي در رنج و معصيت در سعادت و شقاوت در همه اينها مجبور است پس ديگر تلاشش به درد نمي خورد، پرهيزش، احتياطش در مسائل به درد نمي خورد، دعوت انبيا و تربيت اوليا جايگاهي ندارد. هفته پيش راجع به اينها گفتيم پاسخ داديم مي گوئيم هر چيز كه در نطفه آدمي به صورت كلي نوشته شده ما در آن مختاريم هر چيزي كه بصورت جزئي نوشته شده است ما در آن مجبوريم در نطفه آدمي جسم و روح و استعداد و افعال نوشته شده است، آدم در بودن جسم و روح مجبور است، هيچكس از اون اجازه نگرفته است،در داشتن استعداد هم مجبور است ديديد بچه ها بعضيهاشون مداد مي دهيد دستشون با دست راست مي نويسند به بعضي مداد ميدهيد به دستش با دست چپ مي نويسند، سواد ندارند، علم ندارند ولي اين در وجودش است كه با دست چپ مي نويسد، به اين حالت مجبور است، حالا شما مي گوئيد ما مي توانيم اين را مجبورش كنيم با دست راست بنويسد مي بينيد كساني كه وادار كردند بعدا در زمينه هاي استعدادي و مسائل روحيشون دچار مشكلند. اما انسان در انجام افعالش مختار است، جسم و روح و استعداد مجبور است اما در افعال مختار است، چون جسم و روح و استعداد به طور جزيي در لوح محفوظ عالم صغير ،يعني نطفه آدمي نوشته شده است، ولي افعال را در اين لوح بصورت كلي نوشتند،كميت و كيفيت جسم و روح و استعداد در لوح يعني در نطفه آدم نوشته شده است. جسم و روح و استعداد آدمي مقدر است اما كميت و كيفيت افعال در نطفه نوشته نشده براي همين افعال آدمي مقيد نيست يا مقدر نيست، آدمي در افعال خودش اگر قرار بود مجبور باشد ديگر فاعل به خير مستحق ستايش نبود، فاعل به شر هم مستوجب سرزنش نبود، پس انسان در افعالش مخير است، در اونها اختيار دارد، غرض اين بود كه به يقين برسيم كه آدمي در استعدادش مجبور است، در افعالش مختار است . شكي نيست در اين هيچ شكي نيست بچه اي به دنيا ميآيد از نوازندگي خوشش ميآيد هر وسيله اي را جلوش بگذاريد مينوازد و اين اصلا و ابدا به تعليمش ربطي ندارد خب تعليمش بدهيد خيلي فراتر ميرود، زيبا مي خواند يا در فراگرفتن يك علم به خصوص بسيار بسيار تواناست .

پس وقتي آدم در قول و فعل خودش مختار شد دعوت انبيا و تربيت اوليا هم جايگاه خودش را پيدا ميكند، سعي و كوشش آدم هم جايگاه خودش را پيدا ميكند، پس قول و فعل آدمي مقدر است اما قول و فعل مطلق، نه قول و فعلي بر خلاف استعداد، رزق مقدر است، اجل مقدر است، اما رزق و اجل مطلق نه رزق مقيد، اجل مقيد اگر رزق و اجل مقيد نبودند تقدير رزق و اجل نكرده بودند رزق و اجل در عالم موجود نبودند و همين رويه بدونيد فعل، خُلق، طاعت،معصيت و غيره همه اينها وجود دارند، تعيين شدند اما بصورت كلي يا بصورت عموم، اما مطلب دوم؛ سوال ميشود چون در نطفه آدمي نوشته شده است كه اين فرزند سعيد است يا شقي، عالم است يا جاهل، يا مانند اينها، پس ميبايستي كه اينها براي او حاصل باشند،يعني هر چيز كه در نطفه او نوشته شده است بي سعي و كوشش براي او حاصل باشد در حاليكه اينگونه نيست و ما مي بينيم كه موقوف به سعي و كوشش اوست،پس چه فرقي است بين كسي كه در نطفه اش نوشته شده و كسي كه در نطفه اش نوشته نشده است، چه فرقي بين اينهاست، پاسخ ميدهيم كه درنطفه اي كه نوشته شده شخص يا فرزند علم مي آموزد نوشته علم مي آموزد، اما ننوشته چه علمي مي آموزد، ننوشته است چه قدر مي آموزد، چگونه مي آموزد، براش نوشته شده است مال، اما ننوشته چه قدر مال مي اندوزد، مال را چگونه بدست ميآورد، تو همه مسائل اين چنين بدانيد تو نطفه آدمي استعداد تحصيل علم و حكمت، استعداد تحصيل مال و جاه نوشته شده اما چون اين استعداد تو نطفه فرزند نوشته شده علم و حكمت نصيب فرزند ميشود ولي موقوف به سعي و كوشش آن فرزند،اما يك تفاووت جزئي بين آنها وجود دارد، بين آن كسي كه در نطفه اش نوشته شده و كسي كه نوشته نشده است، كسي كه نوشته شده است اگر شروع كند به سعي وكوشش زودتر به مقصود ميرسد، زودتر دست پيدا ميكند و اوني كه نوشته نشده است خيلي سخت و گاهي اوقات تو اون زمينه به هيچ نتيجه اي نمي رسد،چرا چون در حالت اول كسي كه با تلاش كمتر به نتيجه ميرسد چون نصيبش را به دست مي آورد چون خدا آفريده او را براي آن كار، دنبال نصيب خودش ميرود يعني چيزي را ميطلبد كه خدا آن را براي او آفريده است، اما بقيه كه در نطفه شون نوشته نشده است تحصيل و علم و حكمت برايشان دشوار است يا حتي بي فايده براي اينكه آنها چيزي را مي طلبند كه اينها براي آن آفريده نشدند. گاه بر مي خورم به پدر و مادرهايي كه اصرار وحشتناك دارند كه بچه هاشون دانشگاه بروند اصلا نمي فهمند كه اين فرزند اصلا نمي تواند دانشگاه برود اگر بهش بگويم اين اصلا نمي تواند دانشگاه برود ميگويد چرا، استعدادش كمه؟، من كم خرجش ميكنم؟، شما چرا درك نمي كنيد، اون روزي كه نطفه اون بسته شده بود توش ننوشته بودند براش دانشگاه ،گفتند تلاش بكنه نگفتند بُكُشش دانشگاه بره كه، اما براي اين مقرر كرده بودند در سمت آهنگري آهنگر درجه يكي بشود خب چه اشكالي دارد بگذار آهنگر درجه يكي بشود، سرمايه در اختيارش ميگذارند تاجر خوبي ميشود خب چه اشكالي دارد؟ چرا پافشاري ميكنيد در چيزهايي كه شما براي اونها مقرر نشديد؟ به همين دليل است كه خدا ميگويد خودت را بشناس، يك بخش از خودشناسي شما همين است كه درك كنيد شما براي چه آفريده شديد، جهت چه كاري آفريده شديد، تا اصرار بيجا در هيچ امري نكنيد، پس به يقين معلوم شد كه آدمي به استعداد و سعي و كوشش به مقصود ميرسد در استعداد هم مجبور است، اما در سعي و كوشش مختار است، پس اينكه ميگويند همه اش جبر است مردود است، يكي ميگويد همه اش اختيار است او هم خطا كرده است ولي كسي كه ميگويد بخشي جبر است و بخشي اختيار او به حق ميگويد، آدمي دو چيز دارد كه آن دو چيز او را به مقصود و مرادش ميرساند اول عقل است دوم عمل است، آدمي در بودن عقل مجبور است در انجام عمل مختار است، پس جبر و اختيار دو بال آدميزادند توجه ميكنيد چه ميگويم همه اينها را گفتم به اينجا برسم كه جبر و اختيار دو بال آدميزاد هستند، اسم ديگر جبر و اختيار را مي گذاريم عقل و عمل ،عقل جبر است ، در داشتن عقل مجبوريد و عمل كردن اختيار شما است، اگر اين دو بال نباشد يا يكي از آنها نباشد انسان به مقصود نميرسد .

عقل دو قسم است يكي عقل غريزي است كه نام ديگر عقل غريزي استعداد است، يكي عقل مستفاد است يعني عقل استفاده شده يا قابل استفاده و اين كمال عقل است،همون نمود ظاهري است همان كه ما بهش نام عقل ميدهيم، عمل هم دو قسمت است يكي عمل قلب است يكي عمل غالب، قلب منظور اين تكه گوشت نيست كه پمپاژ ميكند، عمل قلب يعني عملي كه باعث دگرگوني ميشود و عمل غالب عملي كه محيط است بر اعمال ديگر، حالا ميگوئيم استعداد هرچيزي مناسب حال اون چيز است، مثلا استعداد تحصيل علم و حكمت به قوه ادراك و قوه حافظه بستگي دارد هر چيزي كه بشنود ياد مي گيرد و هر چيزي را ياد گرفت و درك كرد حفظ ميكند نگاه ميدارد باز همين استعداد تو حق هر كسي متفاوت است در بعضي ها با اندك تلاشي نتيجه مي دهد اما بعضيها با تلاش بيشتر به مقصود ميرسند، به همين طريق همه چيز را بدان، كسي كه با تلاش كمتر ميرسد و كسي كه با تلاش بيشتر ميرسد مساوي است اشتباه نكنيد. ماهيت آدمي قابليت و استعداد دارد اين قابليت و استعداد عام است، انسان كلي استعداد بسياري از كارها را دارد، چون ماهيت به نطفه رسيد در آن نطفه به واسطه زمانهاي چهار گانه اون استعداد عام استعداد خاص شد، باز دانستيد چي مي خواهم بگويم، اينجا باز دوباره يك چيز جديدي گفتم، فقط اونهايي كه حواسشون جمع بود متوجه شدند، به واسطه زمانهاي چهارگانه آن استعداد عام خاص شد چون آن نطفه فرزند شد، از مادر به وجود آمد در آن فرزند به واسطه پدر و مادر و هم صحبتهاش آن استعداد خاص باز به نسبت خاص خاص شد. يكبار ديگر تكرار ميكنم ماهيت آدمي ،همه ما را ميگويد من را نمي گويد، شما را نمي گويد، شما را نمي گويد، همه آدمها،ماهيت آدمي قابليت و استعداد دارد اين قابليت و استعداد عام است و آن انسان كلي، آن انساني كه در هيبت ماهيتهاست استعداد بسياري از كارها را دارد، شايد همه كارها را ، اما همين ماهيت وقتي مي آيد به نطفه ميرسد در نطفه به واسطه چرخيدن و در اصطكاك قرار گرفتن با زمانهاي چهارگانه آن استعداد عام خاص ميشود،وقتي نطفه فرزند شد از مادر به وجود آمد، تحت تاثير مادر و پدر و هم صحبتهاش اين استعداد خاص تازه خاص خاص ميشود .

پند هفته صحبتم امروز كافي است چون تا همين جا هم مي بينم خيلي ساده براي شما برگزار نشده و نياز به تعمق بيشتري دارد . عزيزان من عاقلان چون دانستند كه حال چنين است كه بيشتر كارهاي آنها پيش از آمدنشان ساخته شده پرداخته شده، از قبل ساخته و پرداخته شده، راضي و تسليم شدند، با داده خداي تعالي قناعت كردند، از خودشون و از ديگران آنچه كه بر آنها نهاده نشده طلب نكردند و در هر كه استعداد كاري را مشاهده كردند او را به آن كار گماشتند و تشويق كردند، كاري كه ما نمي كنيم وقتي چيزي را كه خودمان در آن پيشرفت نكرديم حالا خواهر است ،بردار است، اولاد است، اونها را تشويق ميكنيم به آن كار رو نياورند، شما استعدادش را برايت قرار نداده بودند در او قرار دادند چرا جلوش را ميگيري، بگذار برود تا مال ايشان و عمرشان ضايع نشود و سعي هر دو قابل شكر باشد و شكرگزاري شود، مَخلص كلام اگر به آنچه داري راضي بشوي، شكر آنچه داري بگزاري و اون را به غنيمت بداري هميشه آسوده دل و خاطر جمع زندگي ميكني، اگر به آنچه داري راضي نشوي، طلب زيادي كني هميشه پراكنده دل و پراكنده خاطر و در زحمت باشي.حالا ميدانيد چرا اين همه دل آشوبي،حالا فهميدي چرا اين همه دل نگراني، حالا دانستي چرا اينقدر شبها خوابت نمي بره؟ چي به سرت اومده كي گفته بود تو لوح تو نوشتند بي خوابي تو بي خوابي را به وجود آوردي، تو افسردگي را به وجود آوردي، من قَدم كوتاه است، خوب چي كار كنم مقدر كرده بودند قدم كوتاه باشه، عينكم بايد بزنم خب چي كار كنم خوشگل نيست ولي اينجوري شد حالا اگر اون يكي عينك نمي زنه اون يكي قدش بلنده اگر قرار باشه حسرت بخورم اگر قرار باشه هر چيزي را كه اين دكترهاي علفي ميدهند يا خيلي از كلاهبرداران ميدهند استفاده كنم كه شايد قدم بلند شد، خدا مقرر كرده بيخ بازوي تو اين قدر باشه پسر جان آخه چه كاريه تو اين سالنهاي ورزشي هر چه ميدهند مي خوري هزار و يك مدل وزنه مي زني جونت هم خراب ميكني كه چي قطر بازوت زياد بشه، خدا دانسته بود تو بازوي اين قدري لازم داري اگر مي دانست تو گنده تر از اين لازم داري خودش ميداد مگه نه. با پيشرفت علم با بهينه كردن مسائل مخالف نيستم دقت كنيد اما تمام سختيهاي انسان در اين عصر براي اين است كه به آنچه كه براي او نهاده شده قانع نيست او را نمي پذيرد و بيش از آن مي خواهد. دخترها و پسرهاي ما هم مي خواهند كه ازدواج كنند،خانه و خانواده تشكيل بدهند و هم مي خواهند كه خانه مستقل داشته باشند هم ميخواهند كه حتما همه چيز داشته باشند خودش هم بهترين مدلش را داشته باشند،خب نمي شود، نتيجه شب عروسيشون كه زيباترين شب زندگي يك زوج جوان است سخت ترين و ذلت بار ترين و نكبت بارترين شب عمرشان ميشود، چرا كي گفت بايد اين جوري باشه، خب خودتون كرديد ديگه، خداوند از شما پدر مادرها نخواهد گذشت بي برو برگرد شما پدر مادر ها باعث مي شويد كه فرزندان شما در شرايط سخت تر و بدتري زندگي كنند شمايي كه ازدواج كرديد يك اتاق كوچك در خانه پدر شوهر داشتيد زندگي ميكرديد با يك درآمد ناچيز امروز براي دخترت يا براي پسرت اين را نمي پسندي خب برو همون راهي كه خيلي ها رفتند تو هم برس به همو جايي كه خيلي ها رسيدند.

اگر كني طلب نانهاده (اون چيزي كه مقرر نشده ) رنجه شوي ،چيزي كه برايت مقرر نشده است ميخواهي خب بهت نمي دهند.

اگر كني طلب نانهاده رنجه شوي وگر به داده قناعت كني بياسايي

به يقين بدانيد كه آرامش دل و خاطر به ترك بايستها است، بايست را گفتيم يعني خواهشها و تمناها و آرزوهاي دور و دراز آرامش دل و خاطر به ترك بايستهاست، هر كجا ترك بيشتر،جمعيت خاطر و فراغ دل بيشتر، برويد آن خانه هايي كه سيگاري داشتند سيگاريهاشون سيگار را ترك كردند چه لذتي تو اون خونه ها حكم فرماست چه قدر كيف ميكنند،چه قدر اون خانواده ها امنيت و آرامش پيدا كردند تو خونه هاشون از زن و بچه هاشون سوال كنيد هر جا ترك باشه از هر مدلش خيلي عالي است از ترك سيگار گرفته تا ترك آرزوهاي دور و دراز، عروسي بچه ام را اين مدلي ميگيرم، عروسي پسرم را اين مدلي ميگرم و الي آخر .

سوال:از كجا بفهميم طلب نا نهاده است

پاسخ:وقتي شروع به طلب ميكني طلبت بايد در حيطه شرع باشه بعد مي بيني براي رسيدن به چيزي كه غير شرعي نيست آيا شرع را زير پا ميگذاري اگر ميگذاري به طور حتم حق تو نبوده اما شروع ميكني براي به دست آوردن مالي، ميخواهي زميني بخري، فكر ميكني سود زيادي داره خريد زمين اشكال نداره بايد پولي فراهم كني اگر پولت اندازه باشه كه معمولا نيست ازكسي وام ميگيري ميگويي احتياج دارم بعدا بهت ميدهم مي گذاري بانك از بانك وام ميگيري براي گرفتن اون زمين اين اولين دورغ، حالا مي گوئيم پولت فراهم است اما براي به دست اوردن زمين سر چند نفر را كلاه ميگذاري روي زمين كلي دست خوابيده هيچ وقت نميگوئي خدايا به امد تو اگر روزي من است به دست من برسد اگر نه من تلاشم را ميكنم عقب مي نشينم، مي روي تقاضات را ميكني جواب رد شنيدي عقب مي نشيني، بعد از مدتي يك بار ديگر بعد از مدتي يك بار ديگر، اشكال نداره، ولي براي طلبت سر كسي را كلاه نمي گذاري پشت سر اون زمين شايعه فراهم نمي كني تو سر ملك بزني طرف مجبور بشه بفروشش سند تو فلان اداره براش درست نمي كني كه تو سر ملكش بخوره به شما بفروشه هر چيزي را به قاعده شرع اقدام كردي به دست آوردي مال شماست خارج از اون مال شما نيست.

سوال: در اين صحبتي كه مي فرمائيد محيط نقشي نداره خانواده هايي كه بچه ها را تشويق ميكنند بسيار مهم است

پاسخ:ماهيت آدمي قابليت و استعداد داره هم مي تونه كسب كنه و هم جاي پذيرش داره اين بصورت عام است وقتي وارد نطفه ميشود بصورت خاص ميشود وقتي اولاد به حيطه دنيا وارد ميشود تحت تاثير پدر و مادر و هم صحبتان خاص خاص ميشود عرض كردم حتما تاثير ميگيره از محيط ما ابتداي راه را بشناسيم بعد در دنيا ببينيم كه اين تاثيرات محيط و اطرافيان را با تربيت اوليا جوابگو باشيم.

اگر سوالي نيست سخن امروز را به پايان مي رسانيم با نثار صلواتي براي شادي آقا موسي بن جعفر و آقا امام هادي.

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید