تعمقی به سوره لقمان بخش پنجم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی بر سوره لقمان
- بازدید: 58
بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه سوره لقمان این چنین آگاه می شویم:
وَمَنْ كَفَرَ فَلَا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۲۳﴾
و هر که کفر ورزد اندوه کفرش مخور، چون پیغمبر خدا (ص) برای هدایت مردم بسیار تلاش کرد که از کفر جدا بشوند، اتفاقی که امروزه افتاده است این همه سال گذشته و این همه مجاهدت، تلاش و انقلاب ها و قیام هایی چون قیام آقا حسین بن علی (ع) پشت سر گذاشته شده برای این که مردم در روی این کره خاکی از کفر جدا بشوند ولی الان می بینیم که این طور نیست، می بینیم که بسیاری از انسان ها بدون هیچ دلیل به درد بخوری کفر می ورزند؛ من بد هستم حرف بد زدم کار بد کردم، چه ربطی به دین و به اعتقاد و خدای بالای سرت دارد؟ فوج فوج جوانی که خودش را آماده می کند برای بهره های همه گونه از دنیا و جدا از قید و بند، دلیل می تراشد که کفر بورزد، که هیچ چیزی به عنوان دین جلودارش نباشد، بسیاری از خانواده هایی که مؤمن و صاحب اعتقاداتی بودند، فرزندانشان در این مسیر هستند؛ خداوند می فرماید هر که کفر ورزد اندوه کفرش مخور، کاری نمی شود کرد. خیلی از مواقع فرزندانم با من یک مقداری گفتگو می کنند و یک جاهایی اوقاتشان تلخ است، شما جلوی آمدن افراد را به حسینیه می گیری، همه ما داریم پیر می شویم، در آینده این حسینیه را چه کسی می گرداند؟ من جلوی کسی را نمی گیرم این ها خبر ندارند بعضی ها را 1 یا 2 یا 10 بار دعوت می کنم به این که بیاید و کلام بشنود و همیشه هم چشم می گویند، با من مشکل دارند؟ خیر، چون با من تماس می گیرند و به من سر می زنند پس با من مسئله ندارند پس چرا نمی آیند؟ اولین قدم تنبلی؛ ترافیک زیاد، سخت است، از سرکار می آییم خسته ایم؛ دلیل دوم؛ وقتی شنیدی، یک چیزی در نهادت تو را وادار به اطاعت می خواهد بکند خب نمی خواهد اطاعت کند، من بسیار برای این ماجراها در طول 30 سال حرص و جوش خوردم ولی آیات قرآن راهنمایی می کند می گوید اصلا غصه این ها را نخور، این ها تقدیرشان همین است کاری نمی شود کرد.) هر که کفر ورزد اندوه کفرش مخور، بازگشتشان به سوی ماست، (همه به سمت خدا بر می گردند و یکی از حسن های بزرگش همین است چون وقتی به سوی خدا باز می گردند با اصل و حقیقت ماجرا روبرو می شوند آن موقع می فهمند، حالا خدا با این ها می خواهد چه کار بکند، من نمی دانم و دخالت نمی کنم. پروردگار می گوید نگران نباش؛ این یک حرف دو پهلو است برای من، یعنی اگر این جا هم نفهمیدند یک جایی هست که این ها بالاخره برگشتند با همه نادانی و بی عقلی شان متوجه می شوند، حالا آن موقع چه فرصتی خواهد بود و واکنش آدم ها چه خواهد بود من نمی دانم) پس آن ها را از آن چه کرده اند آگاه می کنیم، (حالا نه تنها کسانی که کفر ورزیده اند حتی آن هایی هم که کافر نیستند و کسانی که به ظاهر دین دارند حواسشان را جمع کنند همه برمی گردند بعد از اصل و ماجرایی که در زندگی طی کردند و خیلی هم ادعایش را داشتند، خیلی هم به آن نازیدند ماجرا را مطلع می شوند؛ می گوید من همه عمرم نماز شب خواندم و… بعد آن جا متوجه می شود نماز شب هایی که خوانده به خاطر خدا نخوانده، به خاطر این خوانده که همه بدانند و بفهمند چرا که همه جا گفته است دیگر، مگر نگفته است؟ اگر تو برای خدا می خواندی چرا این قدر اعلام کردی؛) پس آن ها را از آن چه کرده اند آگاه می کنیم همانا خدا به راز دل ها آگاه است.
نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ ﴿۲۴﴾
کمی برخوردارشان می سازیم، (یعنی در این دنیا یک مقداری به آن ها می دهیم که سرشان گرم بشود یا به عبارت دیگر آنها را به دنیا وا می گذاریم، آن قدر داشته باشند که هیچ وقت دست نیاز به سمت خدا دراز نکنند) سپس آن ها را به عذابی سخت می کشانیم. (در دنیا به حال خودشان وا می گذارند ولی یک جایی دیگر حسابشان را کف دستشان می گذارند پس نگویید که ای بابا، بیاید بروید ببینید کشورهای غربی مردم چگونه زندگی می کنند، مردم در چه شرایطی هستند، باشد دارند دیگر، خداوند آن ها را لایق دیده و به آن ها داده است، اشکالی ندارد آن ها را به حال خودشان واگذاشته است.)
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۲۵﴾
و اگر از آن ها بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید (می گوید از همین ها که کفر ورزیدند از آن ها بپرسید چه کسی زمین و آسمان را آفرید مسلما خواهند گفت خدا، چون در نهاد انسان ها، اگر یادتان باشد روز تولد پیامبر(ص) بحث را شروع کردم که همه ما را خداوند به صورت ذرات بسیار ریز طینت، دل، فطرت، ذره الهی، هر چه می خواهید بنامید، در یک بار آفرینش کرد و از همه قول گرفت، خدا چه طور می تواند از همه قول بگیرد مگر این که آگاهی را به آن ها داده باشد پس همه چیز را می دانستیم در حالت ذره بودنمان پس همه می دانند که خدایی است حالا اگر کسی پنهان می کند آن دیگر وای به حالش) می گوید که اگر از آن ها بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید مسلما خواهند گفت خدا بگو ستایش خدا راست ولی بیشترشان نمی دانند. (می گوید به آن ها بگو اگر می گویید خدا پس این خداست که شایسته و سزاوار ستایش کردن است ولی بیشترشان نمی دانند چون همه این ذرات از آن روزی که گفتند بلی، قبول کردند و بعد جدا شدند و به جایگاه هایشان برگشتند تا وقت لزوم به زمین بیایند آن جا می دانستند، این جا آمدند هیچ کدامشان دیگر یادشان نمی آید چون باید امتحان پس بدهند.
لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿۲۶﴾
آن چه در آسمان ها و زمین است خدا راست (همه چیز از برای خداست)، همانا تنها خدا بی نیاز ستوده است (نه تنها خداوند بی نیاز است در عین بی نیازی ستایش شده و ستوده است)
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۲۷﴾
اگر همه درختان زمین قلم شود و دریا مرکب، هفت دریای دیگر هم بر آن افزوده شود نوشتن کلمات خدا پایان نمی یابد (این کلمات خدا چیست که آن جا می گویند که این کلمات خدا پایان نمی یابد مگر ما چند حرف داریم؟ حروف مگر مخلوق خدا نیست؟ مخلوق خداست، مگر چه قدر می شود با آنها کلمه درست کرد؟ پس این کلمات یک چیزی ورای این صحبت هاست، این کلمات هر کدامشان حقیقتی از حقایق عالم هستی است، شما می توانی بگویی حقایق هستی چه قدر است؟ هیچ کس نمی تواند بگوید. می گوید اگر همه درختان را ببرند قلم بتراشند دریاهای موجود در کره خاکی هفت دریا ی دیگر هم به آن ها افزایش بدهند که مرکب درست بشود با همه این حرف ها نوشتن کلمات خدا پایان نمی پذیرد)، همانا خدا عزیز حکیم است .
مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۲۸﴾
آفرینش و برانگیختن شما تنها مانند آفرینش یک نفر است، (همان اندازه که برای یک نفر خداوند صرف زمان و انرژی ... بخواهد بکند کل این کره خاکی را همان مقدار آفرینش می کند) همانا خدا شنوای بیناست (پس به خود او بگویید، هم می شنود هم شما را می بیند، دست پیش دیگری دراز نکنید، سراغ کس دیگری نروید خدایی که بالای سر شماست هم شما را می شنود و هم شما را می بیند. امروز شخصی برای من تعریف می کرد برای فرزندش مشکلی پیش آمده بود، از کارش بیرون آمده بود و خیلی سرگشته و ناراحت بود، نماز می خواندم بالای سرم آمد و به من گفت یک دعایی در حق این بچه بکن، گفتم من چه کاره هستم، گفتم خدایا یک جایی امن و آرامش به این بچه بده، امروز آمده می گفت دعایت چه قدر زود اجابت شد، گفتم چه طور؟ گفت این طور و آن طور شد و… نمی دانست پنج صبح از خواب بیدار شدم ، خدا می خواست به حرف من گوش کند؟ خیر خدا توانا است، می خواهد ببیند این بنده آن قدر عرضه داشته که یک بنده دیگر را برای خودش واسطه کند؟ برای مردم واسطه خیر بشوید، برای دیگران دعا کنید بگذارید دیگران هم در حق شما دعا کنند، به طور حتم خداوند هم می شنود و هم می بیند.