منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه بیست و دوم ره توشه آگاهی 2

بسم الله الرحمن الرحيم


هسته اصلی زمین در حال باز نمودن پوسته سخت و سیاه حجاب های تاریک می باشد . تنگی ها و فشار ها و سختی های آدمیان به همین دلیل است گرچه که این پوست سخت و سیاه را آدمیان در طی سالها و قرنهای بی شماری خودشان بوجود آوردند . انسانها در بدو خلقت زمین در سختی های بسیار نبودند و شاهد بر این سخن سنگواره ها و آثار تمدن های بسیار پیشرفته در قدیم می باشد که هر دم کشف گشته و حکایت از باقیمانده های عصرهای طلایی در قرون گذشته می نماید . تنها تفاوت امروز با آنروز ها در این است که در آن روزها همه چیز در جهان ماده بطور واضــح در اختیار آدمیان بود و انسانها که به وضوح می دیدند بهره می بردند ولی هرچه آدمیان بیشتر دچار غرور،کذب ، حسد ، بدخواهی و خلاصه اسارت دیو نفس که تحت استیلای ابلیس بود گشتند این امکانات وسیع و روشن رخ پوشاند؛ در پس پرده حجاب قرار گرفت و مقرر گشت که آدمی آنرا با سختی و مشقت و تلاش بسیار بدست آورد ، به دلیل اینکه خود را خالق این دستاوردها دانست

، احساس مالکیت و انحصار طلبی نمود . جنگ و کشتار بوجود آورد در حالیکه هدف  از هبوط آدم بر روی زمین یا بر روی عالم ماده صرف چنین مسائلی نبود بلکه رشد و تعالی نفس با تجربیات مادی در عالم ماده که ابزار  و ادوات آنرا در اختیار آدم می گذاشت قرار داشت . اما بد اندیشی و بد خواهی ابلیس از یکسو ، نفس پرستی آدم از سوی دیگر که استیلای ابلیس را پذیرا گشت آدمی را به امروز رسانید اما دیری نمی گذرد که این پوسته سخت و سیاه حجابها از هم متلاشی خواهد شد . یکبار دیگر زمین به روزگار شکوفایی و سروری خویش خواهد رسید . وظیفه بندگان مؤمن و هشیار آنست که خود را آماده کنند و برای این دوران حاضر باشند . شما نیز از مسئولیت سختی برخوردارید چون آماده سازی عده ای از این مردم بر عهده شماست پس صبور باشید . ایام عجیب و پر التهاب است . التهاب دیگران بر شما سرریز می نماید . به مسائل جانبی توجه نفرمائید تا بتوانید آرامش خویش را حفظ فرمائید . حالا بیشتر متوجه می شوید ان شاءا.. که چرا باید محرم می شدید.
موشی که هنوز روز را از شب ندونسته ( یعنی تشخیص نمی دهد روز را از شب) با دشمن و دوست ننشسته بود، از سوراخ کاخی سر به در کرد. خروسی را با گربه ای بدید. خواست با گربه مأنوس شود از خروس بترسید . گریزان به جانب مادر رفت و گفت در این سفر دو جانور دیدم ؛ یکی به غایت زشت و غوغاگر. یک پارچه گوشت سرخ بر سر داشت که آنرا تاج زرین پنداشت. دو بال در برش بود که چون بر هم نواختی گوش عالمی را کر ساختی. آن حیوان دیگر به نهایت نیک منظر، در شباهت با ما برادر چشمی درخشنده داشت ، طبعی بخشنده ، آرام و صبور و مؤدب و مهجور .
هر آنکس یک نظر دیدست آن شیرین شمایل را      بود از حال من آگه که چون بُرد از کفم دل را
( جوانها به حرفم خوب گوش کنند)
همی خواهم که دست او به خون من شود رنگی        به امیدی که گیرم روز محــشر دست قاتل را
یعنی اینقدر که خوشش اومده بود از گربه می گفت دلم می خواست یک نظر من را ببیند و ببیند چطوری دل از کفم برده است . دلم می خواهد خون من به دست اون ریخته بشود که روز محشر دست قاتل را من بگیرم ( چون می گویند بلاخره مقتول میرود دست قاتل را می گیرد دیگر که حقش را بگیرد ) که حتی به این هم راضی ام .
خواستم قدمی پیش گذارم او را به خانه خویش آورم .  از کراهت نظر و قباحت منظر آن حیوان زشت سرشت رخ برتافته به سوراخ شتافتم ( یعنی از ترس خروس . اینها را می دهد به القابی که به خروس می دهد.)
مادرش رو به دو کرد که ای فرزند ! ای فرزند بد پسند ! هنوز دشمن و دوست را ندانسته ، زشت را از زیبا فرق نتوانسته ای .( فرزندم محرم شو هنوز زشت را از زیبا فرق نگذاشته ای. دشمن را از دوست فرق نگذاشته ای .) مولوی می گوید :
سوی صورتها نشاید زود تاخت           وز نگاهی دوست از دشمن شناخت
آنکه به چشمت شوخ شیرین کار است گربه غدار است که عداوتش به مقتضای طبیعت است. با سایر وحوش دوست و موش خوردن عادت اوست. عمه و عمویت را خورده، خاله و خالویت را فرو برده ،پدر محرومت در پنجه او مرحوم شد . برادر ناکامت در کام وی جوان مرگ گردید . آنکه در نظرت ملعون ناموزون دشمن روی بد خو آمد  خروس است . با ما مأنوس هرگز خلاف انصاف از او ندیده و رنجی نکشیده ام .
مولوی می گوید :
پس بدان که  صورت خوب و نکو           با خصال بد نیرزد یک تسو .
( تسو واحد پول است . نیرزد یک تسو)
ور بود صورت حقیر و ناپذیر         چون  بود خلقش نکو در پاش میر
(یعنی به پاهاش بمیر)
صورت ظاهر فنا گردد بدان         عالم معنی بماند جاودان
پس جاهل کور دل زشت را از زیبا نداند  اعدا ( یعنی دشمن) از احبا ( یعنی دوستداران) فرق نتواند
سوره بقره آیه 116 :" ای بسا از چیزی خوشتان نیاید در حالیکه خیر شما در آن است.  " ( احرام ، محرم شدن خیر شما در آن است .)
" ای بسا از چیزی خوشتان نیاید در حالیکه خیر شما در آنست . ای بسا چیزی را دوست بدارید در حالیکه برای شما شر و بد است . خدا داناست و شما نمی دانید ."
آنکه با هر چاپلوسی مأنوس است و از هر عبوس مأیوس است غافل که معنی دوست مغز است نه پوست . باید خیلی به این نکته توجه کرد . مولوی باز می گوید :
ای بسا ابلیس آدم روی هست         پس به هر دستی نشاید داد دست
باز سوره اعراف  آیه 30 خداوند فرموده است : " همانا آنها شیاطین را دوستان خود انتخاب کردند پنداشتند که هدایت شدند . "  
و صاف صورت صاف را بر تاریکی دلش نظری نیست .( اونی که فقط به ظاهر می پردازد و زیبایی های ظاهر از تاریکی دلش خبری ندارد.) عاشق تجملات را از ذات خبیثش خبری نه . (ما یک ذره درجه تجملات را می خواهیم پائین بیاریم .) پرده پوست را از روی نکوی دوست بیفکند ، زینت عاریت را از بر دلبرت برکن تا صدق مقال را در عالم خیال به رأی العین بدانی .
سوره زخرف آیه سی و هشت خدا فرموده است: "  کاش میان ( از زبان بنده ای که اون عالم را دیده و حالا دیگه فهمیده چه خبر است) کاش میان من و تو از مشرق تا مغرب عالم فاصله بود . تو چقدر بد همنشینی بودی. " نمی خواهم اون دنیا این را بگویی. من نه ها . نمی خواهیم اینجوری بگوییم . نمی خواهیم اون دنیا این را بگوییم که ای ابلیس کاش بین من و تو مشرق تا مغرب فاصله بود تو چه بد همنشینی بودی . می خواهیم اینجا بشناسیم اینجا بهش بگوییم تو چه بد همنشینی هستی. برو بیرون .برو دیگه راهت نمی دهم . مولوی را می گوید :
جسم ها چون کوزه های بسته سر        تا درون کوزه چه بود آن نگر
در یکی کوزه پر از آب حیـــات         در یکی کوزه پر از زهر ممات  ( یعنی زهر مرگ)
گر به مظروفش نظر داری شهــی   ( می گوید به کوزه نگاه نکن به اونی که تو کوزه است نگاه کن . اگر به اونی که توی کوزه است نظر داری شاه هستی ، بزرگی)  ور به ظرفش بنگری بس گمراهی. حالا عزیزان من دوست انتخاب می کنید ، جفت انتخاب می کنید ، رفیق انتخاب می کنید ، همسایه انتخاب می کنید ، همکار می خواهی باهاش بروی و بیای ، من نمی دانم هرچه و هرچه حواست را جمع کن . به ظرفش نگاه نکن به توش نگاه کن . ولی اگر بخواهی توش را ببینی تو اول باید توی خودت را دیده باشی که بدونی تو چه خبر است . اونی که درونش صاف و پاکیزه است چه ویژگی دارد . حالا بد هست محرمتون کردیم که بتوانید به این یکی دست پیدا کنید بعد از همه این سالها ؟ این هم هدیه امروزتان

 

 

 

نوشتن دیدگاه