منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

اربعین سال 1391

 بسم الله الرحمن الرحيم

من ميان گفت و گريه مي تنم – مي دانيد يعني چه ؟ يعني هم مي گويم و هم خون گريه مي كنم ، معني اش اين است.
من ميان گفت و گريه مي تنم يا بگويم يا بِگِريَم چون كنم
شرح گل بگذار از بهر خدا شرح بلبل گو كه از گل شد جدا
چون كه گل رفت و گلستان شد خراب بوي گل را از كه جوييم ؟ از گلاب
شرح شعر را نمي دهم با دلت برو ببين اين شعر كجا مي برد تو را ؟ كجا پيوندت مي دهد ؟ بوي
گلاب را از كجا بايد به مشامت برساني ؟
همسفران ماه محرم و صفر ما ، ما از شب اول ماه محرم يعني آخرين روز ماه ذي الحجه در اين مكان مراسم داشتيم و بنده هم در خدمت دوستان بودم در اين ايام گذشته تلاش كردم كه براي شما ، وجود مبارك امام عصر" حجة ابن الحسن العسگري" را هر چه بيشتر قابل حس و قابل درك كنم تا از اين رهگذر قلب هاي پريشان ، ترسان و مضطر را با حس وجود مبارك امام قوي و روشن و پُراميدكنم . در اين راستا از ارتكاب معاصي ريز و درشت جلوگيري كنيم به حرمت درك حضور دائمي و مستمر ايشان و محيط بودن امام بر تمامي احوالاتمان . اين هدفي بود كه در شبهاي ماه محرم با گفتگوها دنبال كرديم . حالا بنده چقدر موفق بودم ، نمي دانم ؟ چقدر توانستم اين مطلب را در ميان دوستان شكوفا كنم ، نمي دانم ؟ اميدوارم كه خيلي . شما بعد از گذراندن آن جلسات آيا باز هم به آن مباحث مطرح شده فكر كرديد ، باز هم نمي دانم ؟ اميدوارم كه فكر كرده باشيد . اميدوارم كه از آن مباحث بهره برده باشيد ، اميدوارم كه ديگر از شما جدا نشده باشد كه اگر جدا شد اين هم خاك فراموشي مي خورد . اما آن چيزي كه امروز براي من مهم است اين است كه به وظيفه اي كه بر گردن داشتم عمل كردم . آن چه كه براي شما مهم بود اين كه از دست ندهيد تحفه گرانبهايي را كه به پاس خون بزرگ شهيد كربلا به شما تقديم شد . شما به بزرگداشت شهداي كربلا اينجا جمع شديد پس اگر چيزي به شما دادند به دليل بزرگداشتي است كه براي اين بزرگان اين جا به عمل آمد . اميدوارم كه تحفه گرانبهايتان را از دست نداده باشيد و تا آخر عمرتان به همراه داشته باشيد و از آن بهره ببريد . سعي كرديم كه رسيدن به ظهور آقا را خيلي نزديك جلوه بدهيم ، چرا ؟ باشد كه شرم ها و حياها از زير ابرهاي تيره بي پروايي و غفلت ها رخ نموده ، بيرون بيايد و صاحبانشان را به سعادت ابدي برساند . مي دانيد وقتي ما فكر مي كنيم بهار كه برسد جشني در پيش داريم هر وقت يادش مي افتيم مي گوييم اوه حالا خيلي وقت داريم اما آخرين روزهاي اسفند ما بَر سرمان مي زنيم واي همه جا تعطيل شد ، بانكها شلوغ شد پول مي خواهم از بانك بگيرم ، تداركاتم ماند ، بَر سر زنان اين طرف و آن طرف مي دويم . پس هرچقدر هم خوب و مُفَرح و زيبا باشد اگر نزديك احساس كنيم براي آن بها مي دهيم ، خرج مي كنيم ، زمان مي گذاريم ، غير از اين است ؟‌ تلاش كرديم كه ظهور را نزديك جلوه بدهيم تا افرادي كه تا ديروز حيا و شرمي از گناه كردن نداشتند وجودشان تكان بخورد و به مرز شرم و حيا وارد بشوند . دست از كارهاي زشت وسياه بردارند و لذت كارهاي زيبا و پاكيزه را بچشند و تا آخر عمر از معاصي جلوگيري كنند . اما ظاهراً بعضي از دوستان ما دچار خِلط مسئله شدند . خِلط مسئله مي دانيد يعني چه ؟ يعني مسئله برايشان قاطي شد ، يك طور ديگر شد ، تصور كردند كه زمان ظهور امام زمان (عج) را در همين روزها ما اعلام كرديم ، بايد ظهور الان انجام بشود اين كاملاً ناصحيح است . مگر شما مسلمان نيستيد ؟ مگر شما احاديث و روايات پيامبر و اهل بيت را نخوانديد ؟ اگر كسي بيايد و اعلام كند فلان روز ، روز ظهور است دروغگويي بيش نيست . مي گويند از امام زمان (عج) پرسيدند : آقاجان كي ظهور مي كنيد ؟ فرمودند : نمي دانم ؛ من هم از زمانش خبر ندارم . پس زمان ظهور بر كسي مكشوف نيست ، اما تلاش بر اين شد كه امتحان آخر سال را به جاي خرداد ماه به دي ماه بكشيم كه بلكه شاگردان تنبل ما تلاشي را كه مي خواهند در ارديبهشت ماه انجام بدهند حالا انجام بدهند . آن موقع سرافراز و پيروز و سعادتمند به جلسه هاي امتحان بنشينند . تلاش اين بود گرچه كه شبي نيست كه سر بر بالين بگذارم به اين اميد كه سحرگاه براي نماز بلند مي شوم با نداي ظهور از رختخواب در بيايم ؛ يعني ظهور را براي خودم هر روز و هرروز و هرروز اين قدر نزديك مي بينم شب بخوابم ، سحر با نداي ظهور بلند شوم . مسلمان مومن غير از اين زندگي كند بازنده است . كدام سحر ظهور خواهد بود ، نمي دانم اما خواهد بود حتي اگر كه من ديگر نباشم . عهد كردم اگر نبودم من را برگردانيد ، خفت اين دنيا را باز هم خواهم كشيد به شرط لذت ديدار امام زمان (عج) . شما هم بايد اين گونه باشيد ، باز هم مي گويم هميشه بايد با انتظاري ملتهب زندگي كرد . همه را به اين انتظار دعوت مي كنم ، همين انتظار است كه آتش هوس هاي ملتهب ، آرزوهاي دور و دراز را خاموش مي كند . همين انتظار است كه انسان را در صراطي مستقيم به پيش مي بَرد پس شما هم با من همسفر شويد . ظهور كي قرار خواهد گرفت ؟ من مي گويم زود ، چون اصلاً نمي خواهم به آن فكر كنم دير است ، اگر به آن فكر كنم كه خيلي دير است قلبم از حركت مي ايستد باز هم مي گويم زود . آن قدر مي گويم زود كه تا خدا به اين يك دانه دل هم كه شده رحم كند و زود قرار بدهد ، شما را نمي دانم . من آنچه را كه شرط بلاغ است با شما گفتم ، با من همسفر شويد همه را هم اين چنين دعوت كنيد مضاف بر اين كه هيچ كسي نمي داند آيا سحرگاه فردا كه جمعه است نداي ظهور خواهد بود ؟ كسي مي تواند بگويد ، هرگز ؟ كسي مي تواند بگويد ، حتماً ؟ هيچ كسي . اما از قديم الايام گفتند : آرزو بر جوانان عيب نيست . آيا بر آرزو كردن كسي عيب مي گيرد ، آن هم آرزويي اين چنين . من آرزوي خانه ندارم ، مي گويد : خانه داري ؛ يك روزي بود خانه هم نداشتم . من آرزوي پول ندارم ، من آرزوي هيچ چيز در دنيا ندارم چون رسيدم به نقطه اي كه ديدم همه چيز مجازي است . بدو دنبال پول ، بدو دنبال كار ، بدو دنبال پُست ، خب بعد ؟ 27 سال در آموزش و پرورش خدمت كردم حالا كجا هستم ؟ شاگردانم كجا هستند ؟ يك روزي تمام شد . در اين جمع چند بازنشسته داريم ؛ همه مثل بنده هر كسي در جاي خودش ، همه اينها پايان مي پذيرد . براي چيزي كه پايان مي پذيرد بها نمي دهم . مگر پيغمبر من حضرت ابراهيم (ع) ياد نداد به من ، خورشيد افول مي كند ، ماه زير ابر مي رود ، ستاره پنهان مي شود و چيزي كه امروز هست ، فردا نيست براي پرستش ارزشي ندارد . مگر ياد نگرفتيم ما ؟ قصه حضرت ابراهيم (ع) را همين جوري تعريف كرديم و رفتيم ، قصه اي بود براي آموزش . هيچ نمي دانم مي دانستم هم نمي گفتم ، براي چه بگويم ؟ ولي هيچي نمي دانم .
امروز مي خواهم در اسرار عدد چهل (40 ) صحبت كنم . چند نكته مي گويم : در عشرات آمده كه از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است : وقتي سه روز از فوت كسي بگذرد ، كسي را كه به خاك مي سپارند روحش نگاه مي كند ، من بحثم روي آدم هاي معمولي است آدم هاي كمال يافته را صحبت نمي كنم . وقتي دارند به خاك مي سپارند به جسمش نگاه مي كند . من چندين بار در خاكسپاري ها اين را به چشم مشاهده كردم ، شما هم مي توانيد نگاه كنيد اصلاً وجه امتيازي نيست ؛ يك خورده بازي گوشي نكنيد ، اين طرف و آن طرف را نگاه نكنيد ، به آدم ها نگاه نكنيد ؛ آن چقدر گريه مي كند ؟ آن چه پوشيده ؛ واي واي واي آن موهايش بيرون افتاد ؟ آن يكي را نگاه دستهايش لخت است مرده اش الان در گور مي لرزد ... به شما چه آخر ، چكار داريد به اين كارها . يك خورده به اين چيزها نپردازيد تا از عالم يك خورده بالاتر از خودتان يك چيزهايي را بتوانيد تماشا كنيد . مرده بالاسر جسدش است وقتي مي گذارند داخل خاك وقتي رويش خاك مي ريزند فرياد مي كند ، آن مال من است خاك نريزيد روي آن ، من چه طوري بروم پيش آن ؟ و قصه هاي آن چنان تا موكلينش براي بردن بيايند تا موكلينش از كدام دسته باشند : موكلين عذاب يا موكلين رحمت ؟ كه باز خودش قصه اي است طولاني . مي برند ، روز سوم با اذن پروردگار و التماسهاي خودش برمي گردد باز به جسدش سر مي زند ، مي آيد نگاه مي كند مي بيند كه آبي از بيني و گوش و چشم جسدش روان است ، بالاي سر اين جسد گريه بسيار مي كند با جسد گفتگوي بسيار مي كند و بعد دوباره برمي گردد . روز پنجم دوباره اجازه مي گيرد پايين مي آيد و روز هفتم مجدداً به جسدش سر مي زند . برويد قبرستان ، تو را خدا سالنهاي گران قيمت نگيريد ، پول هاي كلان خرج نكنيد براي مرده هايتان ، در ايام خاص به آنها سر بزنيد بگذاريد ببينند كه شما هم آنجا هستيد بي انصاف ها . سالن هاي آرايش را پُر نكنيد از مهمانهايي كه از صبح سحر مي روند سر هايشان را درست مي كنند ، پيراهنهاي نو مشكي مي خرند ، كفشهاي جديد مي خرند كه در سالن هاي عزاداري مانور بدهند ، نكنيد ؛ برويد سرخاك . روح ، شب هفتم بعد از ديدار جسدش می رود و تا چهلمين روز ديگر برنمي گردد و روز چهلم مجدداً به بدنش سر مي زند . به درگذشتگان خودتان در اين زمانها ياد كنيد خِيراتي براي آنها بفرستيد . بعد از چهلمين روز ديگر با بدن قطع علاقه مي كند تا روز قيامت .
به قرآن نگاه مي كنيم چهره عدد چهل را در قرآن پيدا كنيم ؛ چهلمين سوره از 114 سوره قرآن ، سوره مومن است كه در اين سوره اشاره شايد به اين دارد كه انسان ظلوم و جهول است و بعد از گذراندن چهل سال از عمرش به جهالت و ظلم به نفس خودش با زراندوزي ها ، خودخواهي ها ، برتري طلبي ها ، عشق هاي مجازي و .... آتش شر و شورش فروكش مي كند به مرحله آغازين توجه به خدا و ايمان مي رسد ، و آن موقع نامش از ظلومِ جهول به مومن همراه با عقل تغيير پيدا مي كند . نام ديگر اين سوره غافر است ، غافر نام خداست ، بر بخشش و رحمت پروردگار حكم مي كند .
در سوره مجادله 40 مرتبه لفظ جلاله الله بكار رفته است ، بخوانيد ببينيد اين مجادله چه مي گويد كه خدا 40 مرتبه نام مباركش را در اين سوره بكار برده است . سوره والضحي از 40 كلمه تشكيل شده است . سوره هاي قيامت و نبأ هر كدام 40 آيه دارند . خداوند عالم در قرآن به 40 چيز سوگند ياد مي كند ، 20 موردش مربوط به موجودات آسماني است ، 20 مورد مربوط به موجودات زميني است ؛ برويد ببينيد چرا در قرآن خدا سوگند ياد مي كند ؟ ما سوگند ياد مي كنيم براي اين كه حرفمان را اثبات كنيم ، خدا براي چه سوگند ياد مي كند ؟ بابا كار دارد با شما ديگر ، حرف دارد با شما . چند ختم قرآن با ما گذرانديد ؟ همين طوري مي خوانيد ، مي رويد نمي خواهيد تفكري در پي آن باشد ؟ تعقلي روي آن باشد ؟
در احوالات مار آمده است ، خزنده و چرنده و درنده دوست نمي دارم فقط پرنده دوست مي دارم . ولي در احوالات مار آمده است وقتي پير مي شود 40 روز گرسنگي به خودش مي دهد ، 40 روز غذا نمي خورد بعد از اين كه گرسنگي را كامل تحمل كرد توي زمين فرو مي رود و وقتي بيرون مي آيد جوان و پوست افكنده مي آيد . حضرت مسيح (ع) به حواريانشان فرمودند : مثل مار باشيد ، در اين خصوصيت مثل مار باشيد . چيزهايي را كه دارم مي گويم معني نمي كنم براي شما ، معني ها با خودتان . در تفسير روح المعاني ج 26 آمده است كه در حديثي است : شيطان دستش را به صورت كساني كه به 40 سالگي برسند از گناه توبه نكنند مي كشد ، مي گويد پدرم فداي چهره اي باد كه هرگز رستگار نمي شود . خداوند متعال پيامبر اكرم (ص) را در سن 40 سالگي به پيامبري مبعوث فرمود . در عُدة الداعي و تُحَف العقول از رسول اكرم (ص) روايت است كه فرمودند : كسي كه 40 روز خالص شود چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش مي جوشد . چشمه هاي حكمت كجاست ؟ در درون قلب تك تك شما ، پيغمبر فرمودند كه فلاني و فلاني و فلاني گفتند : هر كسي . چشمه هاي حكمت از عرش اعلي مي آيد پايين ؟ نفرمودند . فرمودند از قلبش به زبانش جاري مي شود . درونت پُر از حكمت است چرا درونش را گنداب مي كني ؟ چرا درونش را آشغال مي ريزي ؟ درياي حكمت در درون تو است به جاي گشودن و جاري نمودنش ، گندابش مي كني ؟ جواب خدا را چه مي دهي آن وقت ؟در سفينة البحار و احياالعلوم ج 3 آمده هر كسي رويش تا 40 سالگي سفيد نشد شيطان وجه او را مسح مي كند مي گويد نام تو در صحيفه جُند من ثبت شد . 40 ساله ها كجا هستيد ؟ اگر زير 40 سال هستيد بجنبيد ، اگر بالاي 40 سال هستيد يك فكري به حال خودتان بكنيد . اگر هنوز چهره تان سفيد نشده يك فكري به حال خودتان بكنيد . بني اسرائيل 230 سال گرفتار بود هنوز 170 سال ديگر به خاطر اين كه گناه كردند ، خطا كردند ، كلام خدا زير پا كردند قرار بود كه در گرفتاري بمانند ؛ از حضرت موسي (ع) راهبرد خواستند ؛ حضرت راهنمايي كرد 40 روز گريه كردند تا خدا از آنها رفع گرفتاري كرد .( سند حرفم نقل از مَكيالُ المَكارِم و نجم الثاقب )
گفتم 40 سالگي رسيد صورتت سفيد نشد بعضي ها يك دفعه يك چيزي در دلشان شكست ، چه خاكي بر سرم كنم ؟ راهش را گفتم ديگر ، نگو چكار كنم ؟ در نجم الثاقب آمده : نطفه در رحم 40 روز مي ماند تا علقه شود ، از زمان بسته شدن تا چهل روز طول مي كشد تبديل به علقه مي شود . 40 روز طول مي كشد تا مُضغه مي شود بعد از 40 روز وارد مرحله بعدي مي شود . همه اش چهل روز است ، چه حكمتي عجيب است . كسي كه مشروبات الكلي بنوشد تا 40 روز نمازش قبول نمي شود . مي گويد خب پس ديگر تا چهل روز آف است نماز نخواند ؟ اگر نماز نخواند تازه 40 روز گناه كبيره ديگري هم كرده است . بايد بخواند ولي مشاهده كند كه لطفي در كار نيست تا از مشروبات الكلي صرفنظر كند . كسي كه 40 روز پشت سر هم گوشت بخورد و كسي كه 40 روز پشت سر هم گوشت نخورد در هر دو صورت بدخُلق مي شود . اين جوانها ماشاءالله يك ذره خوش خلقي دارند و يك عالم بدخلقي ، ببينيد اين بدخلقي ها را از كجا به اين ها صادر كرديد مادرها ، پدرها ؟ يك بخشش نوع خوراكتان است . در شرع ما آمده است اگر كسي براي چهل نفر از برادران ايمانيش دعا كند ، دعايش هم در حق آنها مستجاب مي شود ، هم در حق خودش . خداوكيلي من خيلي به شما خدمت كردم ؛ براي اين دعا كنيد ، براي آن ذكر كنيد ، براي آن طلب مغفرت كنيد تمام اينها عين بركتش به خودتان برگشته است . اگر كه آن دنيا بخواهند به من چيزي بدهند شايد به پاس همين يك كارم خيلي چيزها بگيرم . اگر چهل نفر جمع شوند دعا كنند ، دعا فوري مستجاب مي شود . خب حالا چهل نفر نداريم گاهي بعضي از خانواده ها آن قدر صلاحيتشان بالاست كه 40 مومن نمازخوان پيدا نمي كنند ، عيب ندارد 10 نفر پيدا كن كه هركدام 4 دفعه دعا كنند . اگر باز هم پيدا نشد 4 نفر پيدا كن كه هر كدام 10 دفعه دعا كنند ولي مجموعه شما چهل دعا باشد تا مستجاب بشود . در نكته هايي كه خدمت دوستان عرض كردم در باب اربعين يا عدد چهل سِرهاي زيادي را بيان كردم اگر جاني آشنا يافت شود از اين كليدها براي باز كردن قفل هاي وجودش بهره مي برد . بهرحال من بنده پروردگار اداي وظيفه كردم و بس .


اي دل آزادي مكن در بندگي در جهان مرده ، كم جو زندگي
كان جواناني كه كامل مرده اند بِه ز پيراني كه جاهل مرده اند
اي دل از راه محبت كن سفر خار اين ره را به جان خود بخر
تا ز گلزار معاني بو بَري زين خراب آباد ، ره آن سو بري
اي خدا ! گر تو نگيري دست من خاك عالم بر سر بد مست من
كز رحم تا گور را پيموده ام جمله را در خواب غفلت بوده ام
اي خدا ! گر نيست و ور هست از توام از توام هوشيار يا مست از توام
پس توام از خودپرستي توبه ده هوشيارم كن ز مستي توبه ده
اي خدا من خود همه قلب و غشم ( قلب نه اين قلب ، يعني دغل ، كلك )
اي خدا من خود همه قلب و غشم نيست اميد خلاص از آتشم
تا ز رحمت كيميا كاري كني بگذري از جرم و غفاري كني
بر در رحمت فكندم بار خود تن زدم در آخرين گفتار خود

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه