نگاهی به سوره مومنون بخش پنجم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: نگاهی به سوره مومنون
- بازدید: 168
بسم الله الرحمن الرحیم
در سوره مؤمنون در آیه 27 خواندیم که خداوند دستور فرمود به نوح که کشتی بساز آن هم در جایی که آب نبود که بخواهند کشتی بسازند و دستورات لازم را به پیامبرش داد در ادامه فرمودند:
فَإِذَا ٱسْتَوَيْتَ أَنتَ وَ مَن مَّعَكَ عَلَى ٱلْفُلْكِ فَقُلِ ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ ٱلَّذِى نَجَّینَا مِنَ ٱلْقَوْمِ ٱلظَّـلِمِينَ ﴿٢٨﴾
و چون تو با همراهانت بر كشتى نشستى، بگو: ستايش خدايى را كه ما را از چنگ گروه ستمگران رهانيد.
این آیه را که می خواندم: زمان حضرت نوح که مشخص است آب فوران کرد و بالا آمد هرکس داخل کشتی نبود خفه شد و مُرد. حتی پسرش که خودش را به بالای کوه رسانده بود او هم رفت. امروز این آیه با ما چه می گوید؟ ما ماه محرم و صفر را تازه پشت سر گذاشتیم در ماه محرم و صفر تمام ایّام را با شهدای کربلا می چرخیم، در موردشان حرف می زنیم، عزاداری می کنیم، روایات می گوییم، احادیث می گوییم، از آن چه که فرمودند می گوییم و به عبارت بهتر امام حسین(ع) کشتی نجات است اگر من و شما فی الواقع توانستیم در ماه محرم و صفر بر کشتی نجات الهی که همانا آداب و سیره آقا امام حسین(ع) است توی آن قرار بگیریم جا دارد که امشب بگوییم: ستایش خدایی را که ما را از چنگ گروه ستمگران رهانید. اگر واقعاً بر این کشتی سوار شدید و اگر خودتان را در امن و امان مولا امام حسین(ع) می بینید خدا را شکر کنید و مطمئن باشید در آن چه که امروز در شرف وقوع است و آن چه که فرداهای پیش رو در انتظار ماست شما در امنیّت خواهید ماند. امنیّت نه به معنای این که پولمان نرود، جانمان نرود، زخمی نشویم. امنیّت به آن معنا که دین ما نرود، خیلی ها در این راستا دینشان را باختند بعد از این هم می بازند جای نگرانی نیست کسی هم نمی تواند جلوی آن را بگیرد. پس بنابراین اگر توانستید در محرم و صفر امسال بر کشتی نجات آقا امام حسین(ع) سوار شوید، خودتان را در امنیّت ببینید.
وَ قُل رَّبِّ أَنزِلْنِى مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَ أَنتَ خَيْرُ ٱلْمُنزِلِينَ ﴿٢٩﴾
و بگو: پروردگارا! مرا در جايى پر بركت فرود آور و تو بهترين فرود آورندگانى.
این می دانید یعنی چه؟ برای کشتی نوح که خداوند دستور داد این طور دعا کن، در یک منطقه خوب و خوش آب و هوا لنگر بگیری و آن افرادی را که در کشتی سوار کردی آن ها را پیاده کن. کلام قرآن امروز برای ما چه چیزی می گوید؟ می گوید: دعا کن ما بر کشتی امام حسین(ع) سوار شدیم، خدای عالم ما در جایی از این کشتی پیاده کند که در آن جا کفر، شرک، دروغ، دورویی، زشتی، قتل و غارت، فحشا و بی حیایی و هر آن چه که چیز بد است نباشد.
مرا در جایی پر برکت فرود آور، که تو بهترین فرود آورندگانی. خداوند خودش می داند بنده اش وقتی از او می خواهد که به او کمک کند می داند با این بنده چکار کند، او را در کجا قرار بدهد. سال ها قبل یک آقایی آمد به من گفت من رفتم مشهد خدمت شیخ جعفر مجتهدی، این برای من خیلی جالب بود وقتی امام رضا(ع) آن جاست چرا از شیخ خواستی؟ شیخ آدم بزرگی بود ولی مفهومش این نیست که وقتی امام رضا(ع) هست تو بروی محضر ایشان. برای من راهنمایی بفرست، استادی بفرست که زیر نظرش تعلیم بگیرم. آمد و خیلی کوتاه زمان به این جا پیوند خورد خیلی هم حیرت انگیز، خیلی هم استقبال کرد کم کم دید این جا جایی نیست که هر کس دلش می خواهد عنوان کسب کند من این هستم، من آن هستم، من چنین هستم، من چنان هستم دید که این طوری است بُرید و رفت. خداوند هر کس را که هرچه از او بخواهد می دهد اما مواظب باشیم که وقتی به ما می دهد آن را از دست ندهیم.
إِنَّ فِى ذَلِكَ لَـايَـتٍ وَ إِن كُنَّا لَمُبْتَلِين ﴿٣٠﴾
بی گمان، در اين ماجرا عبرتهايى است و ما همواره آزمايش كننده بودهايم.
این روزها بزرگترین عبرت ها در حال نمایش است و بزرگترین آزمایش ها را در فرا روی ما قرار دادند ما می بینیم. آیا ظرفیت کسب کردیم که در این آزمایش ها خودمان را صاحب نظر ندانیم، قاضی نباشیم، قضاوت نکنیم، حرف اضافه نزنیم، هر چیزی را که دیدیم اگر از ما پرسیدند همان را بگوییم ذره ای بالا و پایین براساس میل مان نکنیم، تحلیل نکنیم، نقد نکنیم، توانستید؟ نگاه کنید ببینید چکار کردید؟ خیلی حکایت ها وجود دارد. می گویند در کردستان شلوغ شده من خودم این را شنیدم فرد این طوری گفت: بابا این کُردها همیشه عادتشان است. اِ ! تو مگر بین این ها زندگی کردی! تو چه موقع با این ها بودی که چنین قضاوت هایی را می کنی ؟!!! بعد هر قومی، هر قشری یک سری صلاح دارد، یک سری غیر صلاح دارد، می گوییم غیر صلاح، نمی گوییم خطاکار، گناهکار. مراقب زبان هایتان باشید، زبان تان را جمع کنید، چقدر این زبان ها را استفاده می کنید؟ آخرش پوسیده می شود. پوسیده شود اصلاً و ابداً کارخانه یدکی نمی دهد.
ثُمَّ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ﴿۳۱﴾
سپس بعد از آنان نسل هایی دیگر پدید آوردیم.
تاریخ را نگاه کنید، آن قدر از این غوغاها، شورش ها، بزن و بِکُش ها، قیامت ها وجود داشته. یک سری رفتند، یک سری مُردند، یک سری اسیر شدند ولی دنیا ادامه خواهد داشت، زندگی ها ادامه خواهد داشت، مهم این است که امروز شما چطور زندگی می کنید. یادمان باشد اگر ما جوانیم در سربالایی عمر هستیم، داریم بالا می رویم، آن بالا می رسیم ولی آن بالا نمی مانیم بعد سرازیر می شویم به پائین. طوری بالا برویم که وقتی داریم پائین می آئیم، افتاده حال و ناتوان هستیم، اگر افتادیم دیگران از روی ما رد نشوند، بایستند و دستمان را بگیرند و بلند کنند، یادمان نرود.
فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿۳۲﴾
در میانشان پیامبری از خودشان روانه کردیم که خدا را بپرستید، جز او برای شما معبودی نیست، آیا پروا نمی کنید.
جداً پروا نمی کنند این آدم ها. بعد از این همه قرونی که پُر از حوادث، پُر از پیغمبر، 124 هزار پیغمبر آمده است، این بشر عجب رویی دارد. آن وقت در این عصر که دیگر پیغمبری نخواهد بود می آید و کتاب آسمانی اش را آتش می زند، به خدا و پیغمبر اهانت می کند، مگر می شود؟ مگر داریم؟ من با شما دعوایم می شود، شما چه کار دارید به مادر و پدر من؟ غیر از این است؟ ما با هم دعوایمان شد. شما به من بگو من آدم بدی هستم، چه کار داری بگویی که پدر و مادرت آدم بدی است، ربطی ندارد. چه کار دارید به دین یکدیگر، چه کار دارید به خدا و پیغمبر همدیگر؟
آیا پروا نمی کنید.
وَ قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ ﴿۳۳﴾
اشراف قومش که کافر شدند و دیدار آخرت را دروغ پنداشتند در زندگی دنیا آن ها را متنعّم ساخته بودیم.
می گوید آن هایی که می آیند، منکر می شوند و کفر می ورزند کسانی هستند که اکثراً در دنیا به آن ها تنعّم بسیار دادیم، رفاه فراوان دادیم. کافر می شوند، کفر می ورزند بعد می گویند کدام آخرت! بابا ول کن خوشت می آید، هرکسی مُرده و او را در خاک گذاشتید یا آن هایی که جسدها را می سوزانند بعد خاکسترش را به آب می دهند یا آن ها که در تبت این طور است اگر اشتباه نکنم، می گذارند روی سنگ تا پرندگان آن ها را بخورند چون خاک ندارند که جایی خاک کنند، چه کسی دیده که مُرده ها بیرون بیایند، راه بیافتند در شهر و راه بروند. راست هم می گوید هیچ کسی ندیده چون نباید ببیند. اگر شما ندیدی و باور کردی که پیغمبر خدا راست می گوید آن درست است ولی اگر دیدی و ترسیدی که هنر نکردی، دیدی دیگر، از جان و از وضعیتت ترسیدی.
می گوید: این ها گفتند این پیغمبر بشری جز همانند شما نیست. از آن چه شما می خورید، می خورد، از آن چه می نوشید، می نوشد.
استدلال این که این یک بشر است مثل شما این بود: هر چیزی که شما می خورید او هم می خورد؛ هر چیزی که شما می نوشید او هم می نوشد. اگر غیر از این بود، بعد او تقوا و پرهیزگاری داشت، نمی گفتید چیزهایی که او می خورد مگر من هم می خورم؟ وضعی که او دارد مگر من هم دارم؟ اگر من هم مثل او خدا می داد مثل او می شدم، این را ما نمی گفتیم؟ پس می بینید بشر همیشه و در همه دوران آماده سفسطه و پشت هم اندازی است، ایرادهای خیلی طویل و دراز. امروز هوشیار باشید، گول نخورید، شما به دنبال یک چنین چیزهایی نگردید و نروید. خیلی شرایط شما سخت است، به یک بال مگس ایمان شما پائین می ریزد، می گوئید نه، حالا از این به بعد نگاه کنید. من هیچ وقت کسی را نفرین نمی کنم، عصبانی می شوم، ممکن است بد و بیراه بگویم که بابا طرف دیوانه شده است، این چه کارهایی است که می کنی ولی نفرین نمی کنم. امروز تلویزیون را روشن کردم و کار هم می کردم، چشمم خورد در مورد این اتفاقات، یک حرکات زشتی نسبت به زن و بچه مردم می کردند. یک لحظه برگشتم و گفتم الهی که ذلیل شوید. بعد دوباره گفتم خدایا غلط کردم، من را ببخش، استغفار می کنم، به من چه، خدایا این ها را اهل کن. این است امتحان، خیلی ظریف است، سرت را بگردانی با مخ پائین آمدی. حالا نگاه کن از صبح تا حالا چند دفعه با مخ زمین خوردی؟ یک نگاه کنید به چیزهایی که از صبح تا حالا گفتید، به شکل های مختلف.