نگاهی به شخصیت دو گانه عبدالملک مروان
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون اهل بیت
- بازدید: 3784
بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد سرور شهیدان بهشت ، سروران بهشت آقا حسین بن علی(ع) ، قمر قوم بنی هاشم حضرت ابوالفضل(ع) ، زینت عبادت کنندگان حضرت سجاد(ع) بر تمامی مؤمنین جهان مبارک باشد .
بارها خدمت شما عرض کردم که برگزاری مراسم مولودی و مراسم عزا در دین ما صر فا برای این که یادی کرده باشیم همچون یاد کردن از در گذشتگان خویش نیست بلکه بر پایی این مراسم جهت آن است که نگاهی عمیق از لااقل یک وجه به زندگی این بزرگان داشته باشیم که زندگی شان هر کدام وجوهات بسیار دارد . ما لااقل در یک جلسه یک نگاه کوچکی به یک وجه انداخته باشیم ، ثمره ای با خودمان ببریم . شاید در این نگاههایی که می اندازیم بتوانیم در آن وجه تکاپویی کنیم و از همان نقطه خودمان را به سیره آنها ، روش آنها نزدیک بکنیم . مسلمانی که نام حسین بن علی(ع) را می برد و بر خودش حداقل یک نشان از حسین(ع) ندارد مسلمان نیست . مسلمان از حسین بن علی(ع) یک اخلاقش را ، یک حرکتش را لااقل برمی دارد . آنها آمدند همین را نشان بدهند که می شود . آیا من و شما تلاش کردیم که آن طوری باشیم . یکی از روش های نگاه توجه به ایامی است که بزرگان دین در آن زندگی می کردند . نگاه کنیم ببینیم که در دوره خودشان با مسائل روز خودشان چگونه برخورد می کردند ، چطور تصمیم می گرفتند و تأثیرات عملکرد غلط و مفسده انگیز آدم ها را در آن زمانهای مختلف در زندگی های مردم در حالی که امام معصومشان با آنها زندگی می کرد ببینیم شاید در روند زندگی امروز ما نیز مؤثر باشد. همه می دانیم بعد از حجه الوداع برخوردهای صحابه ای که به درجه خلوص کامل نرسیده بودند و رحلت پیامبر(ص) بعد از آن چه اتفاقی افتاد ؟ اما آنچه که مسلّم است این است که بعد از آن جریانات تا به امروز هر چه که در جوامع بشری پدید آمده است تأثیر پذیر از تمّرد آن روز است . انسان هایی که انتخاب کردند دستور خدا و رسول خدا را تمرّد کنند ، سرپیچی کنند ، ولیّ خدا را بر زمین بنشانند . امروز که ما داعش داریم ، هنوز از آن روز می خوریم و آگاهی نداریم .
امروز می پردازیم به عصر حضرت سجّاد(ع) و شرایط آن زمان فضل بن شاذان از برجسته ترین محدّثان شیعه ، از جمله دانشمندان عصر خودش و از شاگردان امام جواد(ع) ، امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع) می باشد . ایشان می گوید در آغاز امامت علی بن حسین(ع) فقط 5 تا پیرو خالص داشتند ؛ سعید بن جبیر ، سعید بن مسیّب ، محمد بن جبیر بن مطعم ، یحیی بن ام الطویل ، ابو خالد کابلی ، سند صحبتم کتاب شیخ طوسی . در حالی که دوران امامت آقا مصادف با یکی از سیاه ترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بوده است . بیشترین دوره امامت آقا ، مصادف با دوران حکومت عبدالملک بن مروان یعنی 21 سال .
حالا ببینیم این عبدالملک چه کسی است که امام در آن عصر با او همدوره است . ابن اثیر در الکامل فی التاریخ ج 4 آورده که عبدالملک فردی زیرک ، با احتیاط ، دوراندیش ، ادیب ، باهوش و دانشمند بود . ابن طقطقی در الفخری آورده : عبدالملک فردی خردمند عاقل ، دانشمند ، فاضل ، ادیب ، باهوش ، جبّار ، بسیار باهیبت و فوق العاده سیاستمدار و با حُسن تدبیر بود ، هندوشاه در تجارب السلف آورده : عبدالملک مردی عاقل ، فاضل ، فصیح ، فقیه که علم اخبار و دقایق اشعار را نیکو می دانست ، صاحب رأی و تدبیر بود . ببینید ما با چه کسی روبرو هستیم ؟ ابن طقطقی در الفخری ، سیوطی در تاریخ الخلفاء آوردند که عبدالملک قبل از رسیدن به قدرت یکی از فقهای مدینه به شمار می رفت(یک فقیه بزرگ) به زهد و دینداری هم مشهور بود . آن قدر اوقاتش را در مسجد به عبادت می گذراند ، به حمامة المسجد یعنی کبوتر مسجد معروف بود . خوب دقت بفرمایید آنچه را که می گویم به عنوان قصه نمی خواهم بگویم ، هدف دارم به درد امروز ما باید بخورد ، ببینیم با چه کسانی روبرو هستیم . حالا با این شخصیت آشنا شدید ببینید بقیه راه چه می شود ؟ سیوطی ، ابن طقطقی ، ابوالعباس المبرد ، هندوشاه ، جرجی زیدان در کتب خودشان نوشتند : بعد از مرگ مروان پدر عبدالملک ، او سرگرم خواندن قرآن بود خبر خلافت به او رسید . گفتند آقا ! پدرت فوت کرد و شما از این به بعد خلیفه هستی . او با شنیدن این خبر قرآن را بست و گفت اینک بین من و تو جدایی افتاد ، دیگر با تو کاری ندارم . مواظب آدم های اطراف و روبرویتان باشید قصد قصه گویی نیست ، اما اگر آنچه را که در گذشته محقق شده امروز به درد ما نخورد هیچی نمی ارزد ، امروز باید به درد ما بخورد . عبدالملک از قرآن جدا شد در اثر غرور قدرت چنان شد که مورخان از کارنامه سیاهش به تلخی یاد می کنند . سیوطی و ابن اثیر می گویند در طی تاریخ اسلام ، عبدالملک اولین کسی بود که خیانت ورزید ، عمرو بن سعید بن عاص را امان داد ، او خودش را تسلیم کرد ، او را کشت . برای اولین بار در تاریخ اسلام این حرکت را او انجام داد . حالا خیلی جالب است این بدبخت را به این نام خیلی بد می شمارند . ما در طی عمرمان چند تا از این خیانت ها کردیم ؟ به تو چنین و چنین و چنان می کنم ، وقتی طرف تسلیم من شد ، با من همراه شد درست برعکس عمل کردم . یک نمونه اش عهد و پیمان وقت ازدواجتان است ؛ مگر قول ندادی همراهت باشم ، مگر قول ندادی با تو خوشرو باشم ، احترامت را می گیرم ، دوستت می دارم ، اگر مریض شدی تو را پرستاری می کنم ، با قولت چه کردی ؟ تو که از عبدالملک هم بدتر شدی . روز موعود که رسید ما را هم می گذارند کنار عبدالملک ، می گویند این انجام داد تو گفتی خدا لعنت کند عبدالملک را ؛ خب پس چرا خودت انجام دادی ؟ هر کسی خیانت بورزد ، خیانت را دارد این طور تعریف می کند : به عمرو بن سعید بن عاص امان داد ، او خودش را تسلیم کرد بعد او را کشت . ما به بسیاری از امورات در زندگی مان تعهد می شویم و بعد می زنیم زیر آن ، خیلی فرق نداریم با عبدالملک .
مورد دوم : عبدالملک اولین کسی بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خلیفه منع کرد . قبلاً که خلیفه داشت خطبه می گفت اگر کسی حرفی داشت بلند می شد در همان مسجد ، حرفش را بلند می زد . عبدالملک این را که از زمان پیامبر(ص) رواج داشت منع کرد . عبدالملک اولین کسی بود که امر به معروف و نهی از منکر را به طور کامل جلوگیری کرد . این از کجا آمد ؟ از آن تمّرد روز اول ، از آن تمّرد زمان پیامبر(ص) که نگذاشت علی(ع) بر کرسی حکومت بنشیند ؛ هم امام ، هم حاکم ، هم ولّی ، همه چیز باهم باشد ؛ امروز ببینید کار به کجا کشید ؟ این قدری بعد از امام حسین(ع) است یعنی زمان حضرت سجّاد(ع) است ، خیلی نگذشته است ، به صد سال هنوز نرسیده است . عبدالملک دو سال بعد عبدالله بن زبیر را در مکه شکست داد در جریان سفر حجّش وارد مدینه شد برای مردم گفت : من نه همچون خلیفه خوار شده یعنی عثمان ، نه همچون خلیفه آسان گیر همچون معاویه و نه مانند خلیفه سست خرد همچون یزید هستم . من مثل آنها نیستم ، من مردم را با شمشیر درمان می کنم . شما از ما کارهای مهاجران را می خواهید ، خود عمل نمی کنید (مهاجران وقتی همراه پیامبر(ص) آمدند قول دادند همه پرهیزگاری پیشه کنند . خودشان پرهیزگاری می کردند مردم را هم به پرهیزگاری دعوت می کردند) این حاکم خیانتکار می گوید شما از ما چیزی را می خواهید که خودتان عمل نمی کنید . چرا این را می گوید ؟ چون امام جمعه وقت ، وقتی می خواست خطبه نماز جمعه را شروع کند همیشه می گفت : إتَقُّ الله یعنی پرهیزگار باش . اولین حرف این بود ؛ چرا بیاید عبدالملک این را بگوید ؟ چون همان زمان امام جمعه وقت خودش پرهیزگاری نمی کرد آن وقت به عبدالملک می گوید پرهیزگار باش . گفت من مثل اینها نیستم ، شما از ما کارهای مهاجرها را می خواهید اما خودتان عمل کننده نیستید . به خدا سوگند از این پس هر کسی مرا به تقوا امر کند گردن می زنم . یعنی دیگر امام جمعه وقت حق نداشت بگوید : إتَقّ الله . سند صحبتم : سیوطی ، دکتر شهیدی ، ابن واضح و جرجی زیدان در کتبشان . شخصی ادیب ، دانشمند ، کبوتر مسجد ، قرآن خوان ببینید به کجا رسیده است ؟ شاید با خودتان فکر کنید که این شخص ، این طور چیزها را در خودش داشت ولی بروز نکرده بود . همه آدم ها در خودشان دارند ، مگر شما این طور چیزها را در خودتان ندارید که او داشت ، بعداً بروز کرد ؟ عملکرد پیشینیان تأثیرش در جامعه همیشه در سطح قابل توجهی در بروز این رفتارها تاثیر خواهد داشت. این درصد را فقط پیشینیان باید جواب دهند. آنهایی که دست به تمرد اول زدند اما ما چی؟ امروز بیندیشیم. امروز فکر کنیم که آیندگان ما چه خواهند کرد با آنچه که امروز ما در حال انجامش هستیم و با آنچه که امروز ما در جامعه داریم رواج می دهیم. عمل کننده و تایید کننده آن هستیم. فردا چه اتفاقی می افتد؟ هر کسی در وسع خودش یا آباد می کند یا فاسد می کند. عبدالملک غالبا با زنی به اسم ام الدردا گفتگو می کرد و همنشین بود. روزی ام الدردا بهش گفت ای امیرالمؤمنین شنیده ام بعد از عبادت و تهجر شراب نوشیده ای. او پاسخ داد نه تنها شراب که خون مردم را نیز نوشیده ام. مسعودی در مروج الذهب و معادن الجوهر جلد سه می نویسد که عبدالملک ،حجاج را حاکم عراق، مهلب را حاکم خراسان، هشام بن اسماعیل را حاکم مدینه کرد. همه ایشان مثل خودش خونریز و ستمگربودند. هشام بن اسماعیل آنقدر در مدینه خاندان پیغمبر را آزار کرد، به مردم ستم کرد که وقتی ولید پسر عبدالملک به حکومت رسید مجبور شد او را از آنجا بردارد. حجاج صحابه را در مدینه گردن می زد مانند جابر بن عبدا.. انصاری، انس بن مالک، سهل بن ساعدی. یک عده ای را برای اینکه خوار کند مثل حیوانات داغ می زد . می گفت شما کشنده های عثمان هستید من باید انتقام بگیرم. سند حرفم کتاب ابن واضح و ابن اثیر. حجاج در خطبه ای در کوفه گفت زائران قبر پیامبر را مرگشان باد. خدا زائران قبر پیغمبر را بکشد. آنها دور یک مشت چوب( یعنی منبر پیغمبر(ص)) و استخوان های پوسیده طواف می کنند. چرا دور قصر امیرالمؤمنین عبدالملک طواف نمی کنند؟ آیا نمی دانند جانشین انسان بهتر از فرستاده اوست؟ سند حرفم ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه. مسعودی می گوید حجاج بیست سال فرمانروایی کرد. تعداد کسانی که در این مدت با شمشیر دژخیمان او یا زیر شکنجه کشته شدند بالغ بر صدو بیست هزار نفر است. تازه اینان غیر از کسانی هستند که در جنگ با حجاج و به دست نیروهای حجاج کشته شدند. از این دست مطالب زیاد است بخوانید از شما بازخواست می کنند. شما سواد دارید چرا زکات سوادتان را نمی دهید؟ سال ها برای شما زحمت کشیده شده است. خرج شده است شما سواد دار شده اید چرا نمی روید و مطالعه کنید؟ چرا اینقدر وقت را به بطالت می گذرانید بروید و رجوع کنید در هر کدام از این وقایع مشابهتی بسیار وجود دارد که با وقایع امروز جهان همخوانی دارد اگر نقاب وقایع برداشته شود آدم های کمتری در بیراهه فرو می روند. پایان بخش کلام امروزم نقل می کنم سخنانی از آقا امام سجاد(ع) که در جمعی از شیعیان و پیروان خاص شان فرمودند. از زبان ابو حمزه ثمالی از بهترین و نزدیکترین یاران آقا امام سجاد(ع). بنده برای شما هدیه روز عید آوردم. باشد که چراغ روشنی فرا روی شما قرار بگیرد ان شاءالله.
آقا فرمودند: خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و ظلم حسودان و زورگویی جباران حفظ کند. (دقت کنید این سه چیز بسیار جالب است. این در سطح عمومی جامعه است ولی در زندگی من و شماکجاست؟ مکر ستمگران؛ آدمی که گناه می کند به خودش دارد ستم می کند. این ستمگر است. این وقتی با بنده معاشرت می کند مکر می کند که مرا هم در آن راه ببرد. خدایا مرا از مکر این دور نگه دار. ظلم حسودان؛ آدمی که حسود است در نزد او خوب نپوش. خوب نخور، اضافه حرف نزن چون حسود ظلمش بسیار خانمان برانداز است. به همه آتش می زند. امواج وجودش و مغزش همه چیز را آتش می زند. زورگویی جباران؛ اگر در خاندان شما فردی وجود دارد که در خانواده اش جبار است و زور می گوید ، جبار است و فشار وارد می کند با او رفت و آمد نکنید چون بر شما هم همان کار را اعمال خواهد کرد.) خداوند ما و شما را از مکر ستمگران ، ظلم حسودان و زورگویی جباران حفظ کند. ای مؤمنان! شما را طاغوت ها و طاغوتیان دنیا طلب که دل به دنیا سپرده و شیفته آن شده اند و به دنبال نعمت های بی ارزش و لذت های زودگذر آن هستند نفریبد.( این دو سه تا خط است ولی خیلی قشنگ است. دختران جوان دور هم جمع می شوند می گوید والله من هم مسلمان هستم ولی مذهبی نیستم. آخر بنده نمی دانم این یعنی چی؟ بعد جالب است این را می گوید فردا چهار نفر دیگر با هم همان کلمه را تکرار می کنند بدون اینکه اصلا فهم داشته باشند که یعنی چی؟ مذهبی نیستم یعنی چی؟ شما می توانید نماز بخوانید، روزه هم بگیری، قرآن هم بخوانی اما مذهبی هم نیستید. دنیا طلبانی که به دنبال دنیا و خوشی های دنیا رفتند شما را فریب ندهند.( بچه جوان هایمان زود فریب می خورند. فریب کلمات پر زرق و برق تو خالی. اصلا گول نخورید.) به جانم سوگند در ایام گذشته حوادثی را پشت سر گذاشتیم، از انبوه فتنه ها به سلامت گذشتیم در حالیکه پیوسته از گمراهان، بدعت گذاران، تبهکاران در زمین دوری و تبرا می جستیم. پس اکنون نیز از خدا یاری بخواهید. به سوی فرمانبری از خدا، اطاعت از ولی خدا که از حاکمان کنونی شایسته تراست برگردید. (اینقدر حکومت های غربی را بزرگ نکنید. اینقدر آنچه را که ندیده اید بزرگ نکنید. وقتی میاید ایران تعریف می کند سگ هایشان هم پشت چراغ قرمز می ایستند. خوب اونجا می ایستی چرا اینجا نمی ایستیچون آنجا پلیس بالا سرتان نازل می شود اینجا دنبال تان نمی افتد؟ اینجا که دو تا برگ جریمه بهتان می دهد پلیس را فحش می دهید؟ نکنید. همه اینها آن روز موعود پیش تر از شما رفته، آنجا حاضر است آنجا ازتو می پرسند. تو آنجا بودی که این همه تبلیغ کردی؟ تبلیغ ات را چهار تا نپخته جاهل را هم برد و آنجا افتاد؟ امر خدا، اطاعت از کسی را که خدا اطاعت او را واجب کرده است بر همه چیز مقدم دارید. هرگز در امور جاری، اطاعت از طاغوت ها را که شیفتگی به فریبندگی های دنیا را به دنبال دارد بر اطاعت از خدا و اطاعت از رهبران الهی مقدم ندارید. از معاشرت با گنهکاران، آلودگان، همکاری با ستمگران، نزدیکی و تماس با فاسقان بپرهیزید و از فتنه آنان بر حذر باشید. از آنان دوری بجویید. بدانید که هرکس با اولیا خدا مخالفت ورزد از دینی غیر از دین خدا پیروی کند و در برابر رهبری الهی خودسرانه عمل کند در دوزخ گرفتار آتشی شعله ور خواهد شد. این تنها بخشی از سخنان آقا از کتاب حسن بن علی بن شعبه و از کتاب شیخ کلینی است. مشکل است در کارهای نکوهیده داخل نشوید. خانمی باردار شده است به هر دلیلی نمی خواهد بچه اش را نگه دارد. می خواهد برود برای سقط جنین . هیچکس را هم ندارد. از سر دلسوزی باهاش نروید. اگر رفتی عقوبتش را در امر جنایت تو هم به دوش می کشی. دختر جوانی از خانواده ای چهار فرزند داشت و پنجمی را باردار شد به نان شب محتاج بودند و می خواستند بچه را سقط کنند باهاش گفتگو کردم. گفتم نکشید، قتل نفس نکنید. بگذار بچه به ماه نهم برسد هزینه بیمارستان و هزینه نه ماهه را هم بنده می دهم بعد بچه را از شما می گیرم یک پولی هم به شما می دهم. دوستی داشتم که باردار نمی شد و زن و شوهر عاشق بچه بودند . بچه به دنیا آمد. بچه را گرفتیم و به آن خانواده تحویل دادیم. الان دختر خانومی است بسیار زیبا و خانم و در یک خانواده خیلی خیلی خوب بزرگ شده است و دارد دوره تکامل دنیایش را طی می کند. در هر کاری با برچسب اینکه کسی را ندارد شرکت نکنید چون پاگیر شما خواهد بود. بالعکس خانمی جوان همراهی خانمی کرد که می خواست سقط جنین کند، هزینه اش را هم خودش داد. گفتم نکن ضرر می کنی، گوش نکرد. هنوز که هنوز است بچه دار نشد. سالیان بسیار گذشته. در امری که با امر الهی مخالفت می کند شرکت نفرمایید. روزگار سختی است.