منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها 1392

بسم الله الرحمن الرحيم

امروز دنباله بحث روزه داری و نگرشی متفاوت و عمیق به این امر را به لطف الهی و توجهات استاد اعظم در جهان هستی ادامه می دهیم.
روزه داری برای مسلمانان معتقد یک امر آشنا است.همه می شناسند تمام قواعد شرعیش را هم می دانند.اذان شروع می شود نخورید ، اذان شروع می شود می توانید بخورید بعضی ها هم می گویند اذان شروع شد تا آخر اذان بازم اگر چیزی در دهانت بود می توانی بخوری در عوض از آن طرف اذان تا تمام نشده حق خوردن نداری از این قصه ها که اینها چیزهایی است که در کتابها و توضیح المسائل ها نوشته و دفتر مراجع هم هست که می شود پرسید و خود روزه داری یک امر آشنا است برای عموم مسلمین.اما آنچه که مهم این است که روزه حقیقی چیست؟بحث روزه حقیقی یک بحث دیگر است.فرق می کند.
روزه حقیقی دارای چه ویژه گی هایی است ؟ تاثیرات روزه حقیقی چطور است؟همه می دانیم آنچه که انسان را از هم جواری حضرت حق دور می کند منیت اوست.میگه منیت یعنی چی؟هی می گوید من می فهمم من می دانم من انجام می دهم من این کارها را کردم. من قادرم چنین کاری را انجام دهم و الی آخر.یک بنده خدایی کارت چاپ کرده بودشماره تلفن گذاشته بود استخاره می گیریم بخت گشایی می کنیم من اصلا ماندم شاید هنوز کارتش را در کاغذ خورده هایم داشته باشم آخر این چطور دل و جرات این کارها را داشت.کی به او این اجازه را داد توانست این کار را بکن .آرتریدروماتوئید خیلی هاتون بایدبشناسیدچون در بخش پزشکی خیلی ها را داریم این جا می دانند یعنی چی.از بیماری هایی است که خیلی سخت به اصطلاح علاجی برایش وجود دارد و روز به روز هم بد تری دارد.من بیماری را که پیشم آوردند مفصل های مچش و آرنجش و مچ پایش کمی هم زده بود به زانو ش دیگه راسته شده بود یعنی یک تکه شده بود چون آنقدر این مفاصل استخوانی و یک تکه و دردناک می شود که فقط با کورتون نگه شان می دارند.خانمی بسیار زرنگ بسیار توانا و لایق صاحب دو فرزند همه چیز بلد بود و می توانست انجام دهد.یک دوره درمان پیش من آمد 6 ماهه با ذکر پروردگار الان کجاست کوه می رود.اما ان کار را هم کنار گذاشته چون هی آدمها به من رسیدند هی تعریف کردند وقتی کار به اینجا می رسد سوت شیطان دارد می زند تند و تند داره می زند رفتم عقب تمام شد . شما مشکل داری بیا بگو مشکل شما را دعا می کنم خیلی ها مشکل هاشون حل می شود اما چون دیگر کنار من نیستند فکر می کنند تدبیرات خودشان حل کرد.اما نمی دانند که اراده حق بود که حل کرد نه من نه کس دیگری.این منیت و چیزی که انسان را از هم جواری با حضرت حق دور می کند منیت است پس باید یک اهرم پیدا کنیم، یک چوب پیدا کنیم این منیت را بزنیم.چون دشمن ماست.ولی متاسفانه دشمنی نیست که بیرون از ماباشد.دشمنی است که در خود ماست.با خودمان عجین است.این را فهمیدم که این لیوان یک گنجایشی دارداگر تویش آب پر کنی ،تویش چیه ؟ پر آب . من آبش را خالی می کنم وقتی آبش را خالی کردم خالی محض می ماند؟ نه . چی تویش پر می شود ؟ هوا . پس هر چیزی که یک گنجایشی دارد همیشه باید یک چیزی تویش باشد.وقتی درون انسان پر از منیت است از خدا خبری نیست اما اگر از منیت خالی شد چی جایش می نشیند؟ یا من یا خدا . یادتون باشد در دنیا یا من یا خدا فی مابین ندارد . اگر من ازش خالی شد چی جایش می نشیند ؟ خدا.ارده پروردگار جایش می نشیند.بارها دیدیم یک پیری یک عالمی مریض لاعلاج می برند پیشش.یک ذکری می کند حمد شفایی می خواند گاها با صدای بلند هم می خوانند که مردم فکر نکنند این چی می خواند .یک حمد می خواند خوب تو هم بخوان .پس چرا اثر نمی کند . اما آن عالم یا پیر یک سوره حمد می خواند مریض در نهایت اعجاب همه گان خوب خوب می شود نتیجه وسوسه یک عده بلند می شود هوس می کنند که به دنبال آن چیزی که این پیر گفت بگردند از آن یاد بگیرند اینها هم بگویند مریض در دم خوب شود زهی خیال باطل هیچ راز و رمزی ندارد اگر کسی به شما گفت داره سرتون شیره مالیده حتما می خواهد سر کیسه تون کند به خدا هیچ رازو رمزی ندارد .فقط یک چیز وجوددارد این درون آن پیر خالی از منیت شد پیری دیگر نبود خوب این محفظه خالی چی شد توش؟ حضرت حق توش جاری شد.اراده پروردگار توش جاری شد.اراده پروردگار به مریضش تعلق گرفت خوب بشه خوب شد همین به همین سادگی نه ذکر خاص دارد نه اسم اعظم دارد .تمامی اسمائ خدا اعظم است تو اعظم شو .می دانید یعنی چه ؟ من سالها این را گفته ام ولی حالا خودم دارم می فهمم یعنی چی . یعنی آن تو دیگر خانم فلانی نیست ،مرد ،پودر شد رفت هوا هیچی نیست .خوب پس این تو چی هست؟ او .وقتی شد او .او اراده می کند می خندم او اراده می کند گریه می کنم او اراده کند شفا می دهم او اراده کند می زنم زمین.او ارده کند دشمن را از وسط نصف می کنم فقط به همین سادگی .ولی کمتر کسی به خدا حرف من را باور می کند می دونم میگن ها .به به عالی عالی بعد که خانه هاشون رفتند می گویند گفت ولی باور نکن.من می بینم اکثر مواقع زیر لب یک چیزی میگه معلوم نیست آن چیه میگه آن را باید فهمید به خدا صلوات می گویم . صلوات می گویم یا ا... می گویم یا علی الاعلی می گویم یا وهاب می گویم یا ودود می گویم هر چی که از اسم خدا یادم می اید همه اش را می گویم.فقط منظم می گویم نامنظم نمی گویم یا اراده میکنم همه را 5تایی می گویم یا 14 تایی یا 7 تایی به اصطلاح خودمان با یک ادب و تربیت می گویم والسلام همین هیچ چیز دیگری نیست خیالتون را آسوده کنید به هر حال مهم نیست چه باور کنید و چه نکنید ما که گفتیم شما بمانید و با ورتان.به ما ربطی ندارد .روزه حقیقی از ویژگی های بسیار بزرگش دور کردن منیت است در قرآن در سوره بقره آیه 45 آمده که خداوند فرموده اند :وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ از صبرونماز کمک بگیریدآیه صریح قرآن. در بحار الانوار جلد 88 از ائمه معصوم نقل شده که فرمودند : ان المراد بصبر الصوم یعنی مراد از صبر روزه است .
مراد از صبر روزه است . در همین رابطه در شهاب الاخبار قاضی قضایی آمده است : " لِکل ِ شی ءٍ باب ٌو بابُ العبادهِ اَلصَوم یعنی برای هر چیزی بابی است ، باب عبادت روزه است . "ما عبادت را در نماز می شناسیم ، مگر نه ؟ اما ببین نه ! این را نمی گویند . می گویند باب عبادت روزه است . نمی گویند باب عبادت نماز است . چرا ؟ چون عبادت خداوند مفهموش این است ( خوب دقت کنید ، اگر ما مفاهیم را بشناسیم شاید بهتر بتوانیم انجام وظیفه کنیم . ) : عبادت خداوند ، عبد خدا بودن فقط نماز خواندن نیست . شاید آغازش نماز است اما کسی عبد خدا می شود که به خدا نشان می دهد من نیستم تو هستی ، من هیچم تو همه چیز هستی. روزه داری بهترین راه برای هیچ شدن است . اگر این مملکت ، که اسمش اینست مملکت اسلامی است و همه مسلمان هستند ، اگر همه شان در ماه رمضان تصمیم می گرفتند همه روزه دار می شدند ، مریض ها هم تظاهر به روزه داری می کردند آمار جرم و جنایت و کثافت کاری و فحشا و تصادفات و خیلی چیزها را می گرفتند ، می دیدید چقدر پایین می آید . روزه دار آرام آرام ، (می گوید نمی خورد بی جان می شود این ظاهر کارش است ) آرام آرام می رود برای نیست شدن و نبودن . در عدة الداعی و نجاح الساعی ابن فهدحلی آمده است : " حضرت حق فرمودند : ألصَّوْمُ لي وَ أنَا أجْزي بِهِ روزه مال من است خودم جزای روزه دار می شوم . " خودم جزایش می شوم یعنی چی ؟ یعنی پروردگار خودش را به جان ما میدهد . مگر ما نمی خواهیم این ظرف را خالی کنیم که جایش اراده حق بنشیند ؟ می گوید روزه بگیر.
شمع رخ او زبانه ای زد هم عقل بسوخت هم عبارت
یعنی چی؟ یعنی وقتی روزه دار روزه حقیقی گرفت خداوند خودش را به جان او داد اونوقت هم عقلش می سوزد هم حرف زدنش . حرف زدن یعنی چی ؟منم زدن ! عقل یعنی چی ؟ یعنی هی تدبیرهای گنده گنده کردن . یک نکته ای خیلی مهم باید توجه کرد که خداوند بینهایت مطلق است . قبول دارید یا قبول ندارید ؟ اگر قبول ندارید باید یکجور دیگر حرف زد ولی خداوند بینهایت مطلق است . اگر کسی خودش را کنار خدا دید مفهومش این است که خدا بینهایت مطلق نیست . یک چیزی پهلوش است که اون می خواهد این بینهایت را تشکیل دهد . چون با وجود شما که عیان هستید خدا نهایت پیدا کرده است ، کناره پیدا کرده است و اینطوری هیچوقت خداوند بعنوان یک حقیقت مطلق و بینهایت در نزد شما ظهور پیدا نمی کند . برای همین نمی گویند نماز باب عبادت است . شما سر نماز تازه شروع می کنید ، وصف می کنید خدا را ، ستایش می کنید ، اقرار می کنید ، در خواست می کنید . مگر نه ؟ معنی سوره حمد را یکبار بخوانید . در سوره حمد اقرار می کنید ، ستایشش می کنید . بهش می گویید قبول دارم مالک روز جزایی . قبول دارم تو بخشنده و مهربان هستی . بعد بهش می گویید خوب حالا مرا یاری کن ، دستم را بگیر . من فقط می خواهم تو را پرستش کنم و فقط می خواهم تو را عبادت کنم . می خواهم عبد تو باشم . بعد می گویی مرا اونجوری هدایت کن که راه بهشتیانت را بروم نه راه جهنمیانت و نه راه مغضوبین و ضالین تو . اما روزه داری ، اگر روزه دار باشی ، اگر همه چیز را رعایت کنی ، اگر دونه دونه از خودت دور کنی اون موقع دیگر خودت نیستی . خلاصه اگر می گوید خدا بینهایت مطلق است ولی خودت را در مقابلش حس می کنی دیگر خدا بینهایت مطلق نیست پس در اینصورت خدا را نپرستیدی یعنی خدا را عبادت نکردی . حالا هزار رکعت نماز بخوان . اگر جواب داد !! اگر عبد خدا نبودی برو مسجد الحرام هزار رکعت نماز بخوان . می گوید رفتم مشهد وای اینقدر نماز خواندم دیگر زانو هایم جان نداشت . خوب برای چی این همه نماز خواندی ؟ دو رکعت کفایت می کرد . اونجا می نشستی می گفتی یا امام رضا منیتم را بگیر ، بگیر بگذار خدا در من جاری شود . تو کمکم کن . اگر تو کمکم نکنی کی کمک کند ؟ کردی ؟ خب دو هزار رکعت دیگر هم بخوان اگر جواب داد . فایده ندارد . یک تیکه پارچه سبز برداشته ، به هر خفتی بوده از لابه لای آدم ها خودش را وول داده رفته اون جلو مالیده به ضریح امام رضا(ع) ، که چی بشود ؟ که چی بشود ؟پارچه سبز را چیکار کنی ؟ اون پارچه سبز اگر تو بنده و عبد خدا بودی می بردی به دست امام رضا (ع) می رساندی جواب می داد . صد تا از این پارچه سبزها را تو برو بردار بیار ( میگه وای نمی دونی چه عالمی داشت ، چقدر خوب بود . پس تو بودی ؟ تو اون موقع حضور داشتی ؟ خدا کجا بود ؟ کنارت ؟ تو که خدا را پرستش نکردی دروغگو! ببینید ما با خودمان چیکار کردی ؟در بین ما کسانی هستند که خیلی حج رفته اند، چقدر مسجد النبی رفته اند ، چقدر جاهای خاص در مسجد النبی که دست ما زنها بهش نمی رسد مردها رفته اند و دستشان هم بهش رسیده است و نماز خواندند ؛ چقدر توفیر کرد؟ برگشتی از حج چقدر عوض شد ؟شد؟ اگر نشده است به درد نمی خورد .
اگر روزه داری صحیح انجام شود از تاثیرات بزرگش این است که در مقابل خدا هیچ می شوی . هیچ هیچ ! مهم اینست که همه مان بدانیم در مقابل بینهایت مطلق هر وجود دیگری قرار بگیرد حقیقی نیست . در مقابل خدای بی حد هر چیز دیگری هم باشد حقیقت ندارد . نباید آن را بصورت یک واقعیت مستقل در نظر گرفت حتی امام، حتی پیغمبر ! مولوی می گوید :
پيش بي حد ، هر چه محدود است، لاست
(لا به معنای نیست )
پيش بي حد ، هر چه محدود است، لاست كُلُّ شي ءٍ غًيرِوَجهِ الله، فناست

هر موجود محدودی در مقابل خدا از نظر واقعیت هیچ است . اگر شما خودت را در مقابل خدا چیزی حساب کردی اشکال ندارد ، اصلا کوهی از جایش کنده نمی شود ، زلزله ای هم نمی آید، پس چی می شود ؟ خدا بخاطر حرکت تو محدود نمی شود . پس چه اتفاقی می افتد؟ تو بی خدا می شوی . اتفاق دیگه ای نمی افتد . تو بدون خدا قرار می گیری . با توهماتت زندگی ات را ادامه می دهی.
هر چه اندیشی پذیرای فناست
(هر چی که تو می توانی بهش فکر کنی فنا می شود )
هر چه اندیشی پذیرای فناست آن که در اندیشه ناید او خداست
جدا شوید از فکر و اندیشه ها . از امروز شروع کنید تا در آستانه ماه روزه داری موفق شوید جدا از فکر و اندیشه و با دلتان متوجه خدا شوید . خودتان را نفی کنید ، همه دانسته هایتان را نفی کنید . چقدر به این دانش هایتان می نازید . ای داد و بیداد ! چقدر به این دانش هایتان می نازید ؟ در هر زمینه ای که حرف می زنند صاحب نظرید ماشاءا... . بس نیست ؟ آستانه ماه رمضان امسال تو نباید باشی ، اندیشه هایت نباید باشد . دانسته هایت هم نباید باشد . پس چی باشد ؟ همش خدا باشد
. در ماه رجب و ماه شعبان روزه داری را با گرفتن بعضی از روزها لااقل تمرین کنید . کاری بکنید که به وادی اَیمَن راهتان بدهند ، می دانید که کدام وادی است ؟ همان وادی است که پروردگار به حضرت موسی کلیم الله فرمود ، سوره طه آیه 12 إِنِّي أَنَا رَ‌بُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ۖ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى من پروردگار تو هستم نعلین خود را در آور که تو در وادی مقدس طور هستی . این کدام وادی است که باید کفش ها را در آورد رفت داخل ؟ بله من می روم امام رضا (ع) کفش هایم را در می آورم می روم داخل . ولی خدا این جا می گوید : کفش هایت را در آور بیا تو ، خودش دارد حرف می زند . این کدام وادی است ؟ بسیاری از مفسرین قرآن ، مفسرین بزرگ گفته اند که به حضرت موسی (ع) دستور داده شده نعلینت را در بیاور ، منظور نعلین عقل نظری و عقل عملی اش است . به او گفتند اینجا جای عقل نیست ، اینجا جای دل است . مولوی می گوید :
بِکُن ای موسیِ جان خلع نعلین ( بِکَن نعلین هایت را ) که اندر گلشن جان نیست خاری
ببینید من آمدم این جا پسرم گفت : مامان اینجا نایست ، من فکر کردم هنوز شیشه خرده ها ریخته است . گفتم : من یک جفت کفش روفرشی پایم هست . گفت : اینجا خیس است ؛ گفتم : برو یک جفت دیگر بیاور بپوشم که پایم خیس نشود . ولی وادی جان خار ندارد ، شیشه خرده ندارد که به پای تو فرو برود پس بِکن کفش هایت را . این کدام کفش هاست ؟ این کفش های آن عقلی است که دائم در حال استدلال است ؛ دو دو تا چهارتا ، هی به او بگو جان تو در وادی دل دو دو تا چهارتا نمی شود شانزده تا می شود . می گوید مگر می شود ؟ خب بابا من چطوری به تو نشان بدهم می شود ؟ تو بیا توی این وادی تا ببینی که می شود . من الان می گویم : مُردی ، موقع مردن می آیند جانت را بگیرند گناهکار باشی می زنند تو را . می گوید : از کجا معلوم ؟ می گویم : خب ، بمیر ، در آستانه مرگ قرار بگیر تا بفهمی ، چطور من نشانت بدهم ؟ در مسیر رویت حق باید با دل طی کرد ، در مسیر دل هم خار وجود ندارد که نیاز به کفش عقل باشد ، اینجا فقط دل است و نظر به سوی حق . در کتاب خصال شیخ صدوق جلد 1 آمده است : امام صادق (ع) فرمودند : روزه دار را دو شادی است ، یکی موقع افطار - دیگری موقع ملاقات پروردگار . کلام حضرت قشنگ است ، واضح است ؛ می گوید : روزه داری انسان را تا لقاءللهی پیش می برد . می گوید : دو تا شادی است یکی موقع افطار که می خورد ، می آشامد و خوشحال است که از سحری تا افطار خودش را نگه داشته ، توانسته روزه اش را بگیرد این یک خوشی است . یک خوشی هم موقعی که پروردگار را رویت می کند . پس ببین روزه داری تا آنجا می برد ما را . باز در خصال از شیخ صدوق جلد 1 می خوانیم : پیامبر اکرم (ص) در حدیثی قدسی از کلام حضرت حق می فرمایند که خداوند فرموده : بنی آدم هر عملی انجام دهد از آن خودش است جز روزه که از آن من است . لااله الاّالله ما می خواهیم برای این خدا یک کاری بکنیم ، چشم دادی دستت درد نکند ، پا دادی دستت درد نکند ، خدایا بچه ام تصادف کرد چیزی اش نشد دستت درد نکند ، خدایا مالم را دزدیده بودند برگرداندند دستت درد نکند ، بچه ام به راه ناراست رفته بود برگشته دستت درد نکند . بابا هی دستت درد نکند خب یک چیزی هدیه ببر ، دست خالی که نمی شود . خدا خودش دارد تعیین می کند می گوید : بنی آدم هر عملی انجام بدهد نتیجه اش برای خودش است الاّ روزه . جز روزه که از من است و من خود پاداش آن هستم و روزه نگه دار بنده مومن است در روز قیامت . همانطور که یکی از شما را در دنیا اسلحه اش نگه داری می کند . خانم ها را دیدید ماشاءالله اینهایی که رانندگی می کنند یکی از این چوب و چماق ها زیر صندلی شان مخفی کردند ، آقایان همین طور بعضی ها چاقو می گذارند در ماشین شان ، در جیب چیه که نکند به آنها حمله کنند . می گوید که همان طوری روزه روز قیامت شما را نگهداری می کند ، بوی دهان روزه دار خدا را خوش تر آید از بوی مُشک . روزه دار را دو قِسم شادی است یکی هنگام افطار که می خورد و می آشامد ، دیگری موقع دیدار من که در بهشتش جای خواهم داد . انسان با روزه داری به شکلی به صفات الهی نزدیک می شود ؛ چه طوری ؟ خدا نه می خورد ، نه می آشامد . ندیدید در ماه رمضان می گوید : الله اکبر این ماه چه خاصیتی دارد آدم نه گرسنه می شود نه تشنه ، یعنی نیاز به خوردن و آشامیدن را انگار از دست می دهد آن زمان . انسان از صبح تا شب نیاز به خوردن و آشامیدن را در خودش خاموش می کند ، سکوت می کند ، حرف نمی زند ؛ سکوتش را افزایش می دهد . در این مرحله خودش را به مرحله بی نیازی از غیر می رساند . نه نیاز دارد با کسی حرف بزند ، همدمی باشد . نه نیازی به خوردن دارد نه نیازی به آشامیدن . یعنی یک جورهایی خودش را به توحید صمدی پروردگار نزدیک می کند ، صمد یعنی بی نیاز خودش را به توحید صمدی پروردگار نزدیک می کند در این مسیر از خودش فانی می شود به حق باقی می شود .
در خدا گم شو ، وصال این است و بس گم شدن گم کن ، کمال این است و بس
هی می خواهی بروی جلو گم شوی ، دوباره برگردی پیدا شوی دوباره بشوی خودت ، دوباره شروع کنی گم شدن . می گوید : گم شو این می شود وصال ؛ دیگر گم شدن را فراموش کن همان جا بمان این می شود کمال . پس چه گفتم ؟ یکی گفتم : وصال پیدا کن ، چه جوری ؟ از خودت گم شو در خدا پیدا شو ، باقی شو ، آنجا سکنی کن ، دیگر تو نباشی بعد هم دیگر برای همیشه گم شدن را فراموش کن ؛ چون اگر فراموش نکنی مثل توبه کردن های ماست . توبه می کنیم ، توبه می شکنیم ؛ اگر گم شدی در حق باقی شدی به وصال رسیدی . اگر دیگر گم شدن را هم فراموش کردی دیگر نبود به کمال رسیدی . بچه های سه شنبه حواسشان را جمع کنند به خدا این سه شنبه هم درس معرفتمان را دادم ، تمام شد ، دیگر این ها تکرار ندارند . هر چقدر انسان به امیال و هوس های غیرمنطقی خودش بها بدهد به همان اندازه مقابل خدا می ایستد .
"من دوست دارم این را داشته باشم . "
" کی دوست دارد ؟ خــــــــــدا یا تـــــــــو ؟"
" مــــــــــــــــن "
پس تــــــــو مقابل خدا وایستادی . یک ذره مقابل خدا ایستادی . قدم بعدی ؛ " من دوست دارم اینجوری کنم ، من دوست دارم اینجوری جواب بدهم. "
یک ذره دیگر قدت دراز شد . قدم بعدی یکخورده دیگر . می رسی به جایی که همش تو هستی ، دیگر خدا برای تو نیست .
انسان با روزه داری به نفس اماره اش می گوید تو هیچ هستی ، برو . نفس می گوید:" بخور ، معده درد می گیری ، زخم معده می گیری یک عمر بدبخت میشوی . قندت بالاست . تو میمیری ، کور میشوی ، کلیه هایت از کار می افتد . " می گوید: " آخه دکتر رفتم ، دکتر گفت اگر رعایت کنی اشکال ندارد ." می گوید: " این دکترها چی می فهمند ؟ بی خیال ! تو که میدانی قند کور می کند ، حتما کورت می کند . " . نفس اماره باید بهش بگویی برو . نباش .
ره لقمه چو بستی ، ز هر حیله برستی
این شکم را که جمعش کردی ، ( آخه شکم را که ول می کنی می گویند دشتی هست ، جمعش کنی مشتی است . وقتی ولش کنی دشت است هر چی میریزی در آن پر نمی شود . هی لقمه می خواهد ، هی لقمه می خواهد ) اگر این دشت را جمع کردی و مشت کردی و راه لقمه اش را هم کور کردی دیگه هیچکس برای خوردنت ، برای تهیه کردنت به تو نمی تواند حیله بزند. " این خوشمزه تر است . اصلا مال دزدی یک مزه دیگه دارد . " . ای لال بمیری ان شاءا.. .
ره لقمه چو بستی ز هر حیله برستی
راه لقمه را بستی حیله ها بسته شده است ، حرص میاد برای آدم
ره لقمه چو بستی ز هر حیله برستی وگر حرص بنالد بگیریم کری ها
ما کر هستیم . این صدای حرص و ولع را دیگر نمی شنویم . وقتی جلوی نفس اماره با نخوردن و نیاشامیدن و جواب نگفتن به هوس ها گرفته شد تازه به هدف متوسط روزه دست پیدا کردی . همش این نیست . هدف اصلی حذف منــــیت است . خداوند در سوره عنکبوت آیه چهل و پنج فرموده است :
" أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ
نماز بر پا دار. نماز آدمی را از زشت کاری و ناشایست باز می دارد . قطعا یاد خدا مهمتر است . "
این یاد خدا چیست که مهمتر است ؟ حتی درجه اش از نماز بالا می رود . به این آیه توجه کنید . هم توصیه به نماز می کند تا از زشتی ها و گناهان خلاصی پیدا کنید ،( محض رضای خدا نگذارید از امروز به بعد نمازهایتان فوت بشود . اگر نماز نمی خوانی - که می دانم نمی خوانی ، چون رو سرت تابلو داری نوشته بی نماز ! ولی به من چه ! مگر من فضولم با هیچکس هم کاری ندارم - اما اگر بی نمازی بیا و امشب به حق خانوم حضرت زهرا (س) برو زیر چادرش بگو : " خانوم جون من را قایم کن قربونت برم ، آبروی من را بخر ، نگذار بنده ها تابلوی بی نماز منو ببینند . منو اون زیرها قایم کن . کمکم کن . بیدارم کن . تو سرم بزن پاشم به موقع نمازم را بخوانم . " ) ، نماز آدم را از زشتی ها و پلیدی ها دور می کند . از گناه دور می کند و در آخر یاد خدا از این هم بالاتر است . در سوره طه آیه چهارده خدا فرموده است :
أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری”
نماز به پا دار برای اینکه به یاد من باشی " چون کل نماز ذکر است پس با اقامه نماز باید اول از گناهان و زشتی ها دور شویم ، محقق بشود بعد یاد خدا جاری شود . در سوره بقره آیه صد و هشتاد و سه می خوانیم :
" يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِب عَلَيْكمُ الصيَامُ كَمَا كُتِب عَلى الَّذِينَ مِن قَبْلِكمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ای اهل ایمان روزه بر شما مقرر شد چنانکه بر امت های گذشته مقرر شده بود . باشد که پرهیزگار شوید. "
روزه به همه امت های پیشین هم واجب بوده است . به چه کسانی ؟ به مؤمنین و حرف گوش کن ها . اگر عده ای هم به جایی رسیدند و مقام تقوا را درک کردند با همین روزه داری بود . نگو : " استاد ! همش می گویی تقوا پیشه کنید . خب من چه جوری تقوا پیشه کنم ؟ " خب دارم می گویم دیگر ! راهش دارم تکرار می کنم . به هرکسی چنین تکلیفی نمی شود . باید انسانها به اون درجه ای برسند تا آنها را با " یا ایها الذین امنوا " خطاب کنند . اگر امروز داریم اینجا این آیه را می خوانیم حتما به جایی رسیدیم که می توانیم برویم زیر پوشش این ندا . " ای ایمان آورندگان ! " تا بتوانیم به وادی روزه داری وارد شویم پس از روزه داری نباید غافل شد . پیامبر خدا را از زبان ام سلمه همسر گرامی ایشان بشنویم . در ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق آمده است که ام سلمه می گوید : " رسول خدا (ص) در هیچ ماهی تا پایان ماه روزه نمی گرفت ( تعدادی از روزها را ) مگر ماه شعبان که آنرا به ماه رمضان متصل می کرد . می فرمودند مردم از ماه شعبان که بین رجب و رمضان قرار گرفته است غفلت می کنند چون مؤمنین به روزه ماه رجب حساس هستند . ایشان سه ماه رمضان و شعبان و رجب را روزه می گرفتند . "
نتیجه گیری آخر امروز : وقتی ملتی توانست با گرسنگی زندگی کند نه تنها از حاکمیت نفس اماره خودش در مسائل شخصیش آزاد می شود بلکه از حاکمیت نظام های سیاسی و شرک آلود و مستکبر و کافر هم نجات پیدا می کند . نمونه بارزش در صدر اسلام . حرکت پیغمبر و یارانشان در شعب ابی طالب . در شعب ابی طالب آنقدر سخت بود که گاهاً مردم در آنجا پوست خشکیده شتر را به آب می انداختند تا خیس بخورد بلکه از آن پوست نغزی خارج شود و اونها این آب را بخورند و همه مسلمانان دیدید کفار را چطوری از پا در آوردند ، چطوری قلع و قم شان کردند . این گرسنگی ، روزه داری برای ملتی که می فهمد روح چطور با گرسنگی به تعالی می رسد عالی است چون زمینه انس جامعه و افرادش را در انس با خداوند فراهم می کند . ان شاءا.. خداوند به من و شما هم کمک کند تا بتوانیم در ماه رمضان با امید به رحمت واسعه حضرت حق از خودمان فانی و به نور حق باقی شویم .
برای شادی و فرج آقا امام زمان ( عج) اجماعا صلوات

نوشتن دیدگاه