منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه اول رمضان دریجه ای به سوی حقایق الهی

 بسم الله الرحمن الرحيم                              


آغاز امامت امام عصر  حجه ابن الحسن العسکری (عج) بر تمامی مؤمنین عالم علی الخصوص شیعیان آن حضرت مبارک باد . تهنیت خودمان را مزین به پنج صلوات گرم و پر مهر نموده و خدمت آقا امام عصر(عج) تقدیم می نماییم .


در جلسه بیست و هشتم ماه صفر خدمت دوستان مبحثی را آغاز کردیم . در اون جلسه عرض کردم آدمی از ابعاد وجودی چندی برخوردار است که در بحث  بعد جسم ، ما روی حسیات متمرکز شدیم . گفتیم اگر حسیات آلوده به  گناهان ریز و درشت نشود ،  در عالم زمین ، از هر چیزی که در مسیرش قرار بگیرد گزارشی به آدمی می دهد و بر اساس آنچه که خدا بر او مقرر کرده است گزارشاتش را هرگز به دروغ نخواهد داد مگر اینکه ما حسیات را آلوده کرده باشیم . باز گفتیم خداوند عالم مخلوقی به نام عقل به انسان عطا کرده است که بر تمامی گزارشات حسیات و هر آنچه که در قالب حس کردن قابل تجربه نباشد متمرکز می شود  و صحت و سقم آنها را معین می کند و استدلال می کند که موضوعاتی فراتر از حس و مشهودات هم وجود دارد که می بایستی به آنها دسترسی پیدا کرد . در این بخش پای عقل فراتر از این نمی تواند برود . در اینجا حقیقتی به نام دل پا به میان می گذارد که رسالتش هموار کردن مسیری است که یافته های عقل را در حقیقتش به آدمی نشان می دهد و این همان چیزی است که بخش فیزیک و متا فیزیک را به همدیگر مرتبط می کند و برای هم مفید قرار می دهد اما نکته ای که بسیار قابل اهمیت است این است که هر کدام از این سه بعد در بهترین کیفیت و حالت خودشون قرار داشته باشند تا پاسخ صحیح را به دست آورند .
بر می گردیم  به حسیات ؛ بُعد اولیه و مهمی است . پروردگار عالم برای این بعد شرعیات را پایه گذاری کرده است . توصیه فرموده است که انسانها بعد جسمی خودشان را در قالب شریعت اسلامی پرورش دهند . ما در بحث سه شنبه هامون هم داریم که ادب حسیاتمان را بیان می کنیم . یک جلسه اش را شروع کردیم و اگر خدا توفیق بدهد جلسات بعدی را بعدها ادامه خواهیم داد . در یک جلسه فقط تعدادی روایت و حدیث از خدمت آقا رسول ا.. (ص)، آقا امیرالمؤمنین (ع) یا آقا امام صادق (ع) بیان کردم دوستان شنیدند  و دیدند چه نکاتی هست که ما اصلا ً نمی دانیم و بعد هم ادعا می کنیم که درست هم عمل می کنیم . وقتی به بن بست می رسیم به کرده خودمان نگاه نمی کنیم بلکه به آن چیزی که به ما دستور داده شده است ایراد می گیریم . در بحث شریعت مبناهای تحت عنوان اصول دین و فروع دین تعیین شده است ، خیلی هم روی هر کدامش تأکید شده است .  توصیه می کنم اصول دین و فروع دین را بشناسید و در خودتان  تقویت کنید چون یکی از چیزهایی که باز می خواندم در کتاب " در عالم قبر" نزدیک شدن شیاطین در اون لحظات آخر، لحظات انتقال انسان به عالم دیگر باز شیاطین تحت مراقبت ابلیس به انسان نزدیک می شوند که اون لحظه آخر اگر بتواند شما را علی رغم اینکه بعد  آنطرف را هم می بینید ، از خط جدا کنند . آنهایی که جلسات من بودند قصه برصیصا را شنیدند از من این را بارها بیان کردم ؛ در لحظه آخر شیطان نزدیک شد به برصیصا در حالیکه طناب دار به گردنش بود . گفت اگر به من سجده کنی تو را می رهانم از مرگ . اشاره کرد آخر با این؟ (یعنی اینکه گردنم است؟ ) گفت کافیست که سرت  را فرو بیاوری و وقتیکه برصیصا با سالیان دراز عبادات طولانی سرش را دولا کرد طناب دار کشیده شد و در حال سجده به ابلیس از دنیا رفت . پس حتما ً در اصول دین ، در فروع دین تحقیق کنید ، بشناسید و سعی کنید که زندگیتان را بر اینها پایه گذاری کنید . نگویید از مد افتاده  شده است  ، نگویید مربوط به چهارده قرن پیش بود ؛ تا روزی که عالم هستی پا برجاست  ، اینها هم پا برجاست و همیشه نو به نو وهمیشه تازه هست . یکی از مسائل مورد بحث روزه است . خدای یکتا یک ماه از گردش هر سال را برای روزه داری نه تنها معین کرده است بلکه واجب کرده است و کسانیکه را عمدا ً روزه را ترک می کنند ، توبیخ و مجازات بسیار قرار داده است ، پس در روزه داری یک چیزی نهفته است . هر چیزی را که اینقدر تأکید می شود و بزرگ می دانند ، بطور حتم در بطنش خیرهای بسیار دارد . بله ! تا حالا خیلی از این خیرها را شنیدیم ، خیلی چیزها به ما گفتند،   همش هم درست است  اما  فقط همین؟ فقط اینقدر ؟ نه ! فقط اینقدر نیست . در پس پرده پنهان بسیار نهفته وجو دارد در روزه داری ابعاد وسیعی قرار داده شده است جهت توسعه و رشدآدمی . برای اینکه در انسان دریچه ای به عواملی دیگر باز کنیم . اصل مبحث  ما در این جلسه و جلسات آینده  روی همین مسئله است . هر آدمی که جویای حق و حقیقت باشد ابتدا با عقلش متوجه می شود که استعدادهای خیلی خوبی دارد و این استعدادهای موجود در انسان به آن امکان حضور در عالم معنا را  ارائه می کند ودر  این راستا اگر بخواهد در عالم معنا حضور پیدا کند اول باید تکلیف این تنش را مشخص کند . این بدنی که دارد و مدام هم بهش می رسد اول باید تکلیفش را معلوم کند، جایگاه این بدن را باید مشخص کند و وقتی جایگاهش را مشخص کرد به عنوان یک رکن  بهش نگاه نکند و بهش اجازه ندهد که بدنش برایش تعیین تکلیف کند . دیدید چی گفتم اول جلسه  ؟!      " وای خیلی سرد است ، من هم سرما خوردم می ترسم بدتر شوم ."  خوب که چی؟  "پس نمی روم جلسه . " بدنش گفت :" برو بی خیال ! خسته ای . کجا بروی ؟حالا شب جمعه سمنو پزان هست میروی دیگر ، بس است . از صبح هم سرکار بودی فردا صبح هم باید بروی سرکار . میروی اونجا می نشینی تا بوق سگ که چی شود . بعد هم بر می گردی خسته از راه ، استراحت هم نکردی . بخواب . گفتن آدم باید به مسائل مذهبی برسد ولی سلامت جسم اول است " ،  اما همین امشب یک پیتزای آشغالی می گذارند جلویش تا آخر می خورد ، سلامت جسم هم اصلا مطرح نیست .
آدمی که تکلیف جسمش را معین کرد به جسمش هم اجازه نداد برای او تعیین تکلیف کند اول فناست . فنا یعنی چی؟ یعنی نیستی یعنی نبودن ! نه؟ وقتی بدن نتواند عرض اندام کند برای روح می شود اول فنا . چون فنا یعنی اراده ای که انسان حکم خدا را بر حکم نفس عماره ترجیح دهد  این را می گویند فنا؛ آغاز فنا . حکم این جسم و خواهش های جسمش در مقابل حکم خدا هیچ می شود . یعنی دیگر نیست و می شود فنا   و وقتی انسانی این را توانست درک کند، در راستای حاکمیت حکم خدا آرام آرام روحش به تعادل نزدیک می شود  . اصلا ً هم لازم نیست برای اینکه عالم معنا را درک کند روی میخ بخوابد ، ذکر کند ذکر کند سیخ از این طرف دستش فرو کند از آنطرفش بیاورد بیرون . اصلا ً اینجور چیزها ضرورتی ندارد . انسان وقتی به این مرحله رسید آرام آرام متوجه حقیقتی می شود که در جانش نهفته است ؛ برای رسیدن به این حقیقت طلبش شروع می شود . آدم اگر نداند فلان میوه خوشمزه وجود دارد هیچوقت درخواستش را می کند ؟ چون نمی داند همچین چیزی وجود دارد ؟ کی این را طلب می کند  زمانی که می داند هست و هر چه جلوتر می رود این طلب ، این اشتیاق شدت می گیرد. انسان وقتی حکم خدا را بر حکم نفس عماره اش ترجیح داد یواش یواش می رسد به اون مرحله ای که  " یک چیزی در وجود من است ، من باید آن را پیدا کنم . " این طلب را در آن بوجود می آورد و هر چی جلوتر می رود این طلب در آن قوی تر می شود . وقتی طلب در آن قوی تر می شود سعی می کند با درجه بالاتری خودش را موظف کند به رعایت احکام الهی چون  دید در  رعایت احکام الهی و دید در حاکمیت حکم خدا بر حکم اراده خودش چه چیزهایی دیده است . هرچی بیشتر پیش می رود این  را جامعیت بیشتری بهش می بخشد و بهتر احساس می کند که این بدن و خواهش های این بدن مزاحم سر راهش است ،. بایـــــــــد این مزاحم را رویش راکم کرد .

اينجاست كه خدا راه كم كردن روي اين مزاحم را ياد داده است ، چه طوري ؟ نشنيديد قديمي ها گفتند : گرسنگي  نكشيدي كه عاشقي يادت برود ، به بچه جوان ها اين ها را مي گفتند ؛ مي گفتند : سختي نكشيدي كه عاشقي يادت برود اين قدر جفتك هاي عوضي نزني براي خودت . خدا اين جا روزه داري را ، تحمل گرسنگي و تشنگي را براي ما ويزيت كرده ، مي گويد اين بدردتان مي خورد ؛ مي توانيد بُعد روحاني و قُدسي خودتان را بر بُعد غير روحاني تان ترجيح بدهيد ، بالاتر قرار بدهيد . مولوي مي گويد :
اين بار من يكبارگي در عاشقي پيچيده ام          اين بار من يكبارگي از عافيت بُبريده ام 
( از عافيت بُبريده ام مي دانيد يعني چه ؟ همان است كه اول جلسه گفتم ، بابا سرما مي خوري ، جسمت ضعيف مي شود ، نماز صبح خواب مي ماني و هزار تا عافيت طلبي ديگر براي اين كه نگذارد شما اينجا يا هر جاي ديگري كه به نام امام زمان (عج) داير شده است پيدايتان بشود . ) 
اين بار من يكبارگي در عاشقي پيچيده ام         اين بار من يكبارگي از عافيت بُبريده ام
دل را ز خود بَركنده ام ، با چيز ديگر زنده ام      عقل و دل و انديشه را از بيخ و بن سوزيده ام
امروز عقل من ز من يكبارگي بيزار شد             خواهد كه ترساند مرا ، پنداشت من ناديده ام
من از براي مصلحت ، در حبسِ دنيا مانده ام      حبس از كجا ، من از كجا ، مال كه را دزديده ام
پوسيده اي در گور تن ، رو پيش اسرافيل من     كز بهر من در صور دم ، كز گور تن ريزيده ام
( صور اسرافيل را بزن من از گور اين بدن خلاص بشوم )
حافظ با توجه به آن حضور قدسي نفس ناطقه در انسان در عالم غيبش به خودش مدام يادآوري   مي كند به خودش مي گويد :
تو را ز كنگره عرش مي زنند سفير     ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است ؟
مولوي راز محروميت خودش را از عرش دلبستن به لقمه هاي دنيايي مي داند . مولوي مي گويد :       
بهر لقمه گشت لقماني گرو  ( همانطور كه برصيصا گرو شد )      وقت لقمان است ، اي لقمه برو
الان وقت من است ديگر ، اي لقمه برو . اگر بخواهيم به مفهوم واقعي روزه داري و ماه رمضان دست پيدا كنيم از امروز بايد فهميدن را آغاز كنيم . ببينيد كي شروع كردم  ماه ربيع الاول است ، فكر مي كنم شش ماه حداقل داريم تا ماه رمضان . به روش و منش بزرگان دين نگاه مي كنيم  ، در زندگي همه آنها يك چيز مشترك است . آنهايي كه به يك جايي رسيدند  تمام عمر با گرسنگي مأنوس بودند ، نه اين كه غذا نخورند ، افراط و تفريط را بگذاريد كنار . نه اين كه غذا نخورند بلكه غذا نمي خورند كه سير بشوند  ، آخ جون ، آخ جون بگويند شكم گِردشان را بمالند . غذا نمي خورند سير بشوند ،غذا می خورند برای ادامه بندگی جون داشته باشند قوت داشته باشند در غُرَرُالحِكَم و دُرَرُالكِلَم آمده كه اميرالمؤمنين فرمودند : كمي غذا گرامي تر است از براي نفس ، پاينده تر است براي صحّت ؛ هر كسي خوراكش كم باشد فكرش صاف مي شود . باز فرمودند : چه خوب خورشتي است گرسنگي  ، چه خوب ياوري است گرسنگي در سختگيري بر نفس و شكستن عادت نفس . در المراقبات آيةالله ملكي تبريزي آمده است كه رسول خدا (ص) فرمودند : با تشنگي و گرسنگي با نفس هايتان مبارزه كنيد ، همانا پاداش اين كار همانند پاداش مبارزه در راه خداست. عملي دوست داشتني تر از گرسنگي و تشنگي در نزد خدا نيست . در تنبيه الخواطر ج 1 آمده است كه پيامبر فرمودند : برترين شما روز قيامت در نزد خدا كسي است كه گرسنگي بيشتري كشيده است ، تفكر بيشتري نموده است . منفورترين شما نسبت به خداوند هر پُرخواب و پُر خورد و خوراك است . در المراقبات آية الله ملكي تبريزي آمده كه پيامبر ختمي مرتبت فرمودند : گرسنگي بكشيد ، بر بدنهايتان سخت بگيريد شايد دلهايتان خداوند متعال را ببيند . وقتي اين پيام آقا رسول الله (ص) را مي شنويم ، قرآن هم تلاوت مي كنيم از سويي هم طلب گرسنگي و توجه به آن در انسان آغاز مي شود نقطه توجه آدم روي سوره بقره  آيه 183 مي شود . حضرت حق در سوره بقره آيه 183 فرمودند : يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏ - اي اهل ايمان ! روزه بر شما مقرر شد ، چنان كه بر امت هاي گذشته مقرر شده بود ، باشد كه پرهيزگار شويد . اين همان گرسنگي يا جوعي است كه مي تواند زير فرمان پروردگار به واسطه رسول خدا (ص) انسان را به تقوا برساند . حاكم بر اميال نفساني اش بكند ، پس مي بايستي به حقيقت گرسنگي رسيده باشيم تا معني اين آيه را به خوبي درك كنيم . تا دچار افراط و تفريط نشويم خيلي ها روي مي آورند به گرسنگي تا جايي كه روزانه با يك بادام زندگي مي كنند ، احوالات خوبي هم بدست مي آورند اما چون در تحت فرمان شريعت الهي نيستند با ساير عوامل هماهنگ نمي شوند ، نتيجه مطلوب و حقيقي هم بدست نمي آورند . خداوند عالم با نزول اين آيه مسير ارزنده اي را پيش روي سالكان و مسلمانان گشوده است . با اين كلام كه فرمودند : كَمَا كُتِبَ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ ، چنان كه بر امتهاي گذشته هم مقرر شده بود . يعني مسير روزه داري ، مسيري است كه انسانيت انسان ها اقتضاي آن را دارد . در طول جهان هستي اين مسير ، مسير يكسان و پيش روي همه حق جويان است و در هيچ دوره اي از زمان سالكان راه حق از آن مستثني نبودند . خداوند با اين قسمت آيه سلوك مسلمانان را به همه موّحدان تاريخ متصل فرموده است . در آخر آيه هم واضح فرمودند : هر كسي خواست به تقوا برسد از حاكميت بُد ظلماني خود آزاد شود بايد تحت فرمان شريعت الهي روزه داري كند ، پذيرش گرسنگي داشته باشد . انسان بايد از خودش بپرسد مرز پاسخ دادن به مِيل ها تا كجاست ؟ چطور مي شود بر اين مِيل ها حاكم شد تا معني لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون انتهاي آيه را بفهمد . ديديد در كلاسها چقدر راجع به تقوا گفتم ؟ به شكلهاي مختلف گفتم ، راهبردهاي مختلف دادم ، اين هم يكي ديگر . با خودتان فكر بكنيد مِيل تان در هر چيزي تا كجا مي تواند گستره داشته باشد ؟ تا چه حدي مي تواند جلو برود ؟ و اين حد را چه كسي بايد تعيين كند ؟ شما ، من ؟ به من چه مربوط ، من هم خودم يك آدميزاد هستم . پس چه كسي مي خواهد تعيين كند ؟ كتاب خدا تعيين كرده است . شرعي را كه در كتابش براي مردم بيان فرموده خداوند و تحت كلام رسول خدا (ص) و ائمه اطهار تفسير شده است مسير تعيين كرده ، حد تعيين كرده است . در بحث مسائل جنسي زن و مرد بر مردهايي كه دچار مشكل هستند حتي ميزان تأهلشان را تعيين كرده است . و اين مفهومش اين نيست كه آقا شما بايد اين قدر زن بگيريد اگر دچار آنُرماليهاي خاصي هستيد ،  يك بخشش آنُرمالي است . يك بخشش همسري را گرفتي چون همسر پيامبر ، آمد خدمت پيامبر گفت : آقا ، من فقط مي خواستم افتخار همسري شما را داشته باشم ، شما همسر ديگري اختيار كنيد . خب چنين مردي حرمت زنش ر ا بشكند ، طلاقش بدهد ، از خانه و زندگيش بيرونش كند ؟ نه . اما همين را آقايان مِلاك عملي قرار دادند براي پرواز مرغ نفسشان ، تا هر لجن آبادي كه مي خواهند برود جلو و بنشيند . اين دين نيست ، اگر مي خواهيد به تقوا برسيد ببينيد مِيل شما بر هر چيزي ، حرام كه اصلاً ، قدم اول كات . بر حلالها هم تا كجا مي تواند پيش برود ؟ مرزش را معين كنيد ، از كجا ؟ از شرع خدا . جز شرع خدا هيچ كسي نمي تواند به شما كمك كند ، هر كسي هر چيزي مي گويد قدري از سليقه اش قاطي است مگر اين كه يكي آمد مثل من گفت از كلام قرآن و از كلام معصوم بگويد ، مرز را مشخص كند . شما هم كه اهل مطالعه نيستيد مي توانيد از آن بهره ببريد در غير اين صورت هيچ كجا دنبال جواب نگرديد . اين آيه به انسانها مي فهماند كه امكان كنترل مِيلها و مرزش چگونه است ؟ تحمل گرسنگي و تشنگي تحت قانون شرع الهي . اگر خدا توفيق داد در جلسات بعدي مي رويم بخش زيبايي گرسنگي را مشاهده كنيم .                   



 

 

 

نوشتن دیدگاه