دلنوشته شماره هشت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 3600
هوالحق
در ساحل کنار دریا کنار ماشین نشسته ام.هوا بسیار سرد ولی آفتابی مطبوع همراه خویش دارد.به جریان آب نگاه می کنم بسیار لذت بخش است و انسان را متمایل به حرکت و جاری شدن می نماید..بسیاری از آدمها کنار آب به این جریان سنگ می اندازند و هر دم مهارت خویش را در دور اندازی سنگها امتحان نموده و بر خود می بالند ولی اندیشه ای بر این کار ندارند.من جریان پر تپش و زنده ی آب را به جریان هستی که حی است و جاری تشبیه می نمایم.و سنگهایی که در خلاف این جریان به آب پرتاب می شود ،همانند گناهان انسانهاست که در جریان هستی صورت می پذیرد.
دقت بفرمایید وقتی سنگی به درون آب پرتاب می شود ،درون آب در لحظه ای شکافی به وجود می آورد و ضربه اش به تمامی ذرات آب وارد گشته و تا دورترینها می رود و هر چقدر کوچک ولی تغییری در مسیر بقیه ی ذرات به وجود می آورد ولی ادم به این نکته نظری ندارد و به پرتاب سنگهای خود با شوق و شعف بسیار ادامه می دهد .
گاهی بغضها و کینه های درونی و یا بر تری طلبی های وجودی خود را بروز میدهد و نمی داند یا اگر هم بداند اهمیتی نمی دهد و فقط خودش را درک کرده و راضی می نماید .جالب نیست اهمیتی به ذرات آب نمی دهد از آنها نمی پرسد آیا دوست دارند از دیگر ذرات فاصله گرفته و تغییر مسیر و حتی سرعت دهند یا خیر؟
خود خواهانه کار خویش را انجام میدهد .او هرگز به دیگران اندیشه ننموده ،تا امروز به قطرات آب بیندیشد و اهمیت دهد.در زندگی روزمره ی ما آدمها ،که به آن نگاهی عمیق نداریم جریان هستی به یکسانی و پیوستگی جریان آب در حرکت است و هر گناه کوچک و بزرگ و یا حتی هر اندیشه پلید حکایتی را چون حکایت سنگ درون آب به وجود می آورد و خیلی زود غافل گشته و از مسیر اصلی هستی خارج می شویم و خود نمی دانیم و به زودی از سنگلاخ ها و بیابانهای برهوت سر در می آوریم و گله مند از جریان هستی که ما را به شوره زار هدایت نموده در حالی که چنین نبوده و نیست و نخواهد بود. با نگاهی نو کنار دریا برویم و به آن بنگریم .انشاالله
از ماشین پیاده شدم ماسه های کنار دریا را پس از باران دو روز گذشته و جریان تند آب دریا زیر پاهای خود حس کردم آنقدر حس درونیم خوب و تازه و زنده بود که بی اختیار خم شده و کف دستم را به طور کامل روی ماسه ها قرار دادم
جالب بود دستم اصلا خیس نشد ولی وجود آ’ را لابلای ماسه ها مثل وجود آب همراه خون در تمامی رگها و بافتهای بدنم احساس کردم.چه حس خوبی بود !شاید هم به همین جهت در نماز دستور دادیم هنگام نماز کف دستها را کاملا روی زمین قرار دهیم تا هنگام سجده پیشانی که یک چاک راه تبادل انرژی انسان با کیهان است را روی خاک میگذاریم و دستها را کاملا بر زمین می گذاریم.اینها به طور حتم ارتباطی قوی با هم دارند و خارج از نماز نیز خوب است گاهی به سجده برویم برای تجربه کردن و دریافتن چون هیچ دستوری در دین ما بی حکمت متعالی نیست به شرط آنکه از منظری متعالی بنگریم.