منو

پنج شنبه, 29 شهریور 1403 - Thu 09 19 2024

A+ A A-

کشتی نجات بخش امت حضرت نوح(ع) و امت پیامبر اکرم(ص)

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز می خواهم گفتگویی در مورد کشتی نجات بخش امت حضرت نوح(ع) و کشتی نجات بخش امت پیامبر اکرم(ص)داشته باشم . در زمان حضرت نوح (ع) تنها کسانی توفیق سوار شدن به کشتی حضرت نوح (ع) را پیدا کردند که اهل آن حضرت بودند ، اهل بودن یعنی چه و شرط اهلیت چه چیزی است ؟ ما آویزان کشتی می شویم ولی از بغل کشتی به پائین پرتاب می شویم ، چون هنوز اهل نیستیم. شرط اهلیت حضرت نوح (ع)پذیرش ولایت آن حضرت بود ، کسی که ولایت آن حضرت را قبول نداشت از اهلیت حضرت خارج بود ، هرچند که پسر ایشان باشد فرقی نمی کند و این شامل ما هم می شود . پسرها ، دخترها ، به این نکته توجه کنید وقتی می خواهید جفت انتخاب کنید حواس بدهید ، دنبال کلاس و پرستیژ ، هیکل خوشگل ، تحصیلات و پول و ماشین و ویلا و این ها نباشید اول از همه ببینید که طرف اهلیت چه چیزی را دارد . کسانی که توفیق سوار شدن بر کشتی نوح (ع)را پیدا کردند ، این ها در امتحان و سختی های قبل از عذاب ایمانشان را ثابت کردند چون وقتی عذاب می رسد و تو بگویی من قبول می کنم دیگر راهت نمی دهند ولی قبل از اینکه آن نشانه های عذاب برسد این ها سختی های روزگار را تحمل کردند حالا شما چقدر دچار سختی هستید ؟ فراوان . بعضی ها که اهل غرغر هستند ، یک کمی هم به آنها سختی وارد شود یک دریا غر می زنند ولی بعضی ها اهل غرغر نیستند اما سختی را بسیار تحمل می کنند . کسانی به آن کشتی نوح(ع) توانستند راه پیدا کنند که در این امتحان و سختی های قبل از عذاب ایمانشان را ثابت کردند . تا یک کمی سختی می رسد می گوید خدایا من دیگر با تو کاری ندارم،نمازت را هم دیگر نمی خوانم . خب نخوان . فکر کردی تو نماز می خوانی برای خدا و سودی به خدا می رسانی ، من دیگر حجاب هم نمی کنم . خب نکن . آن هم مهم نیست مرد و زن هم فرقی نمی کند فکر نکنید که حجاب فقط برای خانم ها است آقایان هم باید حجاب داشته باشند . حجاب در مراحل مختلف است. چون نمی خواهم راجع به حجاب حرف بزنم به آن ورود نمی کنم . پس ، کسانی توانستند سوار کشتی نوح (ع)شوند که در امتحانات و سختی هایی که قبل از عذاب به آن ها وارد شد صبرشان را نشان دادند ، امتحانشان را برنده شدند ، ایمانشان را ثابت کردند ، ولایت حضرت نوح(ع) را کامل پذیرفتند ، جزو پیروان حقیقی حضرت محسوب شدند . امروز یک برنامه ای بود که یک قسمتی از آن را نگاه می کردم ، لابه لای این ها درس های زندگی است یک آقایی که فکر می کنم عراقی بود می گفت 4 تا بچه داشتم 2 تا پسر و 2 تا دختر از 17 یا 18 سال به پائین ، زمان اربعین می رسد آنها می خواستند موکب شان را در خانه هایشان برقرار کنند عملاً خیلی ها در خانه هایشان مردم را پذیرایی می کنند زن او هم باردار بود فرزندان این آقا می گویند فرش ها زیر پای ما بوده زوار می آیند این ها شاید غبار داشته باشد می برند بالای بام که آنجا فرش ها را بشویند و سریع بیاندازند خشک شود که بتوانند زوار را پذیرا باشند بالای بام که آب را باز می کنند ، یک سیم لخت از یک جایی رد شده بود بلافاصله هر 4 نفر را کشت . می بینید بلا چطور می شود و چقدر امتحان سختی است . چندین سال گذشته ، هنوز که هنوز است ایشان پذیرای زوار امام حسین (ع)است . فکر می کنید چرا ؟ عشقی که در قلب خودش و همسرش جوشیده او را در این ماجرا محکم نگه داشت است . من که خجالت کشیدم از اینکه گاها ناله می کنم خدایا ، آخر یک کمی به این پاها جان بده تا من راه بروم . تو می دانی اگر من راه بیفتم هرخدمتی از من بر بیاید برای مردم کوتاهی نمی کنم . به ولای علی دلم می خواست در کربلا پاهایم در خدمت من می شد و من همه ی کارهایم را کنار می گذاشتم و به هیچ چیزی توجه نمی کردم و فقط زیر پای مردم را رفت و روب می کردم که مردم تمیز بیایند و بروند و مریض نشوند . خجالت کشیدم گفتم تو به خاطر پاهایت ناله می کنی ؟ ببین خدا او را چگونه امتحان کرده است . کم غربزنید و کم نق نق و کم اوقات تلخی کنید .

نکته ی مهمی که در اینجا جای گفتنش است ، این است که هر پیامبری که می آمد بشارت آمدن پیامبر آخرالزمان را می داد ، امتش را به پیروی و پذیرش این پیغبمر و اهل بیت اش هدایت می کرد ، همه ی آنها ، اما شاید خیلی ها با خودشان فکر کنند که این پسر نوح(ع) که قصه و گفتگویش هست ، نکند این پسر نوح(ع) اهل فسق و فجور و اهل گناه بوده است . چون توفیق سوار شدن به کشتی را پیدا نکرد ، خیر . حالا ببیند در پسر نوح (ع)چه چیزی وجود داشته است ؟ آیا از آن در ما هست یا خیر ؟ یا اینکه اصلا نوح (ع) معنای اهل خودش را نمی دانسته است . ‌مگر می شود؟ اینطور نیست پیغمبر خداست جای خود، ولی ظن بد نمی تواند بردارد، چون پسرش با او بود اما ولایت پدر را نپذیرفت ،‌ چطور؟ خداوند در سوره نوح آیه ۲۶ فرموده: نوح می گوید وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارا-پروردگارا هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی نگذار، حالا می رسیم که چرا این را می گوید؟ بطور حتم منافقان جزو همین کافران محسوب می شوند چرا؟ چون سوره نساء آیه ۱۴۰ می خوانیم إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا که خداوند فرموده یقینا خدا همه منافقان و کافران را در دوزخ گرد هم می آورد ، پس منافق و کافر کنار هم هستند نفاق از کفر هم بدتر است چرا؟ چون معنی نفاق این است: فرد منافق در ظاهر خودش را خوب ، صلاح ، مومن نشان می دهد اما در باطن منکر انبیا و هر آنچه که خداوند نازل کرده، است . ببینید شما از این نفاق ها در خودتان دارید؟ اگر دارید وای به حالتان، سوار کشتی امام حسین(ع) نمی توانید بشوید . پسر نوح(ع) ظاهر الصلاح بود اما در قلبش دین پدر را قبول نداشت اما حضرت نوح(ع) او را مومن به خودش و معصومین خدا می دانست ، به همین دلیل هم می گفت اهل من است چون ما اجازه نداریم ظن بد ببریم پیغمبر خدا ظن بد هم نمی برد، در سوره هود آیه ۴۲ آمده، وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ ، ‌موقع نزول عذاب نوح پسرش را که رفته بود یک کنجی در ارتفاع بیشتری ایستاده بود صدایش کرد گفت زودتر سوار شو الان آب بالا می آید ولی پسر چون ایمان به حرفهای پدرش نداشت حاضر نشد و باور نداشت که یک عذاب فراگیر در حال نازل شدن است سستی کرد گفت من می روم سر کوه می نشینم او را آب برد. در سوره هود آیه ۴۳ می خوانیم وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ، و موج میان آن دو حایل شد پسر نوح(ع) از عرق شدگان گشت . به همین سادگی . خداوند در سوره هود آیه ۳۷ ، سوره مومنون آیه ۲۷ فرموده بود: وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ‌و با من درباره کسانی که ستم کرده اند سخن نگو که یقینا آنان غرق شدنی هستند، اما حضرت نوح(ع) تصور می کرد به تعبیر قرآن «و کان فی معزل» معنی این جمله این است یعنی این که یک کناری افتاد نتوانست خودش را به موقع به آنجا برساند نوح(ع) فکر کرد که شاید پسرش چون در کناری بود و فرصت سوار شدن به کشتی را پیدا نکرده بود به کوه پناه برد و غرق شد به همین دلیل در سوره هود آیه 45 آمده: وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿۴۵﴾نوح عرض کرد ، پروردگارا به راستی پسرم از خاندان من است یقینا وعده ات حق است، وعده حق یعنی چه؟ یعنی نجات اهل من یا خاندان من تو گفتی هرکه اهل تو باشد نجاتش می دهم پسر من حتما از خاندان من است او یک گوشه افتاد نتوانست خودش را به کشتی برساند، تو بهترین داوران هستی . خداوند در سوره هود آیه 46 سری را که پسر نوح(ع) سال ها از پدرش مخفی کرده بود برای حضرت آشکار ساخت، قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ‌ای نوح(ع) به یقین او از اهل و خاندان تو نیست او دارای کرداری ناشایست است در امت آقا رسول الله(ص) هم کشتی نجات ، آقا امام حسین(ع) است هر کسی که سیدالشهدا را دوست بدارد ولایت حضرت را در قلبش پذیرفته باشد ،پس، اول دوست بدارد ، دوم در قلب ولایت آقا را بر خودش بپذیرد، سوم در عمل اثبات کرده باشد،‌اثبات نکرده باشد به درد نمی خورد، اینها از عذاب الهی نجات پیدا می کنند.
در کمال الدین و تمام النعمه جلد ۱،‌ إعلام الوری جلد ۲، آمده علی بن عاصم می گوید امام جواد(ع) از پدران بزرگوارشان از امام حسین (ع) روایت می کنند که ایشان (امام حسین) فرمودند بر رسول خدا وارد شدم ابی بن کعب نزد حضرت بود رسول خدا(ص) فرمودند مرحبا بر تو ای اباعبدالله ای زینت آسمان ها و زمین، ابی گفت ای رسول خدا چگونه کسی غیر از شما می تواند زینت آسمان ها و زمین باشد؟ حضرت فرمودند: ای ابی به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد حسین بن علی(ع) در آسمان بزرگتر است تا در زمین زیرا بر یمین عرش نوشته است "حسین(ع) چراغ هدایت ، کشتی نجات ، پیشوای عزت و فخر و علم و ذخر است،" ذخر یعنی ذخیره. چیزهای گرانبهایی که ذخیره است.
در قرب الاسناد، مناقب آل ابی طالب جلد ۱، وسایل الشیعه جلد۳، بحارالانوار جلد۲۲ آمده، پیامبر فرمودند :هرگاه مصیبتی به یکی از شما رسید به خاطر آورد مصیبت مرا، مصیبت پیغمبر(ص) چه بود؟ آقا امام حسین(ع)، به درستی که مصیبت من بزرگترین مصیبت هاست، من بچه که بودم یادم می آید یکی از دنیا می رفت بازمانده ها که گریه می کردند خانم های مسن به آنها می گفتند گریه نکن بر عزیزت که رفته اگر می خواهید دلتان را خالی بکنید برای امام حسین(ع) و فرزندانش گریه کنید ، لااقل ثوابی هم به مرده شما برسد الان چه کسی این ها را می فهمد؟
در مسکن الفؤاد ، وسائل الشیعه جلد ۳، ‌بحارالانوار جلد ۷۹،‌ آمده پیامبر فرمودند: کسی که احساس می کند مصیبتش بزرگ است اگر به یاد مصیبت من باشد قطعا مصیبت او آسان خواهد شد، دوست ما که اخیرا پسر جوانش را از دست داده این کلام ما را می شنود فرزندش عزیز بود، عزیز ایشان عزیز ما، اما یادش باشد فرزندش به بیماری از دنیا رفت اما علی اکبر حسین(ع) در میدان جنگ قطعه قطعه شد، کدام جانگداز تر است؟بر مصیبت امام حسین(ع) گریه کن نه بر فرزند خودت، تا آرام بگیری.
در مجمع البیان جلد چهار آمده ، شیخ طبرسی می‌ گوید: نوح پسر متوشلخ ، متوشلخ پسر اخنوخ ، اخنوخ همان ادریس نبی است . نوح (ع)اولین پیامبر بعد از ادریس نبی است . نوح (ع)شب و روز قومش را به هدایت دعوت می کرد. اما هر بار شروع می کرد به دعوت کردن قومش بر سر او می ریختند و او را کتک می زدند بعد او را می‌بردند جلوی خانه اش و روی زمین می انداختند و می رفتند . خداوند به او در یک مرحله وحی کرد که ای نوح (ع)غیر از این عده اندکی که اطراف تو هستند و ایمان آوردند بقیه دیگر ایمان نمی آورند وقتی دید که بقیه ایمان نمی آورند نوح(ع) قوم را نفرین کرد که پروردگارا احدی از کافران را روی زمین نگذار قصه نمی خواهم بگویم ، می خواهم یک جایی یک چیزی به شما بگویم . مولا سید الشهدا در روز عاشورا خطبه خواند برای هدایت مردم تلاش کرد بارها گفتگو کرد نتیجه گفتگوهای آقا کسی مثل حُر برگشت ، یک عده ای هم آمدند بهانه کردند از لشکر ابن سعد و یزید خروج کردند سمت امام نیامدند می ترسیدند ولی خروج کردند لااقل رفتند و جلوی امام نایستادند با این حال آن قدر جراحات وارده بر حضرت زیاد بود که در قتلگاه بیهوش می شد دوباره هوش می آمد ما در کربلا می‌ رسیم به قتلگاه این پنجره اش را می خواهیم با پنجه مان در بیاریم همان دور بایست نگاه کن ببین آنجا چه می گذرد و آنجا چه خبراست اگر توانستی دوام بیاوری برو آن پنجره را سفت بگیر، باید سکوت کرد نه از زبان ، از درون . همه ی آشوب ها را بیرون بریز تا بتوانی تو را به تماشاگه راز راهت بدهند می‌ خواهی ببینی !؟ آنگونه برو . بعضی‌ها فکر می کنند من یک ذکر خفیه ای دارم ، می گویم بعد می روم می بینم به خود امام حسین(ع) هیچ چیزی غیر از آن چیزی که تا به امروز به شما گفتم من ذکر ندارم . شاید بیشتر از شما ذکر کنم خب الان وقتم آزاد تر است ، اما ندارم . اما وقتی آنجا می رسم همه ی پیچ رادیوهای داخلی را می بندم. شما هم ببندید کاری ندارد . می گوید آن قدر جراحات زیاد بود که در قتلگاه بیهوش می شدند دوباره هوش می آمدند حتی شمر ملعون که روی سینه ی مبارک نشسته بود او را هم نصیحت می‌کرد ، می گفت نکن شمر من به هر حال می‌میرم ، ولی تو دست به اینکار نزن تا بتوانم تو را بعدا حمایت و شفاعت کنم. می گوید آن قدر جراحات سنگین بود که نه تنها خون داخل رگ ها بیرون ریخته بود کسانی که زیست شناسی خوانده اند می دانند قلب یک سری خونها را پمپاژ می کند داخل رگ ها که در کل بدن می چرخد یک مقدار خون ناب ، خون ناب یعنی چه؟ یعنی چرخش نمی کند تا آلوده ‌شود و با سموم آغشته بشود این فقط برای زنده نگه داشتن قلب است . می گوید آنقدر خون از بدن آقا رفته و بیرون ریخته شده بود که خون ناب درون قلبشان هم در راه خدا ریخته شد ، آن هم ریخته شد حالا درمی‌یابیم کسانی را که از قوم نوح(ع) ، نوح (ع)را می‌زدند تا جایی‌ که خون از گوش و دهان مبارکش بیرون می‌ریخت چه شخصیتی داشتند ، آنها هم از همین رده بودند فرقی بین دعوت حضرت نوح(ع) وچهارده معصوم نیست همه از یک شجره طوبی آفریده شده‌اند همه اینها مردم را به لااله الاالله دعوت می کردند. اما قوم نوح(ع) اهل بیتش را به خواری و اسارت نگرفتند نزد پادشاه جبار و سفاک زمانه نبردند چون اصلا نبودند وقتی نزول عذاب شد دیگر همه نابود شدند اما یزیدیان ، هم خیمه ها را آتش زدند و غارت کردند و هم زن و بچه را به اسارت بردند. به حضرت نوح (ع)وحی شد بیش از این به دعوت تو ایمان نمی آورند ، ایشان هم قوم کافر خودش را نفرین کرد. به وجه تمایز هایی که می گویم دقت کنید. اما سیدالشهدا می‌دانست که کشته شدنشان باعث ایمان آوردن بسیاری خواهد شد. آقا می‌دانست کشته خواهد شد اما این نحوه کشته شدن و این همه ظلم و زور باعث هدایت خیلی ها بعد از این خواهد شد پس صبر کردند ، نفرین نکردند تو چقدر صبر داری ؟ چرا وقتی عصبانی می شوی ناله و نفرین می کنی.همسرت و خانواده همسرت را، نمی ترسی !؟ مگر تو جزء امت حسین بن علی(ع) نیستی ؟ نیستی خب برو. لااقل ابراز کن نیستم مردم بدانند تو چه کسی هستی ، اگر هستی ، امت از امامش پیروی می کند چرا ناله و نفرین می کنی ؟ عصبانی شدی ؟ برو سرت را بکوب به دیوار تا دردت بیاید ، این دردی که می آید باعث می شود عصبانیتت فروکش کند نه! برو داخل حمام و دوش آب سرد را باز کن روی سرت ، بگذار سبک بشوی یک طوری خودت را آرام کن نکنید این کارها را که پس از سالیان دراز مجاهده ، زهد ورزیدن ، پرهیز کردن از گناهان در روز موعود شما را با سر به دوزخ بفرستند . آقا می دانست که کشته شدنشان باعث ایمان آوردن خیلی ها خواهد شد پس صبر کردند ، نفرین نکردند مطمئن بودند خون به ناحق ریخته ایشان بسیاری از لشکریان یزید را آگاه و از تبعیت طاغوت منصرف می‌کند. دوست داری اربعین به زیارت بروی ؟ بسم الله ولی تجهیزاتت کجاست ؟ صابون ، شامپو ، لباس ، خوراکی برداریم تا گرسنه نشویم اینها را نمی خواهد از قبل آیا خزانه چرک و چولت را بیرون ریختی ؟ خالی کردی . برو ، نکردی ، پالانی از زباله متعفن بر دوش بردی و دوباره برگرداندی خوب که چه بشود ؟ امسال وقتی به حرم آقا امیرالمومنین(ع) وارد شدم خیلی شلوغ بود . فقط گفتم آقا جان الان می فهمم که چرا سرت را درون چاه کردی و ناله کردی درون چاه شکواییه هایت را گفتی . من هم از خیلی چیزها شکواییه دارم خیلی هم زیاد دارم اما من امت تو هستم اگر همین طوری برگردم بدبختم ، نگذار من بدبخت و بیچاره برگردم شکواییه های دلم را بگیر . هر کس مرا اذیت و آزار کرده دلم سوخته از دلم بگیر نمی خواهم داشته باشم اگر قابل نیستم همین جا بمیرم بمانم در همین وادی السلام شهری که تو هستی همان جا هم بخوابم . اگر نمی توانی اینها را رد کنی به اربعین نرو جای مردم را تنگ نکن . می گوید حالا که رفتم و آمدم حالا چه کنم ؟ حالا حرف من را فهمیدی و دانستی هنوز هم دیر نشده تا آخر شب . آقا شکواییه هایش را به چاه می گفت برای آن که مردم نفهمند که درون این امت چه می گذرد . کاری نکنیم که باز هم آقا برای آن که کسی نفهمد سرش را از دست من و شما در چاه کند . به خدا به این خاندان دیگر انصاف نیست . می گوید امیرالمومنین(ع)دیگر از دنیا رفته ، ولی پسرش بیش از 1200 سال است که زندگی می کند بار سنگین متعفن ما را جابجا می کند چطور دلت می آید ؟ نکن . زیارت که می روید هول ندهید که داخل بروید شما اینجا هم آقا را صدا بزنید جوابش را می شنوید اگر نمی شنوید تقصیر خودتان است وگرنه می شنوید پس نیازی به هول دادن مردم نیست . یادم نیست دقیقا کدام حرم بود فکر کنم در کاظمین بود خیلی مرا جلو بردند یک خادم ایرانی آنجا بود من را نگاه کرد گفت دستت را به این دیوارها بکش کافی است لازم نیست تا آن جلو بروی راست می گوید کافی است . حواستان را جمع کنید هر حرمی ، نگویید بوی عطر های هر حرم ، من نمی گویم بو من می گویم مزه . هر حرمی یک بویی و مزه ای دارد زرنگ باشید بچشید .
کربلای عمر هر کس بی گمان خواهد رسید ( برای همه ما می رسد)
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
عاقبت باید حسینی رفت از دار جهان
ورنه در بستر به سر عمر گران خواهد رسید ( همه در رختخواب می میرند در رختخواب بمیر ولی حسینی باش و بمیر )
دست و پنجه نرم کردن با شهادت ساده نیست
هر کسی کرب و بلایی شد به آن خواهد رسید
نوکر ارباب پیوسته دلش باشد جوان
پیر هم گردد به آقایش جوان خواهد رسید
غم مخور پای پیاده کربلا روزی نشد (خیلی ها غصه می خورند نتوانستم پای پیاده بروم )
عاقبت یک روز جا مانده دوان خواهد رسید (یعنی لازم نیست یواش یواش پیاده بروی همه پیاده یواش یواش رفتند تو ناگهان بدوی )
دست بی مهری نباید داد با ارباب چون
دست پر مهرش به دست دوستان خواهد رسید
اشک عاشق تازه روز اربعین گل می کند
آشنا باشیم زنگ کاروان خواهد رسید( که من و تو را هم ببرد )
ناله زینب کند کاری که بر هل من معین
پاسخ لبیک از کل جهان خواهد رسید
( امسال باید آنجا می دیدید من پارسال هم رفته بودم ولی امسال خیلی مشهود بود کشورهای مختلف یعنی آن قدر هندی ها زیاد بودند که می توانستی بفهمی اینها هندی هستند چینی آن قدر زیاد بود که می توانستی بفهمی اینها چینی هستند پاکستانی همین طور و... )
گر بماند نزد حق یک روز از عمر جهان
طالب خون خدا صاحب زمان خواهد رسید

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید