تعمقی در سوره مریم بخش سوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی در سوره مریم
- بازدید: 301
بسم الله الرحمن الرحیم
آیات قبل در سوره مریم قصّه یحیی بود ، فرزند زکرّیا که به اتمام رسید . در آیه شانزده ورود می کنیم به قصّه حضرت مریم(س) .
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿١٦﴾
و در این کتاب از مریم یاد کن . آن گاه که از کَسان خود در ناحیه شرقی خلوت گزید .
خیلی زیبا بود برای من در این آیه ، چرا ؟ چون بیت المقدس یک جای مشخصی است و یک جای به نامی است اما خداوند زمان پیغمبر ما برای این که مکان حضرت مریم را معرفی بکند ، ناحیه شرقی یعنی ناحیه را به گونه ای معرفی کردند که هیچ اشتباهی به وجود نیاید . این نکته خیلی برای من زیبا بود که اگر ما بخواهیم چیزی ماندگار باشد باید توجه بگذاریم که سرزمینی که یا نقطه سوق الجیشی ای که اصلاً قابل تغییر نباشد و ما به عنوان یک مکان خاص جایی را نام نبریم . در این کتاب از مریم یاد کن آنگاه که از کَسان خود در ناحیه شرقی خلوت گزید . دیدیم که رفت در آن جا و در نقطه ای ، در یک جایگاه خاصی قرار گرفت .
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿١٧﴾
و میان خود و آن ها پرده ای افکند . یعنی حفاظی داشت که مانعی می شد برای مریم و راهبان و کسانی که در آن بیت المقدس یا در آن مکان زندگی می کردند .
پس روح خود را به سوی او فرستادیم . تا به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد .
خداوند می فرمایند : روح خود را به سوی او فرستادیم تا به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد . مستقیماً اشاره هست به ، رُوحَنَا . پس هیچ جای شک و شبهه ای نمی تواند باقی بماند . ما به هیچ عنوان حق نداریم که از این رو به چیزی یا به کسی یا به موجود دیگری بخواهیم مثال بزنیم . خیلی زیبا روحی که خداوند از خود به سوی مریم ، آن هم بشری خوش اندام . هیچ جای شک و شبه نیست در این آیه و هیچکس نمی تواند اضافه صحبت کند .
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا ﴿١٨﴾
مریم گفت من از تو به خدای رحمان پناه می برم اگر پرهیزگار باشی .
وقتی او را دید از آن جایی که هرگز با هیچ مردی روبرو نبوده است و او را در خلوت گاه عبادت خود دید ، گفت که من به خدای خودم پناه می برم برای این که تا به حال چنین اتفاقی برای او نیفتاده بود . حتی اگر که پرهیزگار باشد ، حتی اگر فرد مقابل انسان با تقوایی باشد با همه این ها باز هم به خدا پناه می بَرَد . و ما را ببین که در این دنیای خاکی و فانی در بسیاری از امور خدا را رها می کنیم و به سوی بندگان نامخلص ، نامتقّی برای به دست آوردن حوائج مان حتی در ترس هایمان ، به آن ها پناه می بریم . مریم گفت من از تو به خدای رحمان پناه می برم اگر پرهیزگار باشی . یعنی تازه در مقام پرهیزگاری قرار داشته باشی ، باز هم به خدا پناه می برم .
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿١٩﴾
گفت من فقط فرستاده پروردگار تو هستم . برای این که به او پسر پاکیزه ای ببخشم . گفت من از جانب خدایی که تو به او اعتقاد داری ، فرستاده ای هستم ، که چه بکنم ؟ که در بطن تو فرزندی را قرار بدهم که فرزند خدای خویش است ّ بنده خدای خویش است . لِأَهَبَ لَکِ غُلامً زَکیّا . این که پسر خدا است ، مفهوم نمی دهد . این که در همه ما از همان روح الهی دمیده شده و شکّی وجود ندارد ، این جا هم وجود دارد . گفت برای این که در بطن تو فرزندی پرورش پیدا کند که فرزند خدای خویش باشد ، بنده خدای خویش باشد . ببینید غلام ، نامِ چه می گوید ؟ می گوید غلامً زَکیّا . نه در مقام فرزندی ، بلکه در مقام بنده بودن ، در مقام خاص .
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿٢٠﴾
گفت چگونه مرا پسری باشد با آن که دست بشری به من نرسیده ، بدکاره هم نبودم .
این ها همه اش معجزات الهی است . ما بارها در این کتاب با معجزات گوناگون از سوی پروردگار در انسان های مختلف روبرو بوده ایم . مریم می پرسد : من زن بدی نبودم ، کار زشت نکرده ام یا ارتباطات نامناسب نداشته ام و دست هیچ انسانی هم به من نرسیده ، چطور ممکن است صاحب یک پسر باشم .
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا ﴿٢١﴾
گفت چنین است . چه چیزی چنین است ؟ فرمان الهی ، دستور الهی ، خواسته الهی چنین است ، و وقتی خواسته الهی چنین است هیچکس جلوی این خواسته را نمی تواند بگیرد .
پروردگار تو فرمود آن بر من آسان است . یعنی کاری نیست که برای پروردگارت سخت باشد ، نشدنی باشد ، زمان بخواهد یا هزاران ابزار و وسایل بخواهد . پروردگار تو فرمود آن بر من آسان است .
خواسته هایمان را راحت به خدا بگوییم چرا فکر می کنیم که خیلی سخت است ؟ چون ما بشریم ، چون ما بنده ایم و خیلی چیزها دور از نگاهمان و دیدمان قرار دارد و باور نکردنی است ، انجام نشدنی است در حالی که نزد خدا همه کارها در حیطه قدرت الهی در چشم به هم زدنی انجام شدنی است ، چرا ما باور نمی کنیم ؟ خداوند این قدرت را و به اصطلاح انجام را در آیات مختلف ، در شکل های مختلف ، در مقام های مختلف به رخ بشر می کشد ولی آیا بشر می بیند ؟ نمی دانم . گفت : چنین است ، پس فرمان خداست وقتی فرمان خدا شد پروردگار تو فرمود : آن بر من آسان است ، دغدغه تو چیست ؟ براى اين است كه او را آيتى براى مردم قرار دهيم . و باز بر می گردیم به این که وقتی چنین حکایت هایی انجام می شود برای این است که قدرت الهی در منظرِ نگاه آدم ها خیلی بزرگ و زیبا نمایان بشود آیتی باشد از آیات الهی ، آیات الهی نمایش قدرت ها ، صفات و اسماء الهی در روی زمین است این هم یک نمونه است .
گفت او را قرار می دهد تا آیتی برای مردم باشد . و رحمتی از جانب ما باشد . نه تنها مردم این آیات را می توانند ببینند ؛ ببینید گاهی اوقات آتشی مهیب ، بیماری سختی که الان داریم با آن دست و پنجه نرم می کنیم این هم از آیات الهی است اما گاهی اوقات این نه تنها آیتی است از آیات الهی بلکه جنبه رحمت برای مردم هم دارد .
و این امری حتمی است . خیلی ساده یعنی جای گفتگویی باقی نمی ماند این امری است که اتفاق می افتد حتی اگر تو بگویی نه ، او بگوید نه ، این بگوید نه و هزار تا اما و اگر در آن بیاوریم ولی این امری است که اتفاق می افتد ، پس بی جا مخالفت نکنید ، خواسته هایتان را از خدا بخواهید بر خدا آسان است و بگونه ای بخواهید که شما بشوید نمادی از آیت الهی و رحمتی بر خودتان و رحمتی بر بندگان خدا .
این بر خدا آسان است خیلی ساده است . نه تنها آسان است بلکه از پیش بدانید حتمی است . چرا باور می کنید که فلان کَس وقتی می گوید پولی را من قرض الحسنه می دهم می گویی حرفش رد خور ندارد . چرا او را باور می کنی ، کلام خدا را باور نمی کنی اینجا ؟! این امری حتمی است ، تمام .
اگر ما یاد می گرفتیم یا از بچگی به ما یاد می دادند شاید پدر و مادرهایمان هم به قدر کفایت بلد نبودند ، ولی یاد می دادند که کلام خدا بالاترین کلام است ، ارزشمندترین است ، پُر از رحمت و برکت است ، و اگر در باور ما بگنجد سوزنی در آن خدشه وارد نمی شود . واقعاً هم وارد نمی شود ولی وقتی در باور ما نمی گنجد برای ما اتفاق نمی افتد چون ما استحقاق آن را نداریم .