پرسش و پاسخ شماره هجدهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 543
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال: سوره انبیاء آیه 44 می فرمایند :آیا ندانسته اند که ما همواره به زمین می پردازیم . از اطراف و جوانب آن می کاهیم .لطفا این مطلب را باز کنید
استاد : یکی از کارهایی که می کنم و سالهاست که این کار را می کردم ، آن موقع ها خانه ما خیلی دور بود . موبایل هم نبود . هروقت دلم شور همسرم را می زد صلوات می فرستادم و رو به قبله می گفتم خدایا به روح حامی اش دستور بده که او را وادار کند یک تلفن به خانه بزند . 7 یا 8 دقیقه نمی کشید و ایشان زنگ می زد . و خبر می داد که فلان جا بودم و الان دارم می آیم . این قصه گذشت موبایل ها وسط آمدند . ببینید تکنولوژی با آدم چه کار می کند . یک شبی پسرم سفر بود و دلم خیلی شورش را می زد . داشتم دیوانه می شدم . هرچی زنگ می زدم در دسترس نبود. اس ام اس می دادم دریافت نمی کرد . خدایا این بچه کجا است ؟ بلایی سرش نیامده باشد . همین طور سر شوریده به خودم گفتم ای دیوانه ، نعمت خدا را زمین گذاشته ای و خودت را اسیر این تکنولوژی کرده ای . خب صدایش کن . صدایش کن و خدای من شاهد است وضو گرفتم و رفتم رو به قبله نشستم صلوات فرستادم و صدا کردم . پسرم دلم شور می زند . هرجوری هست با من تماس بگیر . ده دقیقه نکشید و زنگ زد و گفت مامان شما با من کاری داشتید ؟ گفتم : بله دلم شور می زد . گفت : نمی دانم چرا یک دفعه دلم شور شما را زد ؟.
ما فراموش کردیم ، موبایل های ما در دل و قلبمان است چقدر شما اسیر این ها هستید ؟ این ها به چه درد شما می خورد ؟ معاملات بیرونی تان را با موبایلتان انجام بدهید ولی معاملات دلی تان را با دلتان انجام بدهید ، چرا این دل بی مصرف شده است ؟
صحبت از جمع : آیه ای که در رابطه با کاهیدن تلاوت شد خیلی وسیع است . شاید جنبه ظاهری که اشاره شد منظور نیست . برداشت بنده این است که این صراط و این کاهیدن همان شرایطی است که شما می فرمایید : شرایط محیطی و شرایط اجتماعی سخت تر می شود ؛ راه همان است و هیچ تغییری نمی کند . چیزی کاهش پیدا نمی کند برای وصول به معبود .
استاد : کاهش دنیایی ، جسمی وجود ندارد .
ادامه صحبت از جمع : کاهش شرایط هم برای آن کسی که در صراط مستقیم است وجود دارد ؟
استاد : راه هیچ تغییری نمی کند ولی هر چه انسان بیشتر پیش می رود میزان آگاهی بالاتر می رود . الان آگاهی انسان ها حتی نسبت به اندام آدمی چه قدر بالاست و چه قدر نسبت به پانصد سال پیش بیشتر است . و انسان ها هر چه قدر آگاهیشان بالاتر باشد کارشان مشکل تر می شود . دقیقا مثل این است که راه برایشان باریک تر می شود و در یک حیطه نازک تری باید خودشان را حفظ کنند . خود راه ، دست نمی خورد . مثل این است که عقب یک ماشین پراید سه نفر با سه لباس تابستانی بنشینند یا سه نفر با پالتوهای کلفت زمستانی بنشینند . چه قدر با هم فرق می کند . این دقیقا همین حکایت است . و انتخاب این نوع لباس را ما خودمان می کنیم . ما هنوز به صراط مستقیمی که خداوند مد نظر دارد وارد نشده ایم . زیرا در صراط مستقیم غیبت و دروغ و تهمت و حسد نیست . هر که هنوز از این موارد را با خود دارد در صراط نیست بلکه در سبیل خودش است . در صراط این پارامتر ها دیگر وجود ندارد . چون این پارامتر ها از بین می رود و شما از این جاده های کناری وقتی به جاده اصلی وارد می شوید در این جاده اصلی چون تماما نور است و در نور با حقایق دنیا و فلسفه خلقت آشنا می شوید . ما چرا فلسفه خلقت را نمی دانیم ؟ زیرا هنوز حسودیم و یا خانم یا آقای فلان برای مهمانی امکان دعوت من را نداشت . و من از این بابت ناراحتم . این قصه ها در صراط وجود ندارد . هرگاه از این رنگ و لعاب ها در زندگیتان دیگر خبری نبود بدانید که در جاده افتادید . در آن زمان اطرافتان را دیگر نگاه نکنید زیرا که در مقابل شما نور است آن را بگیرید و به جلو بروید .
صحبت از جمع : یکی از بحث ها بحث زمان است . زمان برای تمام کائنات و موجودات به طور یکسان کاهش می یابد ؟
استاد : یکی از بحث هایی که به طور صد در صد به آن فکر نکرده بودم و برای همین به آن اشاره هم نکردم . و آن همان کاهیدن زمین است . کره زمین را تصور کنید که یک پوسته بیرونی دارد که ما روی آن زندگی می کنیم و یک چیزی داخل آن است.و ما هنوز به آن داخل دسترسی پیدا نکردیم . کاهیدن زمین همین است که مثل یک سیبی است که ما پوست آن را می گیریم . یک نفر این پوست را بسیار نازک می گیرد و یکی کلفت تر . اما خداوند هر سری در دوران خلقت هستی یک پوسته نازکی را برمی دارد . زیرا که یک چیزی داخل آن هسته داخل زمین است که ما باید به آن برسیم . همان طور که من و شما در حال طی کردن عالم های مختلف هستیم . یک جسم را تحویل می دهیم و بعد دوباره در یک عالم دیگر با یک جسم دیگر هستیم . به این صورت تا به اینجا آمدیم و از این به بعد هم همین طور مسیر را برمی گردیم . منتها دیگر جسم دنیایی نداریم و لایه های هاله ای و یا شبهی را داریم که با آنها مسیر را ادامه می دهیم . و در دنیای بعدی که زمان مرگ فرا می رسد دوباره آن قالب را جای می گذاریم همانند جسمی که در این دنیا جای می گذاریم و دوباره یه مرحله بعدی می رویم . مرحله بعدی با پوسته زیرین خواهد بود . همین طور پوسته پوسته از ما جدا می شود . همانند سیبی که مرحله مرحله پوست آن را می گیرید تا این که بالاخره به مغز یا وسط سیب می رسید که همان هسته آن است .
صحبت از جمع : کاهش زمین را می توان متاثر از عواملی چون ماه یا خورشید دانست . عموما باید دید که نقص یا کاهش زمین از دید دانشمندان منظور چیست . قوانینی هم که در قرآن آمده و بشر بر اساس علم خود آن را تفسیر می کند و نمی تواند آن را درک کند نقص قرآن نیست و تناقضی هم با علم بشر ندارد بلکه نقص آگاهی و علم بشر است .
ما نباید علم و دانش را بر هم تطبیق دهیم . دیگر این که چون انرژی از بین نمیرود پس مرگ هم آن تصوری که ما داریم نیست .
استاد : منظور من از کاهش زمین این نبود که این توپ خاکی را می تراشند و آن را در فضا رها می کنند. اما چیزی هست که اتفاق می افتد . به یک صورتی کره زمین کاهش می یابد و به صورتی دیگر به آن بسط داده می شود . مثلا شما از یک جسمی می تراشید و از آن کم می شود ولی در جایی دیگر این هایی که تراشیدید روی هم می چسبد و جسم دیگری را به وجود می آورد و وسیع می شود . اتفاقاتی در حال وقوع است که دو پیامد دارد . یکی این که چیزی در داخل زمین است که باید به آن داخل برسیم و دیگر این که چه طور من امروز داخل این لباس و بدن هستم و فردا که از دنیا رفتم بدنم خاک است ولی خودم بسیار بسیط تر و بزرگ تر در جایی دیگر هستم . آن جای دیگر غیر از این جا نیست ولی در حالتی دیگر . این زمین مثل من و شما مخلوق است و آرام آرام خداوند لباسش را می کند تا به آن عنصر اصلی رسیده شود ولی از بین نمی رود . بلکه به آن اجازه بسیط تر شدن می دهد .
صحبت از جمع :در فیزیک بحثی داریم به نام نیمه عمر وآن مدت زمانی است که سپری میشود ویک ماده ا ی که می تواند تشعشعات رادیو اکتیو داشته باشد در آن مدت زمان خاص که برای هر عنصری منحصر به فرد است نیمی از هسته هایش از بین می رود. ظاهرا جرم کم می شود اما طبق قانون بقای انرژی تبدیل به انرژی می شود و از بین نمی رود .پس در مورد زمین هم قطعا کاهیدن جرم هست ولی چیزی از بین نمی رود .
استاد: ما هم نگفتیم از بین می رود گفتیم کاسته می شود ورقه ورقه برداشته می شود آن که کاهیده می شود یا به قول شما برداشته می شود مفهوم ان این نیست که یک زباله دانی هست و آنجا می رود نه اصلاً این اتفاق نمی افتد همین جا می ماند منتها به گونه ای دیگر .
صحبت از جمع: کاهیدن به آن معنایی که دوستان گفتند در مقابلش در دنیا یک زاییدن هم هست بنابراین آن اصل تعادل همیشه هست
استاد: شک نداشته باشید ولی هیچ زاییدنی همچون خود کاهیدن نیست آن کسی که از دنیا می رود و یکی دیگری که بلافاصله همان ثانیه به دنیا می اید اینها شکل هم نیستند ولی واقعیت آن این است که این توازن وجود دارد اگر نداشته باشد که نمی ماند اگر اول جلسه می پرسیدید این چیزی که شما پوست گرفتید بعد کجا می فرستید؟ من فکر کردم شاید بتواند این حالتی که من توصیف می کنم به شما کمک کند به ان چیزی که می خواهم برساند ولی ظاهراً مثل اینکه بیشتر شما را از مسئله دور کرد به جای اینکه نزدیک کند مثال من یک مقدار اشکال داشت.