تعمقی در سوره انبیا بخش بیستم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی در سوره انبیا
- بازدید: 237
بسم الله الرحمن الرحیم
آیات انتهایی سوره انبیا را می خوانیم :
وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ ﴿۱۰۷﴾
خداوند به پیغمبر فرمودند: و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم .
این که خداوند فرمودند : ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم قابل تعمق و تفکر است که پیامبران دیگری هم بودند . ما 124 هزار پیامبر داریم که خداوند بر این کره خاکی و در میان مردم فرستادند برای هدایت . رحمتی که در این پیغمبر جستجو می شود که بواسطه وجودش به ما می رسد چگونه رحمتی است ؟ پیامبر ما از دو بخش بسیار بسیار بزرگ و مهم برخوردار بودند یکی بخش رحمت ، آرامش ، مهربانی ، دوستی ، بخشش ، سازش با بندگان خدا ، بندگانی که در راه راست حرکت می کنند ، و در عین حال یک بخش بزرگ در مقابل دشمنانی که هدایت را شناختند ولی متأسفانه براساس نفس شان قد علم کردند و جنگیدند که در آن جا به دستور الهی می کُشند . در حالی که ما می بینیم در میان انسان ها یا مهربان هستند یا خیلی خونخوار ، می خواهند با همه جنگ کنند اما در مورد پیغمبر ما ، پیغمبری است که در عین واحد می تواند مهربان ، با گذشت ، با بخشش و همه صفات خوب انسانی را دارا باشد و در عین حال بر علیه دشمنان قد علم کند . این بسیار نکته جالبی است که انسان را به امید می رساند که اگر مهربان بود می تواند در جایی که ظلم می آید با ظلم روبرو شود .
قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۰۸﴾
بگو جز این نیست که به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است، حال آیا شما تسلیم می شوید ؟
خداوند به پیغمبرش دستور می دهد ، می گوید : به مردم شما این را بگویید که من هر چه می گویم وحیی است از جانب خدا یا به عبارت بهترکلامی است از جانب خدا ، من از پیش خود کلامی ندارم . این کلام چیست ؟ خدای شما خدایی یگانه است . یگانه نه یک دانه ، ما وقتی می گوییم یک دانه ممکن است یک دومی هم بوجود بیاید ، سومی هم داشته باشد . یگانه یعنی همان است و آن همان است همه چیز را در بر می گیرد می شود خدای یگانه . هر کجای این عالم بگردیم که نقطه ای را پیدا کنیم که بتواند خدای دیگری را در خود جا دهد نداریم ، این می شود خدای یگانه .
به من وحی می شود که خدای شما خدای یگانه است حالا تسلیم می شوید یا نمی شوید ؟ این را به مردمِ جاهلِ عرب آن زمان تنها نمی گویند ، امروز به تک تک ما دارند می گویند . می گویند : بالاخره تسلیم می شوید ؟ کوتاه می آیید ؟ چقدر قد علم می کنی ! چقدر زور بازو نشان می دهی ؟ به بندگان خدا که نشان می دهی ، هیچی ، به خدا هم نشان می دهی ؟ من این کار را می کنم من آن کار را می کنم ، من این قدر از قرآن را قبول می کنم . خوب است بد نیست ولی یک جاهایی از آن مال الان دیگر نیست ! شما چه کسی هستید اصلاً ؟ آیا تسلیم نمی شوید ؟
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ ﴿۱۰۹﴾
پس اگر روی برتافتند که خب آدمیزاد کارش رویگردانی از حق و حقیقت است اکثراً .
اگر روی برتافتند بگو : به همه شما بطور یکسان اعلام کردم . می گوید : به آن کسی که گردنکشی میکند و به آن کسی که پذیرش می کند تسلیم می شود یک جور گفتم ، دو جورکه نگفتم که بگوییم آن کسی که تسلیم می شود یک جور دیگر گفتم برای همین تسلیم شد و به شما که تسلیم می شوید یک جور دیگر گفتم برای همین تسلیم نشدید . گفت همه را یکسان اعلام کردم .
و من چه می دانم آن چه وعده داده می شوید آیا نزدیک است یا دور ؟ خداوند در قرآن وعده های بسیار داده ، خیلی زیاد از جمله وعده قیامت ، روز حسابرسی ، وجود بهشت ، وجود جهنّم ، وجود پل صراط و خیلی چیزهای دیگر. مردم می پرسیدند از پیغمبر : حالا این قیامت که تو می گویی نزدیک است به ما یا دور است ؟ گفت : من نمی دانم ، آن چیزی که خداوند به شما وعده داده آیا زمانش نزدیک است یا دوراست . شب می خواهم بخوابم می گویم : خدایا مبادا صبح خواب بمانم امام زمان ظهور کند ، صدا کند من نشنوم ، من را صدا کن . من بنده هستم و بنده بسیاری جاها دچار تقصیر است ، خودت من را بیدار کن . صبح بیدار می شوم یک کمی گوش می دهم ، اذان را می شنوم یک کمی گوش می دهم ببینم صدایی از جایی می شنوم ؟ نا امید می روم وضو می گیرم می آیم نمازم را می خوانم . یک کمی می نشینم و یک مقدار ذکر می کنم و بعد می روم دوباره می خوابم ، دراز می کشم . باز می خوابم می گویم که شاید با طلوع آفتاب ، با طلوع روشنایی و نور حضرت ظهور کند ، باز با این امید می خوابم و با این امید بیدار می شوم . اگر ظهر بخواهم یک ساعتی نیم ساعتی دراز بکشم آن هم به همچنین . می دانید چند سال است این طوری زندگی می کنم ؟ خسته شدم ؟ نه ، جالبتر است که نه تنها خسته نشدم ، نا امید نشدم حس میکنم خیلی شدید به من نزدیک شده ، چه چیزی ؟ وعده خدا . حالا یا من می روم آن جایی که باید وعده خدا را بشنوم یا بالاخره وعده خدا تحقق پیدا می کند .
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ ﴿۱۱۰﴾
آری او هم سخن آشکار را می داند و هم آن چه نهان می دارید می داند .
هر چه که شما در ظاهر بیان می کنید خدا می داند . همه می شنوند این که هنری نیست . من و شما هم می شنویم دیگران چه می گویند . اما مهم این است آن چه را که در قبال این زبان گویایِ آشکار در نهان زبان پنهان تان می گوید آن را هم خدا می شنود . هیچ وقت به آن فکر کردید که اگر این زبان پنهان تان یکهویی بیفتد پشت بلندگو همه بشنوند شما چه حالی می شوید ؟ اگر خجالت نمی کشید ، خوشا به سعادت شما . اما اگر آن چیزی را که در دلت داری می چرخانی وقتی بشنوی مردم بشنوند خجالت می کشی وای به حالت . در هر زمینه ای ، در بحث غرایز انسانی ، در بحث اقتصادی ، در بحث اجتماعی ، در بحث نگاههای حرام ، در بحث شنیده های حرام و.... . آیا تحملش را دارید ؟ خیلی کار سختی است . یک خانمی برای من تعریف می کرد می گفت : خیلی ندار بودم . بارداربودم ، به مغازه ای رفتم چیزی را بگیرم . گردوهای خیلی خوشگل ، تازه و پوست کنده در بارش بود . آن قدر که من از این گردو دلم خواست احساس کردم الان بیهوش می شوم . می گوید : فقط دستم را دراز کردم چندتا دانه برداشتم رفتم . بعد وقتی به آن فکر کردم دیدم وای بچه ام چه می خورد ؟ برگشتم پیش مغازه دار گفتم من پول ندارم که به شما بدهم و هم چنین اتفاقی هم افتاده اما حاضرم بایستم شیشه های مغازه ات را تمیز کنم ، انبارت را مرتب کنم در ازای این چند عدد گردویی که برداشتم ، خیلی از پنهانی ها هست که آدم ها نمی بینند اما خدا می بیند ، او از ترس خدا چنین حرکتی را کرد و مشکلش را جبران کرد . آیا ما کارهایی که کردیم چیزهایی که فکر کردیم اسنادهایی که بستیم، بد خواهی هایی که کردیم شک ، ظن و بدبینی هایی که داشتیم به آن فکر کردیم؟ دائم مرتب رد مظالم بدهیم خیلی خوب است ولی یادمان باشد این رد مظالم زمانی من و شما را از آتش نجات می دهد که روند تفکر ، گفتگو و زندگیمان را عوض کرده باشیم، اگر نکرده باشیم به داد ما نمی رسد، بدبینی کیلویی چند؟ شکّ کردن به دیگران کیلویی چند؟ پولش را می دهم ، بگذارید من شکهایم را بکنم نمی شود .
وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿١١١﴾
شاید آن ، یعنی چه ؟ خدا وعده عذاب داده پیامبر خدا ، برای شما آزمایشی باشد .
نشویم مثل آن قصه ای که یک نفر رفت پیش رسول الله گفت : علی را تو جانشین کردی ؟ کلام تو بود یا کلام خدا ؟ حضرت فرمودند : تو چه فکر می کنی ؟ او گفت اگر کلام خدا باشد همین الان از آسمان سنگ به من ببارد ، دید هیچ چیز نیامد شروع کرد خندیدن و گفت پس کلام خودت است مقداری که از پیامبر و یارانش دور شد از آسمان سنگی آمد ، به سر او خورد و به زمین انداخت . تأخیر عذاب بر مردمان بد کار جهت آزمایش است خودتان را قاطی نکنید. بیایید ببینید چه ها می کنند کنار دریا با بیکینی می گردند هیچ مشکلی هم ندارند فقط برای ما ایرانی هاست؟ فقط برای ما مسلمانان است؟ خداوند خیلی ها را به حال خودشان می گذارد بلکه برگردند اگر برگشتند فبه المراد ولی اگر برنگشتند آن وقت مجازات خواهد بود .
شاید آن تأخیر عذاب برای شما آزمایشی باشد و نرسیدن عذاب مهلتی به شما می خواهد بدهد. مهلت چه چیزی ؟ یا برخوردار بشوید ، اصلاح شوید یا برخوردار از دنیا بشوید و روز به روز غرق تر شوید برخورداری تا زمانی معین باشد . پیامبر گفتند :
قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿١١٢﴾
ای خدای من به حق داوری کن یعنی چه؟ یک وقت هایی که عصبانی می شوم ، به ندرت می گویم می گویم خدایا به فضلت داوری نکن ، به عدلت داوری کن دیگر خسته شدم، یعنی آن چه که حقشان است را به آن ها بده ، چه کسانی را ؟ ظالمان را . ظالمان فقط کافران هستند ؟ خیر ما شیعه های اثنی عشری خیلی از مواقع از همه ظالمان این دنیا ظالم تریم ، چرا ؟ چون دین خدا را خراب می کنیم ، مذهب را زیر سؤال می بریم ، ائمه معصوم را مسخره می کنیم و.... .
ای خدای من به حق داوری کن که ظالمان را کیفر دهی و از پروردگارمان خدای رحمان در برابر آن چه توصیف می کنید یاری خواسته می شود . این جا پیغمبر دیگر خسته شده از دست ملت، می گوید در مقابل آن چه شما می گویید و توصیف می کنید من از خدا یاری می خواهم . امروز را پیغمبر دارد توصیف می کند ، ما امروز به تنگ آمده ایم ، شما به تنگ نیامده اید از این همه اراجیفی که گفته می شود و پخش می شود واقعاً به تنگ نیامده اید؟ مهم نیست که از زبان چه کسی جاری می شود مهم این است که چه جاری می شود؟ آیت الله حسن زاده آملی یک بار خدمتشان رسیدم به من گفتند : دخترم لباسی که تن من هست تن معاویه هم بوده ، تن پیغمبر هم بوده حواست را جمع کن . من با هیچ مقام ، منصب و لباسی کار ندارم من با این کار دارم چه دارید می گویید ؟ چه حرفی دارید می زنید؟ اصلاً به چه چیزی وابسته اید؟ به چه چیزی اعتقاد دارید؟ تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم نه با مردم . خیلی از سال ها که حرف می زدم می گفتم این طور کنید ، آن طور کنید ، حجابتان این طور باشد ، گفتارتان این طور باشد گاهی اوقات صداها از بغل گوشم رد می شد ، می گفت یادم باشد به دختر خالم بگویم که اینکارها را نکن، من به دختر خاله شما نگفتم که به شما گفتم من با او چکار دارم او را نمی شناسم من به خود شما می گویم که نکن .