دلنوشته شماره سی و نهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 3703
بسم الله الرحمن الرحیم
میدانید چرا ملایکه در طواف بیت المعمور تسبیحات اربعه را یعنی چهار تهلیل ، البته بترتیب تسبیحات اربعه ذکر می نمایند و در تبع آن نیز به آدمیان در طواف کعبه ، خانه خدا ،نیز توصیه به همین ذکر شده است ؟
تسبیحات اربعه چنین است : سبحان الله و الحمدالله ولا اله الا الله والله اکبر .
سبحان الله : تحسین نمودن خدایی است که منزه از هر پلیدی و کژی است و یا هر آنچه که می تواند به نام بدی و سیاهی وجود داشته باشد.
الحمد الله : ستایش نمودن خدایی است که در تهلیل یا ذکر قبلی به وجود او اقرار نموده ایم و اورا مقبول ستایش و پرستش می دانیم .
لا اله الا الله : در این ذکر اقرار می نماییم خدایی را که منزه از بدیها و کژیها دانستیم و او را شایسته پرستش و ستایش عنوان نمودیم .در اصل تنها خدایی است که وجود دارد و غیر از او خدایی با این توصیفات وجود ندارد .
الله اکبر : در این تهلیل آدمیان اقرار می نمایند که این خدایی که شناختند و اقرار به یگانه بودنش نمودند بسیار هم بزرگ است بزرگترین بزرگی ای که وجود دارد .
بدلیل آنکه این بزرگی در همه ابعاد وجودی او قرار دارد و هیچ بعدی نیست که کمتر از بعد دیگرش یا کمتر از بعد وجودی ، وجود دیگری بتوان تصور نمود. در طواف بایستی به این مضامین توجه خاص نمود تا در وجود فرد نهادینه شده و دیگر از او جدا نشود .
آدمیان هر روز در 7 رکعت از نمازهای واجب خود این ذکر را تلاوت می نمایند و اگر توجه بفرمایید هر بار هم پس از تلاوت سوره های حمد و توحید ذکر می شود زیرا در سوره حمد و توحید آدمی جایگاه خویش را در نزد پروردگارش در می یابد و می فهمد که جز خدایی که خالق است قابل استمداد طلبیدن نیست .
در سوره حمد در چهار آیه اول اقرار به شناخت خدایی می کنیم که ویژگیهایش در آن آیات است و در چهار آیه آخر نوع درخواست کمکمان از چنین خدایی منظور می شود که نوع درخواستها دنیا را پوشش صحیح می دهد و آخرت را ضمانت می نماید و در سوره توحید در 5 آیه آن صفات برتر پروردگار را که در هیچ موجودیتی نمی توان آن را یافت ، اقرار می نماییم و حالا تصور بفرمایید در 7 رکعت از نمازهای واجب پس از این اقرارها و پذیرش ها ذکر تسبیحات اربعه می نماییم تا مهر تضمینی بر این پذیرش و اقرار خویش زده باشیم . و حالا چرا اینهمه تکرار در هر روز قرار داده شده است ؟
می دانید آدمی هرچه را که دوست می دارد و خواهان اوست بیشتر درباره اش سخن می گوید و بیشتر از او و ویژگیهایش داد سخن می دهد و هربار تعاریفش سبب می شود که بر مهرش نسبت به آنچه که درباره اش سخن رانده است افزوده شود و این همان راز زیبایی است که در جملات و آیاتی که در هرنماز بر زبان جاری می سازیم ، وجود دارد که اگر در نماز قدری توجه بیشتر شود بیشتر از آن بر مهرمان نسبت به خالقمان و در نتیجه در تحسین و ستایشمان نسبت به حضرت حق افزوده می شود و این راز ظریف و زیبایی است بین بنده و رب او که در نهایت ظرافت و زیبایی و کمال دانایی رمزی را بین خود و بنده اش تکلیف قرار داده تا بنده را هرچه بیشتر به خود نزدیک نماید و این است معنای عشق . پس نماز فقط وسیله ای برای عرض تشکر از نعمات پروردگار نیست این فقط اشاره کوچکی است بلکه نماز و اذکار آن اسرار نهفته بسیار در خویش دارند که انشالله در فرصتهای بعدی به رازهای بعدی خواهیم پرداخت .
هیچ سخنی خوش تر از کلام دوست نیست ما را فقط به او حاجت است کلامت ما را سرلوحه ی نجات است ما را بدان سفینه نجات حاجت است گفتند کلامی بگو و عرض ارادت نما گفتیم و سوختیم و گرما و نورمان حاجت است ای دوست ما را به محضرت بپذیر که ما را نزد تو بی کلامی حاجت است رفته بودیم که بیابیم سرای دوست نیافتیم و آمدیم که منزلگه دوست حاجت است خواستیم که بنشینیم بر در سرایت زار بگرییم و گوییم که ما را حاجت است به پشت سراپرده آمدیم و دست زدیم بر هم دیدیم که در آن سرا بی صدایی حاجت است ما را به تو نیاز است و بس ما را از خویشتنمان بگیر که حاجت است