منو

یکشنبه, 02 دی 1403 - Sun 12 22 2024

A+ A A-

دلنوشته شماره شصت و پنجم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: دلنوشته
  • بازدید: 3762

 بسم الله الرحمن الرحیم

زمانهای بسیاری به نفس آدمی اندیشیده ام ،که چیست ؟ ماهیت نفس با دانسته های من همخوانی ندارد .اگر بگویم از جنس روح است ،برمی گردم به کلام وحی که خداوند فرموده از روح خویش در آدم دمیدم و آنچه که از ذات اقدس الهی نشاة گرفته در آن کژی و سستی و تباهی ندارد چون خداوند فرموده که از هر زشتی و پستی و کژی مبری می باشند ،پس بطور حتم از جنس روح نمی تواند باشد ،پس باید از جنس جسم آدمی باشد ،اما جسم آدمی فناپذیر است و در این کره خاکی زیست نموده و دوره عمرش بپایان می رسد و اگر نفس از جنس جسم آدمی باشد، می بایستی با معدوم شدن جسم ، نفس نیز معدوم شود و اگرچنین باشد در روز محشر حسابرسی برای روح است یا جسم و نفس با هم ؟ آیا روح که از جانب حضرت حق در آدم دمیده شده می بایستی حساب و کتاب شود و پاداش و یا عقاب دریافت کند ؟ اگر پاداش گیرد ،آخر مگر می شود که به نور آنهم نور کل هستی بالاتر از اینهم داد؟ آیا بالاتر از نور همه هستی که ما خدا می نامیم آیا مقامی وجود دارد که بخواهد پاداش این نور را بدهد؟ هرگز پس چه می شود ؟ نتیجه می

 

گیریم که روح مورد حساب و کتاب و یا مجازات و پاداش قرار نخواهد گرفت . پس آیا جسم این مراحل را طی می کند آنهم جسمی که حتی نتوانسته بیش از یکدوره از عوالم جهان هستی را طی نماید؟ آیا انقدر آگاهی اش به تنهایی بالا بوده که همه چیز را تشخیص دهد؟ پس نفس چه می شود که در دنیااین جسم را رهبری نموده است ؟ اگر نفس هم فقط یک دوره زمینی را گذرانده که مثل جسم می باشد و قابل توبیخ و یا حتی پاداش هم نیست پس تکلیف چیست ؟ امروز می اندیشم که همانگونه که جسم آدمی مرتبه نازله نفس اوست ،نفس آدمی نیز مرتبه نازله روح اوست که خداوند این مرتبه نازله روح را مخیر فرموده تا در جهانهای مختلف زیست نموده و به اختیار خویش تجربه نموده و نیک و بد را لباسی پوشانده و عیان سازد و شاید هم عرصه ای برای مشاهده و تفکر مخلوقات دیگری از سطوح دیگری از جهان هستی فراهم آورد و به همین سبب نعمت توبه نمودن را بر این نفس عطا فرمو ه که پس از آماده سازی لباس بدیها و عیان نمودنشان بتواند از آن خارج شده و به مسیر اصلی خویش برگردد .مثالی بزنم : وقتی که قصه آقا گرگه را برای بچه ها نمایش می دهند ،انسانی لباس گرگ پوشیده و پنجه های خوفناکش

را بر فرزندان گوسفند نشان می دهد و آنها را می ترساند ودر طی روند قصه بر فرزندان آدمیزادگان آموزش پرهیز از دشمن غدار و گوش سپردن به نصایح مادر دلسوز را می دهند ،اما در پایان قصه به شخصی که لباس گرگ پوشیده بود ونقش سخت و سیاهی را اجرا می کرد فرصتی می دهند تا لباس گرگ را از تن بدر کرده و خویشتن را به کودکان نشان دهدتا بدانند که همیشه لباس گرگ پوشیده هایی در سر راهشان می باشدو باید مراقب باشند و این وظیفه سخت و خطیر را نفس بر عهده دارد و در روز ازل از خدای خویش این سختی را بدیده منت پذیرفته است اما در دنیا گاهی زیباییهای دروغین دنیا اورا می فریبد و دچار فراموشی می نماید و آنوقت است که لباس گرگ بر تنش باقی می ماند و با همان لباس به عوالم دیگر می رود و در دنیاهای دیگر از تن در آوردن لباس گرگ بسیار دشوار و طولانی می باشد.اما چگونه می تواند و چقدر طول می کشد تا از شر این لباس رها گشته و به مرتبه علوی خود برگردد ،نمیدانم ،امید دارم که خدایم مرا بیامرزد. انشا الله

 

 

 

نوشتن دیدگاه