دلنوشته شماره سی و هشتم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 2218
بسم الله الرحمن الرحیم
لحظه ای قبل در احوالاتی قرار گرفتم که یکباره احساس کردم که در پشت سر هیچ ندارم ،نه خاطره ای ، نه دلتنگی ، نه شکستی ، نه پیروزی ای خلاصه هیچ هیچ و در مقابلم نیز هیچ نبود نه فکری ، نه طرحی ، نه پیش بینی ای ، و حتی نه زمانی بلکه هرچه بود همان بود که در آن بودم و در آن لحظه تنها به خدا و بستر گرم و پر مهری که گسترانده و مرا در آن خوابانده است نگاه می کردم حتی فکر هم نمی کردم بلکه فقط حس می کردم .
می فهمیدم و چه حس لذت بخشی بود چقدر ارضا کننده و چقدر نرم و لطیف بود و تازه جمله( در حال زندگی کنید ) روانپزشکان را دریافتم اما مطمینم آنها که این جمله را بیان می کنند حتی خودشان معنی آنرا درک نمی کنند.
بهر حال برای من تجربه زیبایی بود و جالبتر آنکه پس از این حس اولین چیزی که برایم قابل مشاهده شد رود نیل و عصای حضرت موسی و قوم بنی اسراییل پشت سرش بود . تازه فهمیدم معجزه عصای موسی علیه السلام چی بود .عصایی که بر زمین کوفت از جریان دایمی آب جلوگیری کرد یا بعبارت بهتر انسجام گذشته و آینده را با حال قطع کرد و فی الواقع فقط حال باقی ماند و آنوقت حال شد همان راه نجات ، راه عبور بسلامتی ،که خداوند قولش را داده بود و قوم بنی اسراییل که در آن لحظه از ترس جان به گذشته شان و هر چه در آن بود و به آینده شان و آنچه که می توانست پیش بیاید نمی اندیشیدندو تنها در زمان حال متوقف بودند و این پیوند گذشته و آینده هم در ذهن آنها پاره شده بود که سبب شد این توقف در حال را بهم نزند و آنها بسلامت عبورکردند.
آیا این معجزه صرف است ؟ وفقط برای موسی علیه السلام و قوم بنی اسراییل می توانست بوجود بیاید ؟ آیا نمی تواند برای من و شما نیز تکرار شود؟
نعوذبالله از عدل و رحمت پروردگارم بدور است پس برای من و شما اگر بتوانیم چون موسی علیه السلام از گذ شته جدا و به آینده نگاهی نداشته باشیم نیز می تواند اتفاق بیفتد .
بیایید تجربه کنیم .