جلسه هشتاد ام سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2408
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه معرفت سه شنبه سي ام شهريور ماه سال هشتاد و نه را آغاز ميكنيم اين اولين سه شنبه اي است كه بعد از ماه رمضان كلاس داريم تا امروز هفتاد و نه جلسه معرفت داشتيم و در خدمت شما بودم با شما صحبت كردم براي شما مطالبي را آماده كردم به گوشتان رساندم و در باب اين مسائل با هم بحث كرديم،گفتگو كرديم، هر چند جلسه يك بار گذاشتيم به پرسش و پاسخ مسائل شما را تا جايي كه از من بر مي آمد پاسخ دادم، امروز شما كه اينجا نشستيد برويد و كتابهاي معنوي علماي بسيار بزرگ را بگرديد و بخوانيد، به جرات مي توانم بگويم نمي توانيد مطلبي پيدا كنيدكه اينجا نشنيده باشيد حتما شنيديد حتما راجع به آن صحبت كرديم و علي الخصوص هميشه درسها و تجربيات علمايي را استفاده كرديم كه بنام بوده و صاحب درجات معنوي هستند مثل سيد عليآقا قاضي بزرگ.
به اندازه كافي ملك را ميشناسيد يا لااقل راجع بهش ميدانيد، عالم ملك را، عالم ملكوت را، عالم جبروت را، اسامي مختلفي كه بر نفس و درجات روحي مختلف گذاشته ميشود همه را دانستيد و بلديد با اينها از لحاظ اسم بيگانه نيستيد كاملا باهاشون آشنائيد اما تا چه حد مي خواهيد بدانيد تا چه حد مي خواهيد ياد بگيريد دانش مان مي خواهد تا چه حد بالا برود چون ميدانيد كه با اين جسمي كه شما دارا هستيد بالا رفتن و حركت كردن يك محدوده اي دارد پس بنابراين از بحث كلاسهاي معرفت از بحث دانش شما به اندازه اي كه نيازمند هستيد برخوردار شديد.
ميدانيد كه در دانشگاه كساني كه رشته پزشكي ميخوانند در ترمهاي اوليه درسهاي تئوري را نزد استادهاي بنام طي ميكنند اندام را ميشناسند،رگهاي خوني را ميشناسند و الي آخر يك تعداد سال و ترمي را كه عبور كردند واجب ميشود به عنوان انترن وارد بيمارستانها ميشوند من حالا خيلي هم روابط را بلد نيستم ولي كلي مي دانم وارد بيمارستانها ميشوند تا آنچه را آموختند در بيمارستانها بصورت عملي هم به كار ببندند و هم مشاهده كنند كه اگر اين دوره را با موفقيت به پايان ببرند تازه در حيطه پائين پزشك عمومي شروع به طبابت ميكنند بعد تازه تخصص امتحان ميدهند. ما از رشته ها پزشكي كم نيستيم اونها با جسم آدمها روبرو هستند اما ما با روح آدمها روبرو هستيم با ناشناخته هاي آدمها روبرو هستيم كار خيلي سخت تره كار خيلي مشكلتره يك رگ را مگه ميشه به چند شكل در آدمها مشاهده كرد خيلي تنوع نداره؛ ولي خلقيات، روحيات، نفسانيات آدمها اين قدر متنوع هست كه فقط ميشه گفت به تعداد همه آدمهاي روي زمين،
پس كار خيلي سخت تر ميشه.
ماه رمضان امسال كه طي شد بعد از شبهاي بيست و سوم و يا شايد روز بيست و سوم خلاصه قبل از عيد فطر يك روز نشستم ديدم خيلي دلتنگم ، نوشتم با دوستم حرف زدم. سخن گفتن جالبي بود شايد بد نباشه تكه هاييش را براي شما مي خوانم تا بدانيد براي چه اين شيوه جديد را اتتخاب كردم، بشنويد اين كلامم را:
ماه رمضان امسال بسيار عجيب بود،سالهاي گذشته ماه رمضان ايامي از سال بود كه با رويت هلال ماه آغاز ميشد با فرو شدن هلال ماه هم به پايان ميرسد،گذشتن ثانيه ها و دقيقه ها و ساعت ها را ميشمرديم پيش مي رفتيم تا زمانش تمام ميشد بعد هلهله ميكرديم، گلريزون ميكرديم،گلاب ميپاشيديم كه عيد مومنين عالم هستي يعني عيد فطر فرا رسيده ،از روز بعد ماه ديگري بود و بالا آمدن هلالي ديگه و نامي ديگري بر اين ماه كه آغاز ميشد. اما امسال قبل از ورود به ماه رمضان حسي متفاوت با سالهاي قبل داشتم حس ميكردم كه از جانب حضرت حق دوستي، ياري مهربان، همسفري صميمي، آشنايي قديمي كه ساليان دراز او را گم كرده بودم به سوي من رهسپار شده به واقع هم چنين نيز بود ماه رمضان ديگه صرفا ساعاتي و ايامي نبود كه با بالا آمدن و فرو رفتن هلال ماه آغاز و پايان ميپذيره بلكه دوستي روز قبل از اول ماه در خونه ام را زد ضربه هاش به روي در، تارهاي دلم را لرزوند. به خوبي حس كردم آشنايي قديميم كه نمي دونم كجا در چه سالهايي يا چه ايامي باهم بوديم پشت در است با ذوق و شوق فراوان در راگشودم برايم آغوش گشود من را در آغوش خودش گرفت آغوشش گرم و پر مهر بود ندانستم چه شد اما من را با خودش برد در خواب به ديارهاي دور دست با او سفر كردم در بيداري من را از قيد و بند ديگر مردمان رهانيد مرا گذاشت تا در سرزمين هاي بدون زنجير و بدون قرار داد وبدون بايد ها و نبايد ها قدم بزنم و لختي درآن بيارامم نيمدونم نمي تونم همه اونچه را که حس كردم بيان كنم چون بيان حسها در قالب كلماتي است كه قبلا با حسهاي ديگري قرارداد شدند ولي اين نسيم را من قبلا نديدم نشنيدم و نه حس اون را از كسي دريافت كردم تا بتونم در قالب كلمات معنا كنم. ايامي كه گذشت پر از حوادث بسيار تلخ و گاهي هم شيرين بود اما تلخي ها و شيريني هاي اون قطرات اشكي بود كه بر روي برگ گلي ميچكيد با وزش كمترين باد و اندك حركت برگ بر زمين مي افتاد-ديديد قطرات شبنم با اندك تكاني سر ميخورند مي افتند و محو و نابود ميشد- ديگه اثري از تلخي و شيرين باقي نميموند. دوست من دوستت دارم. دوستت دارم مي دونم از دياري ميايي كه براي اون دلتنگم. برام بوي آشنايي را آورده بودي من را براي همنشيني و همراهي برگزيدي تو را قدر ميدونم ولي اين مانع نميشه از رفتنت دلتنگ نشوم به من بگو آيانميشه هميشه با تو بود؟ آيا نميشه هميشه همسفر تو بود؟ آيا نيمشه بوي ديار دوست را هميشه از تو بوئيد. به من بگو چه كنم تا تو من را ترك نكني چه كنم تا بتونم هميشه سر بر شانه پر مهرت گذاشته از لطافت درونت بهره ببرم من را بگو. من را بگو بگو .
قطع شد ديگه حسش نكردم گذشت تا روز عيد فطر اينجا روز عيد فطر كه نماز خونديم بعدش حالم زياد خوب نبود اينجا خوابيدم وبعد از اونكه مهمه رفته بودم رفتم بالا.اون موقع ديدم که باز هم حسش ميكنم بهش گفتم دوست من سلام امروز روز اول شواله تو اول شوال به تو كه اسمت رمضانه سلام ميگويم پس نرفته بود من فكر كردم رفته، نرفته بود. بهش گفتم امروز كه روز اول شواله به تو كه اسمت رمضانه سلام ميگويم تابدوني كه تو را مي خواهم به تو نيازمندم همه روزم را مي خواهم كه با تو سپري كنم تو بايد به من قول بدهي كه از همنشيني با من كسل نشي من تازه تو را پيدا كردم حاضر نيستم جدايي را بپذيرم چيه مي خواهيد براي من شرط بذاري؟ باشه شرطها ندانسته قبوله نشنيده قبوله فقط من را ترك نكن. يك روزي من را به سرزمين امن الهي يعني مكه بردند از روزي كه اونجا را تجربه كردم و زماني را با اونجا سپري كردم ديگه از اونجا جدا نشدم هر روز دمي ساعتي و يا شايد ساعتهايي رابا اون ميگذرونم و واقعا ميگذرونم 5 ساله، امسال ذي حجه 5 ساله من هر روز را، هر روز به خانه خدا نگاه كردم باهاش سپري كردم و امروز صاحب نظرم كه بگويم ميشه نگو نميشه. لابلاي دقيقه هاش هنوز ماجراهايي را ميجويم كه تا اون موقع متوجه حضورشون نشده بودم با كشف اونها قصه حج و اقامتم تو خانه امن الهي زيباتر و شگفت انگيزتر ميشه سعي ميكنم دوباره حج كنم با نقطه هاي جديد و روشني كه مشاهده كردم دوست م ن ميبيني من خيلي وفادارم قدر دوستي ها را مي دونم من روزهايي را با تو يا بهتر بگويم در آغوش امن و پر مهر تو سپري نمودم و آنچه را كه چشيدم حاضر نيستم به هيچ قيميتي از دست بدهم مي خواهم هر روز با تو ساعتي يا ساعتهايي را سپري كنم در لابلاي وقايع اون لحظاتي را كه از دست داده يا متوجهش نشدم دوباره جستجو كنم با به دست آوردنش جبران زيان وارده را كنم نگو كار بدي را شروع كردم نمي پذيرم نگو که تو نمي توني همسفرم باشي قبول ندارم نگو ديگه تو آغوش پر مهر تو جايي براي من نيست كه از غصه دق خواهم كرد مي دانم كه اگر امسال تو را حس كردم علتش اينه كه تو من را انتخاب نمودي حالا به من بگوچگونه باشم كه تو انتخابت را پس نگيري بگو تو را به جون بي بي دو عالم صديقه كبر فاطمه الزهرا چه كنم كه توخونه ي امن من را از من نگيري يا بهتر بگويم تو كه هر چي دادي پس نميگيري چه كنم كه كاشانه پر مهر و معطرم را ويران نكنم.
شما با من همه عقيده نيستيد شما مثل من فكر نميكنيد شما پايان رمضان دلتون نمي خواست كه بدانيد چه كار كنيد تاهميشه رمضان باشه؟
خب گذشت عيد فطر هم گذشت گذشت گذشت تا ديشب. ديشب جواب پرسشم را يافتم شما هم گوش كنيد مي خونم براي اينكه كاري كه مي خواهم شروع كنم دل بدهيد با من بيائيد چون دل ندهيد نمي توانيد باهم برويم .
پرسش نموديد چگونه مي توان با روح رمضان دقايق هميشه زنده ايام رمضان براي هميشه هم سفر بود شما را به عقب بر ميگردانم به ايام پر از گلهاي معطر ماه رمضان از شما ميخواهيم نگاه كنيد و بفرمائيد در اين ايام روزه داران حضرت حق كساني كه هر سحر و افطار بر سر سفره پر نعمت پروردگار خويش مي نشتستند و روزي ميخوردند بر چه چيزهايي صبر مينمودند؟ از چه چيزهايي دوري مي فرمودند؟ اونها را توصه به چه اعمالي شده بود؟ از چه اعمالي اونها را بر حذر نموده بودند؟ همه مردم مي انگارند كه همه اينها تو كتابها نوشته شده همه اينها سر هر منبري گفته شده و هر كلاس درسي بازگو شده درسته اما فقط گفته ميشه ولي درك صحيحي از معناي اون براي اكثر مردم نمي باشد به همين دليل پس از ماه رمضان و حتي بسياري از مواقع تو همان ماه رمضان اون همه دستورات و تاكيدات نقض ميشه و به دست فراموشي سپرده ميشه. تنها اندكي آگاهان پشيمان از كرده خود اميد، به رمضان ديگري مي بندند.- ان شا الله سال ديگه شايد بتونيم جبران كنيم- در حاليكه هزاران ماه رمضان آمد و رفت و هيچ چيز تغيير نكرد نسلها آمدند و رفتند بازهم فراموش نمودند چرا كه انسانها فاصله اي ميان آدم بودن و انسان بودن قائل نيستند. اگر هم در كلام فاصله اي قائلنددر عمل قائل نيستند. توده عظمي فقط انساننند خبري از آدم بودن ندارند. چون بساري از ره يافتگان خود را از خيل بسياري از مردم جدا نمودند تنها به يك يا چند مريد بسنده نمودند و راز حركت خويش را بيان نمودد حال آنكه همان چند نفر توانستند خود را به سر منزل مقصود برسانند يا خير خدا آگاه است و بس.
به مسئله تقوا بپردازيد اين مسئله اي است كه شما بارها بر آن تاكيد فرموديد امروز وقت آن رسيده كه دوستان هم سفر شما به وجه عيني و ملموس آن واقف شوند به عبارت بهتر اعضا و جوارح را كه عينيني تر است ابتدا مورد بررسي قرار فرمايندو براي هر كدام محدوده اي روشن و شفافي توسط خودشان بيابندو ارائه نمايند تا ديگر بر هيچ كدامشان جاي تعلل و تاخير نباشد پس از گذراندن اعضا ظاهري و حواس ظاهري به حسهاي باطني وجود بپردازيد به تطهير آنها بپردازيد چون راهي كه پيش روست براي كساني كه جوشن محكم و غير قابل نفوذ ندارند بسيار خطرناك است به هرحال شما وظيه ي خويش را انجام داده به پايان ببريد در مابقي مسائل بر شما مسئوليت نيست .
پرسشي كردم پاسخي يافتيم چه كنيم كه هميشه رمضاني باشيم هميشه هم چون ماه رمضان در سكون و آرامش باشيم راه نمايي رانندگي آمار ميده در ماه رمضان درصد تصادفات چه قدر پائين بوده آگاهي ميگه درصد جرايم زد و خورد و برخورد هاي آدمها چه قدر پائين بوده خب بيائيم همه ي سال اينگونه باشيم پرسيديم چه كنيم دستور دادند تقوا خب من تقوا را ميشناسم من مي دانم تقوا يعني چي نه ففط مي دونم تقوا را نمي فهمم خب از اين جلسه هر جلسه به يكي از اعضا مي پردازيم تقوا را براش معنا ميكنيم اگر دستهاي من بخواهد متقي باشه چي كار بايد بكنه مگه نمي پرسيد چطور فقير باشم؟ مي خوايم راهش را نشان بدهيم مگه نمي گوئيد دستور العملي بدهيد عمل كنيم مي خواهيم دستور العمل بدهيم ولي از خودتون مي خواهم بگيرم همه را جزوه ميكنم هم به خودتون مي دهم هم رو سايت ميگذاريم كل دنيا ببينند همه آدمها بايد بدانند دست متقي يعني چي. پاي متقي يعني چي. چشم متقي يعني چي. خب از كدوم عضو شروع كنيم؟
جواب از دوستان: زبان
استاد:
ارائه كنيد دانه دانه يادداشت كنيد. اولين نفر داوطلب بگويد اگر زبان بخواهد تقوا داشته باشد بايد چه كند؟
1-اول خدا را شاكرم كه بعد از ماه رمضان توفيق حضور در جلسات را داشتيم اين بايد سر لوحه همه كارها باشد چون شاكر باشيم خدا نعمتش را فروان ميكند. از زبان گفتيد من فكر ميكنم در مورد زبان خيلي مطالب هست غيبت نکردن بدگويي نکردن و ... اما چيز مهم تري را مي خواهم بگويم چند روز پيش گوش ميدادم به يك سخنراني گفتند علامه طباطبايي ميخواستند از دنيا فوت كنند شاگردان گفتند آقا نصيحتي بفرمائيد ما را ايشان با اون بي حالي مرتبا مي گفتند مراقبه مراقبه مراقبه من واقعا خيلي به اين فكر كردم همه بزرگان ما را به مراقبه سفارش مي کنند تمام جلساتمان هم همين را ميگه ماه رمضان ماه مراقبه است براي همه اعضامون ، ولي به خودم آمدم ديدم چيزي بالاتر از گرسنگي نيست بايد گرسنگي به خودمون بدهيم تا رمضان را با خودمان داشته باشيم از همه لحاظ هم جسمي هم روحي وقتي گرسنگي مي دهيم تما قواي غضبيه شهوت تمام اون پرخاشگري ها عصبيتها را مي توانيم كنترل كنيم ما وقتي گرسنگي ميدهيم يعني سيري زياد نمي دهيم اين را جري نمي كنيم تمام قوه هاي اوليه نباتي و حيواني انسان از اينجا تغذيه ميشود به نظرم من گرسنگي گرسنگي گرسنگي که حرف اول و آخر را مي زنه كه بحثي طولاني است و جاي تفكر داره .
استاد:
خانم من در يك جمله ميگويم اولين دستور نه براي زبان كه براي همه اعضا ،گرسنگي كم خوردن. بابا خيلي گفته بودم كم بخوريد كسي گوش نكرد كم خوردن فقط وقتي بخوريد كه گشنه هستيد و كم خوردن.
اما يك چيزري كه گفنتد و خودش هم متوجه نشد با همان زباني كه داشت درجه تقواش را معرفي ميكرد گفت شاكرم. يكي از راههاي شكر گذاري زبان است. زبان متقي هميشه شاكره اين دوميش
2-كم گفتن و نيك گفتن
استاد:
خانم زبان متقي زياد تكان نمي خوره
3-همه ايها درست كنيم ميشه دروغ نگفتن چون آمد خدمت پيغمبر گفت آقا جان من هر چه گناه بگويي ميكنم فقط تا حالا آدم نكشتم پيامبر فرمودند فقط دروغ نگو هر كاري خواستي برو بكن. شب رفت دزدي بكنه گفت پيامبر پرسيد كجا بودي بگم چي؟ بگم رفته بودم دزدي كه كار دستم ميده دست برداشت از نگاه بد دست برداشت از همه چيز. رسول خدا فرمود ريشه همه گناهان دروغ گفتن است .
استاد:
زبان متقي دروغ نميگويد. دخترم از مدرسه ميآمدي چه قدر دير رسيدي ؟ اين معلممونه ديگه ميگوئيم ول كن آخر ساعت هم ول نمي كنه هي ميگه اما راست نيمگه چون داشت ميآمد کنار چرخيه كه اشغال مي فروشه وايستاد با بقيه دوستاش كنار اون چرخيه هر هر كركر خنيدن و گناه كردن و آلوچه آشغالي خوردن ديگه دروغ نميگه
4-به نظرم از زبان به همون اندازه كه قرآن گفته كه دو گوش دادم و يك زبان استفاده كنيم
استاد:
قديم ها مي دانيد مردها به زنهاشون چي ميگفتند؟ پيرمردهاي قديمي كه خيلي مومن بودند بيرون كه نمي گذاشتند زن هاشون بروند مي گفتند مهمون مرد ميآيد مجبور شدي بيايي جلو چادر را طوري بگير كه يك چشم معلوم باشه بابا خدا دو تا چشم داده اما مي گفت يك چشم كافيه.
نه اون نه اينكه اصلا زبان را بكار نبري کمتر به کار ببريم اشاره ظريفي و لطيفي است .
5-به نظرم يكيش مهربان گفتن هم با خودمون و با ديگران.يك انرژي به خودمون ميده كه ادامه بدهيم
استاد:
خانم زبان به مهرباني گشودن
6-به نظرم زبان به ذكر خدا گفتن
استاد:
زبان متقي دائم الذكر است اون هم ذكر الهي
7-ما براي تقوا داشتن براي زبان اول بايد حلالها را انجام بدهيم حرامها را انجام ندهيم اين يك درجه است تقوا احسااس ميكنيم وراي اينكار است جايي ميخواندم چهل گناه براي زبان شمرده بودند بايد گناهان زبان را انجام ندهيم و بعد آنچه را دوستان فرمودند ميشود حلالهاي زبان كه ميزان همه اينها تو تقوا است
استاد:
حلال را حلال حرام را حرام دانستن وظيفه است تقوا بالا تر از وظيفه است
- من فكر ميکنم اين اولين قدم است و تقوا حد تعيين كردن براي حلالها
استاد:
يعني ميگويي بايد براي رسيدن به تقواي زبان اول بايد محدوه زبان را مشخص كنيم زبان از حرام گويي خودداري كن اين اولين قدم است وقتي حرام گفتي اينكه تو حلال كدام محدوده را بگيري جا نداري اولين قدم اين است اي زبان از حرام گويي ، هدايت مردم به حرام ،خودداري كن از هدايت مردم به اعمال زشت و نهي شده و بد خودداري كن اين اولين قدمه اما قدم بعدي ميره تو اينكه خب حلالهاش ميگه قربون صدقه برو بچه هات را دوست داشته باش ولي چه قدر؟ بچه ات را اين قدر دوست داشته باش كه در طول روز يك ميليون بار قربونت برم به بچه ات ميگي يك بار نميگي خدايا من بنده توام ديگه يادت ميره خدا بالاسر توست درحاليكه گفتن قربونت برم به بچه ات كه حرام نيست جزو حلالهاي پسنديده است اما اين حلال را چه قدر بكار ببري اين خيلي مهمه اين شا الله اين محدوده ها را با اين كار داريم پيدا ميكنيم
8-به نظرم برقراري ارتباط مناسب بين اين عضوو تفكر ،فكر ميكنم بين همه اعضا و اول زبان كه نمود بيروني داره اگر بتونيم ارتباط مناسبي بين تفكرمون و اين عضو برقرار كنيم قبل از اينكه اين عضو عمل كنه و نمود خارجي پيدا كنه بتوانيم خوب فكر كنيم خوب فکر کنيم من مي خواهم به تعادل اشاره كنم اگر بتوانيم خوب فكر كنيم كه اين زبان را چگونه بكار ببريم يك جا شايد تحكم لازم باشه يك جا زياده گويي لازم باشه و به نظرديگران بايد زياد بياد وقتهايي لازم است سكوت كنم و اين را بتوانم اين ارتباط را برقرار كنم كه اون عقل اون جوهري كه هشتاد جلسه است شما راجع به آن صحبت ميكنيد كه بتوانيم بهش برسيم بتوانم ارتباط با اون جوهر برقرار كنم اون به من بگويداو بگويد الان بايد زياد بگويي الان بايد سكوت كني الان بايد بخندي و اين ارتباط را بتوانيم برقرار كنيم و از اون جوهر و يا هسته دستور بگيريم براي اين عضو و همه اعضا ، اون تقواي راستين حاكم ميشود.
9- انسان بايد سخن گفتن را از درون شروع كنه تا به بيرون بهبود پيدا کنه وقتي من در درون خودم قبول دارم غيبت كردن كار بدي است وقتي عيب طرف مقابلم را ميبينم در درون خودم اون عيب را بازگو ميكنم به اين منظور كه خودم اينطوري نباشم نه به منظور قضاوت ،اين در بيرون من هم جاري ميشه .
استاد :
مي خواهي بگويي كه ابتدا تقواي سخنهاي دروني را ايجاد كنيم كه اين تقوا در بيرون هم نمود خودش را پيدا ميكنه
10-براي تعمير زبان اول بايد به تعميرمغز پرداخت چون زبان چيزي را بيان ميكنه كه مكنونات قلبي و يا فكر آدم است.
آيه اي در قرآن مي خواندم كه رسول الله خوانده بودند حلوايي به حضرت تعارف كردند و حضرت نخورندن اصحاب گفتند شما حرام كرديد؟ گفت نه ترسيدم دلم برايش برود و آيه 20 سوره احقاف را تلاوت كردند آن روز كه كافران به آنش عرضه شوند گفته شود خير و خوشي هاي خود را در زندگي دنيوي تان به پايان برديم و بهره مند شديم و امروز به سزاي اينكه در زمين به ناحق استكبار مي ورزيم و به خاطر آنكه نا فرماني ميكرديم به عذاب خفت بار كيفر ميشويد.
زبان تمام حس چشايي در آن است وقتي سرما مي خوريم هيچ حسي نداريم از طرفي يكي از لذات ما ايراني ها هم خوردن است بايد از لذات چشيدن كمتر استفاده كنيم مانند افرادي که در آيه اشاره کردند زياده روي نکنيم.
استاد:
از لذت برردن از چشيده هامون حدي قائل شويم بله بخش زبان يكيش سخن گفتن است يكي خوردن است لذت چشيدن است تو همه اينها بايد توازن برقرار كنيم درسته اين جلسه اول است ولي براي جلسات بعد من منتظرپاسخگويي هاي سريع است نمي خواهيم بعدا از ما کسي در جمع ما بيايد بگويد چطوري ميشه اينكار را كرد مگه فرمول نمي خواهيد داريم فرمول ايجاد ميكنيم دستورالعمل به وجود ميآيوريم حديث بياوريد روايات بياوريد آيه قرآن بياوريد بر اساي اينها بحص كنيد با من من بلد نيستم من نمي دونم من را راهنمايي كنيد شما بياوريد به من بگوئيد ديگه حالا وقته اينه كه شما براي من بياوريد .امروز اتفاقا ميخواستنم زبان را كامل كنم ببنيدم اما مي بينم حيفه بذار زبان باشه چون هنوز زبان كار داره برويدكار كنيد تا هفته بعد تحقيق كنيد .
همسرم يك نظري به من مي داد ميگفت كتاب معرفي كن تو ساليان خوندي بيا كتاب تعيين كن من هزينه اش را هم مي دهم بنده خدا هميشه اين جور مواقع آماده هزينه پرداختن است من كتابهاش را ميخرم بذار اينجا اعضا جلسه بر اساس روحيه انتخاب كن به هر دو نفري يك كتاب بده مطالعه كنند و دستاوردي بياورند خيلي فكر خوبيه ولي باز هم كتابه تا كي مي خواهيد كتاب بخوانيد من چه قدر ديگه بايد بايستم تا كتابهاي خودتون را ورق بزنيد ما هشتاد جلسه معرفت داشتيم فقط به يك دليل ياد بگيريد در اين كتاب را باز كنيد هنوز باز نكرديد به خداباز نكرديد حالا اونهايي كه ميشنوند حرف من را و دست نوشته هاشون را من خوندم اونهايي كه احساس ميكنيد ، هنوز در كتابتون باز نشده باز بشه ببين چه هنگامه ايست چه لذتي داره اولشه سخته چون خودتون با خودتون روبرو ميشويد اين خيلي سخته ديوي است مقابل شما ديوي است مقابل شما ديو وقتي خودت با خودت مقابل ميشي روبرو ميشي ديوي مقابلت ميبيني ميشكني ميريزي خرد ميشي نيست ميشي بايد به نيستي برسي تانيست نشي به هستي نميرسي.
11-بالاترين تقواي زبان تلاوت قرآن بايد باشه ما ماه رمضان چه قدر ختم كرديم قرآن را اگر ميخواهيم موفق باشيم در زندگي من فكر ميكنم بهترين راه اين است كه تلاوت قرآن را زياد كنيم من خودم نگاه ميكنم قرآن كه زياد تلاوت ميكنم يواش يواش قرآن را زياد تلاوت ميكنم خودم معني هاي عربي را ميفهمم
وقتي خداوند ميگويد خدا پادشاه آسمانها و زمين است و هر چه كه بين اين دو قرارداره ، همه چيز در يد قدرت اوست من ميفهمم كه من فقيرم همه چيز از اوست بين اين و اون هر چه مخلوقات خداوند است پس بزرگترين تقوا تلاوت بيشتر قرآن است ما هر كداممون از دنيا برويم چه قدر قرآن براي خودمون گذاشتيم ؟سرگذشت يكي از بزرگان را مي خواندم هزاران قرآن براي خود گذاشته بود ولي من چه كردم من حتي از تلاوت معموليش هم دريغ كردم همين ماه رمضان چه قدر مي توانستم ساعتها را با تلاوت قرآن پر كنم همين الان هم چرا فقط ماه رمضان باشه ؟
استاد:
آخرين راهبرد براي زبان تلاوت دائمي قرآن است اين را هم فراموش نمي كنيم.
12-پيامبر مي فرمايد خداوند رحمت كند مومني را كه زبان خويش را از هر بدي نگه دارد اين يك و صدقه اي است كه شخص به خود مي دهد سپس فرمود سالم نمي ماند از گناه احدي مگر نگه دارد زبان خود را .
ما امكانات جتستجو در نرم افزارها را داريم براي يافتن روايت اصول كافي را داريم چهار جلدي اينجا هست در اختيار دوستان قرار ميدهيم همكاري كنيد همكاي نكنيد بيرون ميكنند ها شوخي ندارم من همه شما را دوست دارم ولي از كلاس معرفت مي اندازند بيرون ولي بايد با معرفت شويد هنوز با معرفت نيستيد ديد آدمهاي با مرام را هنوز مرام دار نيستيد بايد مرام دار شويد جلسه معرفت امروز را با نثار صلواتي براي شادي انبا اوليا شهدا صديقين طاهرين و مومنين درگاه حق به پايان ميبريم .
جمع بندي موارد مرتبط با تقوي زبان در جلسه 30/6/89
1. كم خوردن
2. شكر
3. كم گفتن و نيك گفتن
4. دروغ نگفتن
5. از زبان به همون اندازه كه قرآن گفته كه دو گوش دادم و يك زبان استفاده كنيم
6. زبان به مهرباني گشودن
7. دائم الذكر بودن
8. حرامها را انجام ندادن و حلالها را در محدوده معين انجام دادن
9. برقراري ارتباط مناسب بين زبان و تفكر
10. ايجاد تقوا در سخنهاي دروني
11. براي اصلاح زبان اول بايد به اصلاح تفكر پرداخت
12. قائل شدن حدود براي لذت بردن از چشيده ها
13. تلاوت قرآن
14. پيامبر مي فرمايد خداوند رحمت كند مومني را كه زبان خويش را از هر بدي نگه دارد اين يك و صدقه اي است كه شخص به خود مي دهد سپس فرمود سالم نمي ماند از گناه احدي مگر نگه دارد زبان خود را