منو

یکشنبه, 04 آذر 1403 - Sun 11 24 2024

A+ A A-

فرازهایی از خطابه پیامبر در روز غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

فراز اول :
عید غدیر روز بزرگ اعلام ولایت با زبان مبارک آقا رسول الله (ص) و به دستور و اراده الهی بر همه شیعیان جهان علی الخصوص آخرین حجت و ولی خداوند بر زمین آقا حجت بن الحسن عسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد. خیلی سال پیش، جلسات متعددی را از عید غدیر شروع کردیم که تا محرم کشیده شد. من یک سلسله گفتگوهایی را شروع کردم، آمدم و گفتم با پیامبر خدا و همراهانشان با هم حج می رویم، در آخرین حج پیامبر همسفر می شویم، قدم به قدم گفتم و پیش رفتم و این مقالات را آمدم و حرکت کردم تا برگشت به مدینه و رحلت آقا رسول الله (ص) ادامه دادم. افسوس که در سایت نیست. امروز می خواهم تا جایی که قادر باشم و توفیق داشته باشم از خطابه پیامبر در روز غدیر آغاز کنم اگر هم طولانی بشود که می شود، ادامه راه را به شب های محرم می برم.
پیامبر خدا در روز هیجدهم ذی الحجه در محلی به نام غدیرخم توقف فرمودند، یک عده ای می دانستند پیغمبر امروز می خواهد چه کار کند می دانستند چه اتفاقی می خواهد بیفتد، گفتند ما با عجله می رویم که پیغمبر نتواند حرف بزند، پیامبر ایستادند و فرمودند: به آنهایی که جلو رفتند بگویید برگردید، یک عده ای هم که عقب مانده بودند، گفتند بایستید، آنها که عقب ماندند برسند، همه جمع شوند، یعنی احدی نبود که در آن سال حج شرکت کرده باشد و آن روز آنجا نباشد و این تکلیف را خیلی سنگین تر می کند. صحنه ی با عظمت و خیلی زیبایی بود، حالا دیگر من توضیح نمی دهم، بروید مطالعه کنید، شما به عنوان مسلمان شیعه اگر فردا صبح امام زمان (عج) روز جمعه روز غدیر اعلام ظهور کردند به ایشان چه جواب می دهید؟ می گویی من امام جواد (ع)، پدر نازنین تو را چه قدر می شناسم؟ امام هادی (ع) را چه قدر می شناسم؟ من چه قدر می دانم زمان هر کدام این ها چه اتفاقاتی افتاده است؟ اگر بروید و مطالعه کنید و ببینید هر کدام در دوره امامتشان با چه مسائلی در جامعه روبرو بودند و چگونه با این مسائل کار کردند و مواجه شدند، تازه می فهمیم که ما خیلی عقبیم!
پیامبر خدا در حالی که دست بر شانه آقا امیرالمؤمنین (ع) گذاشته بود، سخنرانی تاریخی خودشان را به همراهی بیش از 100 آیه از قرآن شروع کردند، آن چه که گفتند بیش از یک ساعت طول کشید، تقریباً این خطابه ده یا یازده فراز دارد، امروز یک فراز آن را می توانم بگویم. در اولین بخش ببینید ؛ هیچ کدام از ما گفتگوی موثر با مردم را بلد نیستیم، یک مقدار که حرف زدیم جوش می آوریم، داد می زنیم، بد و بیراه می گوییم، قهر می کنیم، آشتی می کنیم، می رویم. گفتگو و سخن را باید از سخن دان آموخت. پیامبر خدا از ابتدا، بحث شان حمد و ثنای الهی بود، از یک سو کلام از یک فصاحت و بلاغت بالایی برخوردار است و از سوی دیگر فقط کلمات زیبا نیست، از یک محتوای سنگین و بسیار بزرگ برخوردار است. وقتی که حمد و ثنای الهی را فرمودند، برای صحت کلامشان و مُهر آخر کلامشان، به آیه 13 سوره ی بروج اشاره کردند: إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ، همانا اوست که خلق را پدید می آورد و هم او بازمی گرداند. حرف اضافه نزن، اگر شما می توانی خلق کنی و بعد آن را سرجای اولش بازگردانی، بیا حرف بزن. عنایت بفرمایید، قصد برای این است که نوع گفتگوی الهی و تاثیرگذار را یاد بگیریم.
پیامبر خدا بسیار فصیح و رسا، عظمت خداوند را در غالب کلماتی زیبا بیان فرمود و در انتها سند این فصاحت و این گفتگو را آیه قرآن قرار دادند. ما چه قدر می توانیم با آیات قرآن کار کنیم؟ سپس کلامشان را روی خلق کردند، گردانندگی خداوند و تسلط خداوند به همه مخلوقات آسمانی و زمینی و اشاره به علم خداوند بر باطن امور و غلبه مطلق خداوند اشاره فرمودند. گفتگو طولانی است و پایان بخش این گفتگو، آیه 103 سوره انعام را به عنوان سند گفتگوشان قرار دادند: لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ، دیدگان او را درنیابند، اوست که دیدگان را درمی یابد و او باریک بین آگاه است. سپس به قداست و نور الهی اشاره کردند، این نور الهی که شریک و همتا ندارد، نیاز به کمک هم ندارد، فرمودند: همه مخلوقات باید تسلیم ذات الهی باشند، کدوم اله؟ همان الهی که سند گفتارشان را سوره اعراف آیه 54 قرار دادند: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ، همانا پروردگار شما آن خدایی ست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت، شب را با روز می پوشاند که شتابان از پی آن است، خورشید و ماه و ستارگان را آفرید که مسخّر فرمان او هستند، آگاه باش که خلق و امر از آن اوست، پاینده است خداوند که پروردگار عالمیان است.
این بار که خدمت امام رضا می رویم یادتان باشد که نگویید: یا امام رضا (ع)، این درد مرا دوا کن، شفا بده، خانه بده، قرضم را ادا کن، امام رضا (ع) هیچ کاری نمی تواند بکند، مگر این که از او بخواهید شفاعت شما را در قبال مشکلاتتون نزد خداوند بکند، امام رضا (ع) نزد خداوند آبرو دارد و اگر شفاعت شما را بکند، ان شاءا... خداوند به او نه نمی گوید، سپس فرمودند: حیات و مرگ، فقر و غنا، (نگو چرا من این قدر فقیر هستم و فلانی آن قدر ثروتمند؟) گریه و خنده، منع و عطا، همه در ید قدرت خداوند است، سند کلامشان، آیه اول سوره ملک: تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، پر خیر و پاینده است، آن که فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست. من در این دنیا به سراغ چه کسی بروم؟ من معمولا دیر دکتر می روم و این یک خصیصه بد است، ولی وقتی طاقتم تمام می شود و می خواهم دکتر بروم، آن موقع می گویم: بار پروردگارا، شفای من را در دانش و تخصص و دستان این دکتر قرار بده. پزشک و حتی دانش او اسباب و وسیله است، همه چیز به دست توانای خداوند است.
سپس حضرت در پایان این فراز گفتگو که حمد و سپاس پروردگار بود، به آیه 285 سوره بقره اشاره فرمودند: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ، این پیامبر به آن چه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان دارد، ( شما مگر امت این پیامبر نیستید؟ چرا هر چیزی که از جانب خداوند آمده است را مانند برنجی که پس و پیش می کنید، پس و پیش می کنید، بعضی چیزهای آن خوب است و بعضی چیزهای آن قدیمی است و به درد نمی خورد و برای امروز نیست) مومنان نیز همگی به خدا و فرشتگان، کتاب ها و پیامبران او ایمان دارند و گویند میان هیچ کدام از پیامبران او فرق ننهیم، شنیدیم و اطاعت کردیم، بارالها آمرزش تو را خواهانیم و بازگشت به سوی توست. باور کنید همین یک آیه کافیست تا دهان هایمان را ببندیم، این را نگوییم دیوار کعبه شکاف خورد، مادر امیرالمؤمنین (ع)، به داخل رفت، امیرالمؤمنین (ع) دنیا آمد و بیرون آمد، اما حضرت مسیح، به حضرت مریم گفتند از معبد بیرون برو و در صحرا فرزندش را به دنیا آورد، جرات می کنی این را بگویی؟ شما فکر می کنید مفهوم این گفتار، این است که امیرالمؤمنین (ع) را بالا می برید؟ آیه صریح قرآن است، ما بین هیچ کدام فرق نمی گذاریم، پیامبر خدا این کار را نمی کند، من و شما چه کاره هستیم که پس و پیش می کنیم! توجه کنید، این گونه سخن گفتن، فقط برای مسلمانان زمان پیامبر نیست. الان شما می شنوید و برای شما دو تا حکم دارد؛ حکم اول این است که گفتگو موثر با دیگران را آموزش می بینید و یاد بگیرید چه طور با دیگران حرف بزنید. دوم: حجت بر شما به عنوان یک مسلمان شیعه براساس اسناد قرآنی تمام است. چرا؟ چون پیامبر در فراز بعدی گفتگو، مسلمانان را به اطاعتی بزرگ از دستور پروردگاری که تا این جا برای مردم توصیف فرموده است، دعوت می کند، پیغمبر خدا این همه صحبت می کند، خداوند را معرفی می کند، براساس آیات قرآن، اطاعت خدا را واجب می کند و می گوید مسلمان مومن هرگز غیر از این نمی تواند باشد، چرا؟ چون می خواهد یک حکم بزرگ اعلام کند، می خواهد یک کلام خیلی بزرگ بدهد. مردم باید بدانند که این کلام از کجا آمده است؟ از سوی خدایی آمده است که این گونه توصیف می شود.کلامشان را با تلاوت آیه 67 سوره مائده آغاز کردند: ای پیامبر آن چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای، خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد، همانا خدا گروه کافران را هدایت نمی کند. پیامبر این جا اشاره فرموده اندکه منظور، خلافت علی بن ابی طالب است. به مردم گوشزد فرمودند که تا به امروز من در ابلاغ اوامر الهی هیچ کوتاهی نداشته ام، هرآن چه که خداوند دستور فرموده من اعلام کرده ام ولی علت این که در این آیه لحن یک مقدار از جانب حضرت حق تند است را توضیح می دهند، می فرمایند: جبرئیل سه بار از جانب پروردگار دستور ابلاغ ولایت را آورد، البته قبل از این که ابلاغ ولایت علی (ع) را اعلام بکنند و به پیامبر بگویند، آیه 55 سوره مائده را تلاوت فرمودند: ولی و سرپرست شما تنها خدا و رسول اوست و کسانی که ایمان آوردند. چه کسانی ایمان آوردند؟ خداوند اشاره می کند، همان کسانی که نماز برپا می دارند، در حال رکوع زکات می دهند. عرب همه می دانستند، کسی نبود که نداند که امیرالمؤمنین (ع) هنگام رکوع، سائلی آمد و از او چیزی در خواست کرد، انگشتر از دستشان خارج کردند، رها کردند. پیامبر فرمودند: من اعلام ولایت علی (ع) را می کنم که در این آیه می گنجد، همه می دانستند، علی(ع) نماز به پا می دارد، در حال رکوع هم زکات داده است. پیامبر فرمودند: من از جبرئیل خواستم که از حضرت حق درخواست کند که مرا ازچنین ابلاغ علنی معاف دارد. چرا؟ چون متقین کم هستند و منافقین زیاد. یک مقدار فکر کنید، زمان پیامبر، می خواستند ولایت امیرالمؤمنین (ع) را ابلاغ کنند، پیامبر خدا هراس می کنند، می گوید به من اجازه بدهید این را نگویم. چرا نگویم؟چون متقین کم هستند، منافقین زیادند. امروز به نظر شما این اتفاق نیفتاده است؟ امروز متقین کم هستند، منافقین زیادند. فوری در دل خود نگو الهی شکر، من که جزء منافقین نیستم، برگرد و یک نگاه به خود بکن، ببین کجا جزء منافقین هستی. بله، منافقین رده بندی هم دارند، از آن سردار بالا گرفته که الان گروهشان مملکت به مملکت کوچ می رود، دردسر برای خودش و ممالک دیگر درست می کند که بلکه بتواند بیاید این جا راه پیدا کند، از آن بالا بالایی ها دارد تا این پائین پائینی ها، در بعضی ها ما از این پائینی ها هستیم، ما جزءآنها نیستیم، ولی همین قدر که شیعه امیرالمؤمنین (ع) هستیم و هنوز از آن پائین پائینی ها هستیم، وای به حال ما، خدا به داد ما برسد. چرا که متقین کم هستند، منافقین زیاد، بلافاصله آیه 11سوره فتح را تلاوت فرمودند: بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ، منافقین را تعریف می کنند، به زبان هایشان چیزی می گویند که در قلبشان نیست، خدا وکیلی وقتی به مردم می گویی، بفرمایید منزل خودتان هست، اگر داخل بیاید، به آشپزخانه نمی روی و بگویی، ای بابا حالا یک تعارف زدم، این هم جزء منافقین است منتها در ورژن کوچک، انجام ندهید، دوست دارید داخل شود بگویید بفرما، دوست نداری چرا تعارف می کنی؟ از شما می پرسد به نظر تو، این لباس به تنم قشنگ است؟ چرا به او می گویی فوق العاده است؟ این قدر قشنگ است؟ وقتی از او جدا می شود، می گوید من نمیدانم، با خودش چه فکری می کند، خجالت نمی کشد این را پوشیده و آمده است؟ شما منافق هستید پایت برسد در دین هم منافق هستی، پایت برسد در آبروی مردم هم منافقی، حضرت به سوره نور آیه 15 اشاره کردند: آنگاه که آن را از زبان یکدیگر می گرفتید و خبری را که بدان علم نداشتید دهان به دهان می گفتید، می پنداشتید که کاری کوچک و ساده است در حالی که آن نزد خدا بسی بزرگ بود. کاری که ما امروز انجام می دهیم، اولین چیزی را که در فضای مجازی نگاه می کنیم، اصلا فکر نمی کنیم این از کجا آمده! می دانید من چند نفر از دوستان که مطلب برای من فرستادند مچشان را گرفتم، بابا این از کجا آمده است؟ سند بدهید، همین طوری انگشت را از بالا می زند و به همه پخش می کند، بله، آیه در زمان پیامبر، گفتگو روی چیز خاصی دارد، من داخل آن نمی شوم، ولی این آیه امروز برای ما این است؛ رفته سرکوچه دو تا شیر و یک سطل ماست بخرد، خانم فلانی را در کوچه دیده، بعد از احوالپرسی می گوید راستی خبر داری که شوهر فلانی به نظر می آید زن گرفته؟ می گوید نه بابا، راست بگو، می گوید به خدا نمی دانم، از من به دور من نمی خواهم غیبت کنم! پس تو چه کار کردی؟ جالب تر این که در دهان او نمی زند که حرف نزن، اگر گرفته به توچه ربطی دارد و همین را در ساختمان زنگ همسایه ها را یکی یکی می زند به همه گزارش می دهد و می رود. این دو آیه چقدر در مورد ما وفق می کند، لااله الاالله، وای برما و وای بر آنکه منافق است. سپس حضرت آزار و اذیت هایی که از جانب منافقین بر ایشان وارد شده بود را با اشاره به آیه61 سوره توبه بیان فرمودند: از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند، می گویند او گوش است، بگو او سخن نیوش خوبی برای شما است، هم به خدا ایمان دارد، هم مومنان را باور دارد و برای کسانی که ایمان آورده اند رحمتی است و کسانی که رسول خدا را می آزارند برایشان عذابی دردناک است. خلق خوب و نرم خویی پیامبر، جزء معجزاتشان بود و منافقین از این سوء استفاده می کردند. پیامبر با لحنی جدی فرمودند: اگر بخواهم می توانم همین الان اسامی آنها را ببرم و نشان بدهم، لرزه بر اندام منافقین افتاد که ای داد بی داد، فرمودند درباره آنها تا به امروز با بزرگواری رفتار کردم و الان هم همان کار را می کنم. و لذا برای تاکید بیشتر آیه 67 سوره مائده را دوباره تلاوت فرمودند تا منافقین ضمانت "والله یعصمک من الناس" را بار دیگر بشنوند و حجت بر آنها تمام شود. مسلمانان، شیعیان عزیز، ای کسانی که با قلب و روحتان اعتقاد دارید، از هیچ کس نترسید، کلام را همان گونه که از جانب خدا آمده است، همان گونه که از دهان آقا رسول الله (ص) و 12 ولی برحق خدا آمده است، همان گونه بیان کنید، اگر راست بگویید، اگر نیتی در زیر کلامتان خلاف نداشته باشید، صیانت پروردگار از شما کفایت می کند. ما روزی که این جا را ساختیم، گفتیم این جا حسینیه بشود، خیلی ها به ما گفتند نگذارید مردم در کوچه بدانند،گفتیم چرا ندانند؟ گفتند برای این که اگر بدانند و بعدا اتفاقی بیفتد، مخالفین این جا می ریزند، بابا ما کلام خدا را می گوییم، تا وقتی هم که کلام خدا را می گوییم از هیچ کس نمی ترسیم، ما کار خودمان را انجام می دهیم و هنوز بیست و چند سال است که در همان مسیر در حرکتیم. اما بیاموزیم خدای ما چه گفته و چه فرموده است، پیامبر خدا چه چیزی برای ما آورده است. 11 ولی آمده و رفته است، اگر بخواهیم امام زمان (عج) را بشناسیم، باید این 11تا ولی را بشناسیم، این 11تا ولی همه شان همه کارشان آشکار است، چیزی نیست که پنهان باشد، خلق و خوی شان، مسیرشان، گفتارشان، رویکردشان، چه از لحاظ سیاسی چه از لحاظ اقتصادی چه از لحاظ دینی همه مشخص است، شما مگر نمی خواهید امام زمان(عج ) را بشناسید. همه دنبال این هستند که ما آقا را چه طوری بشناسیم، شما نمی خواهد دنبال امام زمان (عج) بروید، شما بروید11 ولی را بشناسید، اگر این ها را شناختید، می بینید که در این 11نفر یک چیز واحد در همه شان وجود دارد، پس دوازدهمی هم آن را دارد، با اولین نفری که برمی خوریم و این شاخص را دارد به راحتی می توانیم بشناسیم. اما یادمان باشد تا این 11 ولی را نشناختیم برما ظاهر نمی شوند، حتی ظهور می رسد، اعلام می کنند ما تکذیب می کنیم، می گوییم نه، امامان ما این گونه نبودند، امامان به نظر شما چگونه بودند؟ امامان این مدلی رفتار نمی کردند، آن جاست که دیگر خسر دنیا و آخرت، نصیب تک تک ما خواهد بود. خداوند به همه ما کمک کند خیلی دوره سختی است، در عین این که همه چیز آشکار است، در عین حال همه چیز زیر لایه ابهام است، فقط آنهایی می توانند روشن ببینند که از سالها قبل به روشن نگاه کردن تلاش کردند. خدا می داند من آن چه را که دانستم و فهمیدم در اختیار شما گذاشتم. هیچ کدام حقی از این بابت به گردن من ندارید. بقیه اش با خودتان است.

نوشتن دیدگاه