منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

گلهایی از بوستان کلام امیرالمومنین ع بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم

بر آن شدیم که در شب های قدر به کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام رجوع کنیم از بوستان کلام امام گلهایی بچینیم که فضای روزها و ماه ها و سالهای پیش رویمان را زیبا و معطر سازد ان شاءا...
از امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرسیدند: آقا جان ایمان چیست و علامات ایمان چیست؟
حضرت فرمودند: ایمان روی چهار تا پایه است:
پایه اول: صبر و شکیبایی
پایه دوم: یقین و باور
پایه سوم: عدل و داد
پایه چهارم: جهاد و کوشش
پایه اول صبر و شکیبایی؛ هر کسی صبور نیست یک پایش پرید؛ می دانید صبوری با تحمل کردن فرق دارد؟ آدم صبور درسختی ها هنوز هم چهره اش می خندد. من توی زندگی ام چه چیزهایی را تحمل کردم به درد نمی خورد، وقتی تحمل کردی چهره ات همچنان خندان بود؟ الان که تمام شده هنوز به یاد می آوری؟ پس تو اصلا آدم صبوری نبودی فقط به زور تحمل کردی حال به چه دلیل؟ هر دلیل. ببین جواب امام چقدر با ما فاصله دارد؟ ما توی یک جمله ایمان را تعریف می کنیم بعد هم در آن را می بینیدم.
صبر روی چهار پایه است:
پایه اول: علاقه مندی
پایه دوم: ترس
پایه سوم: پارسایی
پایه چهارم: انتظار داشتن
پرسیدند چگونه و چطور؟ حضرت فرمودند: هرکس به بهشت علاقه داشت خواهش ها و اوامر نفس را فراموش می کند (امام نمی گوید علاقه به همسر، علاقه به امام ،علاقه به نماز روزه ها و انفاق های پر از تظاهر می گوید هر که به بهشت علاقه داشت پس یاد بگیر آدمی که می خواهی صبور باشی اولین شرطش این است که تو بهشت را داشته باشی آنوقت است که هم در این دنیا به تو می دهد هم در آن دنیا. علاقه به بهشت داشت چکار می کند؟ )آن کسیکه علاقه به بهشت دارد خواهشها و اوامر نفس را فراموش می کند می گوید نه، از آنها چشم می پوشد نفس خیلی جانور است دائم امریه صادر می کند دائم می گوید :ببین من چی دارم می گویم تو باید این کار را بکنی تو باید آن کار را بکنی آنجایی که می تواند برای اینکه خودش را خوب جلوه بدهد بد یک نفر را بگوید که راست هم هست نه اینکه دروغ باشد ولی بد او را بگوید آبرویش را می برد در عوض خودش خوب جلوه می کند، نمی کند می گوید خدایا به قدر و قیمت بهشتت چشمم را می بندم دهانم را میبندم رد می شوم از خواهشهای نفس چشم می پوشد.
هر کی از آتش ترسید، آتش جهنم آنجایی که می گوید پوست می آوری می سوزی دوباره یک پوست تازه می آوری، هر کی از آتش ترسید از حرام و ناروا دوری می کند هرکی در دنیا به بهشت علاقه مند شد از آتش جهنم ترسان شد در دنیا پارسا می شود پرهیزگار می شود با تقوا می شود امر خدا را اطاعت می کند از حرام خدا دوری می کند به حلال خدا می پیوندد هر کی در دنیا به بهشت علاقه مند شد و از جهنم ترسان شد در دنیا پارسا می شود اندوه ها و رنجها را سبک می شمارد و هر کس منتظر مرگ باشد به نیکوکاری ها می شتابد به دنبال نیکوکاری ها می رود انتظاراتش در دنیا این است که آدم نیکوکاری باشد آدم درستی باشد دیگر انتظارش این نیست که من پست فلان جا را داشته باشم، چرا قدر من را نمی دانید که من را فلان پست بگذارید از من بی سواد تر الان تو فلان پست است چرا آخر من را نمی گذارید، نه دیگر از این انتظارات ندارد فقط تلاش می کند که در دنیا به نیکی ها و نیکوکاری ها روی بیاورد و به آنها عمل کند. خب ببین حالا چند درصد چیزهایی را که گفتم داری ؟
اما پایه دوم ایمان: یقین و باور بود
یقین بر چهار پایه ست:
1- بینا شدن در زیرکی
2- رسیدن به حقایق
3- عبرت گرفتن از دیگران
4- روش پیشینیان
هر که در زیرکی بینا شد؛ زیرکی یعنی یک جور تیز بودن فراتر از بقیه بودن است. آدم زیرک به دنیا نمی چسبد این از علائمش هست، می گوید هر که در زیرکی بینا شد راه راست در علم و عمل برای او هویدا می شود خیلی زود تشخیص می دهد این کار خوب است و این کار بد است این کار حلال خداست این کار حرام خدا، هر که حکمت و راه راست برای او آشکار بشود به پند گرفتن از احولات هم آشنا می شود و هر که به پند گرفتن از احوال موجود آشنا بشود مثل این است که میان گذشتگان یا پیشینیان بوده است الان ما گفتگو می کنیم می گوییم می بینی قدیم چطور بود؟ می بینی قدیم چکار میکردند؟ می بینی قدیم چطور مثلا کرسی هایشان را می گذاشتند راه و روششان چطور بود؟ یادم هست که در آن خانه ای زندگی می کردم که دوره ی خیلی کودکی من بود همسایه های زیادی داشت هرکی یک عزیزش از دنیا می رفت همسایه های دیگر تا هفت آن عزیز بگذرد اجازه نمی دادند اجاق آن خانه روشن شود و مرتب برای او غذا می بردند هرکه در زیرکی بینا باشد راه راست را در علم و عمل به او هویدا می شود و هرکه حکمت و راه راست برایش آشکارشد به پند گرفتن از احوال آشنا می شود. هرکس به پند گرفتن از احوال آشنا بشود مثل این است که در میان گذشتکان یا پیشینیان بوده حال آنها را دیده نتایج کردار آنها را آزموده پس در کار مبدأ و معاد به یقین و باور می رسد. آن مبدأیی که ما از آن آمدیم و آن معادی که بالاخره به آن برمی گردیم.
عدل و داد: عدل بر چهار گونه است :
1- دقت در فهمیدن درست، می گوید اگر تو دقت در فهمیدن درست مسائل نداشته باشی هرگز عادل نیستی و این درست است اگر من احوالات شما را ندانم در مورد شما قضاوت نادرست می کنم.
2- رسیدن به حقیقت دانایی: ما خودمان را خیلی دانا می دانیم ولی فی الواقع دانا نیستیم چون دانایی یک پوسته رویی دارد یک پوسته زیری دارد به آن پوسته زیری نرسیدیم.
3- حکم نیکو
4- استوار داشتن بردباری : چطوری ؟ فرمودند هرکس دقت کرد و درست فهمید که ما معمولا دقت نمی کنیم بعد هم خودمان را خیلی صاحب فهم می دانیم من می دانم من می دانم اینجوری است، من می دانم این، این شکلی است. شما چی را می دانید؟ شما خودت فضای داخل خودت را نمی شناسی فضای درون یک نفر دیگر را بشناسی. فرمودند هر کس دقت کرد و درست فهمید آن حقیقت دانایی را دریافته است. پس برای رسیدن به حقیقت دانایی لازم است که هم دقیق باشیم دقت کنیم و هم میزان داشته باشیم برای درستی و غلطی ماجراها میزان ما چیست؟ میزان ما قرآن است کلام خدا. و هرکس حقیقت دانایی را دریافت از روی قواعد دین حکم نیکو صادر می کند دیگر از خودش حکم نمی دهد. دانا شده است پوسته زیری را که حقیقت دانایی است را درک کرده، فهمیده که هیچ حکمی دست خودش نیست حکم دست کیست؟ دست خدا، آن وقت از روی قواعد دین حکم خوب و نیکو صادر می کند. هرکس بردبار بود در کار خودش کوتاهی نمی کند. شما شروع می کنی به شستن در و دیوار خانه تان اگر آدم بردباری باشی یک تکه را شستی خسته شدی می نشینی یک چایی می خوری ولی با خستگی ادامه نمی دهی که آن بقیه را گند بزنی و بروی حالا می خواهد کارگر خانه باشد می خواهد خانم خانه باشد می خواهد آقای خانه باشد هرکه می خواهد باشد. هرکس بردبار بود در کار خود کوتاهی نمی کند و در بین مردم خوشنام زندگی می کند.
و اما جهاد و کوشش در راه دین، فرمودند بر چهار گونه است: 1- امر به معروف 2- نهی از منکر 3- راستی در گفتار 4- دشمنی با بدکاران
چطوری آقا جان؟ فرمودند که: هر کس امر به معروف یعنی امر به کار شایسته بکند مؤمنین را همراهی کرده است. شما وقتی که به آدمها یادآوری می کنی که مثلاً لباست نجس نباشد اینجا آلوده نشود حسینیه است مردم نماز می خوانند کلام نیکوی شما مؤمنینی که اینجا نماز می خوانند همه را ایمن می کند. هرکس امر به معروف یعنی امر به کار شایسته بکند مؤمنین را همراهی کرده و مؤمنین را توانا می کند و هرکه نهی از منکر کند یعنی از کار ناپسند نهی کند منافقین و دوروها دماغشان به خاک مالیده می شود اگر دوروها می توانند بین شما جولان بدهند تقصیر شما است، تقصیر شما که راست و غیر راستتان از هم دیگر تفکیک نمی شود اگر در شما تفکیک بشود طرف مقابل نمی تواند نفوذ کند.
هرکه در گفتار راستگو باشد همیشه راست بگوید آنچه که به او عطا شده بجا آورده است. ، اشتباه نکنید راستگویی با رک گویی فرق دارد خیلی ها رک می گویند دهان تلخی دارند که آدمهای روبرویشان را پاره می کنند آن رک گویی را نمی گویم راستگویی آنچه را که می داند و شنیده است و می فهمد عین آن را می گوید نه غیر از آن. هرکه در گفتار راستگو باشد آنچه به او عطا شده بجا آورده است. خدا هرچه به او داده درست انجام می دهد پس راستگوها را برای خودتان نشان کنید هر کی در اطراف شما اهل دروغ است آرام آرام کنارش بگذارید چون آنکه اهل دروغ است اهل کارهای دیگر هم هست اما آنکه راست می گوید اگر کارهای دیگر هم به او روی بیاورد نفسش هم امر کند می رود تا لبه پرتگاه باز بر می گردد چون راستگوست نمی تواند.
هر که با بدکاران دشمنی کند و برای خدا بر بدکاران به خشم آید خدا در روز رستاخیز او را خشنود گرداند. آدمهایی هستند که رفتار بد دارند. یک بنده خدایی زنش را زده بود اهل مواد بود دیگر جوش آوردم تلفن را که برداشتم به او گفتم تو خجالت نمی کشی از خدا نمی ترسی اگر پیش من بودی با همه ناتوانیم دو تا کشیده به تو میزدم که دو دور، دور خودت بچرخی تو چطور توانستی زنت را بزنی؟! بچه هایش گفته بودند ما نمی دانیم حاج خانم چی گفته به بابا ولی بابا یک لحظه تا شد. آخر کی باورش می شود که من بتوانم دو تا کشیده بزنم من دو تا پشه می آید نمی توانم بگیرمش ولی می زنم با بدکاران دشمن هستم حداقلش این که نیت می کنم بدکار را بزنم بدکار را پشتیبانی نمی کنم آخر عزیزم زشت است آدم زنش را نمی زند ... نه نداریم از این عزیزمها، اوایلش با او گفتگو کردم کار غلطی است نکن اما امروز می گویم حالا که می کنی می زنمت حداقل نیتش را دارم الاعمال بالنیات. هر که با بدکاران دشمنی کند و برای خدا خشمگین شود نه اینکه خودش را نشان بدهد ما خیلی جاها خشمگین هستیم ولی برای اینکه می گوییم تو چرا من را تأیید نکردی؟! تو چرا هوای من را نداشتی، تو چرا به نفع من ... خدا گفته نزنید، آزار ندهید. برای خدا خشمگین شود خدا برای او بر بدکاران به خشم آید یعنی بدکاری اگر مایه آزارش بشود خدا به آن بدکار خشم می گیرد و در روز رستاخیز او را خشنود می گرداند چگونه؟ نشانش می دهد می گوید تو فلان جا بخاطر من خشم کردی آزار دیدی امروز بیا که تو را ملاطفت کنم بیا که تو را رسیدگی کنم تا تو خشنود باشی.
خیلی روزهای سختی است مقاومت کنید که پیروزی از آن شماست، پیروزی از آن مؤمنین عالم است مقاوم باشید خودتان را نبازید پایه های اعتقادتان را نلرزانید اجازه ندهید کسی چوب بزند به پایه های اعتقادیتان که اگر سست بشود تا قعر جهنم خواهید رفت.

نوشتن دیدگاه