نگاهی به سوره مومنون بخش پانزدهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: نگاهی به سوره مومنون
- بازدید: 139
بسم الله الرحمن الرحیم
در آیه 84، خداوند به پیامبرشان می فرمایند:
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۴﴾
بگو اگر می دانید زمین و هرچه در آن است به چه کسی تعلّق دارد.
دارد از ما می پرسد، سؤال جالبی است، نه؟ می گوییم ایران و هر که در آن زندگی می کند، ایرانی است . به این آب و خاک تعلّق دارد. اما مفهومش این نیست که اصل و نسب او خاک است که! از بنده می پرسند: شما به چه کسی تعلّق دارید؟ در ابتدای زمین می گویم به پدر و مادرم. یک پدر مشخص دارم، یک مادر مشخص. همه هم همین طورهستند اما زمین و هر که در آن است به چه کسی تعلّق دارد؟ باید پاسخی داشته باشیم دیگر، نباید داشته باشیم؟ جوان هایمان باید یاد بگیرند، گفتگوهای بزرگ بکنند نه گفتگوهای کوچکِ بی ارزش. وقتی که فرض می کنیم امام جماعت یک مسجدی می نشیند، نباید فقط از او بپرسی مسح پا را می کشم این انگشت را هم بکشم یا نکشم؟ تو می دانی که مسح پا از سر انگشتان پا تا روی برآمدگی پا قرار می گیرد، دیگر این پرسش ندارد. از او بپرس آقا این آیه را که در این سوره قرآن آورده یعنی چه؟ که او تو را راهنمایی کند. بگوید هر چه که هست فقط به خالق تعلّق دارد. ما حتی در قرآن داریم، می گوید: وقتی شما کسی را به عنوان پسر خوانده یا فرزند خوانده انتخاب می کنی فی الواقع بچه شما نیست، همه را به نام پدر بخوانید. این زمین و هر چه که در آن است به نام چه کسی بخوانیم؟ چه کسی این را بوجود آورده؟ آدمی را خداوند دعوت می کند که با خودش گفتگو کند و به دنبال پرسش های بزرگ پاسخ های بزرگتر پیدا کند.
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۸۵﴾
بزودی خواهند گفت از آن خداست بگو پس متذکّر نمی شوید.
چه کسانی بزودی خواهند گفت؟ آن هایی که اهل تفکّر هستند، تفکّر می کنند، می گردند به دنبال سؤال، وقتی می رسند به یک نقطه ای چه خواهند گفت؟ بزودی خواهند گفت: از آن خداست. یعنی خالقی که نمی توان او را دید اما می توان او را فهمید. ما خدا را نمی بینیم اگر بتوانیم ببینیم بت دیدیم اما خدا را می توانیم بفهمیم، چطوری می توانیم بفهمیم؟ خیلی ساده. من همیشه از زمان نوجوانی ناخن هایی داشتم که یک ذرّه که بلند می شد تا می شد به یک جایی گیر می کرد می شکست، داخلش مثل قاشق گود می شد. آن موقع نوجوان بودم طبیعی است دیگر آدم دوست دارد ناخن هایش را بلند کند، خوشگل کند، قشنگ باشد، دست دیده بشود. الان ناخنم را اگر به هر کس بزنم دردش می آید از بس که سفت است. این سن که دیگر ناخن نمی خواهم بلند کنم. خداوند به شکل های مختلف بنده هایش را راهنمایی می کند که چه بکنید. یک جایی هم که نمی فهمند جلویشان را می گیرد، اجازه نمی دهد یک کارهایی را بکنند. نباید توجه کرد به این که خالق ما برای ما چه کار دارد می کند؟
بزودی خواهند گفت از آن خداست، بگو پس متذکّر نمی شوید؟ یعنی به خودتان نمی آیید؟ خودتان را تذکر نمی دهید؟ که پس یک خالقی هست فراتر از همه این صحبت ها که نه می توان آن را دید، نه می توان آن را لمس کرد اما می توان آن را در شکل ها و راه های مختلف در دنیا فهمید، آن را حس کرد.
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿۸۶﴾
بگو کیست پروردگار آسمان های هفتگانه و صاحب عرش بزرگ.
هفت تا آسمان بالای همدیگر قرار گرفته اند، با چه قرار گرفتند؟ هیچ کسی نمی داند. عرش بزرگ کجاست؟ کسی نمی داند اما می دانیم که وجود دارد. در تمام ادیان پیشین راجع به آن حرف زده شده. صاحب این ها کیست؟ چه کسی این ها را بوجود آورده؟ باید به آن فکر کرد. جوان امروز ما اهل تفکّر نیست چون بطور دائم خرده های فکری و تفکّری او در راه است در این دستگاه ها، می آید و او می بیند و حالا می شنود و با آن پیش می رود؛ باید این ها را بگذاریم زمین، باید تمام این بچه شهری ها را ببرند قعر روستاها که اینترنت نداشته باشند، وقتی رفتند جایی که اینترنت نداشتند مجبورند بیفتند توی صحرا. باور کنید مورچه های مختلفی می بینید که اگر قرار باشد دنبال آن ها بروی ساعت ها باید بروی، این فقط درمورد مورچه هاست، حالا بقیه چیزها که جای خود دارد. آن وقت می بیند که هیچ کسی نمی میرد بلکه می بیند که روز به روز داناتر می شود، فهیم تر و باشعورتر می شود چون می فهمد یک چیزهایی در این دنیا هست که حتی به آن فکر نکرده است.
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿۸۷﴾
بزودی خواهند گفت از آن خداست بگو پس آیا پروا نمی کنید.
چون نمی توانند صاحبش را پیدا کنند. آسمان های هفتگانه را بگویند چه کسی ساخته؟ عرش بزرگ را چه کسی ساخته؟ هیچ جوابی برای آن نیست از هیچ نقطه ای. پس می آیند می گویند که از آن خداست. بگو پس آیا پروا نمی کنید؟ تقوا نمی کنید؟ خجالت نمی کشید؟ بس نمی کنید؟ بس نمی کنیم، ما هنوز هم بس نمی کنیم. می دانی چطوری؟ ما قبول داریم خدا هست ولی خدایی را قبول داریم که اشکالی ندارد هر چه دستور داده بگذاریم زیر پایمان. این خدا، خدا نیست که! خدا از این کلام خدایی را از شما می طلبد که باور کنید که حتی تصوّر این که پایتان را روی حکم او بگذاری نداشته باشی. آن وقت او خداست ما پروا نداریم، تقوا نداریم، از افکارمان، از نیّاتمان، از عملکردمان در دنیا حیا نمی کنیم، حیف نیست؟
قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۸﴾
بگو اگر می دانید فرمانروایی همه موجودات در دست کیست در حالی که پناه دهد و به کسی از عذاب او پناه داده نشود.
خدا همه بنده هایش را پناه می دهد تا یک مرزی، از یک مرزی از عذاب خدا نمی توانند فرار کنند، دیگر پناهی نخواهد بود. می گوید: او کیست؟ چه کسی است که دارای چنین قدرتی باشد؟ بزرگ ترین قدرت ها و فرمانرواهای عالم و تاریخ را خاک کرده تا الان، نکرده؟ چقدر ما فرمانروا داشتیم همه شان خاک شدند! چقدر آدم داشتیم که آدم ها کشتند، کجا هستند؟ همه شان خاک شدند. خدا فرمانروایی است که بزرگی همه موجودات در دست اوست. او پناه دهنده است و به کسی که خلاف می کند از عذاب او رهایی نخواهد داشت، پناه داده نخواهد شد.
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ ﴿۸۹﴾
خواهند گفت از آن خداست بگو پس چگونه دستخوش افسون می شوید.
اگر از آن خداست، آن خدایی که حتی جسارت این که حکم او را نقض کنید ندارید، پس چرا این قدر دستخوش این همه مکر و حیله، افسون، فتنه و زشتی می شوید؟ کلامم را برندارید بخاطر مسائل روز. آن که در صدر قدرت است و در صدر قدرت می تواند کارهای بسیار انجام دهد و نمی دهد این آیه شامل او می شود. آن کسی که پول می گیرد از کشورهای خارجی در خیابان ها راه می افتد، برای چه؟ برای این که این جا را بهم بریزد، جوان های مردم را بفرستد جلوی تیغ، تیر، توپ و آزار و آن هایی که نمی فهمند به معنای واقعی کلمه احمق هستند که دنبال این ها می روند. ما قرار بوده احمق ها را بشناسیم دیگر، این طوری شناسایی می کنیم. تو دنبال چه کسی می روی؟ یکی وسط خیابان هو می کشد تو هم می روی دنبال او؟ آخه فهمیدی این برای چه هو می کشد؟
می فرماید: اگر می گویید از آن خداست پس چرا دستخوش افسون هستید؟ تو که فرمانروا، سیاستمدار و قدرتمند هستی اگر دستخوش جاه، مقام، مال و موقعیت شدی این به تو می خورد. می گوید: چه خبر است؟ چه کار می کنی؟ تویی که پول تو جیبی، فلان موبایل، این و آن را یواشکی هدیه می دهند می گویند دوست هایت را هم جمع کن توی مدرسه شعار بدهید، شامل این آیه می شوی، دستخوش افسون و فتنه هستی، این کار را نکنید.
خواهند گفت : از آن خداست. آیا در بین شما کسی می تواند به من بگوید همه این هایی که گفتیم ممکن است از آن کسی دیگر باشد؟ اگر سراغ دارید بیاورید. بالای14 قرن از دین ما گذشته، خدا دائم دعوت کرده بیاورید، آیاتی را بیاورید که از این بالاتر باشد و هیچ کسی نتوانسته؛ همه آن هایی که حرف های اضافه می زدند، یاوه می گفتند نتوانستند کاری بکنند، الان هم نمی توانند. آن وقت ما افسون این آدم ها می شویم، ما خوراک فکریمان را از این آدم ها می گیریم، خیلی عجیب است.
بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿۹۰﴾
بلکه حقیقت را برایشان آوردیم و قطعاً آن ها دروغگویانند.
چه کسانی دروغ می گویند؟ آن هایی که نمی فهمند و فکرمی کنند که خیلی می فهمند. بعد خیلی هم تلاش می کنند که برای ما حاکم تعیین کنند، حق و حقوق ما را از غاصبین حق بگیرند.
خداوند می فرماید: ما حقیقت را برایشان آوردیم. قرآنی که الان می خوانیم با قرآنی که 8-7 سال پیش می خواندیم خیلی متفاوت نیست؟ متن یکی است ولی فهم ما امروز یک چیز دیگر است . من که این طوری هستم شما را نمی دانم، شما هم باید این طور باشید. حقیقت را خداوند آورده ولی این مردم دروغگو هستند، نمی خواهند قبول کنند. می خواهند آن شکلی تغییر کنند که دوست می دارند، آن شکلی حرکت کنند که دوست می دارند. به پزشک مراجعه کرده بودم، زمان زیادی را در اتوبان و ترافیک در خیابان بودم تا به مطب رسیدم. به آدم ها نگاه می کردم، هوا سرد بود، پاهای من یخ زده بود، مردها خودشان را جمع کرده بودند و راه می رفتند. خانم ها شلوار پوشیده بودند و ساق پایشان بیرون و لخت بود، سردت نمی شود ؟ خنده ام گرفت. این ها برای من خیلی عجیب نیست، شبیه این را در دوره شاه دیدم. خانم کت دامن پوشیده، یک کاپشن خیلی گرم هم پوشیده، لااقل از زانو تا مچ پا جوراب شیشه ای رنگ پا پوشیده بود. می خندیدم می گفتم: این ها یخ نمی کنند؟ رحم به جانشان نمی کنند؟ تا رسیدن به مطب عین همین را دیدم، چه فرقی کرده؟ هیچی. یک فرق عمده دارد، نسل آن موقع به فهم و شعور نسل امروز نبود، فقط از بزرگترهایش تبعیت می کرد. نسل امروز خیلی فهیم و با شعور است ولی حیف اصلاً بزرگ تری در کار او نیست، چون فهم و شعورش فقط مال خودش است؛ من می دانم، من می فهمم، بقیه نمی فهمند، شما مال یک نسل قبل هستید، چه می دانی خواسته من چیست! این ها را جوان ها نمی گویند؟
حقیقت را برایشان آوردیم قطعاً ایشان دروغگویند. شما در خانه هایتان قرآن بخوانید، یک بار، دو بار، ده بار، صد بار، مطمئن باشید صد و یکمین بار روی بچه تان تأثیر می گذارد و جلو می آید که ببیند چه خبر است! این چیست که تو می خوانی و از آن لذّت می بری، نه قرآن خواندن مثل قرآن خواندن سر قبرها، آن مدلی، تو را به خدا در خانه هایتان قرآن نخوانید، با عشق، آواز هم نمی خواهد بخوانید ولی با چنان لذّتی قرآن بخوانید و از خواندنتان لذّت ببرید که بچه هایتان تشویق بشوند که این چه می خواند این قدر لذّت می برد شاید من هم لذّت ببرم و مطمئن باشید که تأثیر می کند.