منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

جلسه دوم مبانی معرفت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف

بسم الله الرحمن الرحیم


در جلسه گذشته مبحثي را آغاز كرديم و اشاره به اين مسئله نموديم كه يكي از اركان اصلي اعتقدات هر انساني در اين عالم است . بين نوجوانان و بين جوانانمون كي دستتش را بلند مي كند و براي من اصول دين را مي گويد ؟ يكي دستش را بلند كند و بگويد كه اصول دين براي فرد مسلمان چيست ؟ چقدر شجاع داريم ! نگوييد ترا به خدا كه بلد نيستم كه من خجالت مي كشم ، بعد از اين همه سال كار كردن شما هنوز اصول دين نمي دانيد ! اي داد بيداد .
صبحت از دوستان : اصول دين معاد است  ، نبوت است  ، امامت است ، توحيد است .به ترتيبش را بگويم ؟ سخن استاد : اصول دين را قشنگتر است كه به ترتيب بگوييد . ادامه صحبت از دوستان : توحيد ، نبوت ، امامت ، معاد و عدل . 
سخن استاد : در مجموع پنج اصل است . صرف نظر از بحث توحيد و نبوت كه سرلوحه كار است در اونهاي ديگر تقدم و تأخرش خيلي مسئله نيست و همه صاحب يك مقامند . توحيد كه اقرار به يگانگي خداوند است . فكر مي كنم كه باز دوباره بايد برگردم من ، اي خدا من اصول دين را شايد سيزده سال پيش ، دوازده سال پيش بحث كردم ولي ظاهراً بايد يك بار ديگر برگردم ، پير شدم ديگه . توحيد هست ، نبوت هست كه بحث پيامبري پيامبر است و اصولاً به مسئله پيامبري از جانب حضرت حق بايد معتقد بود . توحيد ، نبوت ، عدل چون خدايي كه پيامبر براي ما مي فرستد يكي از ويژگي هاي عظيمش عدلش است كه اگر بحث عدل مطرح نباشد كل تمام واژه نامه هايي كه تا امروز روش كار كرديم اشكال پيدا مي كند . عدل هست ، معاد هست كه اگر به روز معاد اعتقاد نداشته باشيم كه ما باز گشتي خواهيم داشت و تمام چيزهايي كه امروز باهامون است اون روز خواهد بود و همه اينها جوابگو خواهد بود . بريزيد دور آنهايي كه مي گويند اين دست نخواهد بود ، اين پا نخواهد بود ، نه بابا ما به صورت نور مي آييم و الا آخر . آيه صريح قران است كه اگر كسي معاد را نپذيرفته باشد در دنيا به طور حتم دچار خطا خواهد شد چون از چيزي ديگه نمي ترسد بعد از مردن و مسئله امامت . امامت به دنبال مسئله رسالت محكم كننده اصول در تمامي دوران خواهد بود و نشان دهنده حقيقتي كه كل هستي زير نگينش است و اين مستمر است ، خوب . اين يك كلام كوتاه در باب اصول دين عرض كردم انشالله در يك فرصت مناسبي بعدها اگربعد از ماه محرم در خدمتتان باز هم بودم به اين مقوله  هم خواهم پرداخت . در حال حاضر بحثمان بحث امامت است . همه مشكلات بشر در عصر حاضر من مدعي هستم به خاطر اين است كه بي توجه شد به مسئله مهم امامت . بشر در عصر حاضر فراموش كرد كه بزرگي بر او حكم مي راند . دليل دارم براي حرفم ، در زمان پيغمبر تا زماني كه پيغمبر زنده بود و به رحمت خدا نرفته بود تمام گردنكشان، گردنها خوابيده بود حتي اگر قصد فتنه هم مي كردند، فتنه ها آشكار نبود چرا؟ چون پيامبر را عيني بالاي سرشان مي ديدند اما زماني كه پيامبر رحلت فرمود به دليل اينكه پيامبر نبود اونها هم مسئله امامت را نهي كردند ، نفي اش كردند ، گفتند چنين چيزي وجود ندارد ، بحث بحث خلافت است فقط و خلافت هم به رأي و مشاوره انتخاب مي شود هر زمان هم مي شود يكي باشد اين نشد يكي ديگر ، از همان زمان بدبختي هاي انسان آغاز شد چون بزرگترين نعمت دنيا را از انسانها گرفتند ، سايه سر آدمها را ازشون گرفتند ، پشتيبانشان را ازشون گرفتند فقط خلافت را نگرفتند اي كاش فقط خلافت بود و بحث امامت را نفي نمي كردند ، فقط خلافت را مي خواستند ولي با عمل غلط و خود خواهانه شان بالاترين سپر و بالاترين پشتيباني بشر را در تمامي اين قرون ازش گرفتند . فقط تعداد معدودي از آدمها كه بحث امامت را به طور كامل آموختند ، درك كردند و با جان و دل پذيرش كردند از اين چتر حمايت برخوردار شدند ، مابقي ول شدند كه الان دنيا ماشاالله ول است ، پر ول ، نيست ؟ يك ساعت سر گذر محله تان بايستيد تا معني ول بودن جامعه را بفهميد . بايستيد راه هم نرويد يك گوشه بايستيد و آدمها را تماشا كنيد . همين نكته ، همين عامل سبب شد در مورد بر گرداندن چتر حمايت امام لااقل به اين جمع تلاش كنم . شما امامتان را مي شناسيد ، اسمش را بلديد ، اسمش كه مي آيد چهارضرع قد بلند مي شويد و اداي احترام مي كنيد اگر وسط صحن بزرگ امام رضا (ع) ايستاده باشيد و همه نشسته باشند موقع نماز بين دو نماز دعاي فرج بخوانند بچه هاي حسينيه مهدي موعود (عج) مشهد باشند به راحتي مي شود پيدايشان كرد چون به محض اينكه دعاي فرج را مي شنود همه ايستاده اند اما كافي نيست . چرا كافي نيست ؟ براي اينكه تو هنوز هم بدبختي و در قلبت احساس بدبختي مي كني ، كسي كه همچين پشتيباني دارد كه ديگه بدبخت نيست ، پس چرا ايقدر بدبختي ؟ پس نداري . هنوز چترت را بالاي سرت حس نمي كني . هست ولي حسش نمي كني خوب وقتي تو حسش نمي كني انگار نيست ديگه چون ازش بهره نمي بري . خوب حالا توفيقي است ، ببينيم چند جلسه توفيق صحبت در اين باب را داريم . جلسه پيش در مورد كلام مبارك آقا رسول الله (ص) عرض كردم ، زمان پيامبر ختمي مرتبت (ص) خودشان زنده بودند فرمودند : هر كس بميرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است . مگر پيغمبر زنده نبود اون موقع ؟ چرا اين كلام را اون موقع ايشان فرمود و تمامي ائمه اطهار پس از خودشان همه شان به اين نكته اشاره كردند . همين كلام تكان دهنده بود كه يكبار ديگه باز من را به اين سو در حركت در آورد . خوب اما بحث امروز ، مي گويند خدا حضور مطلق است يعني چي ؟ يعني خدا در همه جا از همه چيز حاضر تر است . خودش در قرآن گفته است كه از رگ گردن به شما نزديك ترم . بچه هاي سه شنبه يادشان است يك باري راجع به اين بحث  از رگ گردن نزديك تر يك بحث مفصلي كردم اگر به خاطر داشته باشند . مي گوييم همه جا حاضر است ، همه جا ناظر است ، مگر غير از اين مي گوييم اما حضور خداوند مثل حضور ديوار و سنگ نيست ، من هم اينجا حاضرم ، شما هم اينجا الان حاضريد اما من و شما كه اينجا حاضريم معنيش اين است كه تو طبقه بالا نيستيم درسته ؟ معنيش اينه كه ما تو طبقه بالا نيستيم ، اين را حضور نمي گويند براي خداوند ، خداوند حضور مطلقي است ، اينجا هست ، بالا هست ، او ن ور شهر هست ، شهر ديگر هست ، مملكت ديگر هم هست ، همان لحظه اي كه اينجا هست همه آنجا ها هم هست . اين را بايد فهميد اين را بايد حسش كرد اگر آدميزاد اين را حس بكند ديگه نمي ترسد ، ديگه هول نمي كند ، ديگه هراس نمي كند ، مي ترسد چون اين را نمي فهمد . اگر خدا بخواهد در جايي مثل يك ديوار حاضر باشد مثل من حاضر باشد ديگه خدا نيست فقط يك دانه آدم مثل من است ، فقط يك ديوار است ، فقط يك در است پس حاضر بودن در جايي غير از ظاهر بودن در آنجاست به كلمات دقت كنيد ، حاضر و ظاهر ، حاضر بودن و صرف ظاهر بودن با هم خيلي فرق مي كند . مثلاً نگاه كنيد اين ليوان را ببينيد اين اينجا ظاهر است درسته ؟ شما مي توانيد اين را ببينيد چرا ؟ چون اينجا هست و جاي ديگري نيست يك ساعت پيش روي اون ميز بود الان اينجا هست ولي ديگر روي آن ميز نيست اما اگر قرار بود هم اينجا باشد و هم اونجا باشد چون ظاهر شده است داراي ابعاد است نگاه كنيد اين ابعادي دارد ظاهر است . داراي ابعاد است ، حجمي دارد ، طولي دارد ، عرضي دارد و الي آخريعني شكل دارد هر چيزي كه داراي شكل شد يعني تو يك مكاني هست و تو يك مكان ديگر نيست . پس چيزي كه ظاهر شد چيه ؟ محدود است  . چيزي كه ظاهر شد محدود است ولي چيزي كه حاضراست اما ظاهر نيست نا محدود است . چيزي كه حاضر است ولي ظاهر نيست داراي يك حقيقتي است فوق محدويت هاي مكان در دنيا به همين دليل محدود هم نيست . ذات اقدس الهي كه همه جا هست ظاهر نيست كه اگر ظاهر بود خدا نبود . اگر ما اينجا الان يك خدا داشتيم اون وقت طبقه بالا خدا نداشت كه داشتيم ؟ چون اون ابعاد و اون ظاهر اينجا وجود دارد ، نمي تواند در آن واحد اينجا باشد و بالا هم باشد چون داراي محدوديت ابعاد است اما خدا محدوديت ندارد . پس خلاصه بگويم ظاهر بودن محدوديت مي آورد و حاضر بودن وسعت مي آورد . ظاهر بودن محدوديت مي آورد ، حاضر بودن وسعت مي آورد . خيلي جالب بود ما ديروز پیامک داديم كه كساني كه مي خواهند تو ذكر جمعه شركت كنند اين پيامك را كه دريافت كردند به اين شماره پيامك بزنند . فرزندم كه به پيامك ها نگاه ميكرد گفت مامان چقدر جالبه ، بچه هاي اراكي چقدر شركت كرده اند ، چقدر زياد ، اونها هيچوقت اينجا نيستند ، از اراكيها تعداد محدودي مي آيند اينجا و مي روند ، مشكل دارند رفت و آمد مشكل است ، مسافت ، خانواده ها ، اصلاً مي خواهند بيايند اينجا دلشان نمي آيند مي گويند شايد براي ما درد سر باشد در حالي كه نيست ولي ملاحظه مي كنند اما اونها حاضرند تو حسينيه ظاهر  نيستند اما حاضرند . من امروز قبل از اينكه بيام پايين شايد حول و حوش بيست دقيقه روي كاناپه دراز كشيدم و خوابم برد وقتي كه صدا من را به خودم آورد ، صدا كه من را به خودم آورد اولين صدايي كه شنيدم صداي يكي از دوستاني بود كه در خارج از كشور زندگي مي كند و اينجا نيست شلوغي مي كرد در اين راه پله و با شما ها مي خنديد مي گفت الهي شكر امروز آمدم من خواب نبودم ، من خواب نبودم بيدار بودم . درست زماني كه قرار بود جلسه شروع بشود حاضر شد ولي ظاهر نشد،  ما از خداييم ، حواسها با من است ؟ اگر بخواهيم مي توانيم حاضر بشويم . و اگر كه درست تقاضا كنيم به ما وسعت را خواهد بخشيد . حالا بر مي گردم به جلسه پيش ، جلسه پيش گفتم تن من ، منه من . گفتيم كه اين تن من است اما يك چيزي فوق اين تن وجود دارد كه اين تن را احاطه كرده است اون ميگويد برو مي روم ، اون مي گويد بشين مي نشينم ، اون ميگويد بخور مي خورم ، اون مي گويد حرف بزن مي زنم و بعد گفتيم كه من حاضراست اما تن ظاهر است . يادتان است راجع به اين جلسه قبل كه خيلي هم نگذشته چند روزي بيشتر نگذشته  مفصل صحبت كردم . حالا امروز يك سؤال مي خواهم بكنم، منه من ، اون من ، اون نفس من چقدر در تن من وجود دارد ؟ چقدر در تن من وجود دارد ؟ يك سوم ، دو سوم ، گاهي ، هميشه ، همه اش ، چقدر ؟ من مي گويم تن من در قبضه ي  منه من است . تن من در قبضه ي منه من است . چرا ؟ چون منه من فوق تن من است . منه من تن من را در خودش دارد چرا ؟ چون مجرد است هميشه مجردها ما فوق اند و مافوق ها ، مادونها يا پايين تر ها بگويم پست تر ها  شايد نمي دانم ،  اونها را قبضه مي كنند و بدن مادون نفس است ، مادن من است ، در قبضه من است. توجه بكنيد اگر من اراده بكنم دستم بالا مي آيد . دست كه شامل بند انگشتها، پوست ، گوشت ، استخوان و الي آخر است و رگهاي عصبي است اگر من نخواهم نمي تواند بالا بيايد اگر من آوردمش بالا و من نخواهم نمي تواند پايين بيايد اين نشان مي دهد كه درجه وجودي من از تنم بالاتر و مافوق تر است اما ، يك امايي وجود دارد اين فوق بودن حقيقي است ، نسبي نيست ، تو دنيا خيلي چيزها هست كه بالاست اما نسبي است . مثال ميزنم سقف اينجا نسبت به كف اينجا بالاست مگه نه ؟ سقف اينجا نسبت به كف اينجا بالا ست . حالا اگر يكي طبقه بالا روي اين سقف ايستاده باشد چي ؟ آيا اين سقف باز هم بالا است ؟ اين سقف نسبت به اون كه تو اون طبقه ايستاده روش ايستاده پايين قرار دارد . اينها بالا و پايين هاي نسبي است اما من نسبت به بدن حقيقي است ، مافوق حقيقي است . اين مافوق حقيقي شما با شما چكار مي كند ؟ هيچ بهش نگاه كرديد ؟ همينجوري ول كرديد ؟ حيف كه نمي خواهم وارد اين مقوله بشوم وگر نه از كار خودم جا مي افتم . پس من حقيقتاً از نظر درجه وجودي بالاتر از تن است براي همين هم تمام تن در قبضه من است . من يا نفس انسان؛ اين نفس انسان است كه مي شنود ، مي گويد ، حرف ميزند ، راه مي رود منتها اعضاء بدن را به عنوان ابزار كار در اختيارش دارد . تن مثل عصا مي ماند در دست من . معني واسطه فيض بودن امام زمان در جهان هستي هم مثل من است در تن ، بهش خوب فكر كنيد . در بحار الانوار جلد بيست و سه آمده كه امام كاظم (ع) فرمودند : هر كس بميرد و امامش برايش مشخص نشده به مرگ جاهليت مرده است . اي داد بيداد ، مردم معذور نيستند تا اينكه امام خود را بشناسند . كسي نمي تواند بگويد من نمي فهمم ، من خيلي حاليم نيست ، عذر بياورد بگويد من آخه پاهام درد مي كند ، اون بگويد من كمرم درد مي كند ، اون ميگويد آخه من كسي را ندارم برام حرف بزند . حرف نمي خواهد كه بفهمش ، ما دانش كه به شما نمي دهيم ، دايره المعارف كه به شما نمي دهيم . مردم معذور نيستند كه امام خود را بشناسند . هيچ عذري پذيرفته نمي شود؛ كسي كه بميرد و امام خود را بشناسد مثل كسي خواهد بود كه در كنار حضرت قائم (عج) در چادر آن حضرت وجود داشته . حضرت مي فرمايد اگر بميري و نشناسي به مرگ جاهليت مردي اما اگر شناختي و مردي عين اين مي ماند كه تو چادر آقا باهاش زندگي مي كردي ، كنارش بودي اصلاً به رحمت خدا رفتي . در دعاي ندبه داريم كه مي گويد :"اين وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء" كجاست اون وجه خدا كه اولياء الهي به سوي آن نظر دارند ؟ بابا دعاي ندبه است ديگه ، هيچي هيچي نخوانده باشيد يك دفعه خوانديد يك چهار دفعه گوش كرديد يعني امام زمان وجه الهي است ، يعني نمايش كامل صفات الهي است ، امام حقيقتاً به جهت جامعيت اسمائيش از ملائكه هم بالاتر است . انشاالله كه معني غيب بودن امام را درك كرده باشيد يعني كل هستي زير پاي امام زمان و در قبضه امام زمان است همانطور كه بدن در قبضه من است . همانطور كه بدن شما در قبضه من شماست ، دو جلسه است كه دارم بحث مي كنم مي تواني بگويي كه اين را نمي فهمم . به همان نسبت توجه كن كل عالم در قبضه امام زمان است . كل عالم بدني است كه در قبضه آن من است يعني امام زمان . مي گوييم غايب حاضر نشنيديد اشعارش چقدر قشنگ است ؟ شعر هايي كه شعرا گفته اند . جمله امام غايب است دو تا مفهوم را به ما القاء مي كند و مي فهماند ؛ اول : مقام امام فوق عالم است؛ اين يك . دوم : امام در تمام عالم حاضرند و ناظر چون كه آموختيم وقتي مرتبه موجودي بالا باشد تمام مرتبه پايين در قبضه اون موجود بالا است . مثلاً خورشيد ؛ خورشيد توجه كنيد ، خورشيد وقتي مي تواند براي ما همه جا را روشن كند كه بالا باشد اگر خورشيد را بياورند و بگذارند يك گوشه شهر ما شهر هاي بغلي چه اتفاقي برايشان مي افتد ؟ هيچي ديگه روشن نمي شوند ؛ خورشيد اگر  پايين بود همه جا را روشن نمي كرد . ملائكه هم تو عالم هستي اينطوري هستند به طوري كه هيچكدام از اينها را هيچ كاري از كار ديگر باز نمي گذارد اگر صد تا كار قرار باشد انجام بدهند اين كار را انجام مي دهند از كار ديگر جا نمي مانند. من حالا معني اين آيه قران را مي فهمم تو سوره نور، خداوند فرموده در سوره نور : مرداني كه داد و ستد شان آنها را از ياد خدا غافل نمي سازد . داد و ستدت را بكن دليل ندارد ياد خدا را از خاطر ببري . بهش مي گويي نماز مي گويد آخ لعنت خدا بر دل سياه شيطان ، لعنت به خودت تقصير خودت است كه دنبال پول دويدي همش ، نماز واجب را گذاشتي حرام شد ، يعني ياد خدا به اندازه يك دو ركعت نماز هم براي تو باقي نماند خيلي متأسفم . ملائكه هيچ كاري آنها را از كار ديگر باز نمي دارد . حضور و نقش امام هم همينطور است مقام امام هم مقام بزرگي است ؛ همه عالم را تدبير مي كند و تو همه جا سلطه دارد هيچ كاري ايشان را از كار ديگر باز نمي گذارد پس اگر من تو خونه ام امام زمان را صدا كردم تو حسودي نكن تو  هم تو خونه ات صدا كن جواب من را بدهد مطمئن باش تو بي جواب نمي ماني . تو هم صداش كن، تو هم صداش كن ، پاسخ من را ميدهد پاسخ تورا هم مي دهد . پاسخ دادن به من مانع از اين نمي شود كه تو را پاسخ بخواهد ندهد پس تو  هم مي تواني صدايش كني . اما اگر امام زمان پايين بودند تو عرض موجودات قرار مي گرفتند ديگر نمي توانستند عالم را تدبير كنند ؛ ديگر نمي توانستند عالم را تدبير كنند . از ديشب تا حالا نيمه شب مي نوشتم ده بار آمد دستم كه بنويسم حالا چيكار كنم ؟ بگم آقا جان از غيبت بيرون بيا يا نگم؟ شد دغدغه ذهنم ، مثل خوره افتاد به جونم جوابش را مي آورم حالا جلسات بعد ، بگذار يك ذره خورش به جون شما هم بيافتد مثل من  ، من را مي خوره شما را هم بخوره تا بعد جواب بدهم . مي دانيد كه ما انسانها به خاطر محدوديت هاي جسميمان خيلي از مواقع اراده به بعضي از كارها كه داريم نمي توانيم انجام بدهيم مثال ساده من دلم مي خواهد الان سوت بزنم و من مثل فرفره از اين پله ها بروم بالا اراده ام را هم كرده ام كه بروم اما مي توانم ، نمي توانم . محدوديت جسمي اجازه نمي دهد كه اينجوري فرفره اي از اين پله ها بروم بالا . من به اين نكته فكر كردم شرايط امام چطوري است ؟ آيا تن امام هم مثل تن من كه برام محدوديت مي آورد براي ايشان محدوديت مي آورد ؟ يا اينكه امام حاكم است بر تن خودش و بر كل جهان ؟ فكر است ديگر مگه نمي خواهيد تفكر كنيد خوب دارم ياد مي دهم ديگه . فكر كنيد و دنبال جواب بگرديد ، اي بابا هم غذا را مي پزم ، هم ميجوم مي گذارم دهن آدمها مي گويم قورتش بده نمي خواهند قورت هم بدهند . هي تو دلش داره مي گويد  واي من كه نمي فهمم داره چي مي گويد  هي داره مي گويد  فقط  اما من كه نمي فهمم؛ مي خواهي انگشت بگذارم رويت و بلندت كنم و بگويم چرا نمي فهمي ؟ چون حواست پيش من نيست ، گوش كن ديگه . پاي مولودي امام حسين (ع) بنشين و امام حسين (ع) را نشناس به چه درد مي خورد ؟ ده دفعه برو  كربلا و بيا ، يكريز دارد مي رود كربلا و مي آيد ، كربلايي شماره يك ، كربلايي شماره دو ، كربلايي شماره سه خوب به چه درد مي خورد ؟ اين كربلا رفتن به چه درد مي خورد ؟ تو كه ده دفعه رفتي كربلا و آمدي هنوز تو حرم امام حسين (ع) نداي امام را نمي شنوي به چه درد مي خورد ؟ وقتي اونجا نشستي حيطه امام انقدر رويت فشار نياورد تا تو هم تسليم بشوي و بگويي من هم مثل امامم تسليمم ، خدايا راضيم به رضاي تو به چه دردت مي خورد ؟ از ما گفتن . از ما گفتن . خوب مي گويند كه در روايت است كه وقتي امام ظهور كند همه مردم ايشان را مي شناسند .اگر بگويم محله ما زندگي مي كرده مثل يك آدم معمولي خوب محلات ديگر چي ؟ مي گويم شايد در آن محلات رفت و آمد كرده پس شهر هاي ديگه چي ؟ پس مملكت هاي ديگه چي ؟ چطور همچين چيزي ممكن است ؟ امت مسلمان همينطوري حرف نشنو پاي منبر و پاشو برو . حرف بشنو ، استدلال كن ، دركش كن . وقتي امام زمان ظهور كنند همه مردم ايشان را خواهند شناخت . من ايشان را مي شناختم ، من اينجا مي گويم ايشان را مي شناختم و مدعي هستم مال من است امام  زمان. ولي اون شيعه اي كه در قلب آفريقا زندگي مي كند اون چي ؟  اون كه در قلب روسيه زندگي مي كند اون چي ؟يا بايد حقي نداشته باشد كه از عدل به دور است ، يا بايد اون هم همين را بگويد كه چطور ي همچين چيزي مي شود مگه مي شود؟ حالا ببينيم چطور مي شود ؟ امام در بين مردم بودند و همه جا زندگي كردند به هر نحوه و با هر بدني كه اراده كردند ظاهر شدند و به هيچ جا محدود نبودند .  در قران سوره نمل خداوند فرموده آيه چهل همه را من با آيه قرآن استناد مي كنم كسي نمي تواند به من بگويد اينها از كجا آمد . در سوره نمل ايه چهل خداوند بحث در مورد حضرت سليمان و ملكه صبا كه حضرت سليمان نامه اي مي نويسند براي ملكه صبا كه مي دهند هد هد مي برد و به قصر ايشان از پنجره مي اندازد كه دعوتش مي كنند به خدا پرستي و بعد دعوتش مي كنند به سرزمين خودشان و ميگويند كي مي تواند تخت ملكه صبا را براي من بياورد ؟ يك عفريتي از جن مي گويد من مي توانم بياورم در چشم به هم زدني و آصف بن برخيا هم مي گويد من مي توانم بياورم آيه قران صريحاً سوره نمل ايه چهل : كسي كه نزد او ، خوب دقت كنيد آنقدر اين رابطه ها ريز و حساس است اگر اين را اينجا نفهميد ديگر فايده ندارد . كسي كه نزد او علمي از كتاب بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زني نزد تو مي آورم . كسي كه مقداري از علم كتاب نزد او بود ، گفت چشم به هم بزني من تخت را اينجا حاضر مي كنم . تخت بلقيس ملكه صبا در يمن بود اون را به كجا آورد ؟ به اور شليم . برويد در جغرافيا ودر نقشه نگاه كنيد و ببينيد اينها چقدر از هم فاصله دارد اون هم در چشم به هم زدن . هيچ وسيله نقليه اي نمي تواند با اين سرعت تخت را جابه جا كند پس چه اتفاقي افتاد ؟ چه اتفاقي افتاد ؟تخت ايجاد شد اينجا بحث بحث ايجاد كردن است . در عصر سليمان نبي كسي كه فقط بخشي از علم كتاب نزدش بود بتواند بنشيند ودر چشم به هم زدني تخت بلقيس را از يمن در اورشليم  ايجاد بكند ، سهم امام چي است كه كل علم كتاب دستش است  ؟ دو دو تا چهار تا اين كه آيه قران است نمي توانيد به من بگوييد دروغ مي گويم اين هم كه دو دو تا چهار تا آن كسي كه فقط بخشي از علم كتاب نزدش بود توانست اين كار را بكند . امامي كه كل علم كتاب نزدش است چي ؟ در اصول كافي جلد يك آمده كه از امام صادق (ع) روايت است در اين باب از ايشان سؤال كردند و حضرت فرمودند : همه علم كتاب نزد ماست . بندگان خدا رو گنج خوابيديد ، رو گنج خوابيديد و هر دم ناله مي كنيم بدبختيم، نداريم ، بي چيزيم از بس كه اسير دنيا ايم . ما روي گنج خوابيده ايم از اين صاحبان علم كتاب يك دانه هم نداريم چهارده تا داريم ؛ باز در قرآن سوره رعد آيه چهل و سه آمده خداوند مي فرمايند : كساني كه كافر شدند مي گويند تو پيامبر نيستي ، بگو شهادت خدا و آن كسي كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما كافي است . مفسران شيعه و سني اقرار دارند همگان اون كسي كه در زمان پيامبر اكرم (ص) شهادت به نبوت آن حضرت داشت و همه علم كتاب نزدش بود آقا امير المؤمنين(ع) است  . يعني مقام امام در تصرف عالم خيلي گسترده تر از اين حرفها است . چه براي بدن خودشان و چه براي بدن بقيه عالم . مهم اين است كه ما بتوانيم مقام امام را به آن شكلي كه قران معرفي مي كند بشناسيم . حالا ببينيم قرآن چطور معرفي مي كند . سوره انبياء آيه هفتاد و سه خداوند فرموده : آنها را پيشواياني كرديم كه به فرمان ما هدايت مي كردند و به آنها انجام كارهاي خير بر پا داشتن نماز و اداي زكات را وحي كرديم آنان پرستندگان ما بودند پس بر اساس كلام الهي افعال آنها عين وحي الهي است و اين مقام عجيبي است ، افعالشان را خود به خود عين كلام الهي انجام مي دهند . يك وقت هست كه من مي آيم توي اين حسينيه هيچ كس نيست . مي آيم از در مي روم سر جايم مي نشينم دست به هيچ چيز هم نمي زنم  بابا هيچ كس نيست خوب برو كتابها را يك ديدي بزن و كتابها را بخوان مي گويد نه كسي نبود اجازه بگيرم دست به هيچ چيز نمي زنم چرا ؟ چون در درون من وحي است وحي به امانت داري بدون اينكه كسي اينجا مراقبت كند ، بدون اينكه دوربين مخفي بگذارند من دست به هيچ چيز نمي زنم . تو جاده ها را نگاه كنيد آدم مسخره اش مي ايد نوشته اينجا با دوربين مخفي پوشش داده شده تمام راننده ها از قبلش آرام مي كنند طبق نرمال تشريف مي برند از آنجا كه رد شدند گاز مي دهند چرا اين كار را مي كنيد ؟ بعضي از بندگان خدا كه علم كتاب نزدشان است افعالشان عين وحي الهي است به اجبار انجام نمي دهند يا به عبارت ديگر تقوا ملكات ذهنشان است بدون اينكه بهشان دستور بدهند دست به چيزي نزنيد و رو در حسينيه بنويسند كه لطفاً پس از وارد شدن دست به چيزي نزنيد اين اصلاً لازم ندارد چنين دستوري را خودش دست نمي زند و نكته ديگر اين كه خداوند در همين آيه مي فرمايد فعل خير را به آنها وحي مي كنيم نه اينكه دستور بدهيم . فقط مخصوص امام است به خدا به من و شما هم فعل خير را وحي كرده اند بسيار هم وحي كرده اند اما نفهميديم . مقام امام زمان از اين نوع مقام است كه در سوره بقره آيه صد و بيست و چهاردفعه پيش صحبت كردم ، ائمه شيعه فرزندان ابراهيم (ع) هستند . همگي داراي مقام امامتي هستند كه قرآن از آن سخن مي گويد . به ابراهيم خداوند فرمود مقام امامت را به تو عطا كرديم گفت :" و من ذريتي " به فرزندانم خاندانم چه ؟ خداوند فرمود فقط بر كساني كه ظالم نباشند عهد من به ظالمين نمي رسد چون از آن شجره فرزندان ، فرزنداني هم بودند كه ظلم كردند به آنها نمي رسد . فرزندان خلفي كه افعالشان عين وحي الهي است آنها مقام امامت را دارا هستند . كلامم را در همين جا به پايان  مي برم با اميد به اينكه فرصت ديگري داشته باشيم كه در نحوه رويت امام زمان جلسه بعد صحبت كنيم و بسياري از خطاها و اشتباهات آدمها را جلويش را از همين حالا بگيريم چرا ؟ چون نحوه رويت امام زمان را شرح بدهيم و مسائلي را كه پيرامون مقام امامت ايشان است بلكه آماده بشويم انشاالله براي نيمه شعبان . با نثار صلواتي براي شادي و فرج مولا امام زمان (عج) كلام را به پايان مي برم .

 

 

 

نوشتن دیدگاه