دلنوشته شماره بیست و چهار
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 2835
بسم الله الرحمن الرحیم
خدای من دوستت دارم و چقدر بد که هنوز می توانم بگویم دوستت دارم . ای کاش به نقطه ای رسیده بودم که دیگر منی وجود نداشت تا ابراز دوست داشتن نماید ، می دانی چرا ؟ هر اتفاقی در زندگیم هرچقدر تلخ و یا شیرین پس از تاثیرش بر احوالاتم مرا به گونه ای باز بسویت متوجه می سازد . زمین خوردم خیلی سخت بود اما در آخر بررسی هایم پس از کمی التیام دردها با خود گفتم شاید به اندازه کافی زمین خورده ی عرصه ی هستی نشدی که اینطوری نشانت دادند .
باز چاقوی دولبه حرکت کرد ، اشکم درآمد که چرا اینقدر بی توجهی کردم تا عملا نشانم دهند و از سویی ذوق کردم که خوبست هنوز آنقدر از چشمانت فرونیفتادم که مرا نبینی و برای اشتباهاتم اهمیتی قایل نشوی و همین آنقدر دلم را گرم کرد که گرمایش همه ی وجودم را پر کرد و انگیزه ای برای تحمل دردها و نا توانیها شد ؛ اما همین زمین خوردن من نیز وسیله ای جهت امتحان آدمهای دیگر شد . آدمهایی که مدعی دوستی و مودت و مهربانی می باشند ولی در عمل بر خودشان نیز اثبات شد که اینطورها هم نیست که ادعا می نمایند .
باز یاس و دلتنگی از این دست رفتارها سخت بر جانم نشست اما باز با خود اندیشیدم که تو بنده ای و ناتوان و شاید هم بقدر کافی به دیگران خدمت نکرده ای که توقع توجه ویژه نسبت به خودت را داشته باشی اما خدای تو که خالق تو و همه جهان هستی با تمام نعماتی که تحت اختیار توست چه بگوید ؟ چگونه از دست تو بنالد که برایت همه کار کرده و همه چیز مهیا نموده که تو حتی ذره ناچیزی از آنها را نمی توانی برای دیگران بیافرینی و تو چه بسیار زمانها که به او متوجه نبودی ، او را ندیدی ، صدایش نکردی ، به مهر فراوانش اندکی نیز پاسخ ندادی و به خودت و دیگران و همه ظواهر مجازی و حتی دروغین مشغول شدی ؛ ببین چطور دلش را شکستی و با بی مهریت ، با بی توجهیت به همه مهربانیهایش ، نعماتش و توجهات مخصوصش پشت کردی ؛ پس امروز حقت می باشد که بتو نیز نامهربانی کنند و انتظارات و توقعاتت را پاسخ ندهند شاید بخودت بیایی و این مرزها را بیشتر رعایت نمایی . ببین پاسخ خدایت به بی مهریت چگونه بوده ، تو هم با بی مهری دیگران همینگونه باش شاید که از تو بگذرد . انشالله و فراموش نکن که دنیا محل اجرای قانون عمل و عکس العمل است .