جلسه دهم مبانی معرفت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مبانی معرفت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف
- بازدید: 4885
بسم الله الرحمن الرحیم
شب گذشته که خدمت دوستان بودم عرض کردم در این ایام یأس و ناامیدی را از خودتان دور کنید . بسیاری از مردم به درجه ای رسیدند که دیگه دنیا همین هست ، ای داد بیداد از دست رفت ، دین رفت ، پیغمبر خدا رفت و و و ... دیشب گفتیم که برای ظهور آقا یکی از نکات بسیار مهم این هست که توجه داشته باشیم یأس و نا امیدی را از اینکه دیگر نمی شود دنیایی بر اساس قوانین الهی داشت از خودمان دور کنیم و بپذیریم که اگر به انقلاب جهانی که صورت خدایی به جهان می دهد فکر نکنیم دین و اعمال دینی وسیله ای می شود برای ارضای نفس اماره . چرا ؟ چون اگر فکر نکنیم که دنیا به عدل و داد جهانی خواهد رسید که مدنظر پروردگار است و این حتما اتفاق خواهد افتاد دیگر این امید که فاصله ها بی ریشه اند از بین می رود . فکر می کنیم که فاصله ها ریشه ای عظیم دارند و همیشگی خواهد بود . ما الحمدا.. دلهایمان قرص و محکم است . شما چطور؟ من دلم سفت سفت است . محکم محکم است . از شما هم همینجور هست ؟ دلتان قرص و محکم است ؟ یا همینجوری آشوب هست و بالا و پائین می رود . چی می شود چی می شود می گویید ؟ از شش ماه پیش هی زنگ زدند از جهات مختلف از خارج از کشور برنج بخر قایم کن آرد بخر قایم کن که چی شود ؟ عن قریب آمریکا می گیرد ایران را . خب بگیرد ! اگر ما اینقدر بی عرضه هستم که بگیر ما را خب بگیرد . اما نه . ما خدا داریم ، امام زمان (عج)داریم . بهش می گوییم ما نمی خواهیم زیر دست کافرها زندگی کنیم . یا باور داری که می شنود و گوش می دهد یا باور نداری. باور داری پس چرا می ترسی چرا انبار می کنی ؟ اگر هم باور نداری عین تک درختی که ریشه ای در خاک استوار ندارد . با هر وزش باد به هر سویی کشیده می شود ، کشیده شو . ما دلهایمان قرص و محکم است ، قبول کردیم پذیرفتیم که این فساد ها هر چی زورشان بیشتر شود بی ریشه بودن و پوشالی بودنشان آشکارتر می شود و این اعتقاد است که ازش کار بر می آید .این درجه اعتقاد است که اگر فقط در قالب حرف نباشد ازش کار بر می آید . ستمگران دنیا هم نگران همین هستند . همین طرز تفکر . من تا قبل از اینکه مکه بروم همیشه فکر می کردم که چرا اینقدر سخت می گیرند . بخصوص یکسالی که حمله کردند به حجاج ایرانی و خیلی ها را کشتند و درب و داغون کردند قصه های بسیار داشت برای من مسئله بود ، واقعا برای چی باید اینکار را بکنند . یکبار در مسجدالحرام یا یکبار در مسجد النبی ایستادم سر پا وقت نماز ، نمیدونی چه خبر است ؟ گلوله های توپ پر انرژی در صفوف محکم بهم چسبیده، مو لای درز این آدم ها نمی رود . چون جا نیست . همه می خواهند تو صف نماز جماعت باشند . یک صدا از یکنفر در بیاید تبدیل می شود به صدایی هولناک که کل دنیا را می لرزاند . ما از خودمان خبر نداریم .اصلا نمی دانیم چقدر می ارزیم . اصلا نمی دانیم به چه درد می خوریم ما اما آنها می دانند. آنها می دانند که من هوشیار شوم چشمم را باز کنم تبدیل می شوم به یک گلوله توپ . تو چشمت را باز کنی تبدیل می شوی به یک گلوله توپ . چشمم چه جوری باز می شود ، اینکه ستم بی ریشه است ، پدر و مادر ندارد ، اصالت ندارد . بایک توپ تند میریزد پائین نابود می شود . ستمگران دنیا از همین می ترسند . نگران این طرز تفکر هستند وگرنه تعدادی به اصطلاح ماشاءا.. ماشاءا.. روشن فکر مآب که قرآنهای شیک و خوشگل و طلاکوب تو کتابخانه هایشان دارند بحث پز دادنش یک جانماز ترمه گران هم خریدند می گذارند زیر پایشان که جلو مردم پهن می شود فکر کنند زیادی مؤمن هستند بعد هم نمازش که تمام می شود می گوید بار الها شکر ! به هرچی دادی به هرچی ندادی شکر بلاخره دنیا همین هست و چاره ای نیست . رو می کند به بچه هایش جوانهایش می گوید همین هست آمریکا هم باید باشد ، اسرائیل هم باید باشد همیشه اینجوری بوده بازم هم خواهد بود . از اینها که نمی ترسد عین ابلیس که یک عده را زنجیر انداخته بود گردنش می برد یکی رسید گفت تو چیکار می کنی ؟ گفت اینها را زنجیر انداختم گردنشان به زور می برم . هی می رفت و ازش سوال میکرد آخر سر گفت خب پس چرا زنجیر گردن من نینداختی ؟ یک نگاه کرد گفت بدبخت بیچاره تو خودت داری میای زنجیر می خواهی چیکار ؟ یک زنجیر هم تو دستم اضافه می شود . برای چی زنجیر بندازم ؟ ستمگران دنیا از این طرز تفکر است خیلی خیلی ... چی بگم ، نمی ترسند کاری باهاشون ندارند از کی می ترسند ؟ از اونهایی که می گویند ما منتظر انقلاب جهانی امام زمان (عج)هستیم . می خوام تا آخر اسم آقا را ببرم . می آیید با همدیگر وایستیم یک عرض ادبی بکنم ؟ یک سلامی بکنم که ان شاءا.. ما را خوب نگاه کند .
پس با اونهایی که چند رکعتی نماز می خوانند و می گویند عیب ندارد آمریکا اسرائل هم بلاخره برای خودشان اصالتی دارند باید باشند ( ما با مردمش کاری نداریم ما با سیستمش کار دار داریم . با تفکر اون سیستم کار داریم . ) می گوید اینها باید باشند برای خودشان اصالتی دارند ، یک تاریخچه ای دارند با ما هم کاری ندارند که چرا اینقدرهو و جنجال می کنید؟ نگران اینها نیستند نگرانی اونها از اعتقادی هست که می گوید کل نظام ستم بی ریشه است . نترس ! نترس بگیر گلوش را می ریزد پائین . اگر کسی معتقد به انقلاب جهانی نباشد فساد را می پذیرد اشتباه نکنید نمی گوید من می خواهم فاسد شوم ، اصلا ! تلاش هم می کند آدم خوبی باشد ولی به این نقطه می رسد که این فساد هم باید باشد کاری نمی شود کرد همین هست . وقتی به اینجا رسید - تازه کاش تا همین جا بیاید - می گوید خب حالا فساد است کاریش نمی شود کرد باید باهاش بسازیم - تا اینجا هم باشد باز بد نیست، بدترین قسمتش اینجاست ؛ - وقتی اینجا برسد وسیله ای می خواهد برای اینکه حق جلوه بدهد فسادی را که در جریان است . میرود دنبال آیه و روایت برایش پیدا می کند تا فساد را اسلامی جلوه بدهد . قبل از انقلاب آدم های مؤمنی بودند اهل نماز ، روزه ، خمس و زکاتشان را می دادند آدمهای خوبی بودند . اینها با افراد مذهبی مقابل خودشان خیلی بحث می کردند . من نوجوان بودم و دوره به اصطلاح جوانی ام را طی می کردم و خیلی مشاهده کردم اینجور مناظر را . اونها می گفتند چرا با شاه مبارزه می کنید، چرا این را می گفتند ؟ چون باور نمی کردند یکروزی شاه برود . اصلا باور نمی کردند شاه را بشود از جایش برداشت . اگر باور می کردند این را نمی گفتند ، چون باور نمی کردند می گفتند چرا شاه باید برود از آیات قرآن و از روایات دلیل می آوردند که شاه خوب است باید باشد . چون پذیرفته بودند که شاه نمی شود که برود وقتی شاه نمی شود برود پس بیایید یک کاری بکنیم حالا که قرار است باشد که آن را شرعی جلوه بدهیم . در خطبه چهل آقا امیرالمؤمنین جمله ای دارد حضرت فرمودند: " لابد للناس من أمیر برّ او فاجر " یعنی جامعه نیاز به حاکم دارد چه حاکم نیکوکار چه حاکم گناه کار . این را چماق بزرگی برداشته بودند که امیرالمؤمنین می گوید که حاکم فاجر و ستمکار هم باشد اشکال ندارد اما اصلا بهش فکر نکردند که امیرالمؤمنین این را نمی گوید . امیرالمؤمنین این کلام را در مقابل کسانیکه مدعی بودند جامعه نیاز به حاکمیت ندارد بکار بردند فرمودند که جامعه نیاز به حاکم دارد چه نیکوکار باشد که فبه المراد حتی فاجر و ستمکارش بهتر از نبودنش است . اما مفهومش این نبود که حاکم فسادپذیر حتما باید روی کار باشد . اینها برای توجیه حاکمیت شاه این روایت را بکار می بردند و این یکی از نتایج سفت و سخت و بد نبودن تفکر و اعتقاد به نظام جهانی اسلامی است که امت را گرفتار توجیهات غلط می کند . نگاه کنید ما در کجای تاریخ وایستادیم . در حال حاضر با سه گروه آدم در دنیا روبرو هستیم . یک گروه که اصلا تعهد نمی دانند چی هست . با تعهد بیگانه اند . به هیچ چیز و هیچکس تعهد ندارند . به یک نفر گفتند آقا این هندوانه را که از جالیز این بابا کش رفتی ، کوبیدی زمین داری می خوری حرام است . گفت من بخاطر خنکی اش می خورم یعنی من حلال و حرام نمی فهمم . تو چه چیزها می گویی به من . یک عده اینجوری هستند خیلی هم زیادند . هیچی نگویید . این افراد نه آتش هستند جایی را بسوزانند نه آبی هستند که جایی را تر کنند با اینها کار نداریم اما با دو گروه دیگه کار داریم . در انقلاب جهانی امام زمان (عج)این گروه اولی ها تفاله اند کاری باهاشون نیست . اما دو گروه دیگه باهاشون کار داریم . عده ای معتقد به اسلام هستند و متوجه هستند به توحید آخرالزمانی . اینها خیلی خوب هستند . خدایا توفیق بده ما جزء این دسته باشیم . اما گروه کثیری معتقدِ متوسط هستند میانه هستند . اینها خیلی هم زیاد هستند و باید اینها بیدار شوند . محصول جلسات محرم باید بیداری این گروه باشد. ما هر جا جمع می شویم باید به گونه ای حرکت کنیم که این معتقدین متوسط را از خواب ناز بیدار کنیم . نقش متوجهین توحید آخرالزمانی اینجاست ؛ با دلیل های روایی ، فلسفی ، عرفانی بر اساس منطق روشن گفتگو کنیم ولی اینها را باید پیدا بکنیم . خورو خواب کردن ، جستجو نکردن و مطالعه نکردن و من فقط آدم خوبی هستم ، دروغ نمی گویم و حق کسی را نمی خورم ، کلاه سر کسی نمی گذارم کفایت می کند نیست . می گوید این اعتقادت فقط برای این بود که توی دنیا سرت را بندازی پائین صاف بروی ، صاف بیای؟ پس بقیه جهان هایی که پیش رویت است می خواهی بروی،س برای اونجا چی جمع کردی؟ چیکار کردی ؟ اگر ما جایمان را در راستای تاریخ بشناسیم قدم های بزرگی برای ظهور اون حقیقت بزرگ هستی بر خواهیم داشت .
اینجای سخن می پردازم به اینکه عالم امام زمان (عج)یا اینکه بهتربگوییم اوضاع عالم پس از ظهور چطور می شه؟
می گه حالا تو بگذار به ظهور برسی چقدر تند تند می روی نه بابا من هولم من نمی توانم من دیگه قرار ندارم دیگه نمی تونم بنشینم شما می تونید بنشینید بنشینید .
مثال می زنم می دانید عرفا در عالم چقدر سختی می کشند در همه دوره ها چقدر ریاضت می کشند ما عارفهایی داشتیم که شب های متوالی درون قبر خوابیدند تو در روزش برو اگر توانستی در قبر بخوابی؟ شب می خوابیدند عالم قبر را تجربه می کردند. چرا این کار را می کردند می خواستند حالشان حال توحیدی بشه خوب حال توحیدی یعنی چی؟کسانی که احوالاتشون توحیدی است ابزار های دنیا براشون سهل و آسان است مثلا برای رزقش تلاش می کند باید جایی برود تلاش کند مراجعه کندو کار بگیرد اونی که اداره ای است اداره را برودیا کارگر کارگری بکند. اونی که عمله است صبح زود برود تا صاحب کار بگوید این چقدر سحرخیز است کوشاست اون رابرای کار ببرد.
برای رزقش باید تلاش کند ولی جون نکند.می دونی جون کندن یعنی چی؟
می نشینددر خونه دندان قروچه می رودبر پدر عالم لعنت بر پدر فلانی لعنت چرا ؟ چون من کار ندارم .اولا تنبلی خودت است یک .بعد هم یادت رفت رزاق خداست .
حال توحیدی این را می فهمد تلاشش را می کند می گوید خدایا اینجاش که به بنده مربوط بود من انجام دادم حالا تو هم خدایی ات را بکن رزاق تویی رزق می خواهم ازت .اونی که به قدرت می رسد قدرت بدست می آورد امید به قدرتش نمی بندد در سایه قدرتش به هر عملی دست نمی زند چون می داند قدرتمند اصلی خداست.حالا عالم امام زمان (عج)که نور امام تو اون عالم می آید عالم دیگری است .
بیشتر مشکلات امروز ما از حرص و طمع آدم ها سرچشمه می گیرد. تا دستی باز می کنند چند تا چند تا می خرند پول داری خونه بخری خونه بخر خیلی خوب است تو سه تا پسر داری دو تا دختر داری اگر می خری همین اول کاری بهشون می دهی بروند تویش راحت زندگی کنند باز هم خوبه چون به جامعه خدمت کردی 5 تا سرگردون بی خونه را از این جامعه با پولش جمع کرد. برای خودش چیزی نمی خواهد خیلی خوب است .اما یا می خرد نمی دهد می گوید باشه برای بعد از مردنم یا اگر بدهد مال عاریه می دهد دق می دهد به اینها از هر 5 جلسه که پسر و عروسش را ببیند 4 دفعه را می گوید خونتون خوبه راحتین. آخی الهی شکر یعنی یادت باشه من خریدم دادم به شما.
جوانهای بی خونه و بی درآمد در جامعه ما زیاد است اینها همش تقصیریک عده که مال مردم خوردند نیست یک عده ای از اون مال مردم خور هاهم ما هستیم.می دونم اصلا خوشتون نمی آید ولی من می گویم خیلی نگویید من نیستم من نبودم.اون حرص و طمع های که کردید کجا رفت.
كاش مي شد ديگر نمي گفتم . در جامعه توحيدي امام زمان (عج) حالت جامعه مثل حالت قلب يك عارف است . ظهور حضرت حجت در قلب يك عارف يكي از مراتب ظهور است . مي دانيد مراتب ظهور يعني چه ؟ بگذاريد يك مثال كوچولو بزنم شايد خيلي بهتر قابل فهم باشد ؛ عكس كه مي گيرند در فيلم ها من ديدم نرفتم هيچ وقت عكاسخانه ، حلقه فيلم را مي برند در تاريكخانه ، هيچي ديده نمي شود . در يك چيزي مي اندازند آرام آرام رنگ باز مي كند ، آن چيزهايي كه با دوربين گرفته بودند آرام آرام آنجا نقشش پيدا مي شود . ظهور امام زمان (عج) در قلب عارف يكي از مراتب ظهور آن حضرت است . مگر ظهور نمي خواهي ! در قلبت آقايت ظهور كرده يا نكرده ؟ اگر نكرده چرا داد مي زني ؟ مي گويي بيا . اولين مرحله ظهورش اين تو ( اشاره به قلب ) است ، در تو ظهور كرد يا نكرد ؟ نكرده . مي گويد : چه با قاطعيت مي گويد نكرد ، تو از كجا مي داني ؟ خب ، مي دانم وقتي تو چشم و ابرو نازك مي كني به بغل دستيت ، وقتي پشت سرش غيبت مي كني ، وقتي تهمت مي زني ، وقتي دروغ مي گويي ، وقتي تو سر زنت كلاه مي گذاري ، خانم سر شوهرش كلاه مي گذارد از او پنهان مي كند ؛ امام زمان (عج) آنجا نيست ، اگر بود خجالت مي كشيد . مگر ما جلوي بزرگتر كار بد انجام مي دهيم ؟ هر كجا بزرگترها باشند خودمان را جمع و جور مي كنيم ، مودب بنشينيم آبرويمان نرود . اگر در قلب عارف ، امام زمان (عج) ظهور كرده بود كار بد انجام نمي داد . اگر تو هنوز هم كار بد انجام مي دهي ، فعل نامربوط از تو صادر مي شود يعني امامت در قلبت ظهور نكرده ، چطوري مي خواهد در عالم تو ظهور كند ؟ ظهور حضرت در جامعه اي آن هم جامعه شايسته ظهور يكي ديگر از مراتب ظهور حضرت است . حافظ يك غزل دارد كه نام مهدي (عج) در آن برده شده است ، با هم بخوانيم لذت ببريم :
بيا كه رايت منصور پادشاه رسيد ( پرچمش ، چقدر قشنگ است آن پرچم . خدا آن پرچم سبز كي مي آيد ؟ همه بدويم . ولي اول پرچمش را در قلبت مي نشاند ، قلبت سبز شد ؟ اگر شد بزودي مي بيني . اگر نشد ، نه خبري نيست . مي گويد : اين خانم ... معلوم نيست چكار مي كند ؟ يك جوري مي گويد آدم فكر مي كند هفت ، هشت روز ديگر امام مي آيد . بعد يك دفعه يك جورهايي مي گويد آدم فكر مي كند تا وقتي من بميرم نمي آيد . خب من چكار كنم تقصير تو است ، مگر راهكار نخواسته بودي ، خب راهكارهايش را دارم مي گويم . قلبت سبز شد ، پرچمش خورد پس بزودي مي آيد هر لحظه . قلبت سبز نشد خبري نيست . مي گويد : خب من قلبم سبز شد بقيه سبز نشد چي ؟ تو چكار داري به بقيه ، تو سهم خودت را ادا كن ان شاءالله آنهاي ديگر هم سبز مي شود . تو سبز شو بغل دستيت تو را نگاه مي كند او هم سبز مي شود .
بيا كه رايت منصور پادشاه رسيد نويد فتح و بشارت به مهروماه رسيد
جمال بخت ز روي ظفر نقاب انداخت كمال عدل به فرياد دادخواه رسيد
يعني وقتي قلب حاضر شد كه حضرت در آن ظهور كند ، حجاب عقب مي رود عدل مهدي (عج) به فرياد دل عارف مي رسد .
سپهر ، دور خوش اكنون كند كه ماه آمد جهان به كام دل اكنون رسد كه شاه آمد
چون آرزوي دل هر مؤمن عارفي ظهور است . وقتي به آنجا رسيد در قلبش ديگر مسيرش ، مسير خوشي است . هميشه خوش است ، سرمست است .
زقاطعان طريق ( دزدهاي راه ) اين زمان شوند ايمن قوافل دل و دانش ( قافله هاي دل و دانش ) كه مرد راه رسيد . وقتي امام ظهور كند در دل عارف شياطين كه قاطعان طريق هستند در مي روند ديگر از دستشان خلاص مي شود .
عزيز مصر به رغم برادران غيور ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسيد
اوباما ، اوباما كه باشد ؟ آمريكا آن كي است ؟ بقيه را هم اسم هايشان را بلد نيستم ، اسم مي خواهم چكار ! خوبند خوشم مي آيد انتخابشان مي كنم ، بدم مي آيد ، نه اسمشان به دردم نمي خورد . اين هم از بس كه اين آدم ها بغل گوشم مي گويند از اوباما ، به گوشم مانده .
كجاست صوفي دجّال فعل ِ ملحد شكل بگو بسوز كه مهدي دين پناه رسيد
صبا بگو كه چه ها بر سرم در اين غم عشق ز آتش دل سوزان و آه دود رسيد
ساده به اينجا نرسيديم كه امام در قلبمان ظهور كند . آه ، دود ، غم .
ز شوق روي تو شاها بدين اسير فراق همان رسيد كز آتش به برگ كاه رسيد ( خرمنم سوخت )
مرو بخواب كه حافظ به بارگاه قبول ز ورد ِ نيم شب و درس صبحگاه رسيد
دو تا ديگر هم بگويم بعد كلامم را مي بندم :
اول : از امروز به بعد يادمان باشد انتظار ظهور سرلوحه همه برنامه هاي زندگيمان باشد ، چرا ؟ از كلام ائمه بزرگوارمان در بحارالانوار در جلد 5 ، جلد 36 ، جلد 52 به ترتيب از هر كدام يك جمله مي خوانم ، اين ها را ائمه دين ما فرمودند :
اِنتِظارُ الفَرَج ِ اَفضَلُ العِبادَة انتظار فرج افضل عبادات است
اِنتِظارُ الفَرَج ِ اَعظَم ِ الفَرَج منتظر فرج بودن از بالاترين گشايش هاست اِنتِظارُ الفَرَج ِ مِنَ الفَرَج نفس انتظار فرج خودش يك نحوه فرج و گشايش بوجود مي آورد
حالا وقتي انتظار فرج اين همه بركت مي تواند داشته باشد ، تحقق آن چقدر بركت دارد ؟ وقتي به آن برسيم چقدر بركت دارد ؟ چرا اين معامله پُر سود آخر را به اين معاملات كم سود و پُر ضرر امروز مي فروشيم ؟ ما كجاييم در اين دنيا ؟ ما خَسرالدنيا و الآخرة نيستيم ؟ هستيم .
دوم : يك روايت از اميرالمؤمنين (ع) بگويم ؛ آقا در نهج البلاغه خطبه 103 فرمودند : ظلمت آخرالزمان آن زماني است كه از فتنه ها نجات پيدا نمي كنند ( اي داد بيداد ، پس تكليف ما چيه ؟ راه دارد .) مگر مؤمناني كه بي نام و نشان اند ( برو بگرد پيدا كن ) . اگر در حضور باشند شناخته نشوند ، اگر غايب گردند كسي سراغ آنها نرود . آنها چراغ هاي هدايت و نشانه هاي روشن اند . نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگيز . نه در پي اشاعه فحشا هستند و نه مردم سفيه لغوگرا . اينان اند كه خداوند درهاي رحمتش را به سويشان باز مي كند .
معاشر خواستيد انتخاب كنيد از اين دستورالعمل آقا اميرالمؤمنين پيروي كنيد . من از خودم چيزي براي شما نداشتم و ندارم ، هر آنچه كه بيان مي كنم گلبرگ هايي معطر ، لطيف ، زيبا از بوستان اهل بيت پيغمبر است . هر كسي با من حاضر است بيايد خوشبوها را بو كند ، با هم مي رويم ؛ نيامديد هم تنها مي روم ، چه اشكالي دارد ! تنهايي هم خودش گاهي اوقات عالمي دارد ، مي چسبد ، خيلي هم مي چسبد . تنهايي شبهاي جمعه برو گدايي ؟ وقتي مي رويد يك تعداد ، يكي پول مي خواهد ، يكي رنگ و روغن مي خواهد آن كسي كه دل مي خواهد گم مي شود ؛ برو گدايي ببين چه خبر است ؟ چه چيزهايي به تو مي دهند ؟ آن وقت تازه ياد مي گيري كه نگويي كه دارم دارم . مي گويي بده بده ، چي داري ؟ تو اصلاً چيزي داري ؟ تو اصلاً از اول داشتي ؟ هر چه هم كه در دستت است به تو دادند ، تو نداشتي كه .
روزهاي پيش رو ، هي مي گويم كه در ذهنتتان بماند ؛ سختي ها كه به شما رو مي آورد خيلي خودتان را نبازيد . دريا وقتي كه خروش مي كند كف بالا مي آورد اما هرگز كف هاي بالا آمده به دريا برنمي گردد . كف ها بر ماسه هاي ساحل مي ماند و مي ميرد . آنچه كه به دريا برمي گردد آبي است كه به ساحل آمد و ذراتش را در ساحل باقي گذاشت و زلال به دل آب دريا برگشت . من و شما هم كه به دنيا آمديم حكايتمان ، حكايت آب درياست . در طول زندگيمان دمادم خروش مي كنيم ، كف مي كنيم ، به ساحل مي آييم كه چه بكنيم ؟ آنهايي را كه نبايد با خودمان ببريم بگذاريم به ساحل . زمين امانت دار خوبي است ، زمين مخلوق مهرباني است هر چه بدي من و تو داريم مي گيرد ؛ تا زنده هستيم اين طوري مي گيرد ، وقتي هم مرديم جسم متعفن ما را مي گيرد . بگذار و برو ديگر ، بگذار خودت را خلاص كن ديگه ، نمي خواهي خلاص بشوي ؟ باز هم مي خواهي همين جوري ادامه بدهي ؟ هر سال محرم صحراي كربلا تكرار مي شود اما نه براي همه ؟ براي آنهايي كه جانشان را از صافي ماسه هاي كنار دريا عبور دادند و رفتند . آن وقت مي گويي اگر من آن موقع بودم مي رفتم سپاه امام ، من هم حر ديگري مي شدم بسم الله عاشوراي امسال بشو ، مي تواني ؟