منو

جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

اگرچه عالم را همی گشتی چون برای او نگشتی تو را باری دیگر می باید گردیدن گِرد عالم

بسم الله الرحمن الرحیم

مولانا در فیه ما فیه می گوید :
"انسان باید درک کند که یافتن خداوند تنها هدف و تنها منظوری ست که او برای آن اینجاست، هدف از خلقت چیست؟ ببینید چقدر آدمها این پرسش را کردند؟ یک پاسخ بیشتر ندارد یافتن خداوند تنها هدف و منظوریست که آدمی برای آن روی زمین است، او فقط برای او وجود دارد این یک جمله کلیدی ست هرکه فهمید بُرد هر کسی هم نفهمید باخته او فقط برای او وجود دارد، او باید او را پیدا کند،"
اگرچه عالم را همی گشتی چون برای او نگشتی تو را باری دیگر می باید گردیدن گِرد عالم
ساعات پایانی ماه صفر قرار داریم مفهومش این است که پروردگار عالم یک بار دیگر تو دنیا قسمت مان کرد وارد ماه محرم بشویم آخر صفر و روزهای آخر خودمان را بزنیم خودمان را بکشیم ولی تعمقی نکنیم یک ذره ارزش ندارد، برای آنهایی که اول راه هستند خوب است برای ما دیگر ارزش ندارد چون دیگر زمان درک کردن است فهمیدن است آن هم با عمق جان. مفهوم این جمله که ساعات پایانی ماه صفر قرار داریم این است که پروردگار عالم یک بار دیگر توی زندگی دنیایی مان قسمت مان کرد که وارد محرم شدیم و مشاهده گر ماجراهایی باشیم که هر ساله و هر ساله و هر ساله ، دوباره و دوباره و دوباره تکرار می شود. ماجراها توی کتابها نوشته می شود اما بایگانی می شود، هر از گاهی کسی یک نگاهی بیاندازد، اما تو نگاه و قلب آدمها با بازگو کردنشان زنده و جاری باقی می مانند، هر بار با تکرارشان دوباره شروع می شوند دوباره اتفاق می افتند و ادامه پیدا می کنند و جان تازه می گیرند پس بحث انقلاب عاشورا که به واقع یک انقلاب حقیقتی است لااقل سالی یکبار دوباره شروع می شود ادامه پیدا می کند همه چیز همانطوری تکرار می شود و این معجزه ی بزرگ انقلاب عاشوراست . یک ذره خودتان فکر کنید، مردم از قبل از محرم یک عده شعارشان است ولی باور کنید آنهایی هم که شعارشان است دکور و نمایش شان است ، آنها هم بالاخره ته مزه اش را حس می کنند همه یک جور دیگر می شوند بوتیک ها را سر بزنید همه خانم ها دنبال مانتوی مشکی و روسری مشکی و شال مشکی می گردند خوب مگر تو خانه هایشان ندارند؟ چون مشکی چیزی نیست آدم همیشه استفاده کند ولی دوباره می خرند ، مردها دنبال پیراهن مشکی می روند خوب توجه کنید بعد می آییم داخل محرم می شویم با محرم همراه می شویم فقط حیف که به موقع هوشیار نمی شویم! هر روز همگام با صحرانشینان کربلا حرکت کنید با آنها زندگی کنید ما فقط عزاداری می کنیم ما با آنها زندگی نمی کنیم و این بدترین چیزی است که انجام می دهیم . اگر با آنها زندگی کنیم آن موقع ترس هایشان را می فهمیم آن موقع گریه های بچه هایشان را می فهمیم آن موقع درک می کنیم که زن هایشان شاید به اندازه ی مردها دلشان قرص نبوده است چقدر نگرانی کشیدند چقدر استرس تحمل کردند اگر برای پیاده روی اربعین آدمها می جوشند و می روند، یک قدری شعاراست تبلیغات است من هم قبول دارم اما همین هم شکر اما همه اش این نیست ، مردم بدون اینکه ببینند و بدون اینکه به آن آگاه باشند می روند به سرزمینی که دوباره خونها ریخت دوباره جنگها اتفاق افتاد دوباره قصه ها همان گونه تکرار شد و می شود آنچه که در مراسم اربعین آنهایی که رفتند و دیدند ، آنهایی که از تلویزیون دیدند ، آنهایی هم که عناد کردند تلویزیون شان را بستند و بد و بیراه کردند خدا به فریادشان برسد! الان که ما در روزهای پایانی صفر هستیم خدا به ما این را اعلام می کند یادت هست؟ به تو فرصت دادم یک دفعه ی دیگر آمدی توی محرم با محرم رفتی کربلا توی کربلا قصه های مختلف را دیدی و تجربه کردی یک دفعه ی دیگر این نمایش نامه برای تو تکرار شد . تعزیه چیست؟ تکرار نمایش کربلا ، ولی تکرار تعزیه ای نیست ، آدمها نیستند، همان آدمهایی هستند که هر ساله همان همایش را می آفرینند و شما را مسحور خودشان می کنند تا شما چقدر خالص آمده باشید. اینها را باید فهمید اینها را باید درک کرد. هیچ انقلابی توی تاریخ جهان هستی تکرار این چنین ندارد. شما بزرگترین انقلاب های تاریخ را نام ببرید به زمانش که می رسد یکروز بزرگداشت دارد تازه اگر برای بعضی هایش هم انجام بدهند خیلی ها هم که اصلا فراموش هم شده است، یک روز بزرگداشت دارد آن هم تو سرزمین خودشان نه برای کل جهان! مراسم می گیرند گفتگو می کنند صحبت می کنند ، در مورد آن زمان و قصه های آن زمان، اما عاشورا برای کل دنیاست کربلا برای کل دنیاست، امروز که تا حد زیادی آزاد گذاشته شده از همه جای این کره ی خاکی برای دیدنش می آیند . انقلاب عاشورا واقعه نگاری و تکرارش لحظه به لحظه با قلب هاست برای همین هم خون ها تازه و جوشان است توی قلب ها انقلاب به وجود می آورد اما چرا؟ چرا؟ من می اندیشم من به هر چرایی که برای خودم مطرح می شود بارها و بارها به آن فکر می کنم به دنبال جوابش هستم و تا جوابش را پیدا نکنم رهایش نمی کنم، همه ی چراها تو گودال قتلگاه پاسخشان را پیدا می کنند چون توی آن ورطه ی خون و شمشیر و ستم ، طلایه ی واقع شدن " او برای او " نمایان می شود . این عرصه هرساله تازه و جاریست تا هر گمگشته، ره گم کرده دلسوخته آواره ای را در خودش شستشو بدهد و به او برساند . نمی رویم به بین الحرمین ، امام حسین و حضرت عباس برسیم . این را یادتان نگه دارید . ما می رویم از طریق آنها به او برسیم . این را فراموش نکنید . اگر شیعه هنوز آن جوشیدن واقعیش شروع نشده علتش همین است . چون میروند که به حسین برسند و نمیروند که از حسین به او برسند . میروند که به حضرت عباس برسند ، نمیروند که به او برسند واگر به او برسند آنوقت است که بعد از تطهیر در آن گودال از جا بلند میشوند ، به حرکت در می آیند و بعد از 40 روز باز به سوی همین گودال برمیگردند تا از این خاک به گونه دیگری سر بیرون بیاورند که اگر چنین نشده باشد آنوقت مولانا در وصف آدمهایی که در این گودال تطهیر نشده اند ، از جایشان بلند نشده اند چنین میگوید :
گرچه عالم را همی گشتی چون برای اونگشتی تو را باری دیگر می باید ، گَردیدن گِرد عالم .
امروز جمع شدیم در سوگ سه عزیز بزرگ عالم به ماتم نشستیم . هر سه یکجا . چقدر جالب ! آن هم در ساعات پایانی ماه صفر . روزهای پیش رویمان روزهای خاصی است . حواسمان را یک ذره بیشتر جمع کنیم . از صلح امام حسن چه آموختید ؟ اینهمه حرفش را زدید . بعضی ها که خیلی رو دارند و گستاخ هستند . صلح امام حسن را زیر سوال بردند . در حالیکه صلح امام حسن نمایشیست برای آموزش به من و شما که در کشاکش دهر چه باید کرد ؟ یک جایی باید دندان بر لبها فشرد و صلح کرد . شما کردید ؟ شما هیچوقت صلح کردید ؟ هیچوقت اهل صلح بودید ؟ هیچوقت به صلح اینچنین نگاه کردید ؟ کسی صلح میکند که قویست . کسی که ضعیف است صلح نمیکند . ضعیف پرروست ، چنگ و دندان نشان میدهد . آیا توانستید در نهایت بزرگی در زندگیتان صلح را بپذیرید ؟ مردها و زنها در زندگی زناشوییشان حاضر شدند در نهایت آزادگی صلح را بپذیرند و یک زندگی را نجات بدهند ؟ این کار را کردید ؟
علی بن موسی الرضا جام زهر را از دست مامون گرفت و نوشید . مگر اهل خود کشی بود ؟ نه ، اوهم یک صلح دیگری کرد همچون صلح امام حسن . چرا که اگر صدا میکرد آدمهای زیادی میمردند . همان طور که اگر امام حسن صلح نمیکرد آدمهای زیادی میمردند و وقت مردنشان نبود . شما هیچوقت جام زهر را نوشیدید ؟ برای اینکه مرید و پیرو امام رضا باشید ؟
پیامبر خدا در زمان مرگ برای نوشتن وصیت کاغذ و قلم خواست . در کمال بی شرمی و وقاحت به او گفت : هزیان میگوید . وصیتش به درد نمیخورد . در حالیکه خداوند پیامبرش را درقرآن به گونه ای معرفی فرموده که هیچ سهو و نسیان و سختی و بیماری بر او راه ندارد . پیامبر خدا میتوانست فریاد کند که رسوا کند نمیشد ؟ به نفع مسلمین صلح کرد . همان گونه که به علی گفت : علی جان شمشیر نکشی . همان گونه که علی در خانه اش همسرش مورد آسیب قرار گرفت ، شمشیر نکشید . کتفش را با طناب بستند به کوچه ها کشان کشان بردند . این هم نوعی صلح است . شما در زندگیتان از این نوع صلحها کجا داشتید ؟ اصلا داشتید ؟ هیچوقت به ان فکر کردید ؟ من از این سکوتها بسیار کردم و تازه فهمیدم آن سکوتها می بایستی صلح باشد که اگر صلح بود نباید دلم میشکست . ولی دلم شکست . یک پله عقب افتادم و به یمن این ماه محرم و صفر به این حقیقت بزرگ ، امسال دست پیدا کردم . امیدوارم به درد شما هم بخورد . شاید که به درد شما بخورد وبد نباشد این شعر شیخ بهایی پایان بخش صحبت امروزم باشد .
آنکس که بدم گفت بدی سیرت اوست آنکس که مرا گفت نکو ، خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست از کوزه همان تراورد که در اوست
آنکس که بدم گفت بدی سیرت اوست . خب اگر من هم بد بگویم چه میشود ؟ بدی سیرت من هم میشود . آن کس که مرا گفت نکو ، یعنی آن کسی که گفت من خوبم ، خود نیکوست . من هم اگر بگویم شما خوبید پس من خودم هم خوبم ، نیکویم .
کوزه هایتان را یک جستجو بکنید . خزه هایش را بگیرید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید