منو

یکشنبه, 02 دی 1403 - Sun 12 22 2024

A+ A A-

دلنوشته شماره صد و بیست و پنجم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: دلنوشته
  • بازدید: 3061

بسم الله الرحمن الرحیم

در روزگار عجیبی زندگی می کنیم . می دانید چرا ؟ بیشترین تلاش آدمی بر زبانش جاری است . بیش از هر عملی فقط حرف می زند . در میان جمع های متفاوت بنشینید . فقط گوش دهید . هیچ اظهار نظر یا دخالتی نکنید که تاثیرگذار نباشید . پس از تجربه هایی در می یابید که آدمها در دو سطح متفاوت گفتگو می کنند . جوان ترها در پیرامون آنچه که در دنیا تولید شده یا می خواهد بشود . سیاست های مختلف در اقتصاد ، اجتماع ، پیشرفت تکنولوژی و آنچه در پیش رو خواهد آمد سخن می گویند . در مقابلشان جمع کثیری که سنی گذرانده اند در پیرامون آنچه که قبلاً بودند و کردند و میزان توانایی هایشان سخن می گویند . و به دنبالش نفس های طولانی پر از آه و حسرت می کشند  و چقدر مایه تاسف است که در این میان هیچ سخنی از آنچه که امروز هستند و توانایی انجامش را دارند و چه میزان بهره دهی برای خود و دیگران دارند مطرح نمی شود. این نشان می دهد که جامعه به طور کلی بر دو بخش شده است . بخشی در گذشته و بخشی در آینده که هنوز در میانشان نیامده و شکل کاملی نگرفته به سر می برند . هیچ کس در زمان حال خویش زندگی نمی کند . و حاصل در حال بودن برای هر دو بخش جامعه فقط آه و حسرت و افسوس است . آیا با این روند تفکری در این جامعه هیچ حرکت مثبتی روی می دهد که آدمی را امیدوار نماید . به عاقبت این جامعه هیچ فکر می کنید . بازهم می گویم که خیلی زود دیر می شود . اگر همه اقشار مردم از کودک و نوجوان و جوان و میانسال و کهنسال و خیلی پیر ، در زمان حال خود به سر نبرند و ای کاش ضرر و زیان این بی توجهی را فقط خودشان در این عصر تحمل کنند نه بلکه ضرر  و زیانش به نسل های بعد از خودشان می رسد . و این سیر قهقرایی تا جایی که خداوند کسی را برای بریدنش بفرستد ادامه خواهد داشت . ما نیز کفاره ی اندیشه های غلط خود را در این دنیا و جهان های پس از آن پرداخت خواهیم نمود

نوشتن دیدگاه