منو

یکشنبه, 04 آذر 1403 - Sun 11 24 2024

A+ A A-

عقل کل نفس کل

 بسم الله الرحمن الرحيم

می دانید که عقل از مخلوقات بزرگ و بسیار ارزشمند پروردگار می باشد . وقتی سخن از عقل به میان می آید آدمیان با شنیدن واژه عقل به آنچه که در نزد خویش به عنوان عقل می شناسند ، می اندیشند . تا می گویی عقل، همه می گویند : فلانی عقلش کم است ، آن یکی عقلش خوب است . این یکی عقل معاشش خوب است ، آن یکی عقل اجتماعیش خوب است از این صحبت ها . مردم با شنیدن واژه عقل در این محدوده اندیشه می کنند و به آن فکر می کنند ؛ و با توجه به بهره ای که از عقل خویش می برند که اندک است ، زیرا تحت تأثیر نفسشان در پرده حجاب مانده و کارایی ندارد . نسبت به عقل چندان التفاتی نمی نمایند ؛ در حالی که از مخلوق عقل ،تنها یک بخش کوچک آن هم در حد هماهنگی با جسمشان برای زندگی در جهان مادی برخوردارند که به آن عقل جزئی می گویند . برای سیستم زندگی مادی آنها معیّن گشته است و نسبتی با مخلوقی به نام عقل کُل، که در بدو جهان خلقت خلق گشته است ندارد . عقل کُل ،در هر لحظه ای آنچه را که تقدیر الهی واقع فرموده است اجرا نموده و مدیریت می نماید و هیچ نقطه ای در جهان هستی از سیستم مدیریتی اش بی بهره نمی ماند . و با همین نکته مهم است که می فهمیم : حتی در همسفری موسی کلیم الله با خضر بنده برگزیده پروردگار نکاتی اتفاق می افتد که برای موسی(ع) پیامبر برگزیده بر اساس شریعتی که مأمور تبلیغ آن بود ،پذیرفته نبود ، ولی خضر انجام داد . نص صریح قرآن است که مقام خضر را بازگو می نماید ؛ پس منکر برگزیده بودنش و کامل بودنش نمی توان شد . در حالی که خضر کشتی که اموال عمومی قومی بود سوراخ کرد ، پسر بچه ای را بی گناه کُشت ، دیوار خرابه ای را مرمت نمود که به ظاهر هیچ سودی برای هیچ کسی نداشت . در هر سه مورد با اعتراض موسی(ع) مواجه شد ، وقتی بطن این اعمال گشوده شد دلایل منطقی و درست آن ابراز شد . که حالا نمی خواهم وارد بحث خضر و موسی بشوم ، چون بارها صحبت کردم . در این ماجرا شاید بتوان گفت : آن بنده برگزیده همان عقل کُل است که همه چیز را جدا از احساس و غَلَیان عواطف می داند و انجام می دهد . خیلی نکته مهمی است ، چطور یک بنده برگزیده یک پسر بچه را می کُشد ؟ درست است که آگاه است به این که او در آینده کافر خواهد بود ، پدر و مادرش و قومش را به کفر خواهد کشید اما آدم تصور این که یک بچه را چاقویی به او بزند ، سخت است ،ولی انجام می دهد . بر حسب مسئولیتی که پذیرفته انجام وظیفه می نماید ؛
امام صادق(ع) می فرمایند :" علی(ع) عقل کُل است". عقل کُل را گفتیم در بدو خلقت جهان هستی خلق گشته ، باید هم چنین باشد . چون سالیان بسیار زیادی از آغاز خلقت گذشت تا نوبت به ظهور علی(ع) در بدن ،روی زمین رسید . در حالی که جهان خلقت بر دوش عقل کُل اداره می گشت ؛
پس شاعر چه زیبا گفت : تا نور زمین بود و زمان بود علی بود .
پس همسفری همه پیامبران خدا را نیز به دوش داشت و این مسئله کوچکی نیست . آدم ها با تعصب با این مطلب روبرو می شوند ، شیعه ها خوب گوش کنید . مسلمانان و علی الخصوص شیعیان ، با غیرت بسیار و بالیدن بر آن که علی(ع) امامشان می باشد به این حقیقت نگاه می کنند و سخن می گویند ؛ و صاحب ادیان و مکاتب دیگر با حبّ و بغض با مسئله روبرو شده و تلاش بر انکار آن می نمایند . در صورتی که خلقت جهان هستی و ارکان آن منوط یا مختص یک گروه یا فرقه یا مکتب خاص نمی باشد . مگر خورشید بر کلّ این کره خاکی نمی تابد ؟ همه مخلوقات از هر نوع یا آدمیان با هر دیدگاهی از آن بهره نمی برند ؟ بحث عقل کُل و اِعمال قدرت و حرکت آن بر کُلّ جهان هستی حکفرماست . هر گونه تعصب یا حبّ و بغضی در این زمینه مردود می باشد . عقل کُل هستی را در قبضه خویش بر اساس وظایف و مسئولیت هایش داشته و دارد و خواهد داشت ؛ و اصلاً توجهی به نگرشها و استدلالات گروه های مختلف هم نداشته ، ندارد و نخواهد داشت . فراموش نفرمایید : امام معصوم شیعیان که کلامش همانند وحی الهی معتبر و قابل اطمینان است فرموده که علی(ع) عقل کُل است .
در همین زمینه امام صادق(ع) همچنان فرموده اند : فاطمه(س) نفس کُل است ، برمی گردیم شرح می دهیم . آنچه را که آدمی در درون خود می شناسد که البته اگر بشناسد به نام نفس، همان نفس جزئی است که مجموعه ای از اضداد است . برای آن که زمینه ای جهت آزمونهای الهی در آدمی فراهم شود در انسان قرار داده شده است . ابلیس از طریق همین نفس جزئی که جهت استفاده در این کره خاکی قرار داده شده انسان را به ضلالت رهنمون شده از مسیر الهی خارج می گرداند . اما نفس کُل همانند عقل کُل از ابتدای خلقت به وجود آمده است . زیرا ماهیت هر چیزی در نفس کُل جایگاه ویژه دارد ، به عبارت بهتر مادرِ طبیعتِ جهان هستی نفس کُل می باشد . می خوانیم در قرآن که نطفه آدم تشکیل می شود از موادی که از صُلب پدر یا مرد که در کمر او جای دارد و موادی که از پشت قفسه سینه زن جاری می شود تشکیل می گردد . و زن نطفه ای را که بارور شده ماهها در درون بدن خویش از تمامی موادی که جسم او را تغذیه می نماید ، تغذیه می کند ، تا اندام ها به شکلی که خداوند مقرر فرموده است در بیاید . و از نفس کُل ، نفس خویش را دریافت نموده و آماده پذیرش جهان هستی گردد . البته در پشت این پرده اسرار بسیار زیادی نهفته که در حال حاضر این قدر بدانید : عقل کُل و نفس کُل فقط تعلق به شما ندارند بلکه تعلق به همه هستی از ازل تا ابد دارد . تنها در دوره ای از این ادوار در قالب جسم بر روی این کره خاکی ظاهر گشتند تا آدمیان آنها را شناخته و پی به عظمت این خلقت عظیم ببرند . شاید به خود آیند و دریابند که در دوره ای کوتاه می توانند آن عقل جزئی و نفس جزئی درون خویش را به ساحت مبارک عقل کُل و نفس کُل در ناموس هستی برسانند و پس از پیوند ، جاودانه شوند و خود را به بزرگی و عظمت پروردگاری نزدیک نمایند . خوشا به حال کسانی که در دوره کوتاه زیست زمینی خویش به این مقام دست یابند .
پروردگار عالم از بدو خلقت ، جهان را مزّین به ستارگان نورانی هدایت یعنی پیامبران فرمودند تا آنها راه را روشن فرموده بشر را از تاریکی های جسم به روشنای روحش برسانند و بفهمند اساس و بنیان وجودشان از سر منشأ پُر عظمتی آمده است ، نباید آن را آسان به ابلیس فروخت . خود را پست و محروم از دو منشأ بزرگ عقل کُل و نفس کُل گرداند . شما می نویسید آسان و نرم می فهمید ، (روی صحبت با بنده است) . ولی افراد بیشماری ریاضت های سخت کشیدند ، مجاهدت های فراوان نمودند تا به این فهم و ارتباط نرم و زیبا برسند ، از هیجان رسیدن به آن قالب تهی ننمایند . فهمیدن تا مرتبط شدن خیلی فاصله است ،( قبلاً راجع به آن حرف زدم . )شما به دلیل قطع کردن رشته های عُلقه های مادی که هر کدام سر منشأ آن در یکی از خصلتهای نکوهش شده نفس جزئی است به این ارتباط دست یافته اید ، مسیر خود را رها نکنید . (یادتان است آن یکی جلسه چه گفتم ؟ گفتم : دیگر فقط دوستتان دارم ، دوستتان دارم بیرون از خودم ، دیگر در صفحه قلبم عشق هیچ کدام از آدم ها وجود ندارد ؛ حتی همخون هایم . دیگر فقط نگاه می کنم ، اولش سخت است خیلی هم سخت است ؛ امتحان کنید ببینید می توانید ؟ خیلی سخت است اما بعدش آسان می شود ، که آدم ها را به تقدیرات خودشان واگذاریم . هر آنچه که بتوانم انجام می دهم ، هر کسی هر چه بخواهد دست من باشد ، مال من باشد می دهم . اما بعضی چیزها دیگر پخش کردنی نیست .) مسیر خود را رها نکنید ، پیش روید و فراموش نکنید همه آدمیان(به شما می گوید) می بایستی همین مسیر را بروند . اگر امروز نمی روند فرداهای دیگری را در پیش خواهند داشت که با سختی ، حتی توأم با خواری بسیار بروند . و خود را ملامت نمایند که چرا در زمان معّین آن توجه نکردند ، شما نمی توانید کاری برایشان انجام دهید . دعا کنید ، از خدای خویش برایشان بیداری طلب نمایید . اما اجازه ندهید شما را در کنار خود به فراموشی و رخوت دچار نمایند ، به خواب ببرند که دیگر معلوم نیست کی بیدار شوید ؟ روزها پُر از طپش و حادثه خواهد بود ولی شما و هر کسی که مثل شما می تواند بفهمد بی تنش و با قلبی مطمئن فقط نظاره گر باشید . قلب مطمئن برای آن کسی است که پشتش را محکم به خدا داده و از او جدا نمی شود .چون جهان در وزنی مطمئن در قاعده ای که باید باشد و پیش رود در حرکت است. شما هم از قانون هستی بیاموزید حتی لحظه کوچکی تقدم یا تأخر نیابید. بندهای تعلق را باز کنید. این مرکز حرکت می‌باشد. هر ساله با رسیدن به بیست و هفتم ماه رجب یک بار دیگر بر کل این کره خاکی یادآوری می‌گردد که آخرین ستاره تابناک هدایت الهی ظهور کرد و چون پس از او ستاره‌ای دیگر نخواهد درخشید تا آخرین دقایق تعیین شده عمر جهان هستی تابناک باقی خواهد ماند. باور کنید که پیامبر شما تا آخرین لحظه‌ای که جهان هستی برقرار است او هم همچنان نورانی برقرار است و هیچ حرکتی برای خاموش کردنش ثمر نخواهد داشت. امروز همه چیز عرضه گشته است دیگر قولی برای تابیدن ستاره دیگری وجود ندارد. یعنی همه چیز عیان است حتی برای آدمیان امروز آن مصلح الهی که می‌گویند در غیبت بوده است و بلاخره ظهور خواهد کرد امروز عیان است چرا که وقتی فهم به درجه‌ای برسد که نیازش را درک نماید آن وقت است که وجودش در عین ظهور است. اگر نمی‌بینید برای این است که هنوز به آن محتاج نیستید. اگر هرکس نمی‌تواند ظهورش را ببینید علت آن ایجاد نشدن نیاز کامل به ایشان می‌باشد. آن چیزی که انسان را از این نیاز محروم می‌نماید منیتش می‌باشد. که فکر می‌کند تدبیراتش، حیله‌هایش، دانشش، کارساز خواهد بود. ای مردم! از این توهم بد خارج شوید تا در لحظه در زیر پرتو نور منجی خویش قرار گیریم. امام شما از شما غایب نیست. آنچه که غیبت را سایه گستر می‌نماید خواب بودن آدمیان است. از هر دین و مکتب و مسلک که هستید ناقوس‌ها به صدا در آمده است. بیدار شوید. به خیل بیدار شدگان به حقیقت بپیوندید که کاروان می‌رود و خدا داند که پس از رفتن نور و گرمای هستی فقط ظلمت و سرما و پوچی می‌ماند و بس.
و اما بخش دوم صحبت‌هایم را با آیه هشتاد و سوره یس آغاز می‌کنم:
إِنَّمَا أَمْرُ‌هُ إِذَا أَرَ‌ادَ شَیْئًا أَن یَقُولَ لَهُ کن فیکون
آیات در کتاب الهی هر کدام صحیفه‌ای بس سنگین می‌باشند. (شما هر یک آیه را که می‌خوانید چقدر وقتتان را می‌گیرد؟ یک صدم ثانیه! هر آیه به تنهایی خودش یک کتاب است ولی تا زمانی که باورش نکنید برایتان کتابش را باز نمی‌کند.) و سر پوشیده قرار دارند و زمانی هر کدام سرگشاده می‌شوند که دستی از قلبی مطهر و پاکیزه به آن رسیده باشد. این آیه مضمونی زیبا دارد که هم خوف بسیار و هم شوق فراوان به همراه دارد. بپردازیم آنرا از منظر گشوده شده نگاه کنیم.
انسان وقتی به فعلی مشغول می‌شود که خلاف دستور پروردگارش می‌باشد اگر همان دم این آیه را در خاطر داشته باشد و به یاد آورد که پروردگار بر اساس عدل خویش به اعمال بنده نگریسته، ارزیابی نموده و پاسخ می‌دهد خوف از پروردگار و حکم صادره‌اش همه وجود او را لرزانده و او را به‌سوی عقب می‌راند و از فعل حرام جدا می‌نماید. (می‌گوید استاد من همش می‌خواهم گناه نکنم مرتب توبه می‌کنم باز دست به گناه می‌زنم. همان لحظه که دستت را به گناه پیش می‌بری یادت بیاور همین‌الان حکم تو می‌رسد، حکم تو یعنی اعدام! گردنت را می‌زند آن هم در ملأ عام و در حضور همه آدم‌ها. باز هم می‌کنی؟ به خدا اگر بکنی! چرا پس انجام می‌دهی؟ چون اصلاً یادت می‌رود چنین چیزی وجود دارد. )او را به‌سوی عقب می‌راند و از فعل حرام جدا می‌نماید چون می‌داند اراده الهی بر عقاب اعمال و لزوم عذاب ،در هر لحظه اجرا شدنی است.( اسباب نمی‌خواهد. عذاب، عذاب است. بشو می‌شود. وقتی تو این را میدانی، وقتی می‌دانی همین جا که نشستی می‌گوید زمین ببلعش درجا زمین می‌تواند دهان باز کند و تو را ببلعد جرئت می‌کنی خطا کنی؟ جرئت خطا کردن، جسارت خطا کردن فقط به دلیل نفهمیدن قدرت پروردگار است و درک نکردن آیات الهی. یک شب چهل تا یس دادم خواندید. یادتان نیست؟ برای گرفتن حاجاتتان چهل یس را سینه خیز هم که بود خواندید،از چهل تا یس این یک آیه برای شما نماند؟ یک آیه؟ می‌گوید یاسین یعنی ای سید رسولان! ای سرور آقای رسولان ببین چه کسی را صدا می‌کنی. اگر بداند چه کسی را داری صدا می‌کنی بقیه سوره را اصلا نمی توانی بخوانی. از اینکه مبادا نتوانی حرمتش را نگه داری و نتوانی آن جوری که باید دو زانو جلویش بنشینی آن چنان خوفی به جانت می‌افتد.چون آن موقع دیگر باور می‌کنی که آن نور زنده بالای سرت است و نظاره گر توست وقتی این را باور کردی دیگر خوف می‌کنی. مرتب لباست را صاف می‌کنی که مبادا بد نشسته باشی و یا جایت پیدا باشد.) چون می‌داند اراده الهی بر عقاب و نزول عذاب در هر لحظه اجرا شدنی است و هیچ تأخری نمی‌پذیرد. سخت‌ترین تنبیه در دم می‌تواند اجرا شود پس بهتر است از دست آویختن بر گناه و نافرمانی پروردگار صرف نظر نماید اما بلعکس با نظر به این آیه و آگاهی از قدرت کن فیکون پروردگار می‌تواند امید داشته باشد که هر دم جواب نیکی را صدها برابر در لحظه ،از پروردگار دریافت نماید. در رفع مشکلات، شفای دردهای نا علاج، حل سختی های بسیار و لاینحل مجبور نیست که بسیار صبر کند بلکه می‌بایستی باوری قوی در این زمینه داشته باشد و آنچه را که درخواست نموده است، رضایت پروردگارش بر آن تعلق داشته باشد تا در لحظه واقع گردد حال در این مقدمه توجه کنید انسان‌ها به طور عموم و امت شیعه بخصوص به این باور رسیده باشند که امروز دنیا نیازمند یک مصلح الهی است. (ببینید کجا می‌خواهیم برویم؟ از یک طرف قشنگ است اما از یک طرف باید در سرمان بزنیم.) و این مصلح امروز وجود دارد فقط باید باور کرد که با دعایی خالصانه و از سر نیاز می‌تواند در دم پرده حجاب ،یا به عبارت بهتر غیب ،از جلوی چشمان ظاهر و باطن ما برداشته شود و با آن امام معصوم انسان کامل، مصلح جهان بشریت، منتقم خون آل پیامبر و همه شهدای عالم که در راه حق و حقیقت شهید شده‌اند روبرو شود و بسیار مایه تأسف است که خوشبختی و رسیدن به نور حقیقت در همین نزدیکی‌ها، شاید یک قدمی ما، شاید هم نزدیک‌تر بر سر بام خانه‌مان در حال نور افشانی است و ما نمی‌دانیم ، یعنی نمی‌بینیم. چرا؟ چون هنوز در خواب هستیم یا شاید هم خودمان را به خواب زده‌ایم و حاضر نیستیم بیداری را با همه بیم و امیدش پذیرا گردیم.
سؤال از جمع: در مورد نفس کل راهنمایی بفرمایید.
پاسخ استاد: نفس کل به فرموده آقا امام صادق (ع) خانم حضرت زهرا (س) می‌باشند. حالا این بحث اصلاً یک قصه جدایی است . واقعاً یک جلسه نیاز دارد تا راجع به آن صحبت کنیم . همه مردها مرد هستند و همه زن‌ها زن .اما همه مردها پدر نیستند همه زن‌ها هم مادر نیستند. پدر شدن و مادر شدن یک زایش است. یک زایش مجدد است، یک بوجود آمدن مجدد است. مادری که باردار می‌شود و پدری که نطفه او در درون یک زن پرورش پیدا می‌کند با لحظه‌ای که نطفه بسته می‌شود یک پدر به دنیا می آید و یک مادر به دنیا می‌آید، و شما روزی که مادر شدی فهمیدی که تولد جدیدی داشتی؟ شما وقتی پدر شدی فهمیدی که تولد جدیدی داشتی؟ می‌گوییم چرا بچه دار نمی‌شوی ؟ می‌گوید با این اوضاع و احوال؟ خرج های گران؟ تربیت‌های غلط بیرون چطور یک بچه دیگر را به دنیا بیاورم؟ شما چه کاره‌ای که جلوی متولد شدن یک پدر و یک مادر را می‌گیری؟ می‌گیری؟ اختیار با تو هست؟ هیچ اشکالی ندارد جلوی نعمت‌هایت را می‌گیرند. با زایش یک پدر و یک مادر درهای یک دنیای جدید باز می‌شود. پسرم روزی که پسرت به دنیا آمده از زمانی که این بچه به دنیا آمده است تو تفاوت با قبل نداری؟ قطعاً! از ایشان مایه می‌گذارم که مثل پسر خودم هست و خودش خوب می‌داند. قبلش یک پسر لوس بود ولی امروز دیگر یک پدر است. از خیلی چیزهایش صرف نظر می‌کند و خیلی چیزها را تحمل می‌کند چرا که یک پدر است و شما می‌دانید که آنچه را که می‌گیرید و با آن صاحب یک فرزند می‌شوید از نفس کل می‌گیرید؟ حالا از این به بعد هر وقت خواستید بگویید مادر "دو عالم حضرت زهرا (س)" حواست را جمع کن و حرف بزن. از این به بعد اگر خواستی بیای حسینه و از زیر پرچم حضرت زهرا (س) رد می‌شوی حواست را جمع کن اگر خوب نبودی بافاصله رد شو که دستت به آن نخورد چون آن وقت خجالت می‌کشی. می‌گوید آن پرچمی که دادم چیکارش کردی؟ باهاش چطوری رفتار کردی؟ حرف و صحبت زیاد است فقط برای امروزمان همین بس: اگر امروز اینجا امامان را کنارمان نمی‌بینیم (ما نمی‌بینیم نه اینکه ایشان ما را نمی‌بینند ) اشکالش مستقیماً در ماست. یک پرده کلفت کشیده‌ایم روی خودمان و می‌گوییم وای چقدر تاریک است. چرا نور نیست و چرا نمی‌بینم؟ خوب پرده‌ات را بالا بزن اما اگر پرده را بالا بزنی مسئولیت می‌آورد و با بودن مسئولیت ها آن وقت کار خیلی سخت می‌شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه