منو

یکشنبه, 04 آذر 1403 - Sun 11 24 2024

A+ A A-

شناخت ما از خانم حضرت زهرا(س) چقدر است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست شمع می پرسد زپروانه گل نرگس کجاست
در عزای مادرت یا ابن الحسن یک دم بیا تا نپرسند این جماعت بانی مجلس کجاست
شهادت مادر دو عالم، گل یاس خاندان رسالت خانم فاطمه زهرا(س) بر پیشگاه مبارک آقا مولا حجت ابن الحسن عسگری(عج) و همه مؤمنین و شیعیان جهان را تسلیت عرض می نمایم. بر هر مسلمان شیعه ای لازم است که زندگی نامه خانم حضرت زهرا را به دقت بخواند. بنده الان مدت زیادی است که این را مدام عرض می کنم. شیعه ای که حسین بن علی(ع)را صدا می کند اما او را فقط در قالب روضه ها می شناسد در روز قیامت باید پاسخگو باشد. مقام ایشان یک مقامی است ورای تمام آن چیزهایی که در روضه ها می شنوید. ایّام فاطمیه که می شود پرچم های سیاه و پرده های سیاه آویزان می شود، شب ها روضه ها برقرار می شود، بسیار عالی . اما اگر در روضه ای اشک ریختیم و حضرت زهرا را نشناختیم ارزش ندارد از همه زوایای زندگی ایشان باید مطلع بشویم. بنده خدایی که خیلی سال پیش ما با او وارد گفتگو شدیم شاید از بنده و همسرم لااقل 20 یا 25 سال بزرگتر بود، به شدت این خانواده مذهبی بودند. وقتی رفتیم و به آن ها سر زدیم شروع کرد راجع به حضرت زهرا صحبت کردن، گفت همه این ها حرف است. خانمی که فقط 18 سال عمر کرده، 18 سال هنوز به آن بلوغ فکری نرسیده است چطور می توانسته برای جماعت مسلمین این همه کار کند و این همه ارزشمند باشد. ما دیگر هرگز پیش ایشان نرفتیم، بیرون آمدیم و با این که از اقوام همسرم بودند گفتند دیگر نمی روم، تمام شد. خیلی از ما این گونه هستیم. چرا این بلا سر آن بنده خدا آمد؟ برای این که اصلاً حضرت زهرا را نمی شناخت؛ چون نمی شناخت هر کسی از راه آمد و هر حرف هجو و بی خودی را زد، قبول کرد و دید به عقل ناقصش درست در می آید. عقل ما وقتی کامل می شود که در سایه علم و مقام اهل بیت پیغمبر رشد کند. عقلی که رشد نکرده و به آن بلوغ نرسیده است مسلماً انحراف پیدا می کند. شاید با خودتان فکر کنید در دنیا این همه کشتارهای بی رحمانه، این همه آزارهای بی رحمانه، بر همه مردم دنیا وارد شده است، بله قبول. اگر اول به طفولیت خانم نگاه کنیم و آن چه که بر ایشان وارد شده است و واکنش های ایشان در مقابل آن چه که وارد شده است را هر دو را با هم ببینیم. آن وقت می توانیم به جایگاه ویژه خانم پی ببریم. بنده در ابتدا ایشان را جدا از مقام والایشان نگاه می کنم. دختر کوچکی که اولین ضربه زندگی اش از دست دادن مادر است. امروز از صبح یا از حوالی ظهر به این طرف دوبار بغض گلویم را فشار داده است. بچه ای که دو سه روز است به دنیا آمده است گریه می کند، این جابه جا می کند، آن جابه جا می کند وقتی بغل مادرش می رود آرام می شود. دختر کوچکی که مادرش را فکر می کنم در 3 یا 5 سالگی از دست می دهد. پدرش در آغاز رسالت و پیامبری میان اقوامی جاهل و متعصّب و بت پرست، از هر سو پیغمبر را مورد آزار قرار می دادند و کودک شاهد این ماجراها است. حتی تا جایی که روزی پیامبر در خانه خدا در حال عبادت بودند و شکمبه پرگوسفند را بر سرش کشیدند. مردم جرأت نکردند از دست این قوم کافر به ایشان نزدیک شوند، رفتند و حضرت زهرا(س) را خبر کردند. دختر کوچک آمد و پدر را از آن شرایط نجات داد، همیشه به کمک پدر می شتافت. پدر و خانواده اش توسط همین قوم ظالم به شعب ابی طالب تبعید شدند آن جا سختی های بی شمار را شاهد بودند، از لحاظ اقتصادی و خوراک و ... . بسیار سخت بود و بعد از آن همراه آقا امیرالمؤمنین(ع) عازم مدینه شدند تا بعد پدرشان به آن ها بپیوندند. یک سفر مخفیانه و سخت، در مدینه جنگ های مختلف اتفاق افتاد ایشان همیشه در پشت جبهه یاور جهادگران بودند. اتفّاق خوب زندگی شان در مدینه ازدواج با آقا امیرالمؤمنین(ع) بود و تولد فرزندانشان. در مدینه سختی ها فراوان بود، اما هیچ وقت از پا ننشستند، آخرین حج پیغمبر همراهشان بودند. غدیر خم و داستان جانشینی امیرالمؤمنین را هم دیدند. در بازگشت مواجه شدند با از دست دادن پدر؛ داستان در سوخته، میخ در، کوچه بنی هاشم و آن چه که ای کاش هیچ وقت نشنیده بودم. هرکدام از این ها به تنهایی قادر بود که این خانم را از پا در بیاورد. اما جلوه گر خانم، شخصیّت مقاوم، معتقد و با ایمان ایشان بود. در کودکی یاور پدر، علی رغم صحنه های سختی که مشاهده کرد نمی ترسید. دیدید بچه ها وقتی یکی به پدرشان یا مادرشان حمله می کند می ترسند و یک گوشه ای را پیدا می کنند و از ترسشان کز می کنند. ایشان هیچ وقت نمی ترسید و پنهان نمی شد، بلکه به حمایت پدر می شتافت. موقع جنگ پشت جبهه امدادگر زخمی ها بودند، برای خدای خودشان بنده ای مطیع، راضی به رضای خدا بودند، در اجرای احکام الهی سختگیر و کوشا بودند. تا زمانی رسید که از پدر جدا بشوند، جدا شدن از پدر و مشاهده رفتارهای صحابه برایشان زجر آور بود. پس از رحلت پدرشان از یک سو با گریه های بسیار،‌ اعتراضشان را به اعمال این امّت نشان می دادند، آمدند نزد امیرالمؤمنین گفتند: بگو یا فاطمه ما خسته شدیم یا شب گریه کن یا روز، بعد آمدند گفتند ای علی ما خسته شدیم، برای ایشان خارج از مدینه یک سرپناهی درست کردند و ایشان آن جا می رفتند و گریه می کردند؛ سلاح گریه ایشان سلاح بُرّنده ای بود چون همه می خواستند بدانند دختر پیغمبر چرا گریه می کند؟ و این سلاح، سلاح بُرّنده ای بود، هرکه به مدینه وارد می شد دنبال جواب این سؤال بود. روزگار بسیار سخت و سنگینی را ایشان گذراندند. اتفاقاتی که برایشان افتاد، دختر پیغمبر را بی حرمتی کردند اما هرگزکسی نشنید که خانم کلامی نامربوط از دهانشان خارج بشود،‌ خانم های ما چرا سرگذشت خانم حضرت زهرا(س) و سرگذشت خانم حضرت زینب(س) را نمی خوانند؟ اگر به آن ها بگویید ملکه انگلیس چند سالش است؟ چقدر پادشاهی کرده؟ همه را می دانند. جوان های امروز ما نمی دانند، تقصیر کیست؟ اِلّا این که تقصیر ماست؟ این که مجالس ما کلاس درس نبوده، آموزش نداده به قدر کفایت؟ آیا ضعف مدارس ما و آموزش و پرورش ما نیست؟ در دبیرستان عربی می خواندم پوستم کنده شد همیشه هم عربی ۲۰ بودم اما به چه دردم خورد؟ ای کاش به جای آن درس عربی یک کلاسی می گذاشتند که یک نفر صحبت می کرد، از این مقام ها شرح می داد اگر چنین می شد امروز جوان های ما شناخت خیلی بالاتری نسبت به بزرگان خدا داشتند، بین ما چند نفر هست که امام هادی(ع) را خوب می شناسد؟ بین ما چند نفر هست که آقا امام جواد(ع) را خوب می شناسد؟ چندتا از ما تا حالا کربلا رفتیم خدمت آقا امام جواد(ع) و آقا موسی ابن جعفر(ع) هم رسیدیم آن جا چکار کردیم؟ فقط ضریح را گرفتیم و تکان دادیم آقا حاجات ما را از خدا بخواهید،‌ یک دفعه گفتیم آقاخودت را به ما بشناس؟ خیر، در نتیجه امروز بلبشویی است که در خیابان ها است، نتیجه ای نکه خانمی که برای من همیشه از سوره حجرات صحبت می کرد، متن هایی را می فرستد که یکی از آن ها سند ندارد، آقای فلانی این طوری خورده است و بُرده است، سند آن کو؟ من کار ندارم شده یا نشده ولی مسلمان کلام را بی سند قبول نمی کند اگر قبول کند در آن غیبت شریک است، چکار می کنیم؟ تازه درخواست می کنند که این ها را نشر هم بدهیم، خجالت نمی کشند؟ زشتی ها را نشر بدهیم که چه بشود؟ که همه یاد بگیرند؟ چطور می توانند بدزدند، چطور می توانند به ممالک خارجه بروند؟ چطور می توانند این کار را بکنند آن کار را بکنند؟ چه چیزی را نشر بدهیم؟ بعد از کجا معلوم راست است؟ من هیچ خبری را تا سندش را نبینم قبول نمی کنم، اگر کسی به سادگی می پذیرد و اگر کسی به سادگی نشر می دهد یک دلیل بیشتر ندارد چون امام زمانش را نمی شناسد. می گوید من امام زمان(عج) را ندیدم و شرح حال ایشان را نمی دانم، شما شرح حال امیرالمؤمنین را که دارید،‌ امیر المؤمنین را چقدر می شناسید؟ علی(ع) را هرکه بشناسد امام زمان را شناخته، علی (ع) را هر که بشناسد در صورت آقا امام زمان کلامش را می بیند آن وقت به سادگی تشخیص می دهد. می گویند امام زمان(عج) می آید ، خیلی ها می گویند ای بابا، این که امام زمان نیست چرا این را می گویند؟ یک دلیل دارد چون اصلاً امامشان را نشناختند. ما این مجالس جمع می شویم نه فقط برای عزاداری بلکه در درجه اول برای شناخت بزرگانی که برای این که دین خدا در دنیا پابرجا بماند سختی ها و مرارت های بسیار کشیدند.نمی دانم. بنده می دانم که خودم اشتباه نمی کنم اما اگر شما فکر می کنید که من اشتباه می کنم شما مسیر دیگری بروید، اگر فکر می کنید که می شود یک طور دیگری زندگی کرد بروید زندگی کنید من که فکر می کنم نمی شود، من که فکر می کنم عن قریب خیلی از مردم دنیا خواهند رفت خیلی زود، مطمئنی که من و شما جزو آن ها نباشیم؟ ما جزو رفته ها نباشیم. اگر رفتیم در فشار قبر که قرار می گیریم می آیند از ما سؤال می کنند می خواهید چه کسی را صدا کنید؟ مادرتان را؟ پدرتان را ؟ چه کسی را می خواهید صدا کنید؟
یک بحثی داشتیم در هفته های گذشته در مورد شناخت «من» ها، ‌یادتان هست؟ آخرین سه شنبه یک «من» ی را اعلام کردند «من» حمایت گر، شما چکار کردید با «من» های حمایت گرتان؟ اصلاً «من» حمایتگردارید؟ چه کسانی دارند؟ شما با من های حمایتگر خود چکار می کنید؟ با خودتان می گوئید یعنی چه ؟خودمان را آزار می دهیم، دقیقاً، می دانید چرا ما با من حمایت گر خودمان را آزار می دهیم؟ مثلاً: می گویم من پسرم را دائماً حمایت و رسیدگی کردم ولی ایشان یک تشکر خشک و خالی هم نکرد یا یکدفعه نشد من او را صدا کنم و به کمک من بیاید. من او را حمایت کردم، مشکلاتش را حل کردم و کارهایش را انجام دادم بعد منتظر ماندم ببینم پسرم برای من چکار می کند ولی پسرم برای من هیچ کاری نمی کند، شاید پسرم با خودش فکر کرد و گفت مگر من از تو خواسته بودم برای من کاری بکنی! نخواسته بودم! اعلام کردم؟ اگر اعلام کرده بودم بله باید بیایم تشکر هم بکنم، من که اعلام نکرده بودم که بخواهیم خودمان را آزار دهیم. می بینید در این دوره زمانه خوبی نمی آید، می بینید من قربانی شدم برای دیگران، مواظب من هایتان باشید.
صحبت از جمع : من فکر می کنم این منِ حمایتگری که همه ما داریم الزاماً چیز نامناسبی نیست، مهم است تشخیص بدهیم چه زمانی نقش حمایتگری باید داشته باشیم و چه زمانی باید به سایر نقش ها آن را مبدل کنیم، ما از مهم ترین نقش هایی که برای افراد در نظر می گیریم به خصوص والدین این است که باید یک نقش هدایتگری داشته باشند و یک نقش حمایتگری. یاد حدیث امام سجاد (ع) افتادم که عین همین کلام را هم حضرت مسیح می فرمایند: خداوندا به من توانی بده آن جا که می توانم تغییر ایجاد کنم و آن جایی که نمی توانم تحمل بکنم، تدّبری که به من یاد بدهد کجا باید تغییر بدهم و کجا باید تحمل بکنم. این جمله سوم از نظر من از همه مهم تر می باشد. اگر ما همین نکته را در ارتباط با حمایتگری هم به آن توجه بکنیم حتماً نتیجه خوبی خواهیم گرفت. قبل از این که هر اقدامی را بکنیم ببینیم الان نقشمان حمایتگری است یا نه یک کار دیگر باید انجام بدهیم، آن جایی که به این می رسیم حتی با یافته های خودمان گرچه ممکن است ناقص باشد، اگر به این برسیم این جا باید حمایتگری بکنیم اگرنکنیم، کوتاهی صورت می گیرد. پس یادمان باشد اگر از منِ حمایتگر صحبت می کنیم به جهت منفی آن نگاه نکنیم، چه بسیار آثار خیر و برکتی که در عالم هستی همه ممکن است شاهدش باشیم به خاطر حمایتگری های به موقع است.
استاد: حتماً همین طور است ،این یک روی آن است و آن یک روی دیگرش است درست است؟ این رو و آن رو باید باهم بخواند اگر باهم نخواند این درست نمی شود و ثمر بخشی ندارد، اگر منِ حمایتگری باشد و به دنبال آن من گِلِه کننده و غر زننده ای هم باشد این حمایت کاملاً بی ارزش می شود، جز این که آزار برساند به شخصی که مورد حمایت واقع شده و به خود شخصی که حمایت کرده کار دیگری نمی کند. ما من هایی که حاصل کارشان ضرر و زیان است جدا می کنیم، یکی از این من ها، منِ حمایتگر است که اگر درست عمل نکند و اگر درست و به جا حرکت نکند و اصلاً نفهمد که چرا این کار می کند فقط آسیب می زند. الان بعضی خانواده ها هستند که پدر و مادر فوت شده است و چندتا خواهر برادر هستند که خواهر ها با هم قهر هستند، فکر می کنید چرا؟ فقط به همین دلیل، من این طوری کردم تو به من این طوری جواب دادی و بعد پدر مادر از آن دنیا به خواب غریبه ها می آیند. به نظر شما منِ حمایتگرش خوب بوده است؟ نه به درد نمی خورد.
ادامه صحبت از جمع: شاید آن عزیزانی که این رفتارها از آن ها صادر می شود الزاماً حمایتگری را متوجه نشدند.
استاد: دقیقاً، ولی خودشان می گویند من حمایت می کنم، این جا است که آدم ها باید یاد بگیرند و تفکیک کنند. خانم حضرت زهرا(س) وقتی از صحابه پیغمبرشکایت می کردند نمی فرمودند: فلان جا پدرم برای شما چنین و چنان کردند و شما چرا برای من این کار را نمی کنید، می فرمودند: چرا حُکم پدر را اجرا نمی کنید؟ چرا در مورد جانشینی امیرالمؤمنین تخطّی می کنید؟ چرا این کار غلط را انجام می دهید؟ امیرالمؤمنین را حمایت می کردند ولی به این شکل، ما متأسفانه این را نمی دانیم و خیلی جاها در خانواده ها درد سر درست می کنیم.
من امیدوارم که شما تا زمان تولد خانم حضرت زهرا(س) به خوبی با نکته های ظریف زندگی حضرت آشنا شده باشید.
تو با ستاره های شب، تو با سپیده همدمی شبیه یاس و نسترن، شبیه ماه و مریمی
تو پاک و خوب با خدا، تو دختر پیمبری خدا به بچه های تو، همیشه داده سروری
محبت تو می دهد به من امید و آبرو بمان برای من، تویی تمام آرزو
نشسته مِهر فاطمه، به قلب من به جان من نشسته نام فاطمه به دفتر و زبانِ من
یادتان باشد هیچ چیز بهتر ازسیر کردن شکم انسان ها نیست مخصوصا انسان های نیازمند، پس هرجا گرفتار شدید نان نذر کنید به نیّت خانم حضرت زینب(س)، به نیّت آن دوره اسارتی که ایشان از کربلا تا شام و سختی هایی که کشیدند. خیلی چیزها در این دوره اسارت خانم هست. نان نذر کنید به نیّت خانم حضرت زینب ولی خواهش می کنم به نانوا پول ندهید و نگویید مثلاً صدتا نان صلواتی بدهد، این نیست آن چیزی که باید باشد. شما باید به خودتان زحمت بدهید خانواده هایی که نیازمند هستند پیدا کنید و بعد نیّت کنید ممکن است یک خانواده شناسایی کنید اشکال ندارد 5 تا نان به این خانواده بدهید، امشب در سفره نان گرم دارد؛ یا ممکن است 2 خانواده شناسایی کنید 6 عدد نان بخرید و به هر خانواده 3 عدد نان بدهید یا حجم زیاد بدهید. تعداد خانواده بیشتری بشناسید، زحمت بکشید خانواده ها را بشناسید. شاید یکی از اشتباهات بزرگ من این بوده که در این سال ها شما پول دادید و من توسط افراد معدودی خرج کردم و به خانواده ها رساندم. یک شب جمعه یک قابلمه آبگوشت یا لوبیا پلو درست کنید و به من بگو این را کجا ببرم من به تو آدرس می دهم، برو در آن خانه اگر راهت دادند بشین با آن ها غذا بخور. امیرالمؤمنین چکار می کرد؟ ما یادمان رفته، ما امام خود را نشناختیم، به حساب پول می ریزیم برای رد مظالم، زکات و.... بنده هم این پول ها را جمع می کنم بعد توسط دوستانی که عامل هستند پخش می کنم. از این به بعد می خواهم از شما کار بکشم، می خواهم کار کنید. بیایید ببرمتان سر سفره آدم هایی که سر سفره شان هیچ چیز نیست. بیایید جاهایی نشانتان بدهم که مردم یک قربانی می فرستند از صبح تا شب می پزند، دم غروب تازه دعا می خوانند بعد آن وقت مردمی که نیاز به غذا دارند ظرف یک بار مصرف نمی دهیم کاسه هایشان را می آورند همراه با نان غذا به آن ها می دهیم.
نذر کنید، به نیّت خانم حضرت زینب(س) سفره صلوات بیندازید، در خانه هایتان، در کوچه و محله هایتان یا همین جا، من همیشه حاضرم ولی این مهربانی و این نام مبارک حضرت زینب(س) را به محله هایتان ببرید، به خانواده ها ببرید. اگر شما دست به دهانتان می رسد خیلی خوب است، پول بگذاریدسفره صلوات بندازید، صلوات ها را ختم بکنید بعد خوردنی هایش را خودتان نخورید بفرستید خانه نیازمندان و روی بسته ها برچسب بزنید از طرف خانم حضرت زینب(س)، مهربانی را در جامعه جاری کنید. برای دخترم دو تا سه شنبه سفره صلوات انداختم ولی گفتم شیرینی نخرید چون آن هایی که سفره صلوات انداختند خیلی نیازمند هستند، گفتم آش بپزید و نان بخرید همه یک غذای سیر بخورند. اگر گرفتاری انجام بده، در همه محلات هم نیازمند هست، اگر پیدا نکردید بیایید من به وفور به شما آدرس محله می دهم، غُر و گِلِه از خدا طلب کردن اضافه، همه این ها را بیندازید دور به درد نمی خورد، اگر دلی را به نام خانم حضرت زهرا(س) شاد کردی، اگردستی را به خانم زهرا(س) گرفتی برایش عزاداری هم بکن، عزاداریت می رس . بنده ادعا ندارم حرفم درست است ولی اگر فکر کردی درست است برو انجام بده. خیلی سال پیش خانمی بود روز تولد آقا سفره امیرالمؤمنین (ع)می انداخت از کجا تا کجا، چه غذاها، چه شیرینی ها و..... خانم هایی که می آمدند چه چه چه، آخر سر وقتی می خوردند و سفره را جمع می کردند تازه دف زنی می کردند و مولودی می خواندند واین وسط جولان می دادند. یک بار به ایشان گفتم تو را به امیرالمؤمنین این بساط را جمع کن، سفره ننداز، این سفره آقا نیست. سال بعد سفره اش را به پرورشگاهی در تجریش برد و هر سا ل سفره اش را آن جا می اندازد، انجام بدهید به نام آقا، به نام آقا اباالفضل، به نام آقا امام رضا(ع)، خیلی از شما مثل من گرفتار هستید ، کلید باز کردن قفل گرفتاری ها را خدمتتان دادم.

نوشتن دیدگاه