منو

پنج شنبه, 29 شهریور 1403 - Thu 09 19 2024

A+ A A-

نگاهی به استراتژی سیاسی و اقتصادی و عملکرد امام حسن عسکری(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن عسکری یازدهمین پیشوای شیعیان در سال 232 هجری قمری پا به عرصه دنیا گذاشتند پدرشان آقا امام هادی (ع) و مادرشان بانوی فرهیخته و پارسایی بنام حدیثه و در بعضی از کتب به نام سوسن نامیده شده اند.
گفتگو درمورد مادر آقا امام حسن عسکری بسیار زیاد است چون وظایف بسیار سنگینی را انجام داده است .
مولا 22 ساله بودند پدرشان آقا امام هادی ع به شهادت رسیدند ایشان بعد از پدرشان 6 سال امامت داشتند و در سن 28 سالگی مقام شهادت رسیدند و از دنیا رفتند. در سامرا خانه خودشان کنار مرقد پدرشان به خاک سپرده شدند. امام در مدت 6 سال امامتشان شاهد حکومت ستمگرانه سه تا خلیفه عباسی بودند. ما یک رئیس جمهور عوض میکنیم پیش لرزه ها، پس لرزه ها ،نمیدانم فلان تا رئیس جمهور بعدی ما را میبرد،.خلاصه امام 6 سال امامت کرد توی 6 سال. شاهد سه تا خلیفه ستمگر عباسی بودند من اصلا وارد خلیفه ها نشدم که ببینم چرا عوض شدند قطعا این را کشتند اون یکی را نمیدانم سربه نیست کردند، اسم این خلیفه ها: المعتزبالله، المهتدبالله، المعتمدبالله.هر سه تاشون هم الله دارند در کمال ستمگری.
اینها همه شان در زمان حکومتشان از خلافتشان از هر گونه ستمگری کوتاهی نکردند خب حالا بر میگردیم به عقب یعنی چی. امام جواد در سن 25 سالگی، امام هادی امام دهم در سن 41 سالگی و امام عسگری امام یازدهم در سن 28 سالگی شهید شدند. مجموع سن سه تا امام میشود 92 سال. 92 سال یک سن عادی بود هنوز هم هست برای همه انسانها. سه تا امام سه تا ولی 92 سال .این نشان میدهد که صدمات و فشارهای وارده بر هر سه امام چقدر زیاد بوده است . اما شرایط امام عسگری از این سه تا امام از همه بدتر بوده است .حالا چرا در زمان امام عسگری شیعه به صورت یک قدرت عظیم در آمده بود. از زمان امیرالمومنین تا زمان امام یازدهم. روز به روز نفراتشان بیشتر میشد. مردم میدانستند که این شیعیان مخالف حکومت عباسی هستند و امامت را فقط در خاندان امیرالمومنین علی (ع) پیدا میکردند و پایبند ایشان بودند. از طرف دیگر خاندان عباسی طبق روایات زیادی که داشتند میدانستد مهدی موعود از این خاندان هستند. اما این مهدی موعود با بقیه این خاندان یک فرقی دارد طبق احادیث روایات پیامبر می دانستند تارو مار کننده حکومت خودکامه آنها است و حتما هم می آید یعنی شکی وجود ندارد این حاکمان عباسی این را می دانستند به همین دلیل عرصه را بر امام عسگری بیشتر از امامان پیشین تنگ کردند. سخت تر گرفتند. ببینید تا کجا که ایشان را بردند در سامرا و در محله عسکر سکنی دادند. در یک حفاظت دائمی به قول خودمان نظامی، مراقبتشان میکردند . در یک جمله وسعت نقشه های خائنان دربار عباسی روز به روز بزرگتر و سخت تر میشد. از سوی دیگر تدابیر امنیتی امام حسن در مقابل این نقشه ها هر روز عظیم تر و سنجیده تر میشد. خیلی جالب است تو را به خدا توجه کنید. اگر میخواهید امامتان را بشناسید امام بعدی که هر دقیقه اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج. میگویید و صلوات میفرستید پسر همین آقا است همین خط مشی را میرود و اگر ندانید جلویش می ایستید پس حواسمان را جمع کنیم . از یک طرف حکومت عباسی امام را در تنگنا میگذارد از طرف دیگر امام نمیتواند سرجایش بنشیند که باید شیعه پروری کند باید جواب شیعیانشان را بدهد پس مجبور است یک برنامه ریزی یک متن بزرگی را تهیه کند که چکار کند هم آزار حکومت را از شیعیانش و از خودش دور کند و هم اینکه دسترسی داشته باشد به شیعیانش. در درجه اول باید امنیت شیعیانش را برقرار کند. ما اگر بخواهیم در این باب گفتگو کنیم ساعت ها حرف میزنم چون خیلی زیباست خیلی قشنگ است. یکی را در یک محله کوچک با افراد نظامی محصور کند و بعدا میگویم تا کجا ها را اداره میکند و چگونه .
اولین حرکت امام کوشش های علمی ایشان بوده است. کوشش های علمی. یعنی چی؟ امام به دلیل اختناق شدید موفق به تشکیل کلاس های درس و بحث نشدند.در زمان امام جعفر صادق ع که خیلی هم شیعه به ایشان اعتقاد دارد و ما میگوییم که شیعه جعفری هستیم اثنی عشری هستیم ایشان بیش از چهار هزار شاگرد تا توی کلاسهایشان پروراندند و به جاهای مختلف فرستادند اما امام عسکری بدلیل این اختناق نمیتوانستند این کار را بکنند. اصلا درس و بحث نداشتند. اما شیخ طوسی میگوید امام متجاوز از صد شاگرد بسیار برجسته مثل عثمان ابن سعید امری مثل احمد ابن اسحاق اشعری قمی وووو... من دیگر اسامی را نیاوردم چون اون وقت وقت کم میاورم .اینها را تربیت کرد بیش از صد تا شاگرد. چطوری؟ در این راستا گاهی یک مسائلی پیش می آمد گاهی اوقات شاگردانی که پرورش شده بودند مسائل را حل و فصل میکردند اما گاهی اوقات نمیشد .حتی شاگردان برجسته امام هم قادر نبودند. مثل: سالی در سامرا قحطی ایجاد شد یک قحطی خیلی سخت قحطی که میدانید چطور می آید. باران نمی آید خشکسالی میشود دیگر کشاورزی نمیشود الی آخر .معتمد خلیفه آن زمان بود چون آنها ظاهرشان اسلامی بود نماز می خواندند نماز جمعه برقرار می کردند باطن کارشان خراب بود مردم را فرمان داد که بروید به نماز استسقا، یعنی طلب باران، گفت مردم بروند نماز باران بخوانند مردم سه روز رفتند مصلی شهرشان آنجایی که همیشه نماز جمعه شان را می خواندند نماز خواندند نماز خواندند باران نیامد روز چهارم جاثلیق، بزرگ اسقف های مسیحی همراه بقیه مسیحی ها و راهب ها رفتند صحرا، یکی از راهب ها هر وقت دستش را به روی آسمان بلند می کرد برای دعا کردن یک باران درشتی می ریخت، روز بعد هم رفتند باز همینطور شد آنقدر باران آمد که مردم گفتند الهی شکر ما دیگر باران نمی خواهیم طلب باران هم اصلا نداریم، از سویی مردم شگفت زده شدند یعنی چه؟ ما مسلمان آن هم پیرو پیغمبر نماز باران داریم، رفتیم خواندیم هیچ چیز نیامد، اینها مسیحی باید اینها به دین ما می آمدند نیامدند اما رفتندطلب کردند باران آمد ، مردم هم که می دانید حزب بادند الان هم همینطورند حزب بادند، من را می بینید اینجا که خیلی دوست دارید اینقدر آدمها بودند اینجا که مرا خیلی دوست داشتند الان کجا هستند؟ شمشیرشان پشت گردن من است، چرا؟ چون حزب بادند از اینطرف می روند از آن طرف می روند، بماند، مردم شروع کردند به شک و تردید کردن که نکند واقعا مسیحیت بر حق است؟ پس ما هم برویم به آن سمت و سو، این وضع را که خلیفه دید به او گران آمد ولی خودش که عرضه ندارد کاری بکند از او چیزی بر نمی آید آن موقع امام زندانی همین خلیفه بود فرستاد زندان امام را آوردند گفت آقا امت جدت را دریاب که همه دارند گمراه می شوند، امام فرمودند که جاثلیق و همراهانشان را فردا صدا کنید امر کنید فردا بیایند صحرا خلیفه گفت ای بابا مگر مردم می آیند؟ برای اینها باران را گرفتند برای چه بیایند؟ دیگر باران نمی خواهند چون کلام امام می رود پخش می شود امام فرمودند برای اینکه ان شاءالله شک و شبهه برطرف بشود، فردا شد مسیحیان آمدند امام هم در میان مردم مسلمان حرکت کردند و رفتند صحرا وقتی مسیحیان و راهب ها دستشان را به سمت آسمان بلند کردند یک ابری آمد در آسمان و ابر شروع کرد به باریدن، امام فرمودند بروید آن راهب را (راهب معینی بود) آن چیزی که در دست راستش گرفته بالا، دستش را باز کنید هرچه در دستش بود بردارید بیاورید، جلوی خلیفه کی جرات دارد تکان بخورد؟ دستش را بازکرد یک چیزی سیاه رنگ بود گرفتند آوردند آقا گرفتند آنرا در یک کیسه پیچیدند آن گاه فرمود: طلب باران کن. راهب حالا هی دستش را می برد بالا باران نیامد آخر العاقبت آفتاب بیرون آمد و مردم حیرت کردند، خلیفه عرض کرد: اى ابامحمّد! این چه بود؟ حضرت فرمود: استخوان پیامبرى از انبیاى خداوند عزّوجلّ است که آن را از برخى قبور انبیا پیدا کرده اند. استخوان هیچ پیامبری ظاهر نمی گرددمگر اینکه باران نازل گردد.ایشان آزاد شدند از خلیفه آزادییارانشان را هم خواستار شدند،و چنین شد.تذکر:چنین وقایعی پیش رو خواهد بود.و مسلمانان بایستی بسیار هوشیار و آگاه باشند تا از مسیر درست منحرف نشوند.
ایجاد شبکه های ارتباطی با شیعیان:در زمان امام عسکری تشیع در مناطق مختلف و شهرهای بسیاریگسترش یافته بود مثل کوفه، بغداد،نیشابور،قم، آبه یا آوه ،مداین، خراسان ،یمن، ری، آذربایجان، سامرا، جرجان، بصره و چندتای دیگر اینها همه پایگاه شیعیان بشمار می رفت، این پهنه خیلی وسیعی بود که برای اینکه این تداوم پیدا بکند می بایستی یک شبکه ای درست می شد که از سویی از طریق این شبکه این مراکز با حوزه امامت در ارتباط باشند وگرنه چطور جواب سوالاتشان را بگیرند از طرف دیگر خود این شهرها و این مناطق باید از طریق این شبکه همدیگر را داشته باشند اینهایی که اینجا هستند نه تنها با این مرکزیت در ارتباط باشند خودشان هم باهمدیگر در ارتباط باشند، از زمان امام جواد نیاز به تشکیل چنین شبکه ای را حس کرده بودند و می خواستند انجام بدهند اما در زمان امام عسکری برنامه ترغیب شد امام نماینده هایی از میان چهره های درخشان و برجسته شیعیان انتخاب کرد و در مناطق متعدد منسوب کرد، مثل ابراهیم بن عبده نماینده امام بود در نیشابور که خود ابراهیم بن عبده وقتی آنجا مستقر شد و مردم پذیرششان کردند قصه جالبی دارد ولی من وقت ندارم من باید همه این موارد را میگفتم، آن را نیاوردم رحمت خداوند بر آنها باد، در قم احمد بن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری، طبری می گوید احمد بن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری استاد شیخ صدوق بود و نماینده امام عسکری. وقتی امام عسکری شهید شدند وکالت امام زمان را به عهده گرفت، از طرف حضرت نامه هایی خطاب به او صادر می شد او هم وجوه و حقوق والی قم و اطراف آنرا جمع آوری می کرد به امام می رساند، احمد بن اسحاق یک نمونه صد و شصت کیسه طلا و نقره از وجوهات شیعیان قم گرفته بود و تسلیم امام کرد، حالا ما می گوییم خمس بدهید آقا، خانم خمس تان را بدهید، من نمیدهم به این آخوندها بخورند، کی گفت بده؟ برو یاد بگیر که پولت را باید چکار کنی؟ ولی مال مردم را در جیب تان نگه ندارید، بدهید برود، ابراهیم بن مهزیار اهوازی وکیل دیگری بود از امام، اموالی را جمع کرده بود ولی موفق نشد به امام تحویل بدهد امام شهید شدند بعد از امام ،خودش هم بیمار شد به فرزندش محمد وصیت کرد تا اموال را به امام برساند، غرض از این گفتگوها اینست که عرض کنم در عهد خلفای ستمگر عباسی در عرض شش سال امامت و رویارویی با عوض شدن سه تا خلیفه و اختناق شدید امام ببینید چطور چنین شبکه وسیعی را بین شیعیان بوجود آوردند و امامت فرمودند.
سومین بحثم فعالیتهای سری سیاسی، امام حسن علیرغم تمامی محدودیتها و کنترلهایی که بر زندگی شخصی خودشان اعمال می شد یکسری فعالیتهای سیاسی و پنهانی بدور از چشم جاسوسهای دربار انجام میداد ، مثلا عثمان بن سعید امری که از صمیمی ترین یاران امام حسن بود اموال و وجوهاتی که از شیعیان جمع می شد و به دستشان می رسید چطور به دست امام می رساند؟ در ظرفها و مشک های روغن جاسازی می کرد، کی اینها را آموزش داد؟ بزرگشان.
داوود بن اسود مامور هیزم کشی بود و گرم کردن حمام خانه امام، داوود بن اسود تعریف می کند می گوید یک روز امام مرا صدا کرد، او یک هیزم کش بود کاره ای نبود ، یک چوبی دراز و گرد داد دست من گفت اینرا بردار ببر به عثمان بن سعید بده، می گوید من چوب را گرفتم و راه افتادم در راه بر خوردم به یک سقایی که قاطر داشت با قاطرش آب می برد اینطرف آنطرف، هرچه گفتم این قاطر را تکان بده عجله داشتم می خواستم امر امام را زود انجام بدهم، چون گوش نکرد من با چوب زدم به قاطر چوب شکست، چوب که شکست دیدم ای وای داخل چوب چقدر نوشته هست نامه هست، می گوید اینها را برداشتم با سرعت برگشتم، سقا هم یک عالم به من ناسزا گفت، چرا؟ چون می دانست او هیزم کش امام است، وقتی به در خانه (در زندگیتان کاری نکنید که به دین تان به خدایتان به پیغمبر و امام تان بد و بیراه بگویند) رسیدم عیسی خدمتگزار امام آمد، قبل از اینکه من چیزی بگویم گفت آقا و سرورت فرمودند چرا قاطر را زدی؟ چوب را شکستی؟ گفتم نمی دانستم داخلش چیست؟ ببخشید، گفت امام فرمودند چرا کاری می کنید که مجبور به عذرخواهی باشید؟ مبادا بعد از این چنین کاری بکنی، اگر شنیدی کسی (ببینید اینها درسهایمان است چون روزگار پیش رویمان خیلی چیزها در خودش حمل می کند) گفت اگر از این به بعد شنیدی کسی به ما ناسزا می گوید تو راه خودت را بگیر و برو مشاجره نکنید ، ما در شهر بد و دیار بدی بسر می بریم، بدان گزارش کارهایت به ما می رسد،
چهارمین قسمت: امام حمایت و پشتیبانی مالی می کرد از شیعیان اینقدر این تکه جالب بود، او در خانه اش نشسته در یک شهر دیگر، می گفت ای کاش اینقدر پول می داشتم مثلا فلان کار را می گردم ای کاش پول می داشتم حج می رفتم، هرکدام در دیار خودشان، در اسرع وقت همانی را که خواسته بودند به دستشان می رسید، به راحتی امام می فهمید و با وجوهاتی که در دست داشتند شیعیانی که بسیار در فقر بسر می بردند کمک می کردند اگر خواستید بعدها برایتان تعریف می کنم ولی وقتم خیلی کم است،
پنجمین قسمت: تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه، محمد بن حسن بن میمون می گوید: نامه ای به امام حسن نوشتم از فقر و تندستی شکوه کردم، ولی بعد از آن به خودم گفتم مگر امام صادق نفرمودند فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است، کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ماست، می گوید این فکر را با خودش کرد نه اینکه در نامه اش بنویسد، امام در پاسخ او نوشت این باز جزو درسهای امشب و روزهای پیش رویمان است، امام در پاسخ او نوشت هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود خداوند آنها را به فقر گرفتار می کند، قدیمی ها می گفتند برکت از مالش رفته، پس هر وقت فقر سراغتان آمد به آن فکر کنید ببینید چکار می کنید یا دوست نیستید یا اگر ادعای دوستی دارید گناه می کنید گاهی از بسیاری گناهان آنان درمی گذرد تازه خدا می گذرد این می شود، همچنان که پیش خودتان گفتید فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است، ما برای کسانیکه به ما پناهنده شوند پناهگاهیم، برای کسانیکه از ما هدایت بجویند نوریم ما نگهدار کسانی هستیم که برای نجات از گمراهی متوسل می شوند، هر کس ما را دوست بدارد در رتبه بلند تقرب به خدا با ماست کسی که پیرو ما نباشد به سوی آتش خواهد رفت
ششمین قسمت: استفاده گسترده از آگاهی غیبی، در طول حیات دنیایی امام حسن عسکری به دلیل فشارها و محدودیتهای زیادی که برایشان قرار داشت آن حضرت بیش از امامان دیگر آگاهی های غیبی خودشان را آشکار کردند همه امامها داشتند ولی ایشان آشکار کردند، چون راه دیگری نداشتند، قطب راوندی در کتاب خرایج می گوید جمعا چهل مورد از این آگاهی های غیبی را نام برده، سید بحرانی در مدینه المعاجز صد و سی و چهار مورد، شیخ حر عاملی در اثبات الهدات صد و سی و شش مورد، علامه مجلسی در بحارالانوار هشتاد و یک مورد از آگاهی های غیبی امام که ابراز فرمودند ثبت کردند من مواردی را مطالعه کردم خیلی زیبا بود، بروید بخوانید
هفتمین قسمت: آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت از دوران امام هادی که به زمان غیبت فاصله کمی مانده بود امام هادی و امام عسکری اکثر اقداماتشان را توسط نماینده هایشان انجام می دادند کمتر با مردم تماس برقرار می کردند در زمان امام عسکری این مسئله پر رنگ تر شد امام با وجود تاکید بر تولد حضرت مهدی اما ایشان را فقط به شیعیان خاصشان نشان می دادند، از سویی هر روز ارتباط مستقیم امام با شیعیان محدودتر و کمتر می شد حتی در سامرا با شیعیانشان با نامه گفتگو می کردند، این روش را بعدا در ارتباطات امام زمان در غیبت صغری ما ملاحظه میکنیم تا مردم را برای غیبت کبری آماده کنند، مثل امام عسکری که در انتهای عمرشان فقط شیعیان خاص شان را ملاقات می کردند در غیبت صغری برای امام زمان هم اینطوری بود، احمد بن اسحاق از یاران خاص و گرانقدر امام عسکری می گوید به حضور امام رسیدم می خواستم از ایشان درمورد امام بعد از خودشان بپرسم هنوز من سوال نکرده بودم امام فرمودند ای احمد بن اسحاق خداوند از زمانیکه آدم را آفریده تا روز رستاخیز هرگز زمین را از حجت خالی نگذاشته و نمی گذارد، خداوند از برکت وجود حجت خود در زمین بلا را از مردم جهان دفع می کند، باران می فرستد، برکات نهفته در دل زمین را آشکار می سازد، سپس امام رفتند با پسرشان مهدی برگشتند او را به اسحاق نشان دادند فرمودند او در میان این امت همچون خضر و ذوالقرنین است غیبتی خواهد داشت که در اثر طولانی شدن آن بسیاری به شک خواهند افتاد تنها کسانیکه خداوند آنان را در اعتقاد به امامت او ثابت نگه داشته و توفیق دعا برای تعجیل قیام و ظهور او از گمراهی نجات پیدامیکنند، صدوق کمال الدین جلد دو.
روز به روز تکلیف امت شیعه امام زمان سنگین تر می شود اربعین امسال هم اخطار بود هم نوید، اخطار اینکه شیعیان آگاهی و عشقتان افزون گشته دارید می بینید، در موکبی که در نجف بودیم خانمها خادم بودند خدمت می کردند، من وقتی بلند شدم بیایم بیرون موقع خداحافظی فقط نگاهشان کردم به آنها گفتم برایتان دعا می کنم عشقتان روز افزون، از خدا بخواهید عشقتان را روز افزون بکند وگرنه تحمل مسائل پیش رو را ندارید، پس باید هوشیارتر قدم برداریم و نوید اینکه طلایه های ظهور در حال هویدا شدن است ان شاءالله عمر ما قد بدهد و ما ببینیم.
ای آنکه در نگاهت حجمی ز نور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری
چشم انتظار ماندم تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها کی میل شور داری
در خواب دیده بودم یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم قصد ظهور داری
تا دیر نشده بروید و آنهایی که ولی شمایند فکر نکنید امروزه فقط آقا امام زمان است از زمان پیغمبر .پیامبر بعد از مقام پیامبری مقام ولایت داشتند از زمان ایشان و مقام ولایت امیرالمومنین تا به امروز همه شان بر ما مقام ولایت دارند تمام نشده، بروید آنها را بشناسید به خدا شناختن آدمهای دیگر به دردتان نمی خورد، می خواهید چکار کنید؟ هیچکدام با شما در فضای قبرتان نمی آیند، می آیند؟ هیچکس نمی آید، مادر و پدر با اولادشان در قبر نمی روند اولاد با پدر مادرش نمیرود داخل قبر اما وقتیکه فضای قبر تاریک می شود نور چهره مبارک آقا علی بن موسی الرضا که این همه تا حالا زیارتشان رفتید آنجا پیشتان می آید اما اگر از شما پرسید من کی هستم و تو نتوانستی از نشانه هایش بشناسی آنوقت خجالت ندارد؟ خجالت دارد تا دیر نشده بروید بشاسید.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید