منو

دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon 04 29 2024

A+ A A-

جلسه هشتاد و نهم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اين ايام ايامي است که هر لحظه اش براي ما درس معرفتي دارد، حال بعضي هوشياريم و متوجهش ميشويم و بعضي ها متاسفانه غافليم و از روي آن عبور ميکنيم،بعضي اوقات هم مي فهميم ولي اين قدر ميزان خودخواهي هايمان بالاست که بهش نمي خواهيم به هيچ عنوان توجه کنيم در حاليکه فهميديم چه اتفاقي افتاده و فهميديم  هدف از اين اتفاق افتاده شده چه هست، بگذاريد صحبتم را با خودم آغاز کنم و تجربه اي که ديروز کردم و تجربه جالبي بود خدمتتان بگويم بحث تلاوت قرآن يک بار و دو بار و سه بار نيست ما همين گروهي که اينجا نشستيم هشت بار حداقل با هم در اين مدت چند ساله اخير با هم قرآن را دور کرديم حالا جدا از تلاوتهايي که ساليان سال هرکداممان در خانه هايمان داشتيم،اما ديروز بعد ازظهر خلوتي بود و کسي  با من کار نداشت من هم به خواندن قرآن مشغول بودم، در سوره هايي که ميخواندم به يک آيه اي برخوردم که علي رغم همه اين دفعاتي که قرآن ختم کردم انگار هرگز اين آيه را من نديده بودم و اين اولين بار بود مي ديدمش مضمون آيه اين بود کساني  که حرکات غلط انجام ميدهند خطا ميکنند  اين ها عقوبت ميشوند و اشاره به عقوبتشان اين بود به اعمالشان باز گردانده ميشوند،وقتي من اين آيه را خواندم براي اولين بار به شدت ترسيدم،وقتي ميگويم به شدت ترسيدم شايد اگر يک حيوان  هولناک جلوي من ظاهر ميشد اين قدر هول نمي کردم،چنان تکان تندي خوردم که نصف لبم همان آن تبخال بزرگ و شديد و دردناکي زد نتوانستم قرآن را ادامه دهم و روي همان آيه متمرکز شدم که چرا اين قدر ترسيدم و اينکه وقتي خداوند ميگويد به همان اعمال بازگردانده ميشوند يعني چه، خيلي از مواقع ما گناه ميکنيم،خطا ميکنيم و مي فهميم غلط است اما وقتي تمام ميشود ميگوئيم تمام شد به عنوان

مثال به مهماني ميرويم که ميگوئيم اينجا شايسته ما نيست سعي هم کرديم که خودمان را با آنها همرنگ کنيم که مبادا به ما بگويند عقب مانده متحجر و يا جملاتي اينگونه، اما خودمان ميدانيم اين هيبتي که آمديم اينجا نشستيم شايسته ما نيست اما به هر حال آمديم ديگر و هر  لحظه منتظريم تمام شود و وقتي ازآن مهماني و يا آن جشن و آن مراسم خارج ميشويم ميگوئيم آخي الهي شکر تمام شد،حالا تصور بکنيد به جرم اينکه دانسته چنين حضوري پيدا کرده بوديد شما را بارها و بارها به همان حس برگردانند وقتي خدا در قرآن ميگويد ما در جهنم پوستي را ميسوزانيم پوستي نو بر جاي اون روئيده ميشود باز ميسوزانيم پوست نوي ديگري، هميشه من به اين سوزاندن فکر ميکردم چطور چگونه، وقتي اين آيه را ميخواندم بدجوري هول کردم کدام پوست سوزاندن بدتر از اينکه عمل زشت و کثيفي را که انجام داديم فکر کرديم ديگران نداستند و از آن فرار کرديم و فراموشش کرديم  مدام ما را در آن قرار بدهند، هي خارج شويم و ما را دوباره در آن قرار دهند هي خارج ميشويم دوباه ما را برميگردانند چه قدر سخت ميگذرد. ديديد گاهي اوقات در خواب کسي ما را دنبال ميکند ميخواهد ما را بکشد ميخواهد ما را بگيرد وقتي از خواب بيدار ميشويم ميگوئيم آخي خدا را شکر خواب  بود خدايا شکر بيداري نبود حالا تصور کنيد اون حالات را به طور دائم در بيداري ما تجربه کنيم و هر بار هم فراموش ميکنيم اين  پايان خوبي داره و اتفاقي براي ما نمي افتد فکر ميکنيم حتما ما را ميکشند، فکر ميکنيم حتما شکنجه مون ميکنند، فکر ميکنيم حتما گير مي افتيم و الي آخر، من براي اولين بار بود اينهمه ترسيدم هميشه تفکر ميکردم جا ميخوردم خيلي ذهنم را مشغول ميکرد ولي ترس را تجربه نکرده بودم،آخر شب که باز نشستم يک تعداد صفحاتي از قرآن را بخوانم در سوره ها ي بعدي مشابه اين آيه را برخورد کردم و بار دوم شايد به مراتب بدتر و سخت تر ترسيدم و اين ور لبم هم تاول زد  و بالا آمد تا نيمه هاي شب از درد  لبم نخوابيدم، مراقب باشيد شما که اين همه قرآن خوانديد مراقب باشيد حلقه روز به روز  به شما تنگ تر ميشود، حالا وقتي قرآن ميخوانيد آيات عذاب مجسم ميشود، آمادگي مجسم شدنش را داشته باشيد، بفهميدش خواهيد ترسيد، خواهيد سوخت، تشنه خواهيد تشنه شد هر چه آب بخوريد تشنگيتان را نمي گيرد، ميچشيد هوشيار باشيد که تکرار نشود چون به طور حتم مثل ترسي که من کردم اتفاق ميافتد براي اينکه ميخواهند بفهمانند به ما آيات الهي که خداوند در قرآن اشاره ميکند آيات مارا انکار کردند آيه يعني نشانه نشانه يعني يک چيز زنده، هم اکنون حاضر، پس آيات زنده اند،آيات زنده ميترسانند،آيات زنده بشارت ميدهند، به هر حال اين تجربه اي بود که من ديروز داشتم و به طور حتم براي شما هم اتفاق خواهد افتاد من آمادگيش را نداشتم چون کسي به من نگفته بود شما ها آمادگيش را داشته باشيد البته مطمئن باشيد که از هول و هراسش چيزي کم نخواهد کرد به شرط اينکه خدا ترس باشيد خدا ترس نباشيد هيچ اتفاقي نخواهد افتاد.
اما قدري درباره سفر مشهد خدمتتان بگويم، سفري را که به مشهد داشتيم سفر بسيار خوب مفيد و به نوعي تعيين کننده بود حالا مطلبم را ميخوانم و ميبينيد چرا ميگويم تعيين کننده قبل از اينکه به مشهد برويم هفته پيش دوستان که حضور داشتند صحبت من را شنيدند يکي دو روز قبل از سفر مشهدمان من رويايي داشتم که در اين رويا سه مرحله راهنمايي من را برد، مرحله اول به بالين بيماري من را بردند که پسر چهارده پانزده ساله اي بود و سخت بيماري لاعلاج که اين پسر بيمار خانواده غم زده دورش نشسته بودند و نميدانستند چه بکنند، راهنماي من گفت نگاه کن ببين چه مشکلي دارد بعد از نگاه کردن گفتم اين بيمار نيست بلکه مقدار زيادي اسکناس، پول ،اوراق بهادار زير پاي اين دفن شده است اينها را در بياورند و اين بيماريش خوب ميشود،گفت اگر درآوردند چه کنند گفتم هيچ يا بدهند من ميبرم يا بدهند يکي بيندازد ضريح امام رضا مسئله حل ميشود، گفت ابلاغ کن، ابلاغ کردم خانواده به سرعت اون زمين را کندند و اسکناسهايي که به شکل بادبزن چيني ها چيده بودند و دسته دسته بسته بودند از زير خاک درآورند جوانشان سر پاشد صحيح و سالم شد و خانواده خيلي خوشحال شدند گفت خوب بهشان بگو چه کار کنند گفتم اين پولها  بايد برود ضريح امام رضا همانها که داشتند تا دقيقه اي قبل خودشان را ميکشتند و حاضر بودند هست و نيستشان را بدهند تا جوانشان خوب شود شروع کردند به سفسطه کردن و طفره رفتن که حالا خيلي کار داريم براي اين خيلي خرج کرديم، اين خودش آينده ميخواهد، بايد براي آينده اش خرج شود و الي آخر، راهنما گفت چه کنيم گفتم به من ربطي ندارد من وظيفه ام را انجام دادم هم علت را گفتم و هم راهکار را اينها بايد تصميم بگيرند خودشان ميدانند، از آنجا من را بردند به يک خانه اي که افراد در آن خانه دائم در حال مشاجره بودند، پدر، مادر، بچه ها، نمي دونم بردار، خواهر، خلاصه هر کس در آن خانواده زندگي ميکرد، ايشون از من پرسيد نگاه کن اينها چرا با هم اينهمه دعوا ميکنند من نگاه کردم گفتم مرواريد بزرگي در مکان اينها دفن شده که اين مرواريد زنده است و دوره حياتش طي نشده و بايد  از زير خاک خارج شود گفت خب اگر خارج شد چه کارش کنيم ببريم بيندازيم ضريح امام رضا ،گفتم نه اين بايد بره به اقيانوس به جايي که از آنجا آمده، گفتند چرا نمي گويي بياندازيم ضريح امام رضا ،گفتم به ضريح امام رضا اونهايي را مي اندازيم که دوره حياتشان تمام شده است حالا وقت خدمت رسانيشان به موجودات ديگر است مثل پولها، سکه ها، طلاها، اما اين مروايد هنوز زنده است و دوره تکاملش هنوز تمام نشده اين را اينجا اسير کردند  بايد در بياورند ببرند به اقيانوس بياندازند، گفت بهشون بگو چنين کنند بهشون گفتم خانوده آنجا را کندند و يک مرواريد بسيار بزرگ و بسيار درخشان و نورافشان از زير خاک خارج شد گفت بهشون بگو بهشون گفتم اين را بايد ببريد اقيانوس اونها هم شروع کردن  به سفسطه کردن همان کاري که خيلي از آدمها در مقابل راهبردهايي که بهشون ميدهم با من ميکنند حاضر نشدند راهنماي من گفت خب حالا چه کنيم با اين ها،گفتم تکليف من تمام شد حرفم را زدم ببرند يا نبرند در کار اينها نه خيري دارم  نه شري به من تکليفي نيست من حرفم را زدم، بعد از اون من را بردند جايي مثل بهارخوابه يک ساختمان، جايي بزرگ زير سقف آسمان قرار داشت عده زيادي مرد جوان آنجا بود، بين آنها طلبه هاي زيادي هم بود، سيد، عام، با لباس طلبگي، يعني معمم بودند، هول کردم گفتم کاش من هم وضو داشتم با اينها نماز جماعت ميخواندم اما اونها نماز را قامت بستند ولي يک رکعت که خواندند نمازشان شکست تعجب کردم و از راهنما پرسيدم، گفت اينها  الان مدتهاي مديد است که گرفتارند نگاه کن ببين چه مشکلي دارند وقتي نگاهشان کردم بهشون گفتم اشکال اينها در چشمشمان است،گفت يعني چي ،گفتم اينها توي سير و سلوکشان همه مراتب را طي کردند وچيزي را کم ندارند فقط در چشم تقوا ندارند بهشون بگو برگردند تا چشمهايشان را ببينيم وقتي جوانها برگشتند چشمها قلمبه آمده بيرون سفيدي چشم سرخ سرخ راهنما من پرسيد خب چه کار کنند گفتم اينها بايد غسل پاکي کنند نيت چهل روزه کنند صدقه بدهند  و شروع کنند از روز پنجشنبه شروع کنند از رختخواب که بيرون ميآيند چشمها را بالا نگيرند و فقط زمين را نگاه کنند تا چشمشان به هيچ گناهي آلوده نشود گفت اگر مورد گناه روي زمين خوابيده بود،دراز کشيده بود چي،گفتم اون چون روي زمين افتاده به چشم اينها پست ميايد خوار ميآيد اسباب گناه نمي شود گفتند همين،گفتم نه بايد بعد از هر نمازشون هم صد بار اعوذ بلله کامل بگويند،گفت پايان چهل روز خوب مي شوند؟گفتم پايان چهل روز سر را بلند کنند نگاه کنند اگر در مردم فقط جلوه حق را ديدند اصلاح شدند اگر جلوه حق را نديدند اسباب گناه ديدند چهل روز ديگر تکرار کنند و اين قدر اين چهل روزها را تکرار کنند تا به اون مرحله برسند راهنمايم من خيلي من را تشويق نمودند فرمودند من از جانب آقا علي بن موسي الرضا آمده بودم اين امتحان شما بود و اگر يک مورد را صحيح نمي گفتيد سفر امام رضا را از شما ميگرفتيم، من خيلي خوشحال شدم از اينکه به هر حال لياقت سفر را پيدا کرده بودم و در امتحانم خطا نبود، چرا خطا نکردم براي اينکه در بيداري هم تلاش ميکنم هيچ اصلي را زير پا نگذارم و اگر يک وقتهم گذاشتم نفهميدم بعد از اينکه فهميدم فوري جبرانش ميکنم.
ولي اين پيامي بود براي من خيلي هم عالي بود اما بايد اين خواب من يک پاسخ عمومي هم داشته باشد پاسخ عموميش را همان موقع سوال کردم چون ميدانيد که خواب تعبير دارد و چون اين به شما برميگردد و به درد شماخواهد خورد ميگويم :
به اين نتيجه رسيدم پيام عمومي کساني که در اين عصر دچار بيماريهاي سخت هستند يا اولادشان بيماري لا علاج دارد بايد بيانديشند چه مالي را دانسته يا ندانسته  ناحق زير پا نمودند به طور حتم اموالي را به نا حق تصرف يا از بين برده اند، که بايد خيلي سريع از مال خود خارج و به نوعي به دست امام معصوم برسانند اگر صاحب اصلي مال را نمي توانند بيابند و اگر صاحب مال مشخص است به نام يک معصوم به او برگردانند، نرويد بگوئيد اين را من از تو ناحق برده بودم بگو دوست داشتم به نام آقا امام حسين اين هديه را به شما بدهم و مالش را بهش برگردانيد، خانواده هايي که به طور دائم در خانه با هم مشاجره دارند به طور حتم يک موجود زنده در اسارت اونها  به سر ميبرد اعم از گياه، حيوان يا انسان يا حتي زمين را تملک ميکنند فقط براي اينکه پولش بيشتر شود شرط تملک زمين اين نيست، امروز من زمين را ميخرم چون  چون پول ندارم خونه بخرم امروز پولم ميرسه زمينش را ميخرم  به اين اميد که فردا روز دوباره جمع کنم ساختمانش کنم، فردا روزي ميرسد هنوز پولم کامل جمع نشده پول ديگري هم رسيد دستم ميتوانم جاي نزديکتري خانه آماده بخرم اون را ميفروشم پول را هم ميگذارم خانه آماده ميخرم خيلي متفاوته يک جايي رفتيم براي خريد زمين خارج از تهران من را هم بردند نشان بدهند سرزمين بکر، زمين خدا زيبا دست نخورده تو چرا دست ميزني اين زمين مال کسي است که نيازمند است ميآيد احيا ميکند،آباد ميکند   ميکارد مردم ازش بهره ميبرند نه عزيز من که ميليون ميليون، ميليارد ميليارد پول روي هم گذاشتي ميخرد چند هزار هکتار نگه ميدارد بعد زارع ميآيد در تهران کوپن فروشي و مواد فروشي ميکند خب چي ميخواهد جواب بدهد؟ چي ميخواهد بگيرد؟ محصولش اون چيزي است که در خانه ها اتفاق ميافتد به طور حتم يک موجود زنده دراسارات آنها به سر ميبرد اعم از گياه يا حيوان يا انسان يا حتي زمين که بايد آن را آزاد نموده و پس از آزادي به جايگاه اصليش برگرداند .
افرادي که طي طريق مينمايند در مسير الي الله ميباشند بايد آگاه باشند که اگر حتي يک خلل کوچک در تقواي اعمال ،اعضا و جوارحشان باشد نه تنها نمي توانند طي طريق نموده و پيش بروند بلکه در اصلي ترين عمل واجب يعني نماز هم موفق نمي باشند حتي اگر علي الظاهر نماز واجب را بخوانند اما مقبول پروردگار نخواهد بود پس بايد از امروز به فکر فرداهاي خود باشند.
سفر مشهد سفر بسيار خوبي بود همه را امتحان کردند، صبر آدمها را ،گذشتشان را،يک رنگي و باصفائيشان را ،تظاهرات بي موردشان را، ايرادگيري هاي بي موردشان،گذشت نکردنهايشان را، امروز شما را بردند مشهد خيلي راحت تر  و خيلي نزديک تر است فردا ميبرند مکه هر چه قدر پيشرفت کند باز هم يک جا غذا بهتون ميدهند برنجش عين ريگ ميگويد من کاروان درجه يک گرفتم هزينه بالا دادم، داده باشي بدترين جا را به تو ميدهند اونجا حساب کتاب نداره بعد هي راه ميرود ميگويد ايران است ديگر ايران است بيا ببين اوني که از کانادا آمده، اوني که از مملکت کفر آمريکا آمده براي  حج بهترين جاها را بهش دادند چون دلار خرج  کرده،خيلي متاسفم من اين قدر از اين جمله ها در حج شنيدم،اوايل حرص ميخوردم حالا ديگر حرص همم نمي خورم، گاهي  خنده ميکنم ولي حرص نمي خورم، بيشتر از اين بهش نمي رسد بيش ازاين گنجايش ندارد،خب ندارد ديگر زور که نيست، شما ميتوانيد در يک ليوان يک سطل آب بکنيد خب بقيه اش ميريزد بيرون خواستند يک ظرف بريزند توش جا نداره نگه داره همه را ميرزه بيرون. سفر مشهد مثل همه سفرهاي قبلي منتها هر سري اين حلقه راتنگ تر ميکنند ما سفري رفتيم کاملا صرفه جويانه اولين سفرمان حسينيه موسي بن جعفر برديم دوستان را بعد تغيير داديم بعد تغييرداديم دو سفر آخر خيلي راحت بود و اين بار آورديم کمي پائين تر از حالا بگويم از اين به بعداز اين هم پائين تر است اگر پاشنه  هاتون خوب ور ميآيد،کمرهاتون خوب سفت ميشود،حال دويدن داريد با ما بيائيد اگر نه نيائيد، جاي بد  ميدهيم ،اتاق تنگ ميدهيم، غذاي خوب نمي دهيم،جاي خنک نمي دهيم،جاي گرم نمي دهيم، ناراحتيد نيائيد، اگر با دشمنت هم يک جا انداختم بايد همانجا بماني و حق نداري جدا شوي مقرر کرده بودند تو را با او يک جا باشي چرا جدا شدي، چرا آه و ناله کردي، چرا غر زدي؟
سفر خوبي بود چون هر چي از امام رضا خواستم به من نه نگفت به همون امام رضا روز پنجشنبه ظهر در رواق الحجه نشستيم و نماز خوانديم يکي از دوستان  که مشکل داشت آمد نشست و سيلاب اشکهايش را سرازير کرد ناراحتيهايش را ابراز کرد ما هم غصه اش را خورديم، من آرام نگاهش كردم دلداريش دادم نصيحتش کردم بقيه هم که دور من بودن در سکوت با او اشک ريختند، ناراضي از امام رضا بلند شد و رفت .با امام رضا حرف زدم به خاطر او گاهي به خاطر خودم که ديگه دلم گنجايشش را نداره   بهش گفتم آقا جون شما دعوت کرديد رسم بزرگان بخشيدن است، رسم بزرگان دادن است به اين ها نشان بده که ميدهي، من مي دانم که ميدهي ولي دانستن من به درد شان نمي خورد، خيلي از مواقع که دعا ميکنم دسته جمع دعاميکنم دوستان آشنايان ملتمسين دعا حتي اعضاي خانواده را هم اسم نمي برم اين بار نقض عهد کردم و تک تک به ياد آوردم اون حضوري را حس ميکردم و حس ميکردم دامنش در دست من است وقتي به خودم رسيد ديگر نبود به خودم سهمي نرسيد عيب نداره هميشه اين طور بوده تو بگيري من گرفتم،او بگيرد من گرفتم چه فرق ميکند،آرامش تو آرامش من است ،سلامت تو سلامت من است،     من اينطور ي ميبينم اگر اينگونه نمي بيني بازنده اي شکست خورده اي، همانطور که نشسته بودم ازامام رضا خواستم به من نشانه اي نشان بدهد که قبولم کرده اند، پذيرفتند چيزي را آنجا موفق به ديدنش شدم كه قبل هم در جمکران ديده بودم فهميدم که انگار امسال اين دفعه يک خبرهايي است گفتم يا امام رضا اگر همه اينها درسته من در اشتباه به سر نميبرم چيزي از داخل حرمت براي من بفرست چيزي که بيرون نشودخريد با کسي حرف نزدم شب در هتل سر ميزهاي شام نشسته بوديم تا نشستم يکي از دوستان آمد که يک کاري کردم گفتم بگو تعريف کرد در حرم نشسته بودم آمدند آنجا را جارو بزنند چشمم که به جارو افتاد نميدانم چرا احساس کردم بايداز اينجا براي حسينيه مون جارو بگيرم و خدا ميداند که اين بنده خد ا اون روز چه قدر پياده پا زد، چه جاها که نرفت و چه آدمها که به حيرت وانداشت ،ميگفتند چيز ديگري بخواه، تا به حال کسي نيامده جارو بخواهد و در نهايت اذن امام رضا و دستور امام رضا بود که بهش بدهند جارويي که حرم را با اون جارو ميزنند ،خودش ندانست که اون شب با من چه کرده براي من فقط جارو نياورد براي من مهر تائيد بود براي تمامي چيزهايي که احساس کردم  و اينکه حاجاتي را که خواستم درخواستهايي که کردم باهاش موافقت شد، بشنويد آنچه را که بايد بشنويد تکه هايي که مربوط به شماست را ميخوانم:
"سلام و درود حضرت حق بر تمام محبان پيامبر ختمي مرتبت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله زيارت شما از حرم شريف و بزرگوار آقا علي بن موسي الرضا مبارک باشد که مبارک زيارتي و ميمون ايامي بود که بايد قدرش را بدانيد و به دوستان خويش نيز بفرمائيد که از دست ندهند، شما به طور حتم ميدانيد که سرور حلم و صبر و رضا، علي بن موسي الرضا اين خصوصيات بارز و مشخص خود را از پدر بزرگوارشان آقا موسي بن جعفر عليه السلام و جد شجاع و دليرشان امير المومنين علي عليه اسلام به ارث برده بودند و خود در تربيت اين خصلتهاي نيکو در پرتو تلاوت مداوم و هر دم خويش از قرآن کريم آنها را بسيار پرورش دادند.(درس اول:تلاوت بسيار قرآن)همانطور که خودتان قبل از سفر مشاهده نموديد از شما امتحاني به عمل آمد که خوشبختانه در کمال سر بلندي از آن خارج شديد سفر را به خوبي آغاز ،به شادي و راحتي به پايان برديد در طول سفر هم که همه چيز برايتان آرام و راحت قرار گرفت پيامهاي محبت آميز و افتخار آميز را نيز از زبان دوستان خود دريافت نموديد، پس آنچه که شرط مهمان نوازي بود براي شما و همراهانتان لحاظ گرديد،البته حضور بعضيها در اين سفر حکايت کامل بودن اعمال و خلوصشان نميکند بلکه بر آنها اين سفر مقرر گرديد تا اتمام حجت آخر بشود، ديگر پس از اين با آنها به مدارا رفتار نمي گردد، در پس هر عمل و هر نيت و هر گفتار نامناسبي مجازاتي سخت خواهد بود، از شما خواهند پرسيد يک به يک که آيا مرا ميگويند پاسخ شما بي اطلاعي است چون خودشان به خوبي ميدانند که آيا آنها را ميگوينديا خير، شما تنها اين اتمام حجت را بيان کنيد همين و بس ،به خاطر بسپاريد که پاسخ شما در مورد همه کساني که مورد دعايتان قرا گرفتند و درحضور پر کرامت علي بن موسي الرضا آنها را نا م برديد مثبت است جوابشان داده خواهد شد به شرط آنکه با اعمال خودشان اجابت اين دعا را پس نزنند، شما بفرمائيد در اين عصر مسلمان مومن و معتقد به فرامين الهي فقط درانديشه دو چيز خواهد بود آنهم بسيار سخت کوشا و مستمر يکي جستجوي معاش حلال ،دوم به طور دائم مزين  به تلاوت قران و اذکار الهي و مانوس شدن با آنها ،تا با آن اذکار يکي گردد، امروزه روزي است از دوران زمين در اين مرحله از آفرينش که قشر وسيعي هم اکنون و قشر بسياري در آينده نزديک به مرحله اي از رشد جسمي و فکري ميرسند که قادر به تامين ابتداعي ترين حوائج روزمره خود نخواهند بود، سرپرستي آنها، اداره امور و زندگيشان بر قشر مسلمان مومن و معتقد به فرامين الهي ميباشد و اين فقط در سايه تلاش حلال توام با ذکر الهي امکان پذير خواهد بود پس از پاي ننشينيد،مگر شما نميگوئيد که اداره امور زندگي دنيايي مردم در اين عالم بر عهده امام زمانشان ميباشد، اگر هنوز هم بر اين عقيده ميباشيد پس به توصيه اکيد و غير قابل سرپيچي که اعلام شد گوش فرا دهيد و عمل نمائيد اگر هر کس با خود بيانديشد که دو نفر است
(من فکر ميکنم من يک نفر هستم يک  شکم دارم يک وعده غذا ميخواهم يک دست لباس ميخواهيم مگر غير از اين است ولي از حالا  به بعد فکر کنم من دو نفرم يکي هم چسبيده به من است من ميخورم او هم بايد بخورد، من ميپوشم او هم بايد بپوشد)
اگر هر کس با خود بينديشد دو نفر است و هر چيزي براي خويش تهيه ميکند بايد دو نفره باشد پس از مدتي متوجه ميشود که چه اتفاقي افتاده است اولا روحيه قناعت و ايثار در فرد پرورش مي يابد زيرا تا ديرور فقط به خود ميانديشد امروز به نفر ديگري هم که همراه اوست و خودش قادر نيست کار کند و تامين معاش کند نيز ميانديشد سهم خود را نصف کرده سهمي براي او قائل ميشود،از سويي ديگر براي اينکه کم نداشته باشد تلاش مضاعفي نيز مينمايد، در نتيجه زمان کمتري براي سرگشتگي هاي روحي و ذهني خواهد داشت در نتيجه از لحاظ رواني هم به مرز سلامتي هر لحظه نزديکتر ميگردد.
(هر چه بيشتر ما کار داريم، مشغوليم تلاش ميکنيم کمتر افسرده ايم، کمتر غمگينيم، کمتر افکار منفي به ذهن ما سرازير ميشود)
و در زمان لازم نيز آمادگي خواهد داشت که در کمک رساني همگاني نيز شرکت نمايد بدون آنکه متحمل فشار و سختي بيشتر شود،خانم دوستان خود را حركت دهيد البته در اين امر اجباري نيست همانطور که خداوند عالم در قرآن کريم فرمودند در دين هيچ اجباري نيست هرکس راه صلاح پرسيد سمت و سوي آن را نشان دهيد بر شما بيش ازآن تکليفي نيست.آيا به هديه اي که از صحن و سراي امام هشتم دريافت کرديد انديشه کرديد،حتي خادمين حرم در انديشه اند چرا جارو درخواست شده است ذهن تعدادي از آنها هنوز مشغول اين مسئله است که چه پيامي برايشان داشته است، خانم،از قديم الايام جارو وسيله اي بوده براي جمع کردن و  بيرون راندن مواد و غبار و وسايل اضافي و به درد نخور و زايد و خراب و کثيف و مزاحم که اگر در محل بمانند توليد بيماري  و درد و خرابي و نا امني مينمايند محلي براي  مامن و جايگاه اشرار از جهانهاي موازي با ما به وجود ميآورند شما که اين را خيلي خوب ميدانيد هديه اين صحن و سر ا بيانگر آن است که اگر  علي بن موسي الرضا امام و پيشواي مسلمين و شيعيان گرديد براي آن بود که  هيچ گاه در وجود خويش محلي را نامناسب براي ورود اشرار قرار نمي فرمورد، هر دم در پاکيزگي وجود مطهر خويش مي کوشيدند با اين هديه همين پيام را نيز به دوستان شما ابلاغ کردند باشد که به گوش جان اين پيام را بشنوند.خانم ماه صفر در نيمه خود قرار گرفته است روزهاي پاياني اين ماه يادآور روزهاي تلخ و جانگدازي  ميباشد ارجح است که در روز اربعين که بر خاندان سالار شهيدان حسين بن علي عليه السلام بسيار سخت و ناگوار بوده است قرباني انجام شود و هرکس به قدر توانايي اش در اين قرباني شرکت کند. اگر هزينه هديه اين قرباني تامين نگشت
(من اولين بار است اين دستور رادارم که به هيچ يک از شما فشار وارد نشود يک پنج توماني يک پنجاه توماني پنجاه تا تک توماني شرکت کنيد)
اگر هزينه هديه اين قرباني تامين نگشت از سهم مشارکت با امام عصر عج  تامين فرمائيد ولي توصيه کنيد هرکس هر چه قدر اندک نيز شرکت کند بعدا دستور در مورد گوشت قرباني داده خواهد شد سعي کنيد که هر که دلش با شماست و بر قول شما اطمينان کامل دارد در اين قرباني شرکت کند حتما قرباني در روز اربعين انجام شود اگر برايتان مقدور بود قرباني  را در صحن همين منزل انجام دهيد بسيار بهتر خواهد بود هرکس هم که دوست داشت در زمان قرباني کردن شرکت نمايد افراد خانواده را يک به يک در خانواده شرکت دهيد خودتان كه ميدانيد يعني چه (يعني من نمي توانم به جاي فرزندانم بدهم هر کدام جدا )براي هزينه هاي  قبل از سال نو نگران نباشيد براي شما فرستاده خواهد شد (اين يکي از تقاضاهاي من در حرم آقا علي بن موسي الرضا بود خدا ميداند که من هرگز براي خودم پول نخواستم ولي هميشه دست دعايم براي اينکه صندقم پر باشد و بتوانم دست مردم را بگيرم هميشه بالا بوده) براي سمنوي خانم حضرت زهرا عليها سلام به همگان اجازه شرکت در تامين آن را دهيد اگر هزينه ها تامين نشد از صندوق مشارکت با  امام عصر عج استفاده نمائيد( جالب است چون هزينه سمنو خيلي نيست ولي از مدتها قبل قصد کرده بودم گاز بزرگي بخرم گازي که ما ديگر دردسر گاز و شعله هايش را نداشته باشيم)گندم سال نو را براي مردم با گندم سمنوي خود تهيه نمائيد در موقع پاک کردن گندم سمنو آنها را نيز بسته بندي نمائيد، روز ميلاد سيد المرسلين محمد مصطفي (ص) به مردم تحويل دهيد باشد آنها که پايبند به اصول ميباشند با دستورات کامل شما گندم خود را سبز نموده و زينت بخش سفره سبز تحويل سال خود قرار دهند و سالي متفاوت با سالهاي عمرشان را تجربه نمايند. "
اين مسائلي بود که ميبايست به گوشتان ميرساندم و توفيق بود عمر باقي بود توانستم اين مسائل را به گوشتان برسانم .
خب کلاس معرفت الان چند جلسه است ايست کرديم تا بتوانيم تقواي چشم را مطرح کنيم همانطور که اول جلسه مطرح کردم بحث تقوا و بحث مسائل عبادي دو بخش در امتداد همند ولي اين بالاتر و اين پائين تر است، نماز روزانه کسي ميخواند انجام وظيفه ميکند وکس ديگري نماز روزانه را  ميخواند علاوه بر انجام وظيفه اتصالي عارفانه با کل هستي دارد اينها در يک راستاست اما واقعا يکي است؟ تقوا را که ما مطرح کرديم در مورد اعضا و جوارح و گفتيم بررسي کنيم که مرزهايمان را بشناسيم بحث من اين نيست که گناه نکنيم،چشم نامحرم نبيند گناه است، خب اين را ميدانستيم در قرآن هم خوانديم يک پله بالاتر از اين ميخواهيم از شما، بحث را بالاتر از اين ميخواهم اداره کنيد و تا وقتي بالاتر از اين نگاه نکنيد نمي توانيد در اين سطح بحث را اداره کنيد که بايد اين کار را بکنيد خب حالا شما بگوئيد از تقواي چشم تا من هم ياد بگيرم که خيلي نکات هست که من نمي دانم دريايي مسئله هست در اين وادي که من قطره اي هم آگاهي ندارم شما بگوئيد من بشنوم.
صحبت از جمع:بسم الله الرحمن الرحيم روايتي خواندم بسيار مفصل که در آن انواع و اقسام چشمها را بيان کرده بودند که با اجازه شما اقسام آن را براي دوستان هم بخوانم:
چشم داشت، چشمي که براي هر چيزي نگاهش به ديگران است، چشم طمع داشتن، چشم گنهکار داشتن، چشم اميد داشتن، چشم عداوت داشتن و چشم عنايت داشتن که همه اينها به غير خداست و اگر تنها به خدا باشد يک چشم خواهي داشت.
استاد:بحث ديدن شما را وارد بحث ديدن تفکري شما ميکند خوب است خوب است
صحبت از جمع:بسم الله الرحمن الرحيم دو روايت است يکي از آقا امام سجاد عليه السلام و دومي از آقا امام صادق عليه اسلام.
امام سجاد عليه السلام فرمودند  :حق چشمت بر تو آن است که آن را برگرداني از چيزي که خداوند تو را از ديدن آن منع کرده است و بي جهت به هر طرف و هر چيز نظر نکني مگر در جايي که موجب پند و عبرت باشد يا سبب بصيرت و بيداري شود يا آن نگاه بر علم تو بيفزايد زيرا چشم دروازه پند و عبرت است.
امام صادق عليه السلام  فرمودند: هر که قرآن را از روي آن بخواند از ديدگان خود بهره مند شود(اصول کافي ج2 ص 613)
استاد:حق چشم بر شما را معين کردند چيزي كه بر گردن شماست ساده نيست ميدانيد من اينجا نشستم همه شما را ميبنم و اين نکات جالب است چون ساليان در کلاس درس ميدادم ميدانيد کوچکترين حرکت شمارا مي بينم همان آني که ميگوئيم به هر سويي توجه نکنيد در همان لحظه چشمها جوانب ديگر را سوک ميزند ،يادتان است جلسه پيش يکي از دوستان گفت يک بخش ازتقواي چشم اين است که کمتر باهاش ببينيم  ما حداکثر ديدن را استفاده ميکنيم منتها در چه در بيهوده ها، به درد نخورها، يکي از کارهاي جالبي که ميکنيم اين است که چيزي را هم نمي خواهيم بخريم خيابان راه ميافتيم تمام مغازه ها را نگاه ميکنيم همه را نگاه ميکنيم، ميگه اين که گناه نداره من وسيله ها را نگاه ميکنم مطمئني در مسيرت فقط وسيله ها را نگاه ميکني؟اين چشم قرار بود همان زمان زايدي را که گذاشتي و چيزهاي زايد را ديدي خيلي چيزها را نياز داشتي نگاه کني و نگاه نکردي، اين قدر آدمها ميروند در مغازه ها بيشتر شامل خانمها ميشود البته در آقايان هم اين امراض هست، ده ها توپ پارچه را از آن بالاي بالا ميگويد بياور پائين ميآورد، دست ميزند ميگويد نه ببخشيد بعد که ميپرسي چرا آوردي پائين مگر ميخواستي بخري ميگه نه ميخواستم ببنيم فلاني  که اين را خريده بود و جرات نكردم دست به لباسش بزن ببينم چه جنسي است گناه نکرده که گناه کرده؟ بله كرده.
سوال از جمع:در رابطه با فرمايش شما يک سوال داشتم و ميخواستم نکته اي را اضافه كنم خود من آدمي هستم که ميگويم هروقت قدم ميزنيد همه مغازه ها را نگاه کنيد ويترينهايش را بررسي کنيد من همه مغازه ها را نگاه ميکنم و خيلي از ايده هايم براي تزئين را از آنها ميگيرم.
استاد: شما کار ميکنيد بي هدف نيستيد اما کساني که ميگويم کار نمي کنند از ديدن چشم فقط براي وقت گذارني استفاده ميکنند حق چشم اين نبود اين همه عاطل و باطل ساعتها بگذرانند. من اصولا پاي تلويزيون نمي نشينم وقت نميکنم بعضي برنامه ها را دوست ندارم و اما گاهي اوقات در يک ساعاتي حس ميکنم کانالها را تند تند جا به جا ميكنم چون يک حافظه گذاشتند و يادم دادند چطور ضبط کنم نواهاي زيبا، موسيقي هاي بي کلام زيبا و تصاوير زيبا، تصاوير زيارتي خاص که بتوانند در کارهاي حسينيه ازآن بهره ببرند اون موقع براي من قابل توجيه است که کانال کانال بگردم ولي من به خصوص بغل دست هيچ آقايي نمي نشينم که کنترل دستش باشه اونقدر تند تند ميرود که من ديوانه ميشوم.
ادامه صحبت از جمع:عرض کردم جلسه پيش که بيائيم به جاي نبايد ها به بايد ها بپردازيم و يکي از دلايلي که من خيلي پافشاري ميکردم در اين خصوص اين است که متاسفانه در مورد هر چيزي وقتي نبايد قايل ميشويم براي نبايد يک شخصيت قائل ميشويم که ميتواند باشد و ميتواند نباشد ولي وقتي صرفا به بايد ها ميپردازيم نبايد ها به عدم مي رسند نمي توانند که باشند. تصور کنيد براي اينکه سنگ بزرگي جا به جا کنند لوله بزرگي را  اهرم ميکنند تصور کند آدمي بيايد و از دست به جاي اهرم  استفاده کند اين در دنيا اصلا امکان ندارد چون در بايد هاي استفاده از اين نوشته نشده است بنابراين هيچ وقت بهش فکر نمي کنيم چرا درمورد تمام اعضا و جوارح اينگونه نگاه نکنيم يعني فکر کنيم که واقعا بعضي از کارها در مورد مصرف چشم نيست که مثلا بي هدف به خانه مردم نگاه کند، وقتي اسم آن را نبايد ميگذاريم ميتواند باشد ميتواند نباشد، اما وقتي اصلا در کاربرد چشم اين حوزه وجود نداشته باشد ديگر دوگانگي بين اينکه بکنيم و يا نکنيم از بين ميرود. من خيلي وقتها با دوستانم وارد فروشگاهي ميشوم مثلا يکي از دوستان ميگفت دقت کردي چه قدر خانمها با حجاب بودند احتمالا صاحب فروشگاه آدم مومن و معتقدي است درحاليکه من ميگفتم  من اصلا متوجه نشدم چون معذرت ميخوداهم تو چه قدر حواست به خانمهاست طرف با خود فکر کرده چه قدر امر پسنديده بوده که ديده چه قدر محجبه اند اما اصلا در دايره نگاه شما نبايد اين بود که آيا خانمها با حجاب بودند يا نه اصلا مورد مصرف چشم شما اين نبود.يا ميگويند ديدن عروس خانم را در شب عروسي اشکال ندارد تعاريفي که گفتيم ميشود ديد ميشود نديد و با کمي دل چرکيني ممكن است نگاه هم بكنيم. اگر ما در تعاريف ذهنيمان بگوئيم از چشم ميشود براي اين ليست استفاده کرد و نمي شود ها را نگذاريم اصلا نمي شود ها نيست
استاد: صحبت اين دوست ما اين است که يک دائره المعارف جديد بنويسيم و قبلي ها را معدوم  کنيم در فرهنگنامه اي جديد ما همه آنها را که ميشود با کل اعضا و جوارح انجام داد وارد کنيم وجود دارد و به عبارتي آن چيزي هايي که نبايد ببنيم در اين فرهنگ نامه اين نسل حاضر فداکاري کند وارد نکند تا نسل بعد فکر کند اصلا وجود  ندارد، نظر شما چيست ؟
صحبت از جمع:اگر نسل بعد نبايدي را کشف کردو نگاه کرد برايش تعريفي ندارد چطور اين را تعريف ميکنيد طبق دستوراتي که در دروس معرفت داشتيم فرموده بوديد حواس با قواي خيال و وهم عقل ميتوانند هشت در بهشت باشند يا هشت در دوزخ باشند ما بايد نبايد ها را به نسل بعد بگوئيم چون انسان چه قدر مگر عمردارد که همه را تجربه کند  بزرگان هم گفته اند از حرامها دوري کنيم.
استاد: صبر کنيد تقوا از حرام دوري کردن نيست تقوا پلکاني بالاتر از اين مرحله است تقوا نصيب کسي ميشود که به آن پلکان رسيده که حرامها زير قرار دارد ديگر حرامي نيست هر چه در افق ديد  هست حلال است تازه در حلالها انديشه کند چه چيزهايي را نگاه کند چه جوري نگاه کند بحث تقوا اصلا اين نيست که از حرامها دوري کنيد ما مرحله اينکه از حرام دوري کنيم را گذرانيدم تمام شد کدام حرام ،در لغتنامه ما ديگر نيست حرامها حذف شده است البته انشا الله اينگونه باشد حال حلالها را چگونه نگاه کنيم.
پاسخ از جمع: اين قوايي که در انسان هست مثلا قوه شهويه را با نگاه نکردن ميتوان تقويت نکرد.
استاد: ما از اين رد شديم که تمايل کرده  به قواي شهويه تکيه کنيم و به حرام نگاه کنيم ما از حرام رد شديم ديگر نگاه نمي کنيم ان شا الله بايد رد بشويم دير است خيلي دير است وقتي آيات الهي را ميخوانم و هراسي اين چنين ميکنم يک معني بيشتر ندارد جان گرفتند و آشکار ميشوند، اين ميدانيد يعني چه، يعني نزول بلا نه نزول بلا به اندزه يک سيل ساده، يک زلزله کوچک ،يک شهر را بخواباند، دو شهر را بخواباند خيلي بيشتر از اين صحبتها اين يعني اينکه ياجوج و ماجوج دارد مي آيد، سدي که ذوالقرنين براي ما ساخته بود سوارخ شده، خيلي وقت کم داريم بگوئيم که ما هنوز از حرامها نگذشتيم، اگر نگذشتيم بحثي نداريم، ما ميگوئيم گذشتيم ،حرام جايي ندارد نيست نيست براي حذف کردن چيزهايي از فرهنگمان بايد بگوئيم نيست نيست غير از اين راهي نداريم در يک فرهنگي ميخواندم سالها پيش فرهنگ خيلي قرنهاي قبل ميگفت افرادي که ميخواستند از روي طناب عبور کنند  به بند باز آموزش ميدهند و به او ياد ميدهند از روي بند عبور کند تفکري که به بند باز ميدهند اين نيست  که ان شالله عبور ميکنم ،من ميتوانم عبور کنم، به بند باز اين را نگوئيد مفهوم اين که من ميتوانم اين است که من ميتوانم هم که عبور نکنم، بندباز ميگذري من عبور ميکنم، شما ديگر مسئله گناه بايد اينگونه باشد نه اينکه خدا کند بتوانم جلوي خودم را بگيرم غيبت نكم نمي شود که اين نفس مگر ميگذارد، حالا هنوز بايست هنوز در حدكساني هستي که مينشنند با هم سبزي پاک کردن از آش همسايه را هم ميزنند تا دوغابش را، نخودچي كشمش را، تو هنوز اونجايي اين جا چه ميکني، دير است دير است ديرتر از اوني که فکرش را بکنيد باز ترسيديد ها خدا وکيلي ترسيديد، خوب است من هم ميخوام بترسيد شايد اين ترس راهگشا و پشت و پناهتان باشد، آغاز  به سخن ميکنيد بخوريد الان چند وقت است در خانه ما من کلامي در مورد خودم حرف نمي زنم هرکه هر چه ميپرسد ميگويم الحمد لله، خوب شدي الحمد الله، درد داري الحمد الله، چون مي بينم اجانب را دورمان اونها که دور ما ميچرخند و تلاش ميکنند هر جوري است پيچ مهره هاي ما را بچرخونند در برود ما زمين بنشينيم.
سوال از جمع: در قرآن بيشتر از چشم باطن صحبت شده مثلا آيه 46 سوره حج خداوند فرموده است:
" آيا در زمين گردش نكرده‏اند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه‏هاست كور است (46) "
پس اين چشم خيلي مهمتر است اگر چشم باطن انسان باز شده باشد  ميتواند چشم ظاهر را باز کند بهش هدف بدهد. 
استاد:  اينها دنبال هم هستند در کتابهايي که چاکراها را توضيح ميدهد نگاه کنيد مثلا چاکراه خورشيدي تصور کنيد مثلا يک حلقه خورشيدي است که از آن انوار عبور ميکند هم بيرون ميرود هم داخل ميشود هم جذب ميکند هم دفع و چون  اوراي دور بدن هفت پرده است، هفت مرحله است، هفت رنگ است اين تا هفت برش دايره اي تصور کنيد وقتي راجع به چاکراه خورشيدي حرف ميزنيم راجع به كدامش حرف ميزنيم اين هفتمي که بيرون است يا اولي که داخل است اينها دنبال هم هستند شما وقتي چاکراه اصلاح ميکنيد از اول تاهفتم بايد اصلاح شود چشمهاي شما هم دالانهايي است دالانهايي که اين ديدن ظاهري را به ديدنهاي باطني و داخلي وصل ميکند دوستي دارم هر وقت ميگويم فلاني را يک نگاهي بکن ميگويد اجازه بده بروم از تو، مفهموم همين است يعني از وجودش خاج ميشود از چاکراه هفت ميرود داخل و نگاه ميکند من برعکسم من بيرون ميآيم و اين دوربين را از بيرون مياندازم نگاه ميکنم ديدن شما يک دالان است يک دالان که سطح بيرونيش اين چشمهاست که مثلا چشم پزشک ميرويد عدسي اش کلفت شده نازک شده آب مرواريد آورده و دکتر برايش قابل رويت است اما اين رويتها تمام نشد، اين اتصال پيدا ميکند با اون ديدني که به او ميگويي ديد باطن ،ديد باطنت کجاست، جايي نمي تواني براي اون قائل بشوي  اما اينها در يک راستا هستند، او نوقت وقتي اين مرزها را رعايت کرد آرام آرام آن يکي بهش کمک ميکند باهاش همسو و همراه ميشود شريک راه ميشوند با هم  و درست  نگاه ميکنند.
صحبت از جمع: آقا امير المومنين ميفرمايند خدا اگر جهنم هم نداشت اگر وعده به عذاب هم نکرده بود باز هم سزاوار نبود گناه نکنيم و ما ميتوانيم اين را به تمام اعضا صدق بدهيم که الان درباره چشم داريم صحبت مي کنيم به خاطر شکر نعمتهاي خدا  نه به خاطر ترس از جهنم اگر ميخواهيم تقوا داشته باشي اگر ميتوانم به حرامي نگاه کنيم بگوئيم خدايا به خاطر خوشحالي تو به خاطر اينکه پيش ملائک و معترضاني که اعتراض کردند که ميخواهي موجودي بيافريني که در زمين فساد کند و ببيني که اين موجود فساد نمي کند فخر کني  .
صحبت از جمع:دوست ما فرمودند کسي که به چشم باطن برسد ميتواند به چشم ظاهرش هدف بدهد ولي به نظر من کسي که به چشم ظاهرش هدف داده رسيده به چشم باطن، يعني اولين مرحله حفظ چشم ظاهر و هدف دادن به اون است بعد رسيدن به چشم باطن درکل تقواي تمام جوارح ناشي از تفکرات ماست تفکرات ماست كه تبديل به اعمال خوب و بد ميشود، اگر بيائيم فکرمان را درست کنيم و به اون جهت بدهيم و در ثاني با خودمان رو راست باشيم همه ما ميدانيم  چه زماني گناه ميکنيم  و کي داريم کار درست انجام ميدهيم و نگوئيم من نمي دانستم. ديروز داشتم درمورد يک مسئله اي با همسرم صحبت ميکردم به او گفتم من اين کار را انجام دادم  و اگر اين روايت درست باشد من خيلي اشتباه کردم او گفت خب تو نمي دانستي اما به نظر من اصلا اين قابل پذيرش نيست چون الان در جايگاهي نيستيم که بگوئيم نمي دانستم مگر روايات نيست مگر نمي توانستم بخوانم پس کوتاهي از من بوده که خدا من را به خاطر نداستن ببخشد و در نهايت  پيشنهاد ميکنم دوستان حتما از روايات بهره ببرند که به واقع راهگشا ست .
استاد :بيائيم با بعضي چيزها اسباب بزرگ شدنمان را فراهم كنيم بزرگ شويم آن قدر سفت و سخت روي مسائل نايستيم آشنايي با روايات بسيار خوب است و راه درست زندگي کردن را ميشناساند مگر نگفتيم الگوهاي ما اهل بيت پيامبرند ما که نمي دانستيم امام ما به پهلوي راست ميخوابيدند يا چپ اما از خلال صحبتهايشان ميتوانيم به نحوه زندگي آنها پي ببريم از توصيه هايشان ميتوانيم بفهميم چون آنها هرگز دروغ نمي گفتند محض خودنمايي هم حرفي نمي زدند درست ميگويند من خيلي سال پيش توصيه کردم روايات و احاديث را بخوانيد توفيق نبوده حالا شروع کنيد جوانانها حالا شروع کنيد با يک کامپيوتر و يک سي دي ميتوانيد خيلي عظيم دست پيدا کنيد باز اگر بدانم به کتابهايش احتياج داريد من پول ميدهم نگران نباشيد بگوئبد ميخرم من تنها نيستم آدمهاي خاموشي که در اين مسائل کمک ميکنند بسيارند ميخريم  خب به پايان رسيد صحبت امروز ما، قصد من ترساندن شما نيست اما ميخواهم اگر ميتوانم قدري کنار شما در هوشياري شما موثر باشم والسلام نامه تمام بيش از شما نمي دانم بيش از شما نمي فهمم خيلي جاها از جوانترهامون خيلي کمتر ميدانم ولي فقط يک چيز اضافه بر شما دارم دلي دارم به پهناي آسمانها هر چه قدر مهمان توش بيايد باز هم ميپذيرد شما هم امتحان کنيد ببنيد چه کيفي دارد هيچ  وقت خانه دلتان خالي وتنها وغم زده نمي ماند هميشه پر از مهمان است مادربزرگها ميگفتند خانه پر از دشمن باشد خالي نباشد  حالا نياز به دشمن نيست براي همه شما دلي به وسعت درياهاي عالم به شفافيت به جاري بودن و به حي بودند همه آبهاي عالم آرزو ميکنم و هم شمارا به خداي بزرگ ميسپارم با نثار صلواتي براي شادي انبيا اوليا صدقين صالحين و مومنين درگاه حق.

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید